به گزارش ایکنا، به نقل از روابط عمومی دانشگاه لرستان، کرسی علمی ـ ترویجی با عنوان «زبان از منظر قرآن کریم: رویکردی مبتنی بر آراء فلسفه زبانی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان» جمعه، 24 آذرماه ارائه محمودرضا مرادیان، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لرستان در سالن جلسات شهید رشوند این دانشگاه برگزار شد.
مدیر این کرسی علمی ـ ترویجی مجتبی گراوند، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه لرستان و داوران کرسی عبدالحسین جودکی و اکرم رمضانزاده رستمی اعضای هیئت علمی گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه لرستان بودند.
در این نشست مباحثی بیان شد از جمله اینکه در تاریخ خردگرایی یونان پیش از میلاد، چهار مفهوممحوری از بسامد و رخداد زیادی برخوردار بوده و دارای ارزش هستی شناختی و معرفت شناختی است که این چهار مفهوم عبارتند از لوگوس، دیالکتیک، منطق و نوس. هستند.
سه مفهوم اول ریشه در کلمه زبان دارند و از این کلمه مشتق شدهاند، اما کلمه چهارم به معنی عقل یا خرد است تا خرد آدمی از رهزن دیالکتیک و منطق به لوگوس یا حقیقت برسد.
به عبارت دیگر، لوگوس به معنی حقیقت، معرفت حقیقی و ثابت و واحد، عقل کلی یا قانون کلی است و عقل آدمی از طریق فنون کشف حقیقت مانند دیالکتیک و منطق به حقیقت یا لوگوس دست مییابد.
از این منظر، دیالکتیک فن گفتوگوی تو در تو و چند طرفه میان خردمندان است تا به حقیقت اشیاء و اعیان خارجی نائل آیند و ذات آنها را درقالب تعریف حقیقی و ذاتی بیان کنند.
همچنین، ارسطو منطق را به عنوان روش و فنی تأسیس کرد تا از طریق مقولات دهگانه جوهر و اعراض به ذات اشیاء و اعیان خارجی برسد و در قرون وسطی و الهیات مسیحی، خداوند و مسیح به مفاهیم محوری فوق اضافه شد.
البته، مفهوم محوری نوس جای خود را به مسیح داد و مسیح به عنوان لوگوس یا کلمه خداوند قلمداد شد و در واقع، در سلسله مراتب هستی شناسی الهیات مسیحی، خداوند از طریق کلمه یا لوگوس، که این همان با مسیح است، جهان مادی را خلق می کند.
این تفسیر هستی شناسانه ریشه در انجیل یوحنا دارد، که در آن خداوند، مسیح را کلمه و نور خود می خواند تا از طریق او جهان مادی متجلی شود.
در قرآن کریم نیز خداوند از طریق یک جدل دیالکتیکی میان خود و فرشتگان حضرت آدم(ع) را از طریق اعطای اسماء خلق میکند.در واقع، وجه متمایز انسان با فرشتگان در اسماء است و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به تفسیر اسماء به عنوان وجه ممیزه انسان از فرشتگان می پردازد.
علامه طباطبایی دو تفسیر متفاوت از کلمه «اسماء» ارائه میدهد که آراء فلسفه زبانی و نشانه شناختی او را مشخص میکند و به فهم هرچه بیشتر ما از قرآن کمک میکند.
در تفسیر اول، اسم از ریشه «وسمه» است که به معنی نشانه است، یعنی اسماء الهی نشانههای خداوند هستند تا از طرق آنها انسان به خداوند برسد و او را بشناسد و بیراهه نرود.
در تفسیر دوم، اسم از ریشه «سمو» برگرفته شده است که به معنی بلندی، تعالی و رفعت است و با کلمه «سموات» هم ریشه است.از این نظر نیز اسماء الهی بیانگر صفات متعالی خداوند بوده و جلوههایی از الوهیت بیهمتای او هستند. البته، در جاهای دیگر قرآن میان انسان، بیان و زبان رابطه این همانی برقرار میشود.همچنین، وجود زبانهای مختلف میان قبایل مختلف نشانههایی برای آشنایی آنان است.
در پایان، علامه طباطبایی با ورود به قلمرو هرمنوتیک و عبور از مکتب اشاعره باب تفسیر آیات را از طریق سلوک عرفانی باز میگذارد و در کتاب انسان از آغاز تا انجام تفسیر اسماء و صفات الهی را به مقام معنوی مفسر پیوند میدهد.مثلاً، او معتقد است «عرش» را باید به قدرت خداوند تفسیر کرد.
در این نشست علمی دانشجویان سؤالات و مباحث مختلفی را مطرح کردند و محمودرضا مرادیان به پرسشهای آنان پاسخ داد.
انتهای پیام