دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع)؛ فرشتگان نجات خوزستان در روزهای آغازین جنگ
کد خبر: 4170128
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۸

دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع)؛ فرشتگان نجات خوزستان در روزهای آغازین جنگ

اولین یگان نظامی نیروهای مسلح که در سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهه‌های نبرد با دشمن متجاوز به جنوب کشور اعزام شد، تیپ دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) بود. جوانانی جسور و بی‌باک در سنین 19 تا 21 سالگی که هرگز در طول عمر کوتاه خود میدان واقعی جنگ را ندیده و تجربه نکرده بودند و به ناگاه خود را در میدان واقعی یک جنگ در گستره‌ای وسیع دیدند.

حسین ایرجیسرهنگ جانباز بازنشسته احمد حسینیا و سرهنگ بازنشسته ستاد حسین ایرجی، دانشجویان ورودی سال 57 دانشگاه افسری امام علی(ع)، (دانشجوی سال 57 دا- اف)، یادداشت‌های خود را از روزهای پرالتهاب ابتدایی جنگ تحمیلی و مشاهدات خود از رزم دوستان جوانشان در دانشگاه افسری را به نگارش درآورنده‌ و در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده‌اند که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

«ناگفته‌هایی از جسارت و بی‌باکی جوانان غیور ارتشی در نخستین روزهای جنگ تحمیلی(خاطرات دوران دانشجویی، جنگ تحمیلی، اول مهر لغایت اول آذر 1359)

به نام آفریننده‌ای که پرستیدن اوست سزاوار 
پادشاهی او راست زیبنده
خدایی او راست درخورنده 
پس
بلندی و برتری از درگاه او جوی و بَس اولین یگان نظامی نیروهای مسلح که در سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهه‌های نبرد با دشمن متجاوز به جنوب کشور اعزام شد، تیپ دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) بود. 

این نوشته خاطراتی پرشور توأم با دلهره و اضطراب از چگونگی آماده‌سازی و اعزام حدود هزار و 200 نفر دانشجویان سال دوم و سوم دانشگاه افسری به خوزستان در روزهای دوم و سوم مهر 1359 است. این دانشجویان به وسیله چندین فروند هواپیمای ترابری C-130 از باند پروازی پایگاه یکم شکاری به سمت فرودگاه اهواز اعزام شدند.

نقش دانشجویان افسری امام علی(ع) در مقاومت 34 روزه خرمشهر 

*اول مهر 1359 (تیپ  1200 نفره دانشجویان دانشگاه افسری آماده اعزام به جبهه‌های جنگ تحمیلی)*

این نوشته همچنین لحظات دلهره‌آور بر فراز آسمان اهواز، که هواپیماهای جنگی دشمن بی‌وقفه فرودگاه و شهر اهواز و لشکر 92 زرهی اهواز را بمباران می‌کردند و پس از آن استقرار دانشجویان در محوطه میدانی لشکر، و به دنبال آن تقسیم‌بندی طرح‌ریزی و مشخص کردن مکان‌های مأموریتی و مناطق استقرار دانشجویان در قالب گروه و دسته‌ متحرک هجومی و آموزش‌های جنگی مردمی به نام‌های دانش 1 الی 45 توسط فرماندهان دانشگاه (شهید سرلشکر سیدموسی نامجوی، سرلشکر بازنشسته حسنی سعدی و...) را به نگارش درآورده است.

همان‌روز دانشجویان به محورهای عملیاتی جنگی و جبهه‌های نبرد در خرمشهر، سوسنگرد، حمیدیه، مارد، دزفول، منطقه هیزان، دارخوین، گمرک، کشتارگاه، محور آبادان ـ خرمشهر، بهمنشیر و محورهای دیگر اعزام شدند و به عنوان جوانانی جسور و بی‌باک در سنین 19 تا 21 سالگی که هرگز در طول عمر کوتاه خود میدان واقعی جنگ را به جز در فیلم‌های سینمایی یا داستان‌ها و کتاب‌ها ندیده، نخوانده و تجربه نکرده بودند و نیز در عصر و نسلی بزرگ شده بودند که صحنه‌های جنگ و مبارزه با دشمن متجاوز و میادین نبرد یا گلوله و آتش و خون را در کتاب‌های داستانی و آموزشی و برخی فیلم‌های سینمایی آن هم برای تنوع و لذت هیجانی بُردن دنبال می‌کردند، بناگاه خود را در میدان واقعی یک جنگ در گستره‌ای وسیع دیدند.

آنان می‌بایست به پشتوانه آموزش‌ مقدماتی نظامی و آشنایی با سلاح‌های سبک در طول دو الی سه سال آموزش در دانشکده افسری و به اعتبار انگیزه‌های ایمانی و انقلابی که در آستانه نُضج گرفتن و تقویت آن در آغازین روزهای انقلاب بودند و نیز تأثیر عرق ملی و میهن‌دوستی بتوانند به عنوان نیروهای پیشقراول و اولین یگان نظامی پیشتاز در کل نیروهای مسلح ایران در بحرانی‌ترین منطقه جنگی، مزه واقعی میدان نبرد و مبارزه بی‌امان با دشمن متجاوز و غداری را بچشند که با حمایت همه‌جانبه قدرت‌های استکباری هجوم وحشیانه و مرگباری را به خاک مقدس میهنمان آغاز کرده بودند تا به عنوان سربازی کوچک و رزمنده‌ای دلاور از ارزش‌های انقلاب اسلامی و خاک مقدس کشور پهناورشان برای حفظ ناموس هموطنان تا آخرین قطره خون با متجاوز بجنگند و انگیزه‌های شور و شعور و حماسه و ایثار را در خودشان تقویت کنند و الگویی باشند برای سایر همرزمان و جوانان سلحشور مرز و بومشان تا این راه را با قوت و قدرت بیشتر برای عزت و سربلندی اسلام و ایران عزیز ادامه دهند که این‌گونه هم شد و امروز با گذشت بیش از 4 دهه از عمر جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، آثار و برکت آن را در سراسر کشور و نسل‌های بعدی دیده‌ایم و اقتدار مردم در حال پویایی و بالندگی است. 

عشق بی‌پروا دفاع امتحان ما نداشت 
ورنه مُشت خاک هم قابل پرواز بود 

در روزهای آغازین جنگ تحمیلی در خطوط مرزی خوزستان به جز لشکر 92 زرهی اهواز فقط دو گروه رزمی از تیپ 37 زرهی شیراز و لشکر 21 حمزه حضور داشتند و لشکر 92 با این توان چاره‌ای جز تحت پوشش قرار دادن و پدافند مسافتی در حدود 400 کیلومتر از خطوط مرزی را نداشت که طبیعتاً حفظ منطقه‌ای با این وسعت خارج از توان یک لشکر بود. همچنین، تا رسیدن نیروهای کمکی زمان می‌برد. بنابراین شورای عالی فرماندهان نظامی سه تصمیم مهم دفاعی و فوری را در همان زمان اتخاذ کرد که در 48 ساعت آغازین جنگ حائز اهمیت و دارای اولویت بود.

اولین تصمیم شورای فرماندهی، که ساعتی پس از آغاز تجاوز دشمن اتخاذ شد، دستور بمباران تأسیسات نفتی عراق به نیروی هوایی بود که طی آن چند فروند هواپیمای فانتوم به فاصله دو ساعت پس از پیش‌روی عراق، تأسیسات نفتی این کشور را بمباران کردند.

دومین تصمیم مهم این شورا، اجرای عملیات بی‌سابقه خلبانان نیروی هوایی یک روز پس از آغاز جنگ یعنی در اول مهر 59 بود که طی آن 140 فروند هواپیمای جنگی ایران عملیاتی را به نام کمان 99 در خاک عراق انجام دادند که باعث وحشت و رعب نیروهای متجاوز بعثی شد. 

سومین تصمیم شورای فرماندهی، که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده و از سوی تاریخ‌نویسان دفاع مقدس و رسانه‌ها و مسئولان مغفول‌ مانده است، اعزام دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در روزهای دوم و سوم مهر 59 به منطقه عملیاتی خوزستان به پیشنهاد سرهنگ نامجوی، فرمانده وقت دانشگاه و موافقت مرحوم سرتیپ ظهیرنژاد و شهید سرلشکر فلاحی از فرماندهان ارتش بود که به عنوان اولین نیروهای واکنشی در مقابل تهاجم گسترده ارتش عراق نقش مهم و سرنوشت‌سازی را در کمک به توان رزمی و عملیاتی لشکر 92 زرهی اهواز برای مقابله با هجوم دشمن ایفا کردند. یک تیپ رزمی چالاک، جوان و چابک که با اتکا به دوره‌های سخت آموزشی در دانشگاه افسری دارای سرعت بالا در رزم با تجهیز‌ات سبک بودند و در همان روزهای آغازین نبرد توانستند در مأموریت‌های جنگی با تک‌‌های ایذایی و محدود مانع پیش‌روی دشمن و نیز با تشکیل خط دفاعی مطمئن مانع ورود دشمن به شهر اهواز شدند.

همه ما دانشجویان سال‌های دوم و سوم دانشکده افسری امام علی(ع) با ویژگی چابکی، ورزیدگی، تحرک و کارایی، که توانی بیش از یک تیپ رزمی داشتیم، بنا بر دستور عملیاتی و تصمیم فرماندهان، در هر نقطه‌ای که لازم بود به سرعت حضور می‌یافتیم و با انجام تک‌های محدود و ایذایی و عملیات گشتی رزمی و شناسایی، مانع تحقق اهداف پلید دشمن در گستره وسیع مرزهای جنوب کشور در ابتدای جنگ تحمیلی شدیم و با انگیزه دفاع از میهن تا زمان حضور لشکرها و تیپ‌های اعزامی از نقاط مختلف کشور به خوزستان و استقرار کامل در مرزها توانستیم با شایستگی و اقتدار به عنوان پیشتازان دفاع از میهن اسلامی در روزهای آغازین جنگ باشیم.

ارائه آموزش‌های نظامی به نیروهای مردمی در شهرهای خوزستان برای مقابله با هرگونه تجاوز و نفوذ احتمالی دشمن به داخل شهر‌ها و نحوه مبارزه مردم با دشمن، انجام مأموریت‌های گشتی رزمی و گشتی شناسایی موقعیت و استعداد مراکز تجمع دشمن و نفوذ به داخل آنها به عنوان ستون پنجم، اعزام نیروهای آموزش‌دیده مردمی به مناطق نبرد، حضور مؤثر در محافظت از خرمشهر، آبادان، دزفول، سوسنگرد، اندیمشک، حمیدیه، دُب حردان، سلب آرامش دشمن با انجام تک‌های پراکنده و پدافند در نقاط حساس، نقش اصلی و محوری در شکست یگان‌هایی از دو لشکر 9 زرهی و 5 مکانیزه ارتش متجاوز عراق و انجام عملیات تأخیری و بازدارنده از ورود ارتش عراق به داخل خاک خرمشهر، تأمین امنیت شهرهای اهواز، دزفول، آبادان، سوسنگرد، اندیمشک و مناطق عملیاتی این شهرها از دیگر مأموریت‌های رزمی ما دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در دو ماه ابتدایی جنگ تحمیلی بود که به شایستگی از عهده آنها برآمدیم و به عنوان مدافعان مقاومت 34 روزه از خرمشهر جزو اوراق زرین رویدادهای دفاع مقدس است که نام دانشجویان دانشگاه افسری در آن می‌درخشد.

سهم ما دانشجویان استخدامی سال‌های 56 و 57 دانشگاه افسری امام علی(ع) در دفاع 34 روزه از خرمشهر عزیز و نیز حضور مؤثر و راهبردی که در ابتدای جنگ تحمیلی در مبارزه با دشمن متجاوز در منطقه وسیع خوزستان داشتیم، بسیار مهم و در عین حال متواضعانه بود و اکنون با گذشت بیش از 42 سال از شروع جنگ، متأسفانه عوامل مختلفی در خارج از سازمان ارتش، مُهر خاموشی بر لب زده‌اند و در برابر کسانی که حتی حماسه‌های آنان را به دیگران نسبت می‌دهند، سکوت اختیار کرده‌اند، زیرا از آن حماسه‌ها نه عکسی دارند، نه فیلمی، نه ترانه‌ای، نه آهنگی و نه نوحه و سرودی.

از طرفی مراکز متعددی که در کشور اسناد و مدارک جنگ را حفظ می‌‌کنند و آثار مکتوب دفاع مقدس را می‌نگارند و از روی واقعیت‌های جنگ تحمیلی و نقش اساسی رزمندگان جبهه‌ها فیلم و داستان و سریال می‌سازند، متأسفانه در بیان واقعیات جنگ غفلت و کوتاهی فراوانی داشته‌اند و هیچ اشاره‌ای و توجهی به نقش سرنوشت‌ساز دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در آغاز جنگ تحمیلی برای حفظ خوزستان عزیز و ممانعت دشمن متجاوز برای ورود به شهرهای کوچک و بزرگ این خطه استراتژیک کشور و تصرف خیالی آن نشده است. البته مجموعه کتاب‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس بعدها به عنوان یکی از منابع و ذخایر ارزشمند رویدادهای اول جنگ مورد استفاده پژوهشگران و محققان دفاع مقدس قرار گرفت، ولی متأسفانه جزئیات عملیات دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) و نقش‌آفرینی مهم و تأثیرگذار آنان در دفاع از خوزستان در روزهای آغازین جنگ مورد توجه قرار نگرفته است. شاید در برخی کتب دفاع مقدس به حضور دانشجویان در قالب یک گروه رزمی از دانشکده افسری به صورت بسیار کوتاه و کم‌ارزش و در دو سه خط اشاره شده باشد، اما با کمال تأسف در کتب، اسناد و منابع دفاع مقدس و حتی در سخنرانی‌‌ها و مقالات همایش‌ها یا مصاحبه‌ها و میزگردهای رسانه‌ای یا فضای مجازی اشاره‌ای به نقش حساس و عملیاتی دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در ابتدای جنگ تحمیلی و حضور تأثیرگذار آنان به منظور تأمین امنیت اهواز، عملیات مهم 8 و 9 مهر 59 در حماسه مقاومت خرمشهر، انجام ده‌ها عملیات گشتی شناسایی از مراکز تجمع دشمن، دستاوردهای آموزش‌های نظامی و جنگی به مردم شهرهای جنوب برای آشنایی با انواع سلاح‌ها و چگونگی مقابله با دشمن متجاوز، متوقف و متواری ساختن دشمن داشته باشد و لااقل خانواده و فرزندانش و بازماندگان او پس از مرگش به پدر خود افتخار نموده و مایه سرافرازی‌‎شان باشد. 

حال به گوشه‌هایی از شور و اضطراب دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در زمان اعزام به جبهه‌های جنگ و نقش عملیاتی آنان اشاره می‌شود: 

1- صبح اول مهر 59 به دستور فرمانده وقت دانشکده (شهید نامجوی) تمامی دانشجویان سال 2 و 3 در سالن تربیت بدنی جمع شدیم و فرمانده در سخنانی آغاز حمله سراسری عراق به مرزهای ایران را اعلام کرد و ضمن بیان ضرورت حضور نیروهای ارتش در جنگ، گفت: علی‌رغم اینکه فعلاً در حال گذراندن دوره آموزشی نظامی هستید، با توجه به شرایط خاص کشور از شما دانشجویان برای حضور در جنگ دعوت می‌کنم، همانند روزی که امام حسین(ع) در صحرای کربلا یارانش را به مبارزه با یزید فراخواند. امروز از شما می‌خواهم که برای حفظ این آب و خاک و دفاع از جان و مال و ناموس ملت عزیزمان داوطلبانه به این دعوت لبیک بگویید و بدین ترتیب دانشجویان یک‌صدا با فریاد الله اکبر قبول کردند و فردای آن روز به خوزستان اعزام شدیم.

شهید موسی نامجوی

2- صبح دوم مهر 59 تا آنجا که ذهنم یاری می‌کند، پنج گردان دانشجویی سال دوم و سوم به همراه فرماندهان مربوطه و یک واحد ستادی با تجهیزات مربوطه از جلو دانشگاه افسری در میان بدرقه مردمی از خیابان سپه(امام خمینی) به فرودگاه مهرآباد (پایگاه یکم شکاری) عزیمت و سپس با یازده فروند هواپیمای c130 به سمت اهواز حرکت کردیم. با توجه به اعلام وضعیت قرمز در اهواز و حضور مداوم هواپیماهای دشمن در آسمان اهواز، تعدادی از هواپیماها قادر به فرود نبودند و خلبانان مجبور شدند مجدداً به فرودگاه تهران یا فرودگاه اصفهان بروند و سپس به اهواز بازگردند. من و تعدادی از دانشجویان داخل هواپیمایی بودیم که تمام مسیر پروازمان با دلهره و اضطراب همراه بود و خلبان با توجه به وضعیت قرمز و در حالی که با سرعت کم روی باند در حال حرکت بود، اعلام کرد که دانشجویان و مسافران به سرعت با کیسه‌های انفرادی خود به بیرون بپرند و در مسیر خلاف حرکت هواپیما بدوند. در چنین شرایط اضطراری در فرودگاه اهواز از هواپیما بیرون پریدیم و صدای سنگین موتور هواپیما، نگرانی از وضعیت قرمز، شرایط جنگی حاکم بر فرودگاه، دود و آتش ناشی از بمباران ساختمان‌ها و محوطه فرودگاه و دلهره ناشی از بمباران مجدد وجود داشت، در حالی که به سرعت با کیسه‌های انفرادی به سمت انبوه درختان اطراف باند دویدیم که پر از دود و آتش بود و در لابه‌لای درختان پناه گرفتیم. با اعلام وضعیت عادی، اتوبوس‌ها آمدند و همگی به سمت پادگان لشکر 92 زرهی اهواز رفتیم. وضعیت اهواز کاملاً غیرعادی بود و هر یکی دو ساعت نقطه‌ای از شهر بمباران می‌شد.

3- غروب دوم مهر 59 در محوطه میدانی لشکر استقرار یافتیم. آژیر خطر حمله هوایی پی در پی به صدا درمی‌آمد و هواپیماهای دشمن در ارتفاع کم و با شکستن سرعت صوت، مدام بمب‌های خود را در محوطه پادگان لشکر و خیابان‌ها و جاده‌های اطراف آن رها می‌کردند. صدای بی‌وقفه توپخانه پدافند هوایی با آتش پرحجمی که پدافند هوایی داشت و انفجار گلوله‌ها، فضای آسمان اهواز را برای لحظاتی نورانی می‌کرد و فرماندهان به ما دانشجویان دستور شلیک هوایی به سمت هواپیمای دشمن را با اسلحه ژ - 3 داده بودند. همه این صحنه‌‎‌ها شب و روزی پر از اضطراب و آتش و خون و صدای مهیب بمباران و توپ‌های پدافند را در دومین روز جنگ تحمیلی در شهر جنگی اهواز رقم زده بود، شهری که تقریباً خالی از سکنه می‌نمود و فضایی هولناک و پرآشوب را برای یکایک ما دانشجویان جوان ایجاد کرده بود، جوانانی که در سراسر عمرشان هرگز میدان واقعی جنگ و مزه‌‌ این حجم وسیع از گلوله و آتش و صداهای مهیب بمباران پی در پی را نچشیده بودند؛ گرچه تعدادی از دانشجویان حسابی خود را باخته بودند و برای فرار از معرکه جنگ راهی نمی‌یافتند و مجبور بودند که احوال و اوضاع جسمی و روحی خود را با همین شرایط تطبیق دهند. همچنین، برای هیچ‌کس از دانشجویان و فرماندهان مشخص نبود که چه موقعی از این بحران جنگی خلاص می‌شوند؟ تازه اول کار نبرد بود و خواهی نخواهی باید خود را با شرایط موجود سازگار می‌کردیم.

تنها عامل انگیزه‌بخش، تقویت روحیه ایمانی و دفاع از خاک وطن بود که به عنوان یک سرباز مدافع میهن در روح و جانمان متجلی می‌شد و همین انگیزه باعث شجاعت و جسارت و آبدیدگی و پذیرش روحیه شهادت‌طلبی دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) به عنوان نخستین پیشتازان مبارزه با دشمن متجاوز در روزهای آغازین جنگ شد. 

4- در آن زمان در منطقه خوزستان، به جز لشکر 92 زرهی اهواز، فقط تیپ 37 زرهی شیراز متشکل از دو گروه رزمی در خطوط پدافند منطقه و یک گروه رزمی از لشکر 21 حمزه مستقر بودند.

5- طبق آنچه در دفتر یادداشتم در دوران دانشجویی ثبت کردم، به گفته سرهنگ دوم ذاکری، فرمانده تیپ 2 لشکر 92 ارتش عراق با پنج لشکر در منطقه خوزستان شامل لشکر یک مکانیزه در منطقه فکه، لشکر دهم در محور بستان و سوسنگرد، لشکر پنجم مکانیزه و لشکر نهم زرهی عراق عملیات تهاجمی خود را آغاز کرد و قصد داشت که با تصرف خوزستان، غنی‌ترین منابع نفتی و گازی و کشاورزی این منطقه وسیع از کشورمان را در اختیار بگیرد که به منزله نابودی اقتصاد و حکومت ایران بود. هنگامی که دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) برای کمک به لشکر 92 زرهی به پادگان اهواز آمدند، این 5 لشکر مهم ارتش عراق در جبهه‌های مختلف پیش‌روی کرده بودند، شهر بستان به اشغال دشمن درآمده بود، خرمشهر و سوسنگرد در خطر سقوط بودند و چند شهر دیگر از جمله اهواز و آبادان در خطر محاصره کامل قرار داشتند. همچنین، خطوط پدافندی نیروهای ما به علت کمبود نیرو و نرسیدن لشکرها و تیپ‌های کمکی (پیاده و زرهی) از نقاط مختلف کشور به خوزستان بسیار آسیب‌پذیر بود.

6- سوم مهر 59 تنی چند از دانشجویان سال دو و سه همراه با فرماندهانشان به دستور فرمانده وقت لشکر 92 اهواز برای شناسایی وضعیت نابسامان خوزستان، مشکلات و کمبودهای نیرو و تجهیزات در لشکر 92 به ویژه بی‌انضباطی ناشی از هیجانات انقلابی و تدبیرهای برخی از فرماندهان مستقر در خوزستان و مسئولان استان به اتاق جنگ رفتند و فرمانده لشکر، سرهنگ غلامرضا قاسمی، علل و عوامل کاهش توان رزمی لشکر را با هماهنگی افسر رکن دو شرح داد.

7- سوم مهر 59 ما دانشجویان سازماندهی و تقسیم شدیم تا بتوانیم محورهای حساس و فاقد نیروهای دفاعی در خوزستان را تا زمان ورود لشکرها و تیپ‌های کمکی و تازه‌نفس به نحوی پوشش دهیم که تقریباً محوری بدون نیروی دفاعی باقی نماند. بنابراین دانشجویان در برخی از محورهای خلأ به عنوان یک نیروی دفاعی ثابت مستقر شدند و در برخی دیگر از محورها در صورت نیاز به صورت گروه‌های متحرک عمل کردند. همچنین یک گروهان از دانشجویان برای اجرای عملیات شناسایی مراکز تجمع دشمن و انجام گشتی‌های رزمی در قالب تک‌های ایذایی برای به تأخیر انداختن اهداف مأموریتی دشمن در قالب سه دسته 30 تا 40 نفر «به نام دانش» سازماندهی شدند و نیز هر دسته «دانش» در محورهای نفوذ ارتش بعث عراق در خوزستان مستقر شد.

8- مهمترین وظیفه و مأموریت دانشجویان دانشگاه افسری در ابتدای جنگ تحمیلی در خوزستان، ایستادگی و مقابله با دو لشکر نفوذی عراق به خاک خوزستان به منظور جلوگیری از سقوط اهواز بود که به خوبی از عهده این مأموریت خطیر برآمدند و به عنوان نیروهای متحرک در هر محوری که وجود آنان ضروری‌تر به نظر می‌رسید حضور می‌یافتند. 

9- یگان‌های مختلف دانشجویی از دانشکده افسری امام علی(ع) در مدت حضور خود در غرب و جنوب غربی اهواز بارها موفق شدند که تک‌های متعدد لشکر پنجم مکانیزه و لشکر نهم زرهی ارتش بعث عراق را در دفع کنند و مانع نزدیک شدن نیروهای دشمن به اهواز شوند.

10- دانشجویان در اهواز در محور اهواز ـ حمیدیه و حمیدیه ـ سوسنگرد در قالب چندین دسته به نام «دانش» من‌جمله دانش 31 تقسیم‌بندی و نیز از چهارم مهرماه در محورهای مورد نظر مستقر شدند و به یاری خلبانان هوانیروز شتافتند و در این محورهای حساس، که یکی از راه‌های عبور نیروهای ارتش بعث بود، از هرگونه تحرک و فعالیت نیروهای ستون پنجم دشمن، که عمدتاً در پوشش ایرانی و با موتور تردد می‌کردند، ممانعت به عمل می‌آوردند. 

11- گروهی دیگر از دانشجویان سال 2 در سه‌راهی خرمشهر محور نورد - ارتفاعات دُب‌حران - ارتفاعات فولی‌آباد در منطقه جنوب غربی اهواز در قالب چندین دانش مستقر گردیدند با فرماندهی سرگرد گلشن، سروان توکلی، سروان عباسلو، سروان سیدجمالی و ستوان رایکا خط مستحکم پدافندی و غیر قابل نفوذ دشمن به اهواز را تشکیل دادند و مأموریت‌های متعدد گشتی شناسایی و گشتی زرهی را تا پایان حضور در خوزستان انجام دادند.

12- گروهی دیگر از دانشجویان در قالب دانش 42، مأموریت تأمین و محافظت از پل حساس اهواز را، که محل اتصال جاده اندیمشک به جاده ماهشهر و بندرهای جنوب است، برعهده گرفتند.

13- سه گروه(دانش) دیگر از دانشجویان سال دو به فرماندهی سرگرد قدیم‌خانی، سروان شهید مسعود اصلانی و زنده‌یاد ستوان یکم علی‌اکبر روادگر از سوم مهر 59 تا پایان مأموریت خوزستان وارد سوسنگرد شدند.

14- دسته‌ای از دانشجویان به منطقه حساس روستای دارخوین در 45 کیلومتری آبادان اعزام شدند و در قالب یک دانش، محور پدافندی شمال و شمال غربی آبادان را تشکیل دادند. منطقه دارخوین به لحاظ موقعیت استراتژیک در شکستن محاصره آبادان حائز اهمیت بود. این دسته از دانشجویان به فرماندهی سرگرد قدیم‌خانی همراه با تعدادی از سپاهیان و نیروهای مردمی به فرماندهی «یحیی رحیم صفوی» یک گروه رزمی را تشکیل دادند که توانست با استعداد 40 نفر در مقابل یک تیپ کاملاً مسلح عراق قرار گیرد.

15- یک گروه دانش از دانشجویان بنا به دستور سرهنگ حسنی‌سعدی، فرمانده وقت تیپ دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع)، وظیفه تأمین محور و توپخانه ماهشهر آبادان را برعهده گرفت و گروه دانش دیگری متشکل از دانشجویان در محور شادگان به موازات کارون مستقر شد.

16- یک گروهان از دانشجویان در قالب دو دانش به فرماندهی سرگرد هادیان به شهر مقاوم دزفول و هفت‌تپه اعزام شدند و پس از استقرار با هماهنگی مسئولان مساجد، نیروهای داوطلب مردمی و جوانان به مردم شهر‌ها آموزش نظامی دادند و توان مقابله با متجاوزان بعثی را تعلیم دادند و با برنامه‌ریزی منظم و مسنجم موفق شدند که عمده مردم شهر را با تاکتیک‌های نظامی و رزم انفرادی و چگونگی انجام جنگ‌های چریکی مردمی در صورت احتمال ورود دشمن به شهر آموزش دهند. همچنین ازدحام ورزش‌های صبحگاهی، آمادگی جسمانی عامه مردم و آشنایی آنان با انواع سلاح‌ها و تجهیزات سبک جنگی به خصوص نحوه تیراندازی با اسلحه از دیگر اقدامات این گروه از دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در شهر دزفول و هفت‌تپه بود.

همچنین، مسئولیت خطیر آموزش نیروهای داوطلب مردمی و بسیجی شهر دزفول در محله سیاهپوشان(مسجد حضرت امام خمینی) برعهده دانشجویان سال دوم دانشگاه افسری، حسین ایرجی، بیژن آقایی و اسماعیل غلامرضا محمدی، بود. در مدت 60 روز حضور دانشجویان با انجام آموزش‌های رزمی، جنگ‌های چریکی و کوچه با دشمن، آموزش آمادگی جسمانی و آموزش تیراندازی با سلاح‌های سبک نظیر تفنگ، کلت، تفنگ ژ-3، تفنگ‌های آمریکایی، سلاح آر پی جی، نارنجک‌ها، نارنجک‌‌انداز‌های تفنگی آموزش انواع مین و نحوه جنگ تن به تن با دشمن متجاوز به صدها گروه 50 نفره مردمی آموزش داده شد. آموزش نقشه‌خوانی، کار با قطب‌نما و شناخت زمین از دیگر آموزش‌های دانشجویان به جوانان و نیروهای داوطلب مردمی بود. 

حضور دانشجویان در شهر قهرمان دزفول از جنبه آموزش نیروهای مردمی بسیار بااهمیت و مفید بود و از میان این نیروهای داوطلب، که آموزش‌ها را گذراندند، تعدادی وارد سپاه و نهادهای دولتی شدند و به مسئولیت‌های عالی فرماندهی در سپاه، نمایندگی مجلس، استاندار، فرماندار و شهردار دست یافتند. به گفته مسئولان مسجد امام خمینی(ره) در محله‌ سیاهپوشان دزفول، در مدت حضور و نقش آموزشی دانشجویان دانشگاه افسری عوامل دشمن و ستون پنجم دائماً در حال فعالیت بودند و گاه عوامل وابسته به دشمن شب‌ها با چراغ‌قوه مکان‌های حساس شهر را به هواپیماهای عراقی در حال عبور علامت می‌دادند و موشک‌باران شهر دزفول ناشی از این اقدام بود. زمانی که شهر دزفول با موشک‌های دوربرد زمینی بمباران می‌شد، دانشجویان و گروه‌های آموزش‌دیده مردمی به سمت محل انفجار بمب‌ها اعزام شدند و ضمن برقراری تأمین امنیت منطقه، به منظور نجات افراد آسیب‌دیده و در زیر آوار مانده نقش مؤثری را ایفا کردند. دانشجویان علاوه بر آموزش مردمی در شهر دزفول، در شهرهای اندیمشک، هفت‌تپه و بهبهان نیز به همین ترتیب عمل کردند.

17- آموزش نظامی به نیروهای مردمی از سوی دانشجویان و نیز مأموریت‌های گشتی شناسایی از میزان استعداد دشمن، تحرکات و تجهیزات نظامی آنان و... جزو اولین اقدامات دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در منطقه خوزستان به شمار می‌رود. شناسایی وضعیت دشمن از جنبه‌های مختلف مکان استقرار، موقعیت مکانی دشمن از نظر موانع طبیعی یا مصنوعی، استعداد، تجهیزات و اطلاع از امکانات موجود دشمن مهمترین و اولین نکته مورد نیاز است که رمز موفقیت میدان نبرد دانسته می‌شود.

دانشجویان به محض استقرار در مناطق مورد نیاز، در اولین اقدام به منظور جمع‌آوری اطلاعات از دشمن، گشت شناسایی اعزام می‌کردند و تا جایی پیش می‌رفتند که بتوانند با چشم نیروهای دشمن و تجهیزات آنان را ببینند و شمارش و یادداشت کنند و نتیجه و برآورد اطلاعات کسب‌شده از دشمن را به صورت کتبی به فرمانده خود گزارش می‌دادند. دانشجویان در حالی وارد منطقه خوزستان شده بودند که با وضعیت موجود آشنایی نداشتند. موقعیت دشمن مشخص نبود و کسی از محل و موقعیت دشمن اطلاعی نداشت و معلوم نبود که نیروهای عراقی تا کجا پیش رفته‌اند و کدام‌یک از شهرهای خوزستان را اشغال کرده‌اند.

دانشجویان درباره گشت شناسایی فقط آموزش دیده بودند و در عمل هیچ تجربه‌ای نداشتند. لذا در اولین ارزیابی از اطلاعات به دست آمده از تیم‌های گشتی شناسایی مشخص شد که برخلاف آنچه در سال‌های پس از جنگ، فیلمسازان جنگی ما در سریال‌ها و فیلم‌های خود عراقی‌ها را افرادی ناتوان، عقب‌مانده و بزدل به تصویر کشیده بودند، حقیقت ماجرای جنگ چیز دیگری را نشان داد و نیروهای دشمن با سازمانی مجهز و مدیریتی منظم و آموزش کافی وارد عرصه جنگ شده بودند، حتی نیروهای ستون پنجم آنها منظم، سازمان‌یافته و حساب‌شده عمل می‌کردند. آتش دشمن در مناطق استقرار نیروهای خودی، دقیق و متمرکز بود، حتی از جنبه نیروی انسانی و انواع سلاح‌ها و نیز مهندسی و تدارکات کمبودی نداشتند و مقررات نظامی و قوانین منطقه نبرد و انضباط ظاهری را به خوبی رعایت می‌کردند. اطلاعات به دست آمده از شناسایی دانشجویان باعث شد که رزمندگان ارتش با وجود نابرابری نیرو و امکانات، با محاسبات دقیق به دفاع از منطقه بپردازند و با به‌کارگیری پدافند اصولی و کلاسیک جلوی پیش‌روی دشمن را در مراحل بعدی جنگ بگیرند. 

18- شناسایی توأم با رزم دانشجویان در پی شناسایی یگان‌های عراقی از سوی دانشجویان در منطقه سوسنگرد صورت گرفت، اما به گفته زنده‌یاد علی‌اکبر روادگر، فرمانده این گروه از دانشجویان، اطلاعات و اخبار جمع‌آوری‌شده به موقع به دست فرماندهان مربوطه نرسید، زیرا دکل‌های مخابراتی به علت بمباران هواپیماهای عراقی تخریب شدند و بی‌سیم‌های موجود نیز بُرد مفیدی نداشت. بنابراین اطلاعات قابل مخابره نبود. 

یک روز بعد از تیم دانشجویی به فرماندهی زنده‌‎یاد روادگر، چهارم مهرماه دو گروه از دانشجویان در قالب دو دانش به فرماندهی سرگرد قدیم‌خانی و شهید سروان مسعود اصلانی به شهر سوسنگرد اعزام شدند که هر لحظه احتمال اشغال و تصرف آن از سوی دشمن می‌‌رفت. فضای دلهره، اضطراب و نگرانی در تمام شهر و در روح و جان مردم نگران و آشوب‌زده آن کاملاً مشهود بود و عمده مردم در تب و تاب گریز و فرار از شهر بودند. مجموعه این سه گروه از دانشجویان در محل مشخصی تجمع کردند و با هماهنگی و کمک گرفتن از مردم سوسنگرد، که به تمامی نقاط شهر مسلط بودند، در محورهای حساس دفاعی استقرار یافتند که احتمال نفوذ آن از جانب دشمن می‌رفت. تعدادی از دانشجویان گروه زنده‌یاد ستوان یکم علی‌اکبر روادگر، سرهنگ بازنشسته، که در سال 96 به رحمت خدا رفت، عهده‌دار محافظت از پل‌های واقع در رودخانه غرب سوسنگرد شدند. تعداد دیگری از دانشجویان این گروه با لباس محلی در ورودی پل شهر موضع گرفتند که تمامی این اقدامات در تاریکی شب صورت گرفت، اما به محض روشن شدن هوا در صبح 5 مهر ستون پنجم به عراقی‌ها خبر دادند و مواضع دانشجویان با تیرمستقیم و توپخانه دشمن زیر آتش قرار گرفت.

چند نفر از دانشجویان هم‌دوره‌ام امیر سرتیپ 2 بازنشسته جلال حاتمی، امیر سرتیپ 2 ب محمد پارسی‌نژاد، سرهنگ ب بهرام بگلری، سرهنگ ب علی روزبهان، سرهنگ ب سیدعباس سیدمحمدی و سرهنگ ب علیرضا دوان، که در آن زمان در منطقه سوسنگرد حضور داشتند، خاطرات خود را از وقایع دردناک شهر سوسنگرد و چگونگی مقابله با نیروهای متجاوز بعثی را در آن شرایط حساس بازگو کرده‌اند که هیچ نیروی نظامی دیگری به غیر از سه گروه از دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) و تعداد اندکی از نیروهای لشکر 92 زرهی اهواز در زمان اشغال سوسنگرد از سوی دشمن حضور نداشت. بیان آنان چنین است: تمامی سلاح‌های دانشجویان مستقر در شهر سوسنگرد به تفنگ ژ - 3، آرپی‌جی هفت، مقداری گلوله و مهمات به عنوان بار مبنا و بار ذخیره خلاصه شده بود. 

همچنین، ما دانشجویان که در دو محور حساس دفاعی شهر ورودی پل شهر و پل‌های واقع در غرب رودخانه سوسنگرد مستقر شده و موضع گرفته بودیم و در حالی که زیر آتش مستقیم توپخانه و مستقیم دشمن قرار گفته بودیم، متأسفانه گلوله‌های آرپی‌جی هفت ما در بُرد مستقیم تانک‌های عراقی قرار نداشت و در چنین شرایطی تعدادی از نیروهای تیپ یکم لشکر 92 با یک قبضه تفنگ 106 به ما ملحق شدند و تانک‌های دشمن را هدف گرفتند و همین یک قبضه تفنگ 106 توانست یکی دو تانک دشمن را از کار بیندازد و مانع ورود سایر تانک‌های دشمن به داخل شهر شود. متأسفانه ستون پنجم دشمن در داخل شهر فراوان بود و دائماً موقعیت، وضعیت و استعداد ما دانشجویان را به دشمن گزارش می‌داد و اعلام می‌کرد که تعداد نیروهای نظامی مدافع اندک است و از امکانات و سلاح‌های بسیار معمولی استفاده می‌کنند. از همین رو دشمن بر شدت آتش توپخانه خود افزود و سبب پراکندگی ما دانشجویان شد و به راحتی و بدون هیچ مشکلی شهر را اشغال کردند. 

تعداد اندک دانشجویان که در روزهای اول جنگ در دفاع از سوسنگرد قریب 130 نفر بودند و تجهیزات ضعیف آنان و نبود نیروی نظامی دیگر در منطقه به جز تعداد اندکی از نیروهای لشکر 92 (تیپ یک) با تجهیزات بسیار محدود وجود نداشت. از همه اینها مهم‌تر وجود فراوان افراد جاسوس و ستون پنجم در داخل شهر بود که دائماً وضعیت شهر را به دشمن اطلاع‌رسانی می‌کردند و به پیش‌روی نیروهای متجاوز بعثی به سمت سوسنگرد و تصرف شهر کمک فراوانی کردند.

ما دانشجویان بر اثر حجم گسترده آتش توپخانه دشمن و نیز حملات گسترده نیروهای ستون پنجم، که تعداد آنها بسیار و مجهز به خمپاره‌های 60 و 81 م م و انواع سلاح‌های دیگر بود و دائماً دانشجویان را هدف می‌گرفتند، مجبور به پراکنده شدن در شهر و خارج شهر شدیم و تعدادی مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفتیم و زخمی شدیم. در نهایت با تلاش‌ گسترده فرماندهان و گروه‌های دانشجویی در سوسنگرد، که به اشغال دشمن درآمده بود، موفق به جمع‌آوری افراد پراکنده و گمشده شدیم و در این میان 4 تن شهید، یک نفر اسیر و تعدادی جانباز شدند.

دانشجویان پس از بازیابی و آماده‌سازی مجدد از مأموریت سوسنگرد که مهمترین دستاورد حضور آنان در این شهر و مقابله با نیروهای متجاوز و اشغالگر بعثی انجام عملیات گشتی شناسایی از موقعیت‌، وضعیت و استعداد دشمن بود و عملیات شناسایی دانشجویان حتی چند روز پس از اشغال سوسنگرد توسط دشمن ادامه داشت، نتیجه اخبار و اطلاعات حاصل از شناسایی نیروی دشمن اشغالگر در شهر سوسنگرد، که از سوی دانشجویان آماده شده بود، به صورت رسمی از جانب مرحوم زنده‌یاد ستوان یکم روادگر، فرمانده دانشجویان مستقر در سوسنگرد و نیز مرحوم سرهنگ قاسمی، فرمانده وقت لشکر 92 اهواز، به مسئولان و فرماندهان ذیربط در اتاق جنگ مستقر در اهواز ارائه شد و اطلاعات به دست آمده در مأموریت نیروهای تازه‌نفس برای بیرون راندن متجاوزان اشغالگر از سوسنگرد و روستاهای اطراف بسیار حائز اهمیت بود.

19- پس از مأموریت سوسنگرد، تعدادی از دانشجویان برای نجات شهید دکتر مصطفی چمران و گروه او با بالگرد به دهلاویه رفتند. تعداد دیگری نیز مجدداً سازماندهی شدند و از آنجا که دارای سلاح‌های سبک و ورزیده و چابک و جوان بودند، به همراه یک گروه رزمی به نام 148 و تعدادی از نیروهای تیپ سوم لشکر 92 به سمت پادگان حمیدیه حرکت کردند و یک خط پدافند را در مقابله با نیروهای متجاوز دشمن و واحدهای زرهی عراق تشکیل دادند و ضمن به آتش کشیدن تعداد زیادی تانک عراقی، مانع پیش‌روی دشمن شدند.

20- سرگرد قدیم‌خانی فرمانده یک گروه از دانشجویان در سوسنگرد به منطقه دارخوین اعزام شد و در مسیر جاده ماهشهر - آبادان با یک گروه دیگر از دانشجویان یک خط پدافندی را تشکیل داد.

21- یک گروه از دانشجویان به صورت موقت مسئولیت اتاق جنگ در اهواز را عهده‌دار شدند و همزمان کار با آرپی‌جی هفت و خمپاره و مین را آموزش دیدند و مجدداً به تناسب نیاز منطقه به محورهای پدافندی مختلف در غرب و جنوب غربی اهواز اعزام و ضمن موضع‌گیری در مکان‌های مربوط، مانع پیش‌روی دشمن و دستیابی به اهداف مورد نظرش شدند.

22- با توجه به ویژگی چابکی و چالاکی دانشجویان و اینکه با سلاح‌های سبک قدرت تحرک و جابه‌جایی از منطقه‌ به منطقه‌ای دیگر و مقابله با دشمن را دارند و از همه مهمتر نیروهای باهوش و باذکاوتی هستند که به عنوان افسران و فرماندهان آینده ارتش مسئولیت‌های حساس و خطیری را عهده‌دار خواهند شد، طبق دستور کتبی رئیس وقت ستاد ارتش و فرمانده نیروی وقت زمینی ارتش (مرحوم ظهیرنژاد و شهید فلاحی) به فرمانده وقت لشکر 92، مرحوم سرهنگ قاسمی، مقرر شد که به دانشجویان اعزامی از دانشکده افسری حفاظت منطقه‌ای را بسپرد که دسته‌های پیاده‌ دیگر با نیروهای غیرنظامی منسجم، قادر به پدافند از آن نباشد.

23- از این رو دانشجویان دانشگاه افسری، که پیشتازان اولیه و جلوداران میدان نبرد با دشمن در روزهای اولیه جنگ تحمیلی در منطقه خوزستان بودند، جسارت و از خودگذشتگی فوق‌العاده‌ای را در میدان واقعی نبرد با دشمن متجاوز نشان دادند و در مجموع 9 عملیات مهم در غرب اهواز انجام شد که در هیچ کتابی و تریبونی نوشته و گفته نشده است. در این 9 عملیات مهم و تأثیرگذار دانشجویان دانشکده افسری بسیار نقش‌آفرینی کردند و با انجام تک‌های ایذایی و محدود و نیز عملیات شناسایی و رزمی شناسایی، که بارها در این 9 عملیات انجام شد، تشکیل خط پدافندی و به عبارتی کمربند ایمنی مطمئن برای شهر اهواز که در اوضاع بحرانی و شرایط حساس ابتدای جنگ در اهواز، این خط دفاعی هرگز دچار رخنه نشد و یک خط دفاعی متحرک و کارآمد بود که توانست دو حمله پیاپی لشکر پنج مکانیزه عراق را در روز هشتم و حمله لشکر 9 زرهی عراق را در روز نهم مهر خنثی کند و شکست دهد.

24- دانشجویان در قالب ده‌ها گروه به نام(دانش 1 الی 45) در محور غرب و جنوب غربی اهواز از شهر محافظت کردند و خط پدافندی اهواز از سه‌راهی سوسنگرد و سه‌راهی خرمشهر آغاز می‌شد که از یک سو تا حمیدیه و از محور دیگر تا ارتفاعات فولی‌آباد و دُب‌ّحردان ادامه می‌یافت. تعدادی از این دانش‌ها با گرو‌های دانشجویی گاهی به حسب ضرورت به سایر مناطق نیز اعزام می‌شدند. یکی از این گروهای (دانش32)، که دو تن از هم‌دوره‌های عزیزم، امیرسرتیپ 2 حسین زهرایی و سرهنگ ب سیدعلی حسینی، در آن حضور داشتند، می‌گویند: دانش 32 چند بار برای پدافند به حمیدیه و سوسنگرد اعزام شد، اما دانش 33 به فرماندهی سروان عباسلو در غرب حمیدیه و دانش 35 به فرماندهی سروان سیدجمالی در منطقه دُب حردان از واحدهای ثابت پدافندی منطقه بودند.

25- مهمترین نقش پدافندی دانشجویان در خوزستان، عملیات تأخیری و متوقف کردن پیش‌روی نیروهای عراقی، تأمین امنیت شهر اهواز و ناکام کردن دو پیش‌روی عمده نیروهای دشمن به سمت اهواز در روزهای هشتم و نهم مهر بود و مهمترین دستاورد حضور دانشجویان در خوزستان در زمان آغاز جنگ، حفظ و تأمین امنیت شهر اهواز و شکست نیروهای عراق در دو عملیات مهم در محور جنوب حمیدیه بود.

26- نادیده گرفتن نقش دانشجویان در مقاومت 34 روزه خرمشهر 
هنگامی که دانشجویان دانشگاه افسری به خوزستان اعزام شدند، اصلاً با منطقه آشنا نبودند. کسی هم از رکن 2 الی 92 برای راهنمایی دانشجویان به منظور آشنایی و محوریابی و شرایط زمین و منطقه نیامد. از این رو دانشجویان همانند تکاوران دریایی مجبور شدند که به منظور شناسایی محورهای دفاعی و نیز شناسایی تجمع دشمن اقدام کنند؛ گرچه در خرمشهر خطوط و محور دفاعی ثابت نبود. به عبارتی دفاع به صورت سیّال و متحرک بود. از آنجا که دانشجویان از محورهای پیش‌روی دشمن اطلاعی نداشتند، هرجا حمله‌ای می‌شد در همان‌جا خطوط دفاعی را تشکیل می‌دادند. 

هنگامی که به خرمشهر رسیدیم، چهارم مهرماه بود. اولین گردان از دانشجویان دانشکده افسری بودیم که در قالب(دانش) سازماندهی شدیم. گردان پنجم دانشجویان به فرماندهی سروان پازوکی بود و گروهان 1 به فرماندهی سروان احمد جوانشیر، گروهان 2 به فرماندهی سروان فیروزی‌نژاد، گروهان 3 به فرماندهی ستوان جاویدفر همگی در هنرستان شریعتی خرمشهر مستقر شدند. سروان فریدونی، معاون گردان پنجم، هم به اتفاق چهار نفر از افسران و دانشجویان تحت امرشان به ستاد عملیات خرمشهر در آبادان رفته بودند که مسئولیت این ستاد برعهده سرهنگ رضوی بود. در مجموع چهار دانش در خرمشهر بودیم که براساس استعداد 30 نفر تقسیم در دانش‌ها شدیم. فرمانده گردان پنج مخالف پراکنده کردن دانشجویان بود و پیشنهاد کرد که جبهه یا منطقه پدافندی خاصی در اختیار دانشجویان قرار گیرد. ستاد عملیات مستقر در آبادان هم موافقت کرد و بدین ترتیب دانشجویان در محور شلمچه موضع پدافندی گرفتند. بعدها با گسترش حمله عراقی‌ها و نفوذ آنان از محورهای مختلف، دانشجویان به صورت گروهی در قالب چهار دانش به همه محور‌ها تقسیم و اعزام شدند.

ناخدای تکاور جوادی، فرمانده عملیات خرمشهر، بود. او به فرماندهان دانشجویان گفت که به هر شکلی که صلاح می‌دانید و ضرورت ایجاب می‌کند وارد عمل شوید و به هر جایی که نیاز است کمک کنید. تعدادی از دانشجویان در کنار رزمندگان گردان 165 مکانیزه لشکر 92 مستقر در شلمچه و تعدادی هم با گردان 232 تانک لشکر 92 در شمال خرمشهر و تعدادی دانشجو هم با نیروهای گردان 151 دژ همکاری می‌کردند.

دانشجویان با تجهیزات انفرادی به همراه نیروهای باقیمانده گردان دژ و تکاوران دریایی، محور اصلی دفاع از خرمشهر به شمار می‌آمدند و در تمامی نقاط دفاعی خرمشهر حضور داشتند. آنها در شب محافظت از شهر را برعهده داشتند و در روز به سرکوب دشمن اقدام می‌کردند. سروان فیروزی‌نژاد، که هر روز تا صبح روز بعد محدوده‌ای 300 تا 400 متری به عنوان خط مقدم به او واگذار می‌شد، دانشجویان را به تیم‌های سه‌نفره تقسیم و آنها را در حدود 10 نقطه از این خط پدافندی مستقر می‌کرد. محل استقرار تیم‌های سه‌نفره جایی مثل پشت دیوارها یا پشت‌بام خانه‌ها بود. من در نقطه‌ای مستقر بودم که تقریباً وسط این خط دفاعی بود و تا صبح بیدار می‌ماندیم تا در صورت نفوذ و حمله‌ نیروهای عراقی به سرعت وارد عمل شویم. هر بار که آنها مبادرت به حرکت می‌کردند با مقاومت شجاعانه و سرسختانه دانشجویان مواجه می‌شدند و با تحمل ضایعات و تلفات قابل توجهی به مواضع قبلی خود عقب‌نشینی می‌کردند. معمولاً محدوده مسئولیت دانشجویان در محورهای مختلف شهر بود. دانش ما اغلب در محور خیابان آتش‌نشانی و خانه‌های سازمانی خلیج مقابله و تجاوز دشمن را دفع می‌کرد.

با ورود دانشجویان به خرمشهر، در میان مردم انگیزه و ترغیب بیشتری در ایستادگی و مقابله با دشمن ایجاد شد. آنان شهر را از دست رفته می‌دانستند، اما همین که صدها نفر از دانشجویان دانشکده افسری با اسلحه و نظم و فرماندهی منظم وارد شهر شدند، در آن‌ها امید تازه‌ای دمیده شد و به دانشجویان پیوستند. تعدادی از دانشجویان در قالب و دانش 30 نفره آموزش نظامی مردم را بر عهده گرفتند و به حسینیه اصفهانی‌ها بالاتر از مسجدجامع رفتند. اهالی خرمشهر از هیچ فداکاری و حمایتی دریغ نمی‌کردند و جلوه‌های زیبایی از همکاری مردم به وضوح دیده می‌شد. همه چیزشان را با جان و دل در اختیار ما قرار می‌دادند، خانه، زندگی، اسباب و اثاثیه و... بعدازظهر همان روز یک گروه رزمی شامل گردان 148 پیاده و گروهان تانک مشهد به اهواز آمدند و در اهواز و سوسنگرد موضع گرفتند.

دانشجویان همراه با تکاوران دریایی و نیروهای مردمی در پل نو با نیروهای عراقی وارد نبرد شدند. این پل، که در مسیر شلمچه قرار داشت، یکی از معابر اصلی دشمن متجاوز به شمار می‌آمد. علت استقرار دانشجویان و سایر نیروهای مدافع در پل نو و درگیری آنان با نیروهای عراقی در این نقطه آن بود که دژ مرکزی شلمچه بر اثر بمباران‌ پی در پی هواپیما‌ها و توپخانه‌‌ عراق در آن روز کاملاً تخریب شد و نیروهای مستقر در آن به سمت پل نو عقب‌نشینی کردند. لذا دانشجویان و تکاوران و نیروهای مردمی در پل نو متمرکز شدند و موضع گرفتند تا از این محور اجازه نفوذ و پیش‌روی به دشمن را ندهند.

پنجم مهر عراقی‌ها که از محور شلمچه به نزدیکی خرمشهر رسیده بودند، هرچه تلاش کردند که از این محور وارد شهر شوند موفق نشدند، چون دانشجویان و تکاوران سرسختانه آنان را عقب راندند و بعدها عراقی‌ها از محورهای دیگر به سمت جاده اهواز خرمشهر پیش‌روی کردند. بنابراین پل نو از جمله مناطقی بود که ما دانشجویان بعد از حضور در خرمشهر در آنجا با عراقی‌ها درگیر شدیم.

ششم مهر عراقی‌ها علاوه بر پیش‌روی در شمال خرمشهر در منطقه غرب خرمشهر نیز پیش‌روی کردند. آنان ابتدا شهرک ولی‌عصر(عج) و حوالی پلیس‌راه و پادگان دژ را گلوله‌باران کردند و سپس تانک‌های خود را به سوی شهر حرکت دادند. گروهی از دانشجویان مستقر در پلیس‌راه تانک‌های عراقی را هدف قرار دادند و منهدم کردند و خود را به پشت پادگان دژ رساندند و بدون پوشش تا فاصله 50 متری عراقی‌ها جلو رفتند و با آرپی‌‌جی چند تانک دیگر دشمن را منهدم کردند. دشمن به سوی آنان شلیک می‌‌کرد، اما کاری از پیش نبرد، زیرا دانشجویان در شیارهای زمین دارای پوشش بود و گلوله‌های آرپی‌جی تمام و نیز پنج تانک منهدم شد. سپس عراقی‌ها وحشت و عقب‌نشینی کردند.

نیروهای عراقی دیگر، در محور پلیس‌راه، شهرک ولی‌عصر را گلوله‌باران و به سمت خرمشهر پیش‌روی کردند که با مقاومت سرسختانه مدافعان مردمی و واحدهای تکاور نیروی دریایی مواجه و مجبور به عقب‌نشینی شدند. تیراندازی و حجم زیاد گلوله‌های دشمن باعث مجروح شدن و شهادت تعدادی از مدافعان خرمشهر شد، اما شکست‌های پی در پی و ناکامی دشمن از ورود به خرمشهر سبب شد تا صدام حسین در یک نطق رادیو تلویزیونی در روز هفتم مهرماه پیشنهاد ترک مخاصمه دهد. صدام گفت که آماده‌ام در صورتی که ایران شرایط عراق را بپذیرد، اعلام آتش‌بس کند. بدیهی بود که جمهوری اسلامی ایران در شرایطی با اعلام آتش‌بس موافق بود که عراق از مناطق اشغالی (15 هزار کیلومتر مربع) خارج شده باشد. سپس صدام این شرایط را نپذیرفت و جنگ ادامه یافت.

هشتم مهر نیروهای عراقی با کمک ستون پنجم و جاسوسان خود در خرمشهر، که تعداد آنان زیاد بود، در محور شمالی شهر تا جاده‌های کمربندی پیش‌روی کرد و نزدیک پلیس‌راه و پادگان دژ شد؛ یعنی فاصله پنج کیلیومتری شهر. در این حال دانشجویان با اجرای یک عملیات منظم علیه نیروهای عراقی از پشت پلیس‌راه به سمت شهرک ولی‌عصر حرکت کردند و ضمن سرکوب شدید عراقی‌ها، حملات آنان را دفع و با یک تک منظم و هماهنگ، دشمن را وادار به عقب‌نشینی کردند و خسارت بسیاری را به آنان وارد آوردند و تجهیزات بسیاری را به غنیمت گرفتند. بر اثر حجم شدید آتش نیروهای عراقی، تعدادی از مدافعان نیروی دریایی و نیروهای مردمی و فرمانده دانشجویان به نام احمد جوانشیر و در همان روز یکی دیگر از دانشجویان به نام کیومرث شکراله‌پور به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. 

دانشجویان امام علی

نهم مهر گردان ششم دانشجویان به فرماندهی شهید سروان مهدی تهمتن به کمک گردان پنجم دانشجویی آمد و در محورهای مختلف با عراق متجاوز درگیر شد، به ویژه در منطقه گمرک خرمشهر دشمن از دو محور غرب و شمال خرمشهر پیش‌روی کرد و تا 300 متری پادگان دژ رسید و نبرد سختی بین نیروهای خودی (دانشجویان، تکاوران دریایی و مدافعان شهر) و نیروهای متجاوز درگرفت. در این روز رزمنده نوجوان و بسیجی داوطلب، حسین فهمیده، که با گروه دانشجویان گردان ششم بود، در اقدامی شجاعانه با نیروهای دشمن درگیر و زخمی شد و به گفته دانشجو عباسعلی شیخی، که در حال حاضر سرهنگ بازنشسته است، شهید فهمیده بسیار بی‌باک و شجاع بود و عاشقانه جنگید.

دهم مهر با اتفاقاتی همراه بود؛ ناکامی دشمن در دو محور گمرک و کشتارگاه و نهر عرایض و پیش‌روی به شهر خرمشهر، درگیری‌های شدید خیابانی با دانشجویان و مدافعان و نیروهای داوطلب مردمی در شهر، مقاومت سرسختانه دانشجویان گردان ششم در منطقه گمرک خرمشهر و اقدامات پدافندی آنان در محور نهر عرایضی و پل نو همراه با تکاوران دریایی و نیروهای مردمی، اجرای عملیات کمین علیه دشمن و انجام تک‌های محدود برای ضربه زدن به مراکز تجمع دشمن در داخل شهر و محور گمرک.

دانشجویان از دهم تا بیست و دوم مهرماه، که نیروهای متجاوز عراق وارد شهر شده بودند، به نبردهای بی‌امان و انتقامی خود با دشمن متجاوز، که هیچ رحمی به مردم شهر نمی‌کردند، در محورهای گمرک، آتش‌نشانی، هیزان، پل‌نو، عرایض و... ادامه دادند و 22 مهرماه، که نیروهای دشمن با پشتیبانی آتش سنگین در حالی که خرمشهر را کاملاً محاصره کرده بودند، هجوم خود را به داخل شهر گسترش دادند.

محورهای اصلی ورود عراقی‌ها راه‌آهن و پلیس‌راه بود. جنگ در نقاطی از شهر از جمله در کوی طالقانی، کمربندی و خیابان 20 متری به صورت خیابانی، خانه به خانه و تن به تن بود. گروهی از دانشجویان گردان‌های پنج و شش با عراقی‌ها در حال نبرد خیابانی بودند. یکی از هم‌دوره‌‌ای‌های من، سرهنگ ب علیرضا ملکی دانشجو عباسعلی، شیخی را در خیابان می‌بیند، در حالی که با خوشحالی می‌گفت که چهار قبضه کلت و کلاشینکف را به غنیمت گرفته و چند عراقی را با نیزه و ضربه تفنگ خود به درک واصل کرده است.

به اتفاق چند دانشجوی دیگر در کوچه پس کوچه‌های شهر با عراقی‌ها درگیری تن به تن داشتیم که بعثی‌ها از ترس خود را خیس کرده بودند و در نبرد تن به تن آنها را به درک واصل کردیم و سلاح‌های آنان با یک خودروی نظامی‌شان را به غنیمت گرفتیم و به مقر خود آوردیم. البته فرمانده دانشکده سرهنگ سیدموسی نامجوی، جانشین سرهنگ شکرریز، فرمانده تیپ دانشجویان سرهنگ 2 حسین حسنی‌سعدی، ستاد سازمانی رزمی شامل 3 گروه اطلاعات عملیات و لجستیک و سه گردان رزمی با تعداد 25 گروهان عملیاتی در این مأموریت حضور داشتند.

آمار شهدای دانشجوی اعزامی به منطقه عملیاتی خوزستان در مهر و آبان 59

1- سروان اسماعیل فرامرز جوانشیر، 2- سروان مسعود اصلانی، 3- سروان مهدی تهمتن، 4-  دانشجو محمود امان‌الهی(اسیر) 5- دانشجو محمدحسین فرزانه، 6- دانشجو بختیار منصوری 7- دانشجو عنایت‌اله اکبر‌زاده مرودشتی 8- دانشجو رضا موسی‌‌زاده لاله‌دشتی 9- دانشجو عباس اوجانی 10- دانشجو داریوش زارعی 11- دانشجو کیومرث شکراله 12- دانشجو علی رنجبر 13- دانشجو نصرالله شهابی 14- دانشجو مفقودالاثر اسماعیل جعفری 15- دانشجو مسیح‌الله کشاورز 16- دانشجو ولی‌الله عیوضی 17- دانشجو اسماعیل وجودی، 18- دانشجو یعقوب برهمند، 19 - دانشجو جعفر حبیبی صنوبری، سرباز محمد پهلوان.

شهدای دانشگاه افسری امام علی

27- تاریخ کهن این سرزمین بزرگ و مقتدر، که با فراز و نشیب‌های فراوان دست و پنجه نرم کرده، سرشار از انسان‌های شجاع، مؤمن و فداکاری است که هریک به نوبه خود منشأ خدمات و خیر و برکت بسیاری بوده‌اند. حکایت‌ ما حکایت رادمردانی است که در کوره انقلاب آبدیده شدند و در جنگ تحمیلی و پس از آن به مثابه مالک اشتر برای نظام و کشور خویش خدمات شایسته‌ای را انجام دادند و هر کدام در جایی که رضایت الهی را به دنبال داشت به آرزوی خویش، مقام پرفیض شهادت، دست یافتند و یا مانده‌اند و راه و هدف مقدس شهیدان را دنبال می‌کنند.

ذکر نام و یاد دلاورمردان جسوری که با دل سپردن به منادی عشق از کمینگاه‌های تاریک و مهیب خطر گذشتند و دل دریایی‌شان را به فراتر از کهکشان‌ها پیوند زدند، تبلور اندیشه‌های تابناک و نامیرایی است که در پی گذشت سال‌های مدید همچنان طنین‌انداز است و به سرزمین عشق و وارثان خورشید امید زیستن می‌بخشد، در سرزمینی که سپیدارانش در پرتو ایثار و خون به بالندگی و سرافرازی رسیده‌اند و نیز هر وجب از خاک مقدسش، هر گوشه از آسمان پهناورش و کران تا کران دریاهای سرزمینش شاهد صادقی است بر اخلاص و ازخودگذشتگی مردان و زنان باورمندی که آگاهانه پا به عرصه جهاد و شهادت گذاشتند و به اشارت دوست از سر جان لبیکی عاشقانه گفتند.

ایران سرزمین عشق است و حماسه و ما راویان حدیث، عشقیم

راویان لاله‌های پر‌پر شده، روایت‌کننده حماسه و ایثار 

روایت‌کننده مردان عارف، زنان پاکدامن و عفیف

ایران دشت عشق است و ما روایتگر عشق و دلدادگی

در ایران هم چیز بوی خدا می‌دهد

عطر ملکوت در همه جای این سرزمین جاری است 

و شهیدان راهبران پرچم هوّیت ما به دروازه‌های ملکوتند

سرهنگ جانباز بازنشسته احمدحسینیا و سرهنگ بازنشسته حسین ایرجی»

انتهای پیام
captcha