به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، بامداد سهشنبه، 9 اردیبهشتماه، به ارائه نکاتی در زمینه اعتبار سندی و متنی دعای سحر پرداخت که در ادامه متن آن از نظر میگذرد؛
معمولاً در کتبی که بزرگان ما در مورد شرح دعای سحر نوشتهاند، در مورد منبع و مأخذ آن و همچنین در مورد اعتباری که دارد، بحثی مطرح نکردهاند و مستقیماً به سراغ بررسی و تحقیق در زمینه مضمون و محتوای این دعا رفتهاند، ولی مناسب است که در این جلسه در مورد منبع آن و میزان اعتباری که به عنوان یک حدیث دارد بحث کنیم.
مرحوم علامه مجلسی در کتاب معروف خود یعنی زادالمعاد، این دعا را نقل کرده و در مورد اعتبار این دعا نیز نظر داده است. ایشان در زادالمعاد این طور فرمودهاند که این دعا با یک سند واقعاً معتبر از امام رضا(ع) نقل شده است و حضرت(ع) فرمودند این دعایی است که امام باقر(ع) در سحرها میخواندند و میفرمودند که اگر مردم میدانستند که این دعا چه ارزشی دارد، همه نسبت به آن شتاب میکردند و بلکه بالاتر، با یکدیگر برای رسیدن به این دعا درگیر میشدند و این دعا دعایی است که اسم اعظم الهی در آن است.
مرحوم مجلسی تأکید دارد که این دعا، یک دعای بسیار معتبر است. اما منبع و مأخذ اصلی دعا، کتاب اقبال سید بن طاووس است و سید نیز سند اصلی این دعا را در کتاب خود بیان فرموده است. او کتابخانه غنیای داشته که بسیاری از کتب آن مفقود شده و در اختیار ما نیست. یکی از محققان غربی کتابی در این زمینه دارد به نام کتابخانه ابن طاووس که آقای رسول جعفریان این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. اتفاقاً منبع اصلی دعا که سید در آنجا آورده، یکی از همان آثاری است که بعداً مفقود شده است. عبارت سید بن طاووس در کتاب اقبال این طور است که این دعا را از طریق جدم شیخ طوسی با سندی که شیخ به علی بن حسن بن فضال دارد که او دعا را در کتاب الصیام خود آورده است، دارم. این علی بن حسن از اصحاب امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است. منبع دومی که سید نقل میکند نیز کتابی است که ابن ابی قره تألیف کرده است و در هر دو کتاب نیز الفاظ یکسان است.
این دو که از قدمای اصحاب هستند، میگویند که ایوب بن یقطین، نامهای به امام رضا(ع) نوشت و درخواست کرد که در مورد این دعا نظر بدهند و تصحیح کنند که آیا این دعا صحیح است یا نیست. امام(ع) نیز جواب دادند و فرمودند که آری همین طور است. این دعا معتبر است و این دعای امام باقر(ع) در سحرها است و بعد توسط پدرشان از امام باقر(ع) نقل کردند که اگر مردم میدانستند که این دعا چه عظمتی دارد و چه اسراری در آن نهفته است و چه تأثیر فوقالعادهای در اجابت آن است حتی اگر شده با شمشیر زدن در برابر هم، سعی میکردند به این دعا برسند.
بعد امام باقر(ع) فرمودند که اگر سوگند یاد کنم این سوگندی به جاست که اسم اعظم الهی در این دعا قرار داده شده است و فرمودند که وقتی دعا میخوانید با سعی و تلاش و از عمق جانتان دعا کنید. دانش عمیقی در این دعا وجود دارد که مکنون است و در اختیار هر کسی قرار نمیگیرد و این دعا را به غیر اهل آن نسپارید. این منبع و مأخذی است که برای این دعا وجود دارد و این هم داوری است که علامه مجلسی در مورد سند این دعا فرمودهاند.
اما این یک مرحله است و برای اطلاع و آگاهی عموم مردم، کافی است. اما یک مرحله دوم و عمیقتر نیز در اینجا مطرح است و آن اینکه کسی که با امام رضا(ع) مکاتبه کرد و در مورد این دعا سوال کرد کیست؟ شخصیت این راوی دارای اهمیت است. این شخص ایوب بن یقطین است. وقتی به کتب رجال مراجعه میکنیم نامی از او نمییابیم و نمیتوانیم او را شناسایی کنیم.
وقتی به کتب حدیث و روایت رجوع میکنیم، نام او را در روایات دیگر نمیبینیم، مگر یک مورد در کتاب کافی که نامش آمده است. لذا شگفتآور است کسی که مکاتبهای با امام رضا(ع) دارد و این موضوع مهم را میپرسد و امام(ع) نیز این حقیقت را در اختیارش قرار میدهد چرا ناشناخته است. آیتالله بروجردی که در فن شناخت حدیث و راویان تبحر داشت، تحقیقی در این زمینه دارند. ایشان میگویند که نام اصلی و صحیح این راوی ایوب بن یقطین نیست، بلکه یعقوب ابن یقطین است و کلمه ایوب، تصحیف یعقوب است که اتفاقاً مشابه یکدیگر، از حیث رسم الخط هستند و این اشتباه رخ داده است. در واقع یعقوب، برادر علی ابن یقطین است که از اصحاب امام رضا(ع) و از ثقات اصحاب محسوب میشود.
نکته دیگر اینکه، این دعا در کتاب الصیام علی بن حسن فضال است. شخصیت مؤلف کتاب نیز مهم است. چون مولف در عصر امام هادی(ع) است و قرب عهد نسبت به عصر امام رضا(ع) دارد و با یک واسطه این دعا را از امام رضا(ع) نقل میکند. مؤلف کتاب، علی بن حسن بن فضال از فقهای بزرگ و از محدثان بزرگ است و شخصیتی فوقالعاده دارد و تعبیراتی که در مورد او داریم در مور کمتر اصحابی نقل شده است. مثلاً در مورد او، نجاشی میگوید که شخصیت او بزرگ و مورد اطمینان و عارف به احادیث است و سخن او در مورد احادیث قبول میشود و ایرادی در احادیث او نیست و کمتر پیش میآید که او از فرد ضعیفی حدیثی را نقل کرده باشد. لذا بزرگان ما، او را در ردیف اصحاب اجماع میشمارند. حتی فقیه بزرگی مانند شیخ انصاری در بحث احتکار مکاسب، روایتی که مشکل ارسال دارد، اما راوی آن علی بن حسن فضال است، میپذیرد و بر اساس این روایت فتوا میدهد. پس از یکسو شخصیت راوی را میتوان تشخیص داد، یعنی یعقوب و از طرف دیگر شخصیتی که این روایت را در کتابش آورده یک شخصیت فوقالعاده است که هر حدیثی را نقل نمیکند.
اما در عین حال، معمولاً بزرگان ما وارد بحث حدیثشناسی به معنای راویشناسی در مورد این گونه از ادعیه نمیشوند. چرا؟ چند نکته وجود دارد؛ اول اینکه اساساً این دعای سحر یک دعای مشهور است که در طول قرنها مورد اعتنا بوده است و اینگونه ادعیه مشهوره که جزئی از فرهنگ غنی تشیع محسوب میشوند، نیازمند به سند و مدرک خاصی نیست. خود اینکه در اعصار مختلف علما به این دعا اعتنا داشتهاند گویای اعتبار این روایت است.
لذا بزرگان ما بحث سندی را مطرح نمیکنند. آیا شنیدهاید که در مورد سند دعای کمیل بحث کنند؟ دعای کمیل میراث معنوی تشیع است و مورد تردید نیست. ولو اینکه تعبیری که شیخ طوسی در مورد دعای کمیل دارد این طور است که فرمود روایت شده و سندی برای آن نمیگوید که اینها جزو مشهوراتی است که نیاز به مدرک ندارد.
نکته دوم که علما وارد بحث سندی نمیشوند این است که این دعاها دارای مضامین بسیار بلند و معارف بسیار دقیق و عمیقی است که تناسب با غیر امام ندارد و این معارف را از غیر ائمه(ع) سراغ نداریم. در مورد دعای ابوحمزه و مناجات شعبانیه و ... آیا میتوانیم نمونهای در تاریخ اسلام پیدا کنیم و شخصی از صحابه را داشته باشیم که از این سنخ ادعیه از او صادر شده باشد؟ خیر. این ادعیه سندی است که شخصی که این دعا از او صادر شده چقدر بزرگ بوده است. یک معارفی اینجا است که در جای دیگر نمیتوان یافت و چه کسی است که بتواند مناجات شعبانیه داشته باشد و جملاتی مانند این را بگوید که «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک».
اعتبار این ادعیه به حقایقی است که در این ادعیه وجود دارد. سند حجیت و اعتبار هر دعایی به آن مضمون است و در مضامین عادی از قبیل اینکه خدایا قرض مرا ادا کن و بیمار من را شفا بده و ... همه میتوانند چنین ادعیهای داشته باشند اما در این معارف عمیق، پشتوانه اعتبار این دعاها آن لطافتها و دقتها و عمقی از معارف است که در اینجا وجود دارد و دنبال اینکه بخواهیم اعتبار این معارف را از یک مصدر بیرونی اثبات کنیم نیستیم.
لذا بزرگان ما اصلا به دنبال این نبودند که نشان دهند این حدیث و روایت به عنوان دعا از کجا و به چه وسیلهای به ما رسیده است. اما در هر صورت فکر میکنم که باید در جامعه خود، یک فرهنگی را جا بیندازیم و قبول کنیم و تبلیغ کنیم. آن فرهنگ این است که آرام آرام قبول کنیم که هیچ سخنی را در مسائل دینی بدون استناد به یک منبع معتبر مورد پذیرش قرار ندهیم. چراکه این روزها ممکن است بسیاری از مطالب به نام دین زده شود در حالی که اساس دینی ندارد.
انتهای پیام