به گزارش خبرنگار ایکنا، اولین جلسه از سلسله جلسات تدبر در سوره مبارکه توبه با عنوان «شناخت عارضههای جمعی و شیوه مواجهه با آن» با موضوع «آشنایی با فضای کلی سوره و تبیین عنوان جلسات» با تدریس هانی چیتچیان، عضو هیئت علمی مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران برگزار شد.
چیتچیان در آغاز سخنانش به بیان مقدمهای در رابطه با مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران پرداخت و گفت: این مجموعه دانشجویی 24 سال است که کار قرآنی در حوزههای تخصصی و رشتههای مختلف انجام میدهد، تقریباً 50 کارگروه تخصصی دارد و در حوزههای مختلف کار قرآنی بسیار جدی توسط دوستانی که در همین رشتهها در دانشگاه تخصص دارند، انجام میشود. قرآن را خیلی جدی میخوانند و معتقدند اگر قرآن را جدی بخوانی برای پاسخ به مسائلت پاسخهای جدی دارد.
وی ادامه داد: ما در خواندن قرآن دچار قصور هستیم و به تعبیری، قرآن را حداقلی میخوانیم. انتظار داریم قرآن را که میخوانیم یکی دو نکته اخلاقی بگوید و برود، حال آنکه قرآن از بقیه ساختارهای فکری منظومه اندیشهای متفاوت است، وگرنه اگر تعالیم جناب اُشو را هم بخوانید بالاخره چند نکته جذاب برای زندگی دارد، هنوز در جامعه ما تصور این است که وقتی قرآن میخوانیم قرار است چهار پنج نکته اخلاقی برای زندگی بگوید و برود، متأسفانه انتظار جامعه این است.
چیتچیان اظهار کرد: هیچ وقت به دو سؤال جواب داده نمیشود یکی آنکه تمایز قرآن به عنوان کتاب خدا با بقیه منابع چیست؟ دوم اینکه آیا واقعاً دین برای مسائل اساسی زندگی بشر پاسخهای جدی دارد؟ علیرغم اینکه در جامعه ما چهل و اندی سال است که به لطف انقلاب اسلامی فضای کار دینی باز است هنوز این دو سؤال در مجامع علمی ما وجود دارد. نوعاً هم فکر میکنیم قرآن برای عرصههای جدی زندگی جوابی ندارد.
این مدرس قرآن با بیان اینکه نوع نگاهمان به قرآن خواندن را باید تغییر دهیم، گفت: همین طرز فکر در مجموعه دانشجویی قرآن و عترت باعث شد که جمعی از دوستان دانشجو ضمن تحصیل در سطوح کارشناسی، ارشد و دکتری، قرآن را هم جدی و روشمند بخوانند، واژهها را عمیق مطالعه کنند و بعد روشهای تدبر ادبی، روایی، مکی، مدنی، اسمای الهی و ... را در فهم سورهها به کار بگیرند، نتیجهاش این شد که الان در عرصههای تخصصی پاسخهای جدی بر اساس قرآن دارند.
وی با ذکر مثالی در این رابطه بیان کرد: دو سه سال پیش بود که پروژهای در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران در مقطع دکتری برای درمان افسردگی انجام شد، افسردگی مطالعه، نقشهاش استخراج و روی آن کار شد، پروتکلهای تشخیص و درمان استخراج شد، بازتعریف طراحی پروتکلهای کامل درمانی انجام شد و بعد در دانشگاه تهران در مرکز مشاوره مربوط به دانشکده روانشناسی به مدت شش ماه ارائه شد. نتیجه شگفتانگیز بود، عزیزانی که به عنوان نمونه شاهد به اساتید مراجعه کرده بودند در متوسط 20 جلسه 32 درصد درمان افسردگی و آنهایی که به این پروتکل قرآنی مراجعه کرده بودند در متوسط 12 جلسه، 76 درصد درمان افسردگی داشتند. اینقدر تفاوت فاحش و قابل توجه بود که اصلاً هسته قرآن و روانشناسی در دانشگاه تهران شکل گرفت و الان چندین و چند پایاننامه ارشد و دکتری بر اساس آن در حال کار است.
چیتچیان با تأکید بر این مطلب که اگر قرار است یک سوره را بخوانیم آن را درست بخوانیم و ابعادش را بررسی کنیم، عنوان کرد: نگاهمان را به قرآن تغییر دهیم وگرنه مشکلی حل نمیشود، هم قرآن را نمیفهمیم که کلام خداست و هم عرصههای تخصصی ما بیجواب میمانند و فکر میکنیم بدون اندیشه غربی راهی وجود ندارد، یا متأسفانه دچار التقاط میشویم، چند نکته از آن طرف، چند نکته هم از این طرف میآوریم و در نهایت هم مشخص نمیشود که چه کار میکنیم. قرآن جواب میدهد مشروط بر اینکه جدی، روشمند و با برنامه خوانده شود، اینجا کسی نمیخواهد برداشت ذوقی کند. در پایاننامه افسردگی که پایاننامه برتری در دنیای اسلام شده و چندین و چند استاد داخلی و خارجی روی آن کار کردهاند، یک کار علمی است نه اینطور که فکر کنید اگر کسی افسردگی دارد مثلاً به او بگویند این سوره را سه بار بخوان، نه! مشکل افسردگیاش بررسی میشود و اگر مثلاً احساس پوچی میکند باید سوره مبارکه غاشیه را در زندگیاش پیاده کند و با او پیادهسازی سوره غاشیه را در زندگیاش تمرین میکنند. در آیه 18 سوره غاشیه آمده «وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» به او تکلیف میدهند که میروی آسمان را این مدت زمان نگاه میکنی و هفته بعد بر میگردی، بعد میروی رابطهات را با دیگران درست میکنی و برمیگردی و همانطور که خدا در سوره گفته را اجرا کردند نه اینکه فکر کنید ذکر بگویید، نمیخواهم بگویم ذکر اثر ندارد، اما دستور خدا را همانطور که در سوره آمده اجرا کردن اهمیت دارد.
وی در مورد چرایی انتخاب سوره توبه، توضیح داد: انصافاً سورههای مدنی قرآن به خصوص سورههایی که نزول آن رو به انتهای حیات پیامبر(ص) بوده سورههای دشوار و پیچیدهای هستند و فهمشان هم سخت است چون خیلی پسزمینه دارند، شاید الان وقت خوبی برای پرداختن به این سوره باشد تا کمی هم با فضای پیچیده اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، دینی و اعتقادی قرآن هم آشنا شویم. در این جلسه صرفاً مقدمانی در مورد سوره مطرح میشود که اساساً سوره توبه چه فضایی دارد؟ نیمنگاهی هم به موضوع اصلی این سوره داریم و در پایان هم مطرح میکنیم که کدام بخش سوره را چطور میخواهیم مطالعه کنیم.
وی بیان کرد: سوره توبه 129 آیه و فضاهای متعددی دارد. آخرین سوره نازل شده قرآن یا به تعبیر برخی از مفسران یکی مانده به آخرین سوره نازل شده است. تمام پیچیدگیهایی که میتواند به اوج خودش برسد به اوج خودش رسیده و شرایط جامعه اسلامی دارای پیچیدگیهای فراوانی است. سوره به لحاظ ظاهری تمایزی با دیگر سورههای قرآن دارد و آن هم این است که ظاهراً «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ندارد، در این مورد تعابیر مختلفی در تفاسیر گفته شده، در این جلسه ترجیح میدهم در موردش صحبت نکنیم چون در ادامه خودتان به تحلیلهایی میرسید، فقط توصیه میکنم که سطحینگری نکنید.
چیتچیان با اشاره به روایتی درباره ثواب قرائت این سوره، گفت: مرحوم طبرسی در مجمعالبیان نقل میکند که پیامبر(ص) میفرمایند کسی که سوره انفال و برائت را قرائت کند، من شفیع و شاهد او در روز قیامت خواهم بود. او هرگز دچار نفاق نخواهد شد و به عدد هر منافقی که در عالم بوده به تعداد هر کدام 10 حسنه خواهد داشت و 10 گناهش محو خواهد شد و 10 درجه بالا خواهد رفت. یعنی او یک ظرفیت ایمانی پیدا میکند که هر چقدر نفاق بزرگ است او 10 برابر ایمانی قویتر خواهد داشت و عرش خدا و حاملان عرش تا زمانی که در دنیا زندگی میکند بر او صلوات میفرستند. روایت دیگری هم در کتاب ثوابالاعمال از امام صادق(ع) نقل شده با این مضمون که این دو سوره را هر ماه یک بار قرائت کنید تا نفاق هرگز در درونتان وارد نشود و از شیعیان خاص امیرالمؤمنین(ع) خواهد بود.
این عضو هیئت علمی مدرسه قرآن با اشاره به فضای کلی سوره، اظهار کرد: از آیه اول تا آیه 16، موضوع سوره بحث برائت است، به پیامبر(ص) دستور داده میشود که برائت خدا و رسول(ص) را از مشرکان اعلام کند. بعد از فتح مکه به مشرکان اجازه داده شد که در صورت رعایت چارچوب قوانین اسلام نیازی نیست که شهر و دیار خودشان را ترک کنند. سال هشتم هجری این اتفاق میافتد که به مرور مشرکان از آن حالت خارج میشوند و شیطنتها شروع میشود. در آیات بعدی میبینیم که عدهای از مؤمنین با آنها ارتباط دارند و پیوندی بین آنها برقرار است و کم کم فرهنگ مشرکان به جامعه اسلامی وارد شده و رسماً عهد با پیامبر(ص) شکسته میشود. مدتی کجدار و مریز میگذرد تا اینکه حکم اعلام برائت میآید که چون مشرکان عهدشان را شکستند حق ندارند در جامعه اسلامی بمانند و «فَسِيحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» چهار ماه فرصت دارند یا مسلمان میشوند یا باید اینجا را ترک کنند. نمیشود در حکومت دینی به سبک و سیاق خود زندگی کرد؛ لذا یا میروید به جای دیگری یا اگر اینجا میمانید مسلمان میشوید.
وی ادامه داد: البته این مسئله شامل حال مشرکانی که عهد را نگه داشتند نمیشود، و لیکن اگر چهار ماه تمام شد و نرفتند یا مسلمان نشدند، دستور قتال با مشرکین داده میشود، از آیه هشتم به مؤمنین هشدار میدهد که «كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً؛ چگونه [براى آنان عهدى است] با اينكه اگر بر شما دست يابند در باره شما نه خويشاوندى را مراعات مىكنند و نه تعهدى را شما را با زبانشان راضى مىكنند»، در هر صورت حکم میشود که «قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ؛ با آنان بجنگيد خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان مىكند»(آیه 14)، دوباره آیه 16 هشدار دیگری میدهد که «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» مؤمنین چرا اینطور است که در قلبتان محبت خدا و رسول و مؤمنین اینقدر شعله ندارد و محبتهای دیگری هم وجود دارد، حواستان باشد که همینها کار را خراب و پایتان را سست میکند.
چیتچیان با بیان اینکه طبیعتاً انتظار دارید که آیات بعدی سوره در مورد نبرد با مشرکین باشد به ویژه اگر سوره مبارکه انفال را قبل از این سوره خوانده باشید که تمام سوره در مورد نبرد با مشرکان است، گفت: اما کلاً به سمت مؤمنین میچرخد و اصلاً اینکه ماجرای برائت این طرف را به هم ریخته است، فضای آشفتهای پیدا شده، قلبها تکان خوردهاند و کلاً آیات در مورد این طرف است که بخشی مربوط به مؤمنین و بخشی هم مربوط به منافقین است، آدمهایی که در داخل اجتماع مؤمنین هستند و ممکن است خیلی از آنها را هم نشناسید.
وی ادامه داد: از آیه 16 تا 24، آیه شاخصش این است «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ»، (آیه 19)، آنهایی که منصبهای معنوی دارند مثلاً کلیددار کعبه، آیا او را ترجیح میدهید به کسی که مجاهد در راه خداست یا مساوی قرار میدهید؟ نزد خدا مساوی نیست، نشان میدهد بعد از این 10 سالی که از حکومت دینی گذشته، دیگر جهاد آنقدرها در نزد مردم ارزش نیست. مردمی که خودشان در ابتدا هجرت و قیام کرده بودند و جهاد در راه خدا قیمت داشت، جهاد برایشان خستهکننده شده است، جامعه از جنگیدن خسته شده، خدا میگوید «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ» (آیه 24) پیامبر به مؤمنین بگو پدرانتان، برادرانتان، فرزندانتان، همسرانتان، عشیرهتان، اموالی که جمع کردید و تجارتی که جانی گرفته و نگرانید که نکند کساد شود و مساکنی که توانستهاید بعد از یک مدت برای خودتان دست و پا کنید برای شما محبوبتر از جهاد در راه خداست؟ آیا این چنین شده؟
وی عنوان کرد: همه سوره خطاب به آحاد امت اسلامی است، اگر از چشم امت آن زمان هم ببینیم مگر چند سال آدم باید پای حکومت دینی بماند، مگر خودش زندگی ندارد، مگر خودمان آدم نیستیم و نباید زندگی کنیم بالاخره بعد از این همه درگیری تازه توانستهایم مقداری سر و سامان بگیریم. در شرایطی این سوره را میخوانید که مشرکان قرار است بیرون بروند، مردم هم این حرفها زدهاند و پیامبر(ص) نیز به ابرقدرتهای جهان نامه نوشته که شما را به توحید الهی دعوت میکنم که دست از شرک بردارید. خیلی خواسته طبیعی است، کسی که این حرفها را میزند در جنگهای قبلی شرکت کرده، انسان است دیگر بعد از این همه سال خسته میشود. در همین جامعه مجاهدانی هستند که سنگ به شکمشان میبندند، در همین جامعه است که امیرالمؤمنین(ع) و خانوادهاش سه روز روزه میگیرند و یتیم و مسکین و ... را اطعام میکنند. مجاهدین اینطور زندگی میکنند. اینطور هم نیست که بعد از جنگ غنائم تقسیم شود، در یکی از همین جنگها بود که غنائم زیادی به دست آمد اما پیامبر(ص) همه آنها را بین عده دیگری تقسیم کرد و به آنها که در جنگ بودند هیچ چیزی نداد چون گفت ایمان آنها را به دست بیاوریم، مهمتر است. در همین شرایط با توجه به آیه بعضیها پولشان از پارو بالا میرود. مردم کم کم فکر میکنند که اسلام چه کسانی درست است؟ همهشان هم که نماز میخوانند و روزه میگیرند، فکر میکنند، چه اشکالی دارد که آدم هم اسلام و هم زندگی داشته باشد، پیامبر هست و این اتفاق در حال رخ دادن است. آنها هم با همین چالشهای ما و درگیر مسائل زندگی و شرایط سیاسی و اجتماعی و ... هستند.
چیتچیان اظهار کرد: قسمت بعدی آیات که از آیه 29 ادامه پیدا میکند به طرف قتال میرود، این قسمت خیلی قسمت مهمی است، میگوید «قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ» (آیه 29)، این آیه مهم است چون ممکن است شما فکر کنید مبارزه اسلام با مشرک یعنی کسی که ادعای بیخدایی میکند، این آیه صراحتاً به پیامبر و مؤمنین میگوید باید با کسانی که ایمان به خدا و آخرت ندارند قتال کنید آنچه را خدا حرام کرده حرام نمیکنند و نمیخواهند دین حق جاری شود و اتفاقاً خودشان هم از اهل کتاب هستند، یعنی ممکن است کسی که میخواهید با او مبارزه کنید مسیحی، یهودی یا حتی مسلمان باشد چون مسلمان هم شامل «أُوتُوا الْكِتَابَ» است؛ پس مبنای مبارزه ظاهر فرد نیست، مبنا هرکسی است که نمیخواهد دین خدا حاکم شود، این گزاره خیلی مهمی است، برای همین هم هست که پیامبر(ص) به روم نامه مینویسد، چون اینها حکومتی هستند که ظاهراً مسیحی هستند ولی مبنایشان این است که دین خدا حاکم نشود، هر جریانی که مبنایش این است ولو از اهل کتاب باشد اسلام وظیفه مبارزه با آن را دارد.
وی با ذکر این مطلب که اصل ماجرا حاکمیت خداست، نماز خواندن و نخواندن مطرح نیست، گفت: شما قبول دارید که خدا حکومت کند یا قبول ندارید؟ مبنای حکومت، خدا و غیر خداست، خدا به مؤمنین مأموریت داده با کسی که میخواهد حکومت غیر خدا را حاکم کند، مقابله کنند، در آیه هم میگوید که خدا اراده کرده با دست شما با آنها مبارزه کند، نبرد یک نبرد جهانی و گسترده است. بعد خدا میفرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»(آیه 31)، «أَحْبَار» شخصیتهای دینی هستند که مدیریت دارند و «رُهْبَانَ» آنهایی هستند که زهد دارند، «أَحْبَار» را برای یهود و «رُهْبَانَ» را برای مسیحیت میگویند، میگوید اینهایی که أَحْبَار و رُهْبَانَ هستند و شخصیتهای دینی جامعه قلمداد میشوند، اینها دنبال سود کردن خودشان هستند.
چیتچیان بیان کرد: از آیه 36 فرهنگ زندگی کافرانه را میگوید، ظاهر شرک موضوعیت ندارد، بلکه سبک زندگی مشرکانه موضوعیت دارد، از «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (آیه 36) «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِی الْكُفْرِ» (آیه 37) شروع میشود، خدا قانون کرده که از 12 ماه چهار ماه حرام است، چرا به خودشان اجازه میدهند که قواعد ماه حرام را هر طور دلشان میخواهد، عوض کنند. چالش این است که خدا برای ازدواج، روابط محارم، موضوع اقتصاد و برای تعامل بین اغنیا و فقرا قوانین وضع کرده است، شما نمیتوانید هر اقتصاد و هر فرهنگ و هر روابطی را بدون توجه به قوانین خدا وضع کنید. کاری هم به اسلام و مسیحیت نداریم، هر کسی در سیستم دین خودش، همین الان در کشورهای غربی قوانینی را وضع میکنند که خلاف انجیل است، ماجرا سر قوانین ساختگی است.
وی افزود: مقابله کردن، برائت و قتال به معنای کشتن نیست. برائت یعنی مسیرت را از آنها جدا کنی، قتال یعنی ادامه حیات ندهد. ادامه حیات ندهد این نیست که لزوماً او را بکشی، مثلاً اگر یک نفر مشرک است و من کار فرهنگی کنم و او شرک را کنار بگذارد این هم قتال است. مثل همین که جنگ نرم و سخت میگوییم، اصلاً کلمه قتال در قرآن ناظر به هر فعالیتی است که ادامه حیات او را مختل کند. صرف جنگیدن با شمشیر، قتال نیست، اینکه جنگ حتماً مصداقشان است، شکی نیست، اما مصداقش صرفاً جنگ نیست.
این مدرس قرآن اظهار کرد: اینطور شده که نظام کفر با نظام اسلام مخلوط شده و قواعد زندگی مشرکین در حال ورود به زندگی مسلمین است و مسلمین هم بیتفاوت هستند. مشکل آحاد جامعه این است که دیگر حوصله جنگیدن ندارند، یک مشت انسان خستهای که حال بلند شدن ندارد. آیه میگوید «إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (آیه 39)، قوم دیگری را به جای شما میآوریم که از دین خدا دفاع کند ولی شما دیگر آنهایی نیستید که دین خدا را یاری کردید. آیه 41 برای همه آنهایی است که فکر میکنند به ما که نگفتند و سرمان شلوغ است «انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا»، هر چقدر مشغله دارید یا ندارید وظیفه دارید که از دین دفاع کنید، «وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید، بعد از این آیات کم کم جریان نفاق شکل میگیرد.
وی ادامه داد: آیه 42 «لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ» میگوید پیامبر(ص)، اگر نبرد اینطور باشد که مطمئن باشند که پیروز هستند و خیلی زحمت نداشته باشد میآیند اما اگر احساس کنند کمی سختی دارد امکان ندارد به جنگ بیایند. از اینجا معرفی جریان نفاق شروع میشود و تقریباً تا آخر سوره ادامه پیدا میکند و اینها را دستهبندی میکند. میگوید یک عده اینطور هستند که ما میخواهیم بیاییم اما اگر بیاییم دچار فتنه میشویم. عده دیگری میگویند بستگی دارد که سهمی از غنائم داشته باشیم یا نه. عده دیگری فقیر هستند میگویند پیامبر اگر از غنائم به ما بدهی توان جمع میکنیم و به دیگران هم میبخشیم و با روحیه در جنگهای بعدی شرکت میکنیم، خدا به پیامبر میفرماید به آنها غنائم بدهد بعد آنها که قول داده بودند زکات بدهند این کار را انجام نمیدهند بعد از مدتی میگویند که اصلاً چرا باید زکات بدهیم، بعد در گروه آن طرفیها میروند. دسته دیگر کف میدان هستند و گوششان به دهن دیگران است، هم جاسوسی و هم حرفهای دیگران را پیادهسازی میکنند. یک گروه هم اعراب هستند که خیلی مدنیت ندارند و هر کاری از آنها بر میآید. منافقین هر کاری نمیکنند چون میخواهند در آن جامعه زندگی کنند. هر کاری نمیکنند که بشود با آنها هر برخوردی کرد. اعراب دور از تمدن هستند و غیرتی یا تطمیع میشوند و به آنها میآید هر کاری را انجام بدهند. عدهای هم کسانی هستند که مسجد تأسیس میکنند و تمام کارشان را با مسجد انجام میدهند، یعنی از مسجد علیه خودش استفاده میکنند. سوره تا آخر در مورد همینهاست.
چیتچیان بیان کرد: بعد صراحتاً به پیامبر میگوید «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ» یعنی جهاد فقط با کفار نمیشود با کفار و منافقین با هم باید جنگید. بعد هم نمیگوید قتال میگوید جهاد، چون اساساً به دلیل لایههای زیرینی که دارد قتال با منافق به راحتی اتفاق نمیافتد و کار بسیار پیچیدهای است، اصطلاحاً جنگ ترکیبی میخواهد. دو مطلب دیگر در انتهای سوره مطرح میشود که خیلی هم مهم هستند یکی اینکه در این فضایی که خیلی سخت و جانکاه است آنهایی که در میدان میمانند مؤمنین حقیقی هستند، از آیه 111 در مورد اینها صحبت میکند «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» یعنی خدا خودش خریدار جان و مال مؤمنینی است که این چنین در میدان میایستند، چه کشته شوند و چه بکشند مشمول وعده الهی هستند، این وعده حق خدا در تورات و انجیل و قرآن است، پس این جریان فقط برای اسلام نیست، جریان مجاهدین راه خداست در طول تاریخ جریان حق که در هر کدام از شریعتهای آسمانی اینها مجاهدانه از دین خدا دفاع کردهاند، بعد میفرماید اینها کسانی هستند که به عهدشان با خدا وفا کردند، «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»، (آیه 112) اینها اوصاف مؤمنین است.
وی با اشاره به اینکه مطلب دیگر در آیات انتهایی همان ماجرای توبه است، اظهار کرد: ممکن است کسانی که برخوردهای منافقانهای داشتهاند بخواهند توبه کنند، دلیل اینکه میگویم سوره فقط برای اینکه آنها را بکشد نازل نشده، همین است. اساساً سوره نازل شده تا جریان نفاق حذف شود، یک راهش این است که آدمها توبه کنند. در انتهای سوره در آیه 122 سوره بحثی است با این مضمون که «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» خیلی آیه مهمی در این سوره است، از اول سوره میگوید که بروید بجنگید بعد در اینجا میگوید نکند همه بروید بجنگید، میگوید از هر فرقهای از مؤمنین باید عدهای بروند تفقه در دین پیدا کنند. چون میدان فتنهها میدان پیچیدهای است و اگر فقاهت پیدا نکنید فتنههای بعدی حتماً زمینتان میزند.
چیتچیان با ذکر این مطلب که اساساً دین برای هدایت آمده نه برای جنگ، گفت: اگر در دینداری عمیق نشویم از اصل ماجرا میمانیم. آخرین نکته هم در مورد پیامبر(ص) است که میفرماید «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»، (آیه 128)، همه این حرفها را زدم اما پیامبر یک خار به پای شما میرود سختش است، ما گفتیم جنگ و مبارزه اما نه اینکه فکر کنید دین بیتفاوت است. ولی این مسیر، مسیر نجات خودتان است. دین نیامده که شما را زجر بدهد، کوچکترین سختی شما برای پیامبر خیلی سخت است ولی مسیر سعادت شما این مسیر است.
وی در پایان اظهار کرد: این سلسله جلسات با نام شناخت عارضههای جمعی و شیوه مواجه با آن، نامگذاری شده است. جامعه اسلامی در حاکم کردن دین خدا رسالتی دارد ولی آن چیزی که باعث میشود نتواند این کار را کند عارضههایی است که در درون امت اسلامی شکل میگیرد. دشمن آنقدر سخت نیست بلکه در ضعیفترین حالت خودش است چون مکه را گرفتهاید، تعدادی از قلعههای آنها را فتح کردهاید، جامعه اسلامی در زمان نزول این سوره در قویترین شرایط خود است و تنها چیزی که میتواند باعث شود جامعه اسلامی نتواند اهداف خود را محقق کند عارضههایی است که در درونش به وجود میآید. باید عارضههای جامعه اسلامی را بشناسیم و بدانیم چگونه باید با آنها مواجه شویم اگر چنین اتفاقی در امت اسلامی نیفتد امت اسلامی فقط به خاطر گل به خودی که میزند، به اهداف خود نمیرسد. موضوع جلسه بعدی فهم موضوع برائت است. اگر این موضوع را متوجه نشویم فلسفه وجودی انسجام جامعه اسلامی را متوجه نخواهیم شد. جامعه اسلامی اساساً برای حاکمیت دین خدا آمده و اگر آن را بردارید دیگر بقیه چیزها محلی از اعراب ندارند.
انتهای پیام