بررسی احتمالات فقهای معاصر در باب هلال
کد خبر: 3903872
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۵

بررسی احتمالات فقهای معاصر در باب هلال

حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی در هشتمین جلسه درس خارج فقه خود که به مسئله رؤیت هلال ماه مربوط می‌شود به طرح سه احتمال در این زمینه پرداخت. وی با بررسی نظریه سیدعبدالعلی سبزواری، نظرات مرحوم آیت‌الله خویی به نقل از علامه سیدمحمدحسین فضل‌الله پرداخت و مقایسه‌ای میان نظر ایشان با مرحوم سبزواری به عمل آورد.

به گزارش ایکنا، هشتمین جلسه از درس خارج فقه حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، امروز، سه‌شنبه، 20 خردادماه، برگزار و از طریق صفحه اینستاگرام وی به صورت زنده پخش شد. در ادامه مشروح این جلسه از نظر می‌گذرد؛

احتمالاتی در مسئله هلال ماه وجود دارد، از جمله اینکه ظرف زمانی، یک ظرف زمانی واقعی است. چون امر شروع ماه با تحقق هلال یک امر تکوینی است و نه شرعی و ما تابع این واقعیت عینی و تکوینی هستیم و احکام نیز بر این امر واقعی مترتب شده است. احتمال دیگری در این مسئله است که موضوع یک موضوع عرفی است و نه عقلی و واقعی، به این معناکه از قبل از اسلام، ماه‌های قمری برای مردم شناخته شده بوده است و اصلاً با همین نام نیز عرب‌ها این ماه‌ها را می‌شناختند و شرع در این موضوع عرفی دخالتی نکرده و حکمی را در این موضوع صادر کرده و آن اینکه در ماه رمضان روزه بگیرید. ماه رمضان نیز همان است که مردم از قبل می‌دانستند و حداکثر این است که شرع این موضوع عرفی را امضاء و تأیید کرده است، والا ماه‌های دوازده‌گانه شناخته شده بود.

تصور سوم این است که اساساً در مسئله ماه، شرع مقدس خودش دخالت کرده است و نه مسئله یک امر طبیعی است و نه عرفی. ریشه عرفی داشته، اما شرع نیز در این امر حد و حدودی را مشخص کرده است. مانند دیگر امور از جمله حیض که یک امر واقعی است، اما شرع برای آن تحدید حدود کرده است و مثلاً به لحاظ سن و ... ، مبدأ و منتهایی برایش قرار داده است و گفته اگر غیر از این باشد، آن را حیض نمی‌دانیم و احکام حیض بر آن مترتب نمی‌شود. در این مسئله شهر رمضان و رؤیت نیز شرع به امضای کلی حکم قناعت نکرده، بلکه خود شهر را تحدید حدود کرده است که مبدأ و منتهای آن چیست و ما تابع این تحدید شرعی هستیم.

باید بررسی کرد که بر حسب  ادله، کدام‌یک از این سه تصور، تصور درستی است و با ادله سازگار است. اینکه این وجوه سه‌گانه آیا در مقام ثبوت است و سپس نوبت به مقام اثبات می‌رسد؛ یعنی چون در مقام ثبوت پذیرفتیم که هر سه فرض ممکن است، دیگر تابع این هستیم که در مقام اثبات کدام یک دلیل داشته باشد که هر کدام دلیل داشت را قبول می‌کنیم.

نسبت به احتمال اول که مسئله یک امر واقعی و طبیعی باشد، خود ماه یک واقعیتی است. حرکت ماه بر مدار خودش نیز یک امر واقعی است و تابع علم و جهل ما نیست. پس ماه واقعیت دارد و حرکتش نیز واقعیت دارد، همچنان که در محاق قرار گرفتن و خروجش از محاق که از آن تعبیر به هلال می‌کنیم، نیز یک امر واقعی است. شرع مقدس حکم را روی این امر واقعی برده است که هر وقت از محاق بیرون آمد، شهر شروع شده و باید روزه گرفت.

این تصور که البته نوعاً در کلمات فقها مطرح نیست، در میان فقهای عصر اخیر و در کلمات مرحوم سیدعبدالعلی سبزواری دیده می‌شود. ایشان کتابی به نام «مهذب‌الاحکام» دارند که از پیش به چاپ رسیده است که دوره مختصری از فقه است. در جلد دهم از این کتاب، این طور فرموده‌اند که آغاز و پایان شهر از امور واقعی و تکوینی است و یک امر قراردادی نیست که بگوییم اینجا اولش است یا کسی بگوید آنجا اولش است. اول شهر یعنی خروج ماه از محاق و یک امر تکوینی است. بعد یک کُبرایی را نیز اضافه می‌کنند که در امور تکوینی، جای تعبد نیست.

تعبد، یک امر اعتباری است و ربطی به امر واقعی ندارد. امری که واقعیت دارد، قابل اعتبار نیست. ما هستیم و اول شهر واقعی و شرع، حکم خود را روی ماه رمضان برده که شروعش امر واقعی است و وقتی این امر احراز شد، باید روزه بگیریم و بعد فرموده‌اند بر اساس برهان و محاسبات قطعی هیئت، اول شهر عبارت است از خروج قمر از تحت‌الشعاع شمس و بروز و ظهور آن در افق. اینکه بگوییم ماه اینجا دیده شد و آنجا دیده نشد، نیز مطرح نمی‌شود و اگر از محاق خارج شده باشد، همه‌جا هست، چه ما ببینیم یا نبینیم.

بعداً به این نتیجه می‌رسند که هر آن و لحظه‌ای که در آن لحظه صدق کند که قمر از تحت‌الشعاع خارج شد و بروز پیدا کرد، می‌شود اول ماه و موضوع واقعی که تحقق یافت، حکم نیز محقق می‌شود. وقتی موضوع در واقع تحقق یافت، حکم نیز به تبع آن تحقق پیدا می‌کند. مثلاً وقتی خمر وجود دارد، حکمش حرام بودن است و تابع این نیست که من بدانم خمر است و علم و جهل ما در موضوعیت احکام دخالتی ندارد. اینجا نیز وقتی ماه بیرون آمد، امر واقعی است و ماه رمضان تحقق یافته است و وقتی تحقق یافت، قهراً باید وجوب روزه را قبول کنیم.

روی این مبنای اول، روی مسئله هلال تأکید ندارند و هلال موضوعیت ندارد و مسئله این است که ماه رمضان باید درک شود و به این است که تحقق یابد و انسان توجه یابد چطور این واقعیت محقق می‌شود. آیه سوره بقره که می‌گوید هر کسی از شما ماه رمضان را درک کرد روزه بگیرد، نیز نشان می‌دهد این ماه واقعیت دارد و هر لحظه‌ای که قمر خروج از محاق پیدا می‌کند، شهر شروع می‌شود. البته ممکن است بگوییم اگر خروج وسط روز باشد تکلیف چیست؟ باید از لحظه‌ای که ماه رمضان تحقق یافته است انسان امساک کند؟ که البته اینها بحث‌های ثانوی است.

اما از آقای سبزواری سؤال می‌کنیم که این مسئله رؤیت چیست؟ شما که رؤیت را کأن لم یکن تلقی کردید. می‌فرمایند صرفاً رؤیت یک راه است که بفهمیم که ماه از تحت‌الشعاع قمر بیرون آمده است. در روایات، رؤیت آمده است، اما خروج از محاق که تعبیرش تولد است، در روایات نیامده است، اما اینکه رؤیت آمده چون طریقیت دارد، اما اینکه نیامده، چون برای مردم قابل تشخیص نبوده است. می‌گویند که نسبت به توده مردم اگر به خروج از تحت‌الشعاع احاله داده شود، احاله به مجهول است و فرض بر این است که خطابات به همه مردم است. ملاکی که برای توده مردم قابل تشخیص بوده، همین رؤیت بوده، اما این جنبه طریقیت دارد.

این را نیز ضمیمه کنید که دریافت مردم در گذشته از این امر واقعی، دریافت ناقصی بوده و بعداً دریافتشان از این امر کامل‌تر شده است، اما موضوع در حکم شرعی، همان واقعیت است که امروز بهتر از گذشتگان درک می‌کنیم. چون بهتر درک می‌کنیم، حکم مترتب بر این امر واقعی است؛ بنابراین این یک نگاه به مسئله است. یکی از فضلا یعنی آقای مختاری در بحث رؤیت هلال فرمودند که مطلب آقای سبزواری، امر غریب و غیرقابل قبولی است و ایشان مقاله‌ای در نقد این مسئله نوشته بودند و همان را نیز به صورت خلاصه در کتاب رؤیت هلال آورده‌اند.

فرمایش ایشان این است که مانعی ندارد که تعریف امور تکوینی را از بیان شارع بگیریم. خصوصاً اگر این حقایق عرفی باشد که وضع و اعتبار عرفی در آنها و یا در تعریفشان دخالت داشته باشد. بسیاری از امور تکوینی، موضوع یا متعلق احکام شرعی واقع شده و شارع به تعریف و اندازه‌گیری آنها پرداخته است و مدار فقه بر مدار این تعاریف است و نمونه این تعاریف را در اوزان و مقادیر از قبیل کُر، درهم و دینار و در اوقاتی مانند وقت زوال و غروب و فجر و در پدیده‌هایی مانند حیض و سن یائسگی و نشانه‌های بلوغ در ابواب فقه می‌بینیم. هیچ فقیهی در استفاده از این تعاریف به ادعای اینکه پدیده‌های تکوینی است و تعبد در آنها راه ندارد، اشکال نکرده است. کاربرد تعاریف شرعی در امور تکوینی، نه‌تنها در فقه با اشکالی روبه‌رو نیست، بلکه این تعاریف شرعی، مبنای عمل و ضابطه‌مند شدن و دقت یافتن این مفاهیم حتی نزد عرف شده است.

این فرمایش درست است که شرع تحدیداتی را می‌گذارد، اما همه مثال‌های آقای مختاری هم درست نیست. مثلاً در اوزان و مقادیر که مثال زدند مانند کُر و ... ، کلاً امور اعتباری هستند. مثلاً می‌گوییم «مَن»، در یک‌جا سه کیلو و در یک جا شش کیلوست و اعبتار می‌کنند و نباید بگوییم شرع در امر تکوینی دخالت کرده است، اما آنچه را که شرع دخالت کرده، یک قسم از امور تکوینی هم هست که برخی از این مثال‌ها درست است؛ مثلاً حیض یک امر واقعی است و شرع در اقل و اکثر و اوصافش دخالت می‌کند و تحدید می‌کند که کمتر از سه روز باشد، حیض نیست یا اگر قبل از سن نه سالگی باشد، احکام حیض را ندارد.

اینها دخالت در امر تکوینی نیست، اصلاً معقول نیست که در امر تکوینی تعبد باشد و معقول این است که شرع به این شخص می‌گوید که احکام حیض را مترتب نکن، یا می‌گوید حیضی که موضوع برای احکام شرع است، دارای این ویژگی‌هاست و بقیه‌اش احکام حیض را ندارد. حق تعالی در امر تکوینی دخالت می‌کند، امر تشریعی نیز دست خداست، اما سنخ این دو نوع دخالت‌ها متفاوت است. دخالت در تکوین، یعنی تکوین را تغییر دادن و این مربوط به شارع بماهو شارع نیست، بلکه مربوط به خالق است که امر تکوینی را تغییر می‌دهد. شارع، قانون‌گذار است و او نمی‌آید امر تکوینی را تغییر دهد، او در قلمرو تشریع دخالت می‌کند، نه در قلمرو تکوین.

فرمایش آقای سبزواری این است که مسئله قمر یک واقعیت است. حرکت هم که می‌کند و پدیده تکوینی است و ربطی به تشریع ندارد و خدا این را این طور آفریده است. در این حرکتی که دور زمین دارد، به نقطه‌ای می‌رسد که بین خورشد و زمین قرار می‌گیرد که می‌گوییم محاق که امر واقعی است. پس از این هم از آن محاق خارج می‌شود و اینها امور واقعی است. در اینجا شرع نمی‌تواند اعمال تعبد کند، مثلاً ماه در محاق است و شرع بگوید در محاق نیست. آقای مختاری و دیگران باید نشان دهند، شرع در این زمینه تعبدی دارد؛ یعنی به سراغ آن احتمال سوم برویم. بگویند شرع موضوع حکمش را امر واقعی قرار نداده است و بگویند امر واقعی موضوع نیست.

بنابراین باید گفت که این اشکال و جواب به همدیگر نمی‌خورند. پاسخش این است که بگوییم این امر تکوینی است، اما شرع در اینجا با ملاکات دیگری که غیرتکوینی است، موضوع خود را مشخص کرده است و این امر را تحدید کرده است. خروج از تحت الشعاع، تکوینی و امر واقعی است؛ پس ماه از محاق خارج می‌شود. وقتی تحقق پیدا کرد، باید از عرف بپرسیم که آیا شهر شروع شده است یا نشده است. اینجا به نگاه عرف می‌رسیم، یعنی پدیده شهر یک مفهوم عرفی است. یعنی ممکن بود عرف به جای اینکه خروج از محاق را مبدأ قرار دهد، بدر و هلال کامل را مبدأ برای شهر قرار می‌داد. اینکه بگویند اول ماه کِی است؟ وقتی که ماه تمام باشد که بشود شب اول ماه. این امر، اعتباری است و می‌توان آن را جلو و عقب برد. همانطور که الآن ساعت‌هایمان ظهرکوک است و وقتی می‌گوییم ساعت یک، یعنی یک ساعت بعد از ظهر و پیش از این، در دوره‌های قبل، ساعت‌ها غروب‌کوک بوده است و وقتی می‌گفتند ساعت یک، یعنی یک ساعت بعد از مغرب.

مغرب و ظهر، یک امر واقعی است، اما اینکه کدام‌یک را مبدأ قرار دهیم، یک امر اعتباری است. حالا آنچه را که در عرف به عنوان مبدأ برای ماه قرار داده‌اند، عبارت از خروج قمر از محاق است. یکسری واقعیت‌ها وجود دارد که دست ما نیست و با اراده ما تغییر پیدا نمی‌کند و امر تکوینی است، اما کدام‌یک از مراحل واقعیت را مبنای برای حکم قرار دهیم؟ اینها قابل تغییر است.

مثلا قبل از بلوغ، سنی به نام سن رشد وجود دارد. ممکن است شخصی بالغ نباشد، اما رشید باشد، و عکسش نیز ممکن است. شرع، احکام خودش را در تکالیفی که وجود دارد بر بلوغ مترتب کرده است، ولی بر رشد مترتب نکرده است و در معاملات بر رشد نیز مترتت کره است. رشد واقعیت است و بلوغ نیز همینطور، اما اینکه شارع کدام‌یک را موضوع حکم قرار داده، امر اعتباری است. خود بلوغ هم اگر فرضا دارای مراتب باشد و تدریجا ایجاد شود، یعنی ممکن است کسی در مبدأ شروع، احکام بالغ را مرتب کند و قانون‌گذارِ دیگر، مرحله عالی و تمام بلوغ را را مطرح کند. برخی از کشورها سن بالای بیست سال نیز وجود دارد که قرار می‌دهند و اینها اعتبار است، اما تحولات در شخص یک امر واقعی است.

مشکی ندارد که شارع روی موضوع واقعی بگوید که دخالتی نمی‌کنم. مثلا خمر حرام است. می‌گوییم خمر چیست؟ می‌گوید تعریفی نمی‌کنم و دخالتی هم نمی‌کنم. البته شرع دستش باز است و حتی قانون‌گذار عرفی دستش برای اینکه موضوع را مطلقا خمر قرار بدهد یا خیر باز است و لذا در قوانین کشورهای مختلف، موضوع را مطلق مست‌کننده قرار نمی‌دهند. لذا آیا ممکن است شرع موضوع خود را بدون دخالت کردن، همان واقعیت قرار دهد؟ بله ممکن است.

بنابراین، آقای سبزواری تعبد در تکوینیات که ممکن است یا ممکن نیست را مطرح می‌کند و می‌گوید قلمرو تکوین و تعبد متفاوت است و تعبد در تکوین غیرمعقول است و تعبد در امور تشریعی است و قانون‌گذار در قلمرو تشریع می‌تواند کم یا زیاد کند. در اینجا پاسخی که به ایشان می‌دهید این است که اساسا موضوع برای شهر رمضان که شرع گفته است، امر واقعی نیست. نه اینکه واقعیت ندارد، اما شرع در تشریع خودش کاری به این واقعیت ندارد. وقتی این ادعا را کردید می‌رسیم به مقام اثباتش که نشان دهیم ایشان که آمده این ادعا را کرده، نقض شده است که پس رؤیت چیست؟ می‌گویند طریقیت الی الواقع دارد. پس چیزی در مقام اثبات بر خلاف ثبوت از نظر ایشان نیست.

در حالی که در بقیه موارد که تحدید شرعی وجود دارد، لازمه‌اش این است که شرع آمده، یک چیزی بر خلاف واقع خودش اعتبار کرده است، مانند بلوغ که تحدید می‌کند و نوعا با بلوغ طبیعی همراه است و یک جایی هم اگر نبود، شرع با آن کاری ندارد و می‌گوید سن اگر به اینجا رسید بالغ است و احکام را متربت می‌کنیم و لذا در کشورهای مختلف، بلوغ بر اساس سن است و نمی‌توانند شخص را آزمایش کنند و ببیند از نظر تکوینی به چه مرحله‌ای از تغییرات جسمی رسیده است. کارت ملی را که نگاه می‌کنند می‌گویند می‌توانی رای بدهی یا خیر.

شرع اگر امور طبیعی و تکوینی را ملاک قرار داده است باید ببینیم در کجا است. این را در امور شخصی قرار داده است. مثلا شخص می‌خواهد نماز بخواند، وقتی این علائم را دید، تکلیف را می‌فهمد و دیگر لازم نیست شخص دیگری برای او تست کند.

مرحوم سیدمحمدحسین فضل‌الله، از استاد خودش آیت‌الله خویی نقل می‌کند که ایشان نیز نظر اولش این بوده است و بعدا از این نظر برگشت. چرا؟ چون مواجه شد با روایات رؤیت که مفادشان این است که خروج از محاق ملاک برای ابتدای شهر نیست و ماه از هلال تا هلال است و نه از خروج تا خروج و این روایات موجب تجدید نظر ایشان در مسئله شد و ایشان مبدأ را هلال قرار دادند و بحث کردند که هلال اگر با چشم عادی رؤیت شود معتبر است یا چشم مسلح.

نظر دوم که قابل توجه است اینکه بگوییم این امر عرفی و عقلایی بوده و جدید نیست و خروج از محاق در عرف نیست. بنابراین نکته اول اینکه باید مراجعه به عرف کنیم و نکته دوم اینکه عرف کاری به خروج از محاق ندارد و این را مبدأ نمی‌داند و به خصوص این نظر تاکیدش روی این است که این تقویم قمری، تقویمی شناخته شده از قبل از اسلام در میان عرب‌ها بوده است و از تاسیسات شرع نیست و اینطور نیست که شرع آمده به مردم گفته ماه‌های قمری وجود دارد و این ماه‌ها را برای زندگی خود مبدأ قرار دهید. بلکه قبل از این اسلام هم این مواقیت بوده است.

به هر حال اینها سال قمری را داشتند و می‌شناختند و بر اساس این تقویم قمری می‌آمدند و بحث نسیء را مطرح می‌کردند. بحث تقویم قبل از اسلام در میان عرب‌ها در کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام نوشته جوادعلی وجود دارد و شاید اگر ندانیم که فضای نزول آیات چطور بوده است، روشن نباشد که این آیات چطور بوده است.

این بحث به اتمام نرسید و ادامه‌اش به جلسه بعد موکول می‌شود.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha