کربلای ۴ و مادری که خواست فرزندش گمنام بماند
کد خبر: 4110845
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۴
خاطره‌گویی غواصان دریادل

کربلای ۴ و مادری که خواست فرزندش گمنام بماند

کربلای ۴ شب قدرِ هشت‌ سال دفاع‌ مقدس و نقطه عطفی است که تاریخ دفاع‌ مقدس را به ۲ قسمت قبل و بعد از این عملیات تقسیم کرده است.

رزمندگان قزوینی

به گزارش ایکنا از قزوین، چهل‌و‌چهارمین مراسم خاطره‌گویی و گرامیداشت شهدا به‌مناسبت یادبود شهدای عملیات کربلای چهار و شهید گمنام تازه تدفین شده، در معراج‌الشهدای شهر قزوین برگزار شد.

در ابتدای این برنامه محمدعلی حضرتی، رزمنده دفاع‌مقدس که اجرای برنامه را نیز برعهده داشت ضمن بیان اینکه رزمندگان عملیات کربلای ۴ فرزندان حضرت زهرا (س) بودند، گفت: از نشانه‌های آن مظلوم بودن و بی‌نشان بودن این رزمندگان است. معمولاً در فتوحات، فاتحان عملیات‌ها برجسته می‌شوند اما وقتی پیروزی حاصل نمی‌شود ایثارگرانی که وظیفه و کار خود را به شایستگی انجام داده‌اند دیگر به چشم نمی‌آیند و این همان تقدیری بود که برای رزمندگان کربلای ۴ رقم خورد.

وی خاطرنشان کرد: کربلای ۴ شب قدرِ هشت‌ سال دفاع‌ مقدس و نقطه عطفی است که تاریخ دفاع‌مقدس را به ۲ قسمت قبل و بعد از این عملیات تقسیم کرده است. رزمندگان این عملیات عصاره جنگ بودند و عملیات‌های مختلفی را پشت سر گذاشته بودند که با تمام تجربه خود در قالب سه گردان برای این عملیات گردهم آمدند.

محمدعلی حضرتی

این رزمنده دفاع مقدس گفت: علی‌رغم هوش نظامی بالایی که این رزمندگان داشتند اما این عملیات به شهادت ۱۲۰ غواص دریادل قزوینی انجامید چراکه عراقی‌ها با همه هیمنه خود آمده بودند و در طول شب با منورها سطح رودخانه اروند را همچون روز روشن می‌کردند و هیچ جنبنده‌ای از دید آن‌ها پنهان نمی‌ماند.

وی تصریح کرد: با وجود شهدایی که عراق در آب اروند از ما گرفت، نیروهای جدیدی که به دل آب می‌زدند به جرئت می‌توان گفت از شریف‌ترین رزمندگانی بودند که این مملکت به چشم خود دیده است چون اگر در کربلا هم بودند ذره‌ای تردید نمی‌کردند که در سپاه امام‌حسین(ع) بمانند.

از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

در ادامه برنامه اصغر خلیلی، از گردان محمدرسول‌الله(ص) گفت: مادرم در برخی فیلم‌ها غواصان را می‌دید و می‌گفت پسرم اینها به این راحتی غواصی می‌کنند و در آب معلق‌اند پس چرا شما آنقدر شهید دادید؟ می‌گفتم مادر جان! هیچ فیلمی نمی‌تواند ذره‌ای کوچک از سختی‌های غواصی با تجهیزات در رود خروشان اروند آن‌هم در زیر آتش بی‌امان دشمن بعثی را به تصویر بکشد.

وی ادامه داد: لباس غواصی فقط مخصوص گرم نگهداشتن بدن بود و تأثیری در حفظ تعادل برای ماندن روی آب نداشت، امکانات و تجهیزات و سلاح و مهمات هم موانع جدی برای پیشروی در آب بودند که علی‌رغم شناسایی انجام شده قبل از عملیات و آموزش‌های مداوم صورت گرفته در گمرک خرمشهر اما عملیات شگفتی‌ها و مشکلات و چالش‌های خود را داشت.

خلیلی افزود: شب عملیات و خداحافظی رزمندگان از یکدیگر حال و هوایی متفاوت از دیگر عملیات‌ها داشت، به‌واقع رزمندگان برای این عملیات انتخاب شده بودند و به‌دلایل مختلف از برخی رزمندگان برای حضور در این عملیات سلب توفیق می‌شد، در زیرزمین گمرک خرمشهر همه در حال حلالیت طلبیدن و محتاج شفاعت یکدیگر در آن دنیا بودند.

اصغر خلیلی

وی خاطرنشان کرد: در شروع عملیات از بالای گمرک خرمشهر معبر را شناسایی می‌کردیم که چه مهماتی تعبیه شده و بدون کمترین صدا و حرکتی مسافت پنج کیلومتری تا لب اروند را طی می‌کردیم و وارد آب می‌شدیم، طناب‌هایی به آب انداخته بودیم که به تعداد هر دسته روی آن گره زده شده بود تا هر کسی در جای خود قرار گیرد و به صورت گروهی بتوانیم به دل اروند بزنیم و مقاومت آب را بشکنیم اما متأسفانه در ابتدای حرکت به دلیل شهادت رزمنده‌ای که سر طناب را گرفته بود هر چه فین می‌زدیم هیچ پیشرویی نداشتیم و جهت انجام عملیات مجبور به رها کردن طناب و پراکنده شدن در آب شدیم و این یکی از علل شکست این عملیات بود.

این رزمنده جانباز عملیات کربلای چهار گفت: علی‌رغم تلاش رزمندگان، منورهای عراقی شب سیاه اروند را چون روز روشن کرده بود و هر سری که از آب بیرون بود از این آتش بی‌وقفه در امان نمی‌ماند با این حال هیچ رزمنده‌ای از جهنمی که بعثی‌ها روی اروند رود به راه انداخته بودند عقب‌نشینی نکرد.

وی خاطرنشان کرد: ۱۴ ساعت در آب سرد اروند غوطه‌ور بودیم و دست و پای ورم کرده و سر و صورت زخمی رمقی برای ایستادگی باقی نگذاشته بود تا حداقل هم‌رزمان شهیدمان را از دهان اژدهای اروند بیرون بکشیم و با خود به ساحل برسانیم؛ پیکر همرزم ما علی جاویدمهر که آن شب از ناحیه کمر ترکش بزرگی خورد و به شهادت رسید پس از ۱۵ سال به آغوش خانواده‌اش بازگشت و در گلزار شهدای قزوین آرام گرفت.

غواصان دریادل از سیم خاردار نفس عبور کرده بودند

در ادامه این برنامه محسن برکابی، از رزمندگان و جانبازان گردان امام‌رضا(ع) اظهار کرد: همیشه برای حضور در جلسات و یاد کردن از روزهای جنگ مقاومت می‌کنم اما این سخن شهدا و ائمه‌ معصومین است که هر جا اسم و یاد ما باشد آنجا حرم ماست و شهدا متصل به اهل بیت‌(ع) هستند و حضور در این جمع منّتی است که شهدا بر سر ما گذاشته‌اند قطعاً همرزمان شهید ما هم در این جلسه حضور دارند و من به این جلسه آمدم تا به شهدا بگویم مراقب ما باشید.

وی بیان کرد: کربلای چهار از خاطرم نمی‌رود چون زمستان که می‌شود ریه چپم خیلی اذیت می‌کند، دست راستم سخت می‌نویسد و پای راستم خیلی همراهی‌ام نمی‌کند اما من امروز به این یادگاری‌ها افتخار می‌کنم.

محسن برکابی

این رزمنده دفاع‌ مقدس ادامه داد: ۴۸ ساعت در جزیره ام‌الرصاص بودم و پلان به پلان آن را به‌خاطر دارم، بی‌سیم صدایم کرد و در آن شرایط رعب و وحشت به عشق اکبری‌رضایی و همراهی با او در گروهانی ۸۰ نفره به دل اروند زدم و ترس در من رخنه نمی‌کرد، طی کردن این مسیر چهار کیلومتری انگار سخت‌ترین کار دنیا شده بود، هواپیمای بعثی ۱۵ منور بزرگ زد، خمپاره‌ای وسط دسته خورد و عده‌ای از رزمندگان در ابتدای عملیات به شهادت رسیدند، خودمان را به‌زور زیر پل رساندیم، باید سوار قایق‌های ۷ تا ۱۰ نفره می‌شدیم و به دل جزیره ام‌الرصاص می‌زدیم.

وی یادآور شد: دشمن ابتدای جزیره چند تیربار مستقر کرده بود و گلوله‌هایی که همگی رسام بود همچون طناب‌های نورانی قربانیان خود را انتخاب می‌کرد و به کام مرگ می‌کشید، همچون اژدهایی که تیرهای رسام با شدت از دهانش به سمت ما پرتاب می‌شد.

برکابی ادامه داد: جرئت حرکت در جزیره را نداشتیم، دو سه بار می‌خواستیم جا بزنیم؛ فقط کسی در آن شرایط دوام می‌آورد که از سیم خاردار نفسش عبور کرده باشد. بالاخره قایق به معبری که بچه‌ها باز کرده بودند رسید و با شدت کوبیده شدیم به دیواره جزیره که چند نفر از قایق به بیرون پرتاب شدند، بچه‌ها از شدت صحنه‌های وحشتناکی که از شهادت یارانشان توسط بعثی‌ها دیدند به شدت به هم ریختند، درگیری‌ خیلی شدید بود، با هجمه و امکاناتی که دشمن داشت آن نحوه شهادت را که سری بر پیکری باقی‌نمانده بود را برای خودمان هم تصور می‌کردیم.

وی توضیح داد: ابراهیم ژاله، فرمانده دلاور گروهان ما بود، با جدیت رو به من گفت محسن، کالک عملیات در جیب راستم است، مواظب باش مُردم دست دشمن نیفتد! عراقی‌ها متوجه تحرکات ما در جزیره شده بودند، سنگر تجمعی بِتُنی بیست نفره استتار ساخته بودند و در هر پنجره کوچکش یک تیربار مستقر بود، از داخل سنگر با مایی که بی‌دفاع در فضای باز بودیم می‌جنگیدند، پشت سنگر عراقی‌ها درگیری ایجاد شد و گلوله بزرگی از یک تک لول بزرگ به ژاله خورد، ژاله نیمه‌جان بر زمین افتاد، کالکش را از جیب راستش درآوردم تا دست بعثی‌ها نیفتد.

این جانباز و رزمنده دفاع‌مقدس خاطرنشان کرد: جنگیدن داخل کانال سخت بود، باید دو سه نفری پیش می‌رفتیم و می‌جنگیدیم، احمد کاظمی پای بی‌سیم بود؛ میثم میثم احمد! چرا جارو نمی‌کنی؟ گفتم خودت بیا جارو کن، من و بچه‌ها همه ترکش خوردیم و هفت هشت تا از بچه‌ها هم شهید شدند. در این عملیات نتوانستیم پیش‌روی کنیم و بسیاری از یارانمان مظلومانه به شهادت رسیدند. این عملیات را یادم نمی‌رود «عند ربهم یرزقون» برای همه بود فقط باید می‌خواستیم و اراده می‌کردیم تا خدا اجابت می‌کرد. خدا را شاکرم که این مسیر را آمده‌ام و اگر به دهه ۶۰ برگردم باز هم همین راه را طی خواهم کرد.

کربلای چهار اوج تبعیت از ولایت بود

در پایان این مراسم خاطره‌گویی مرتضی افشار، رزمنده و راوی سال‌های دفاع‌مقدس و از نیروهای گردان حضرت زهرا(س) با بیان اینکه کربلای چهار اوج تبعیت از ولایت بود، گفت: علی‌رغم پیام جاودان کربلا اما به‌ظاهر سپاه امام حسین(ع) در روز عاشورا شکست خورد، عملیات کربلای چهار هم چنین نتیجه‌ای داشت، علیرغم شکست ظاهری و لو رفتن عملیات، دلاوری و شجاعت غواصان دریادل از اذهان مردم پاک نخواهد شد.

مرتضی افشار

وی خاطرنشان کرد: ۹ ماه برای این عملیات تمرین کردیم، شهدا برای شکست دشمن و شهادت همچون یاران امام‌حسین(ع) بیقرار بودند؛ گرچه به‌ظاهر شکست خوردیم اما رزمندگان زحمت کشیدند و اجر خود را گرفتند.

افشار بیان کرد: رزمندگان با بی‌بی دو عالم حضرت زهرا(س) مأنوس بودند و شهادت فاطمی و تشیع فاطمی را آرزو می‌کردند، همچون شهید علی قاریان‌پور که طبق وصیتش شبانه دفن شد و نامی روی مزارش نوشته نشد جز «مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال». رابطه شهدای گمنام با حضرت زهرا(س) خیلی شگفت‌انگیز بود؛ مادر شهید گمنامی گفت که مادرِ پسرم حضرت زهراست، اگر دعا کنم برگردد من باید برایش مادری کنم و مادری حضرت زهرا(س) را از دست خواهد داد و من هرگز فرزندم را از این فیض محروم نمی‌کنم.

وی در پایان بیان کرد: این خاطره که می‌گویم هم شاهد مثالی برای سختی این عملیات است هم طنز جبهه؛ بزرگ‌ترین و ماهرترین بی‌سیم‌چی قزوین آقا مهدی بهشتی بود، که یواشکی سیگار می‌کشید و چای‌خور حرفه‌ای بود، تازه از جزیره ام‌الرصاص برگشته بود اما دوباره با نیروهای ما وارد قایق شد، گفتم آقا مهدی چه خبر از جزیره؟ گفت «اولین عملیاته که سیگار رو در جزیره کشیدم اما هنوز چایی نخوردم» یعنی مجالی برای نفس کشیدن وجود نداشت چه رسد به چای خوردن و اینگونه کربلای چهار، کربلای رزمندگان قزوین شد.

عملیات کربلای چهار نام عملیات نظامی تهاجمی ایران در جنگ ایران و عراق است. این عملیات با رمز «محمد رسول‌الله» در محور ابوالخصیب به‌صورت گسترده در تاریخ ۵ دی ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه و به منظور آماده‌سازی مقدمات فتح بصره توسط نیروهای ایرانی انجام شد. لو رفتن این عملیات باعث شکست شد که در پی آن حدود هزار نفر از رزمندگان ایرانی شهید و نزدیک به ۲ هزار نفر از آنان مفقودالاثر و بالغ بر ۱۱ هزار نفر نیز مجروح شدند.

انتهای پیام
captcha