عبدالرسول عبایی، پیشکسوت قرآنی کشور در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، با اشاره به اینکه در حادثه کشتار زائران ایرانی بیتاللهالحرام در سال 1366 به همراه کاروان قرآنیان حضور داشته است، گفت: بهطور کلی و تاکنون چهار بار در کاروان قرآنیان اعزامی به سفر حج حضور داشتهام که یکی از این سالها در سال 1366 یعنی همان سالی که حادثه کشتار زائران ایرانی به وقوع پیوست، بود.
وی افزود: در آن سالها تعداد اعضای کاروان قرآنیان 72 نفر بود، من بهعنوان مجری به همراه کاروان حضور یافته بودم، در آن سالها فعالیتهای ما محدود به اجرای برنامه در مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) بود، البته نباید این را از نظر دور داشت که جلساتی که برگزار میشد با حضور مأموران امنیتی سعودی برگزار میشد و هر جا که صدای قاریان ایرانی بلند میشد از آن ممانعت میکردند.
این پیشکسوت قرآنی کشورمان در ادامه با بیان اینکه در مدت زمان حضور در سرزمین وحی علاوه بر اجرای برنامه تلاوت، اطلاعرسانی و معرفی قاریان ایرانی را در برنامه داشتیم، تصریح کرد: معرفی قاریان و فعالیتهای قرآنی ایران به زوار و حجاج سایر کشورها تحسین آنها را بهدنبال داشت و باعث خشنودی آنها شده بود.
عبایی خاطرنشان کرد: در سال 66 شهریار پرهیزکار که از حفاظ برجسته کشورمان هستند، نیز در کاروان ما حضور داشت و با اجراهای خوب خودشان جو خوبی به فضا داده بودند. در یکی از این جلسات من شروع کردم به فعالیتها و اهتمام جمهوری اسلامی ایران در تربیت قاریان و حافظان قرآن کریم و شهریار پرهیزکار را تنها نمونهای از این جوانان ایرانی معرفی کردم، جلسه ما در آن روز نیز همچون روزهای گذشته در محاصره مأموران امنیتی عربستان بود، دلیل اصلی مأموران از محاصره این بود که اعتقاد داشتند هیچ صوتی نباید بالاتر از صدای پیامبر(ص) باشد.
وی افزود: در یکی دیگر از روزها که مأموران ما را محاصره کرده بودند و تذکرات تندی برای بلند نکردن صدا میدادند، به وسط جمعیت رفتم و با صدای بلند فریاد زدم، ای مسلمانان اینها میگویند که صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر(ص) نبریم، آیا این کلمات غیر از کلام خداوند متعال است، این سخنرانی باعث شد تا آنها از مواضع خود مقداری کوتاه بیایند و صحنه را ترک کنند. سعودیها سنگپرانیهای زیادی بر سر راه اجرای برنامه قاریان ایرانی داشتند که به یمن الهی تمام توطئههای آنها کارساز نبود.
این پیشکسوت قرآنی کشورمان در ادامه در مورد حوادث سال 1366 بیان کرد: در آن سال وارد مکه شدیم بعد از حضور در جلسه برائت از مشرکان و سخنرانی بعد از آن به طرف مسجدالحرام به راه افتادیم، من نیز به همراه یکی از اساتید قرآنی کشور با لباس دشداشه در حال حرکت بودیم که به پل «هجون» نزدیک قبر حضرت «ابوطالب(ع)» رسیدیم، من و ایشان در حال قدم زدن در جلو راهپیماییکنندگان بودیم که یک لحظه از بالای یک پارکینگ اشیایی از بالا به پائین پرتاب میشد، بعد که دقت کرد متوجه شدم شیشهها نوشابه است، شب قبل حمل این شیشهها به پارکینگ را دیده بودم و همانجا متوجه شدم این یک حادثه برنامهریزی شده است.
عبایی با اشاره به اینکه نیروهای سعودی تمامی حجاج ایرانی را از هر طرف محاصره کرده بودند، عنوان کرد: کل این 100 هزار حاجی ایرانی در مسیری کمتر از یک کیلومتر محاصره شده بودند و از هر طرف نیروهای امنیتی با باتومهای برقی و گازهای خفهکننده حملهور شده بودند. تیراندازی نیز شروع شده بود. در این زمان مردم روبروی هتل فلسطینیها مستقر شده بودند، درجه حرارت بالای 50 درجه بود و زائران فشار بسیار زیادی را تحمل میکردند در این بین بسیاری از بانوان نیز بهدلیل ازدحام و فشردگی تا آستانه خفگی پیش رفته بودند.
وی با بیان اینکه سعودیها به نیت کشتن تمامی زائران وارد میدان شده بودند، گفت: در آن سالها که همزمان با جنگ تحمیلی هم شده بود عدهای از نیروهای بسیجی نیز برای تقویت بهعنوان جایزه سفر به سرزمین وحی را دریافت کرده و در بین حجاج بودند، این افراد بر اساس روحیه شهادتطلبی خود در همان جا با هم پیمان بستند که این فشار و حصار را بشکنند، بنابراین با دست خالی به سمت مأموران سعودی حملهور شدند و توانستند تا حدودی حصار بهوجود آمده را از بین ببرند.
این پیشکسوت قرآنی کشور یادآور شد: با توجه به اینکه ما در جلو هتل فلسطینیها بودیم، برای اینکه بانوان ایرانی کمتر زیر دست و پا له شود برادران فلسطینی آنها را به داخل هتل راهنمایی میکردند تا از دست مأموران سعودی در امان بمانند. همان نیروهای بسیجی تعدادی از مأموران سعودی را خلع سلاح کردند و حصار شکسته شد. در این بین فلسطینیهایی که شاهد ماجرا بودند میگفتند با دیدن این صحنه و پیروز شدن نیروهای ایرانی با دست خالی بر سربازان عربستانی تصمیم گرفتهاند تا آنها نیز در بازگشت انقلاب خود را با دستان خالی علیه رژیم غاصب صهیونیستی آغاز کنند و همین کار را هم کردند.
وی افزود: بعد از شکسته شدن حصار و کم شدن فشار نیروهای عربستانی صورتهای همه حجاج بر اثر اثرات گازها متورم و در حال سوزش بود و واقعاً صحنههای فجیعی را رقم زده بودند. بعد از پراکنده شدن جمعیت و خلوت شدن خیابان یکی از خواهران را که قبلاً در حالتی وحشت زده دیده بودم، مشاهده کردم که روی زمین افتاده و به شهادت رسیده بود.
عبایی تصریح کرد: در همان لحظه نیز پیرمردی را دیدم که از ناحیه ران دچار شکستگی شده بود و استخوانش بیرون زده بود و در حال فریاد زدن بود، زودتر اقدامات اولیه را انجام دادیم و او را به یک آمبولانس که پر از زائران مصدوم بود منتقل کردیم، بعد هم به اصرار یکی از فعالان قرآنی به نام «نصرالله چمران» برای مداوا و درمان صدمات وارد شده به درمانگاه رسیدم، با دیدن جمعیت بسیار زیاد زائران در درمانگاه و وضعیت آنها کار درمان خودم را رها کردم چراکه وضعیت من بسیار بهتر از سایر مصدومان بود.
این پیشکسوت قرآنی کشورمان در پایان بیان کرد: نیروهای سعودی در ماه حرام و در محلی که ریختن خون حرام بود دست به اقدامی زدند تا شاید با این کار بتوانند سردمداران خود را شاد کنند اما نتوانستند این کار را انجام دهند.