حذف ناشران نوپا بی‌توجهی به فرهنگ مطالعه و کتابخوانی است + فیلم
کد خبر: 4182728
تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۲
در میزگرد تخصصی ایکنا به مناسبت هفته کتاب مطرح شد: / 1

حذف ناشران نوپا بی‌توجهی به فرهنگ مطالعه و کتابخوانی است + فیلم

کارشناسان حاضر در میزگرد تعاملی و چالشی ایکنا با موضوع هفته کتاب تصریح کردند: حذف ناشران نوپا در سایه عدم حمایت به معنای حذف فرهنگ کتاب، کتابخوانی و فرهنگ مطالعه است.

ثبت رخدادها و اتفاق‌های مناسبتی در تقویم فرهنگی و ملی جمهوری اسلامی ایران، بنا بر تصریح شورای فرهنگ عمومی فراهم ساختن فضا، زمان و موقعیتی در راستای معرفی آن مناسبت و پرداختن به محتوای تشریحی، تبیینی، تطبیقی و معرفی آن در دو بستر عمومی برای جامعه و اختصاصی با محوریت آن رخداد و رویداد به شمار می‌رود.

بر همین نمط، ثبت هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران در تقویم فرهنگی به‌عنوان مهمترین رخداد مرتبط با عرصه صنعت نشر و کتاب کشور در میان طیف گسترده علاقمندان به حوزه کتاب، کتابخوانی، دست‌اندرکاران عرصه نشر و گاه البته در میان برخی از مسئولان و متولیان با وجود اهمیت فوق‌العاده‌اش در جایگاه دوم بعد از رویداد نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به‌ عنوان دیگر رخداد کتاب محور در میان اتفاقات تقویمی کشور شناخته می‌شود.

بر همین اساس در خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) با دعوت از سه کارشناس و خبره فن از سه نسل متفاوت تلاش کردیم تا به بهانه برگزاری ایام سی‌ویکمین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران مباحث کلان و خردی از بررسی تطبیقی سیاستگذاری‌های معطوف به تعالی حوزه کتاب با محوریت مسئولان؛ متولیان و نهادهای مرتبط تا عیارسنجی و کیفیت‌سنجی آثار منتشرشده در بازه زمانی تاریخ بیش ‌از چهار دهه از گذار انقلاب اسلامی با دو محور انطباق مسائل با بدنه، پیشینه فرهنگی و گفتمان نظام فرهنگی انقلاب اسلامی و همچنین ارتباط مستقیم این آثار با سطح میل، ذائقه و سلیقه مخاطبان از نسل‌های مختلف را مورد رصد قرار دهیم.

ذیل این مباحث کلان، موارد و مؤلفه‌هایی چون اقتصاد نشر، مقوله نظارت و ارزشیابی حوزه کتاب (ممیزی) و چرایی عدم جهانی شدن ادبیات ایران را با کارشناسان نام‌برده در قالب گفت‌وگویی صریح، بی‌پرده و چالشی به میان آوردیم.

«نادر قدیانی»، مدیر «انتشارات قدیانی» به‌ عنوان پیشکسوت حوزه نشر که قریب به شش دهه سابقه فعالیت در این حوزه را دارد؛ «احمد شاکری»، نویسنده، پژوهشگر، منتقد ادبی، عضو پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی و یکی از اعضای شورای نظارت و ارزشیابی کتاب بزرگسال و «محسن فرجی» به ‌عنوان نویسنده، منتقد ادبی، روزنامه‌نگار شناخته ‌شده و مدیر «انتشارات خزه» مهمانان میزگرد تعاملی و چالشی ایکنا بودند.

آن‌چه در بخش اول این میزگرد به شما تقدیم می‌شود نقد و نظری است بر کیفیت‌سنجی شکل، شیوه و نگرش مدیریت کلان کشور در حوزه نشر، کتاب و انطباق سیاست‌های موجود با رهیافت‌های تعالی‌بخش عرصه کتاب و ادبیات که در ادامه از خاطر شما می‌گذرد.

ایکنا- برای ورود بحث، آغاز میزگرد تخصصی و آشنایی با نوع روایت و نگاه کارشناسان حاضر در این نشست؛ پرسش نخست را به شکل مشترک مطرح می‌کنم تا رویکرد هر سه مهمان بزرگوار را در این زمینه داشته باشیم. بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی را پشت سر می‌گذاریم و در این روزها در حال سپری کردن سی‌ویکمین دوره «هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران» هستیم. اگر بخواهیم در این گذار و گذر بیش از 40 سال، در نگاهی کلی، کاروان نشر و ادبیات ایران را در حوزه سیاست‌گذاری فرهنگی و رشد کمی و کیفی آثار ادبی باتجربه تمام فراز و فرودهای تاریخ معاصر مورد ارزیابی قرار دهیم دیدگاه مهمانان حاضر در این میزگرد چیست؟

نادر قدیانی: صحبت‌هایم را با کمی بازگشت به تاریخ آغاز می‌کنم. با توجه به آنکه حدود 12 سال پیش‌ از انقلاب، سابقه کتابفروشی در غرب تهران را داشته‌ام، عملاً با شرایط آن دوران در حوزه کتاب‌هایی که به شکل رسمی از مجاری رسمی و یا غیررسمی منتشر می‌شدند آشنایی ضمنی داشتم. به عنوان مثال در این ‌میان چاپ کتاب‌های معروف به «کتاب‌های جلد سفید» که انتشار آنها از سمت مسئولان رژیم پهلوی ممنوع بود و اغلب این کتاب‌ها توسط جمعیت انقلابی منتشر را از نزدیک شاهد بودم.

با توجه به این عقبه می‌گویم؛  بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی باید گفت به شکل کلان در حوزه کتاب با رشد و پیشرفت در دو حوزه کمی و کیفی مواجه بوده‌ایم. در نگاه جزئی؛ به‌عنوان‌مثال در حوزه کتاب‌های کودک و نوجوان، می‌توانیم دهه‌های 60 و 70 خورشیدی را اوج موفقیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی بدانیم. در آن زمان همه چیز از حوزه منابع انسانی گرفته تا نویسندگان و تصویرگران کتاب کودک و نوجوان گویا منتظر بودند تا اتفاق بزرگی چون انقلاب اسلامی به وقوع بپیوندد تا شاهد شکوفایی این نسل باشیم.

به همین سبب است که کتاب‌های داستان، شعر و هر آنچه که در حوزه کتاب کودک و نوجوان شاهد هستیم را درنهایت اوج در دهه‌های 60، 70 شاهد بودیم و این روند با کمی نزول تا میانه‌های دهه 80 ادامه داشت. در یک کلام می‌توان گفت که در این بازه زمانی عنوان شده، از هر لحاظ غنی بودیم؛ اما از نیمه‌های دهه‌ 80 و ورود به دهه 90 به‌ویژه در «دوران کرونا»، مسائل مختلف و متعدد اقتصادی از شدت تحریم‌های ظالمانه گرفته تا تلاطمات ارزی و تورم حاکم در جامعه باعث شد اساساً زندگی روزمره مردم به‌ ویژه قشر کتابخوان‌ ما که اغلبشان از طبقه متوسط جامعه و متوسط رو به پایین هستند با وجود سختی و سنگینی تجربه مسائل اقتصادی و رنج بردن از آن بیشترین لطمه و آسیب را ببیند.

به‌عنوان‌مثال کتابی که سه یا چهار سال قبل از این دوران -کرونا- با قیمت سه یا چهار هزار تومان به دست مصرف‌کننده می‌رسید، امروز به 30 یا 40 هزار تومان افزایش پیدا کند. این امری طبیعی است که مردم در این شرایط اقتصادی، نخستین چیزی که از سبد مخارج زندگی حذف می‌کنند معطوف به محصولات فرهنگی و به‌ویژه کتاب باشد. اینجاست که نقش مدیران مختلف رُخ‌نمایی می‌کند.

انقلاب اگر ادبیات خود را نداشت نسل نویسندگان معاصر مجال ظهور نداشتند/ دانشکده‌ها در رشته ادبیات پایداری شاهنامه تدریس می‌کنند + فیلم

آنچنان که شاهد زحمت و تلاش مدیران در دهه‌های 60 و 70 با وجود دوران دفاع مقدس و سال‌های پس از جنگ، در عرصه کتاب به‌ویژه حوزه ادبیات کودک و نوجوان بودیم، اما در سایه حمایت‌های مختلف و متعددی که از اهالی قلم، نویسندگان و ناشران انجام می‌دادند، شاهد آن شکوفایی بودیم. امروز مسئولان فرهنگی ما موظف هستند که با توجه به شرایط اقتصادی اکنون جامعه، پوست‌اندازی که طی چند سال اخیر در سایه مشکلات اقتصادی، معیشتی و البته تأثیر کرونا بر حوزه فرهنگ و هنر در تمامی جهان و با همان شدت در کشورمان صورت گرفته و تجربه شده، رویکرد و نگاه حمایتی خود را در گونه‌ها و شیوه‌های جدید با مدیریتی جدید افزایش دهند. امروز بیش از هر زمانی نیازمند آن عزم جمعی و همت همگانی هستیم تا با این اوضاع حاکم بر فضای اقتصادی کشورمان، از مسئول و متولی تا ناشر و دست‌اندرکاران صنعت نشر دست‌به‌دست یکدیگر دهند تا نگذارند جریان اصلی کتاب به‌ویژه در حوزه کتاب کودک و نوجوان که مخاطبان هدف آن آینده‌سازان این کشورمان هستند به سمت سقوط گام بردارد.

پیشنهاد چیست؟ به‌عنوان‌مثال حوزه مدارس و آموزش‌وپرورش در همان دهه‌های 60 و 70 خورشیدی توجه بسیار ویژه‌ای به حوزه کتاب داشتند. حتی وزارت آموزش‌وپرورش هرساله بودجه‌های خاصی را برای خرید کتاب در ردیف بودجه خود تعریف می‌کرد. در بسیاری از مدارس زنگی به ‌نام «زنگ مطالعه» وجود داشت. همه این‌ها دست‌به‌دست یکدیگر می‌داد که هم جامعه مصرف‌کننده و هم جامعه تولیدکننده طی هرروز، ماه و سال شاهد رشد و شکوفایی هرچه بیشتر در حوزه صنعت نشر باشند.

اگر زندگی در عصر و زمانه حاضر را چون آیینه‌ای در نظر بگیریم آنچه که تصویر این آیینه بازتاب می‌دهد مؤید این نکته است که در این شرایط و با مشکلات اقتصادی تمرکز اغلب مردم در حوزه کتاب بیشتر به کتاب‌های درسی و یا چند عنوان کتاب کمک‌درسی و آموزشی متمرکز شده ‌است. خانواده‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند تا خللی در حوزه کسب علم و آموزش و حضور فرزندانشان در مدرسه ایجاد نشود. با توجه به هزینه‌های سنگینی که مدارس چه در بخش دولتی و چه در بخش غیرانتفاعی این روزها از خانواده‌ها طلب می‌کنند، همه دست‌به‌دست یکدیگر داده که شرایط عرصه صنعت نشر کشورمان در قیاس با دهه‌های پیشین با سیر نزولی مواجه باشد.

آنچه که در این مقدمه گفتم نگاه کلی من با توجه به تجربه قریب شش دهه حضور فعال در عرصه صنعت نشر از کتابفروشی تا تجربه جایگاه ناشر بود. امید در ادامه این گفت‌وگو حتماً بحث‌های جزئی‌تری را مطرح خواهم کرد.

احمد شاکری: شاید نخستین نکته‌ای که باید در موضوع کتاب، سیاست‌های فرهنگی و روش‌هایی که موجب بلوغ نگاه ما به حوزه کتاب و کتابخوانی می‌شود، تمرکز بر نگاه مسئله‌مند به این حوزه است. واقعیت آن است که طرح پرسش شما و دسته‌بندی از دامنه و گستره سیاست‌گذاری‌های حوزه فرهنگ، تأثیرگذاری آن در رشد کمی و کیفی، آسیب‌شناسی روند صنعت چاپ، نشر و کتاب کشور دارای دسته‌بندی‌های مختلف و متعددی است. این شیوه تبیین و طرح پرسش، خود دارای ویژگی‌هایی است. به‌بیان‌دیگر هم واجد «حیثیت استقلالی» و هم واجد «حیثیت ارتباطی است.»

فکر می‌کنم با شرح استدلالی این دوره، نه‌تنها کسانی که گرد این میز نشسته‌اند، بلکه درمجموع ادبیات ما با یک اتفاق نظری مواجه است که بعد از انقلاب اسلامی به سبب بازه تاریخی‌ای که شما در پرسشتان به آن اشاره کردید؛ با دوره‌ای مواجه هستیم که دارای خصوصیات مختلف و متعددی در نگاه کلان فرهنگ و جزئی‌تر در حوزه ادبیات و کتاب است. اینکه آیا این خصوصیات امروز احصا شده؟ بحث دیگری است که نیاز به پژوهش‌های عمیقی دارد و توجه به این مهم که مسائل بسیار متنوع و متعددی در آن قابل بحث و طرح کردن است.

نکته‌ای که به‌عنوان یک الگوی تقسیم‌بندی باید در چنین نشست‌هایی در نظر گرفته شود و طی آن پاسخ به پرسش شما از آن استخراج شود به «هندسه معرفتی» در حوزه کتاب و ادبیات بازمی‌گردد. ما تا نتوانیم حوزه‌هایی که چه به لحاظ «فردی» و چه به لحاظ «جریانی» برهم تأثیر می‌گذارند را مورد کاوش قرار دهیم، نمی‌توانیم ارزیابی دقیقی از ساختار پیچیده ‌حوزه کتاب و ادبیات داشته باشیم.

واقعیت آن است که در «هندسه معرفتی» به‌ عنوان چارچوب نظام‌مند و مدونی که در «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» نیز بر آن تمرکز ویژه‌ای شده ‌است تقریباً 10 تا 12 رکن استخراج شده است. ازجمله یکی از این ارکان «سیاست‌گذاری و مدیریت»؛ حوزه دیگر «تولید»؛ «پژوهش»؛ «نقد»؛ «نشر»؛ «تبلیغ»؛ «توزیع»؛ «ترجمه»؛ «اقتباس» و «نظم و انضباط اداری و اجرایی» دیگر بخش‌های استوار بر آن «هندسه معرفتی» است. به شکل مشخص در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، یکی از کارهای که بر آن تمرکز شده، «مسئله شدگی مسئله» در حوزه ادبیات داستانی با توجه و تمرکز به ارکان نامبرده شده است.

انقلاب اگر ادبیات خود را نداشت نسل نویسندگان معاصر مجال ظهور نداشتند/ دانشکده‌ها در رشته ادبیات پایداری شاهنامه تدریس می‌کنند + فیلم

مهم آن است که با نگاه به جریان نشر، کتاب و ادبیات در دوره پس ‌از پیروزی انقلاب اسلامی؛ هم می‌توانیم بگوییم که مسیر طی شده ادامه دوره گذشته است و هم می‌توان گفت که این مسیر، واجد افتراقات جدی است! یعنی گسستی بین ادبیات پیش ‌از پیروزی انقلاب اسلامی و پس‌ازآن اتفاق افتاده است. اصلی که در اینباره شاید بر آن متفق باشیم آن است که ما در یک فضای تقابلی و رویارویی طی این مسیر حضور داشتیم. نمونه چنین فضایی، یکسری پیش‌فرض‌ها که به‌عنوان صورت‌های مطلوب به عنوان اهداف نهایی برای ادبیات و کتاب همیشه در ذهن ما وجود داشته است. من‌جمله آنکه در حوزه ادبیات ما قائل به این بود که انقلاب ادبیات خود را می‌خواهد و باید به این سمت حرکت کرد. واضح‌تر بگویم؛ انقلاب می‌تواند ادبیات داشته باشد. اگر قائل به این بودیم که نمی‌تواند؛ قطعاً نسلی که در دوران پس از انقلاب ظاهر شد اصلاً مجالی برای بروز پیدا نمی‌کرد! پس قائل به این اصل هستیم که انقلاب باید خود را روایت کند و می‌تواند ادبیات خاص خود را داشته باشد. حال طرح این مولفه کلان، می‌تواند خود سرمنشأ مسائل مختلف باشد. از انکار مطلق رمان به‌عنوان یک محصول غربی گرفته تا استقبال مطلق از آن که طیف گسترده‌ای را رقم زده است!

نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد آن است که در این میان با وجود مؤلفه‌های مطرح شده با تمرکز بر همان «هندسه معرفتی»؛ تقابلی در ساحت‌های مختلف نیز وجود دارد. به بیان ساده‌تر، وقتی صحبت از تقابل می‌کنیم به آن معنی است که در تمامی آن ارکان‌های 10 تا 12‌گانه که به آن اشاره کرده‌ام ما با یک «غیر» و «ضدیتی» مواجه بودیم که بخشی از انرژی ادبیات و کتاب ما صرف آن شد تا خود را از این «غیر»، متمایز کنیم.

یعنی؛ ادبیات انقلاب هویت خود را از دو طریق می‌تواند بازیابی کند. یک؛ بگوید «من چه نیستم؟» دو؛ آنکه بگوید «من چه هستم»؛ این تقابل، تقابل واقعی و برساخته ما نیست. ادبیات با همه گستره‌اش پیش‌ از انقلاب، با گرایش‌ها و مکتب‌های مختلف فکری که تا همین اکنون که در آن هستیم، آن جریان را با خود به همراه داشته و اینجاست که باید فصلی از انرژی که برای تعالی ادبیات نیازمندیم را برای تقابل این «غیر» و «ضدیت» مصرف کنیم.

برای روشن شدن بحث به یک آمار مشخص اشاره می‌کنم. در حوزه «آموزش داستان» علاوه بر 400 کتاب موجود؛ آن‌گونه که من پژوهش کرده‌ام بیشتر از 20 اثر تألیفی وجود ندارد! این خود نشان‌دهنده یک تقابل جدی در حوزه آموزش داستان‌نویسی با رویکرد منطبق با فرهنگ، زبان، نگاه و ایدئولوژی همسو با زمان و عصر حاضر در کشور ایرانِ انقلابی و اسلامی است که آن را تجربه کرده ‌است. این تقابل ساحت‌های مختلفی دارد که هر یک از این ساحت‌ها هم دارای «کنشگران فردی» و هم دارای «کنشگران جریانی» است. نکته‌ای که دراین‌میان بسیار حائز اهمیت است آنکه آغاز هر حرکتی حتی طرح پرسش شما «توجه به مسئله است.» آن نکته حائز اهمیت آن است که «توجه به مسئله» با «توجه به سؤال» متفاوت است. مسائل از حوزه‌هایی گرفته و اخذ می‌شوند. روش اخذ و استنباط دارند. مسائل در یک ساختار و نظامی قرار می‌گیرند و تبدیل به پاسخ می‌شوند. مسائل؛ حیات و رشد و مرگ دارند. برهمین اساس است که معتقدم یکی از نکاتی که از دیرباز وجود داشته، دارد و کاملاً به نظر می‌رسد که هم این جلسه و هم جلسات مشابهی مانند این را تحت تأثیر قرار می‌دهد و خواهد داد، عدم توجه ما به نظام مسائل است! ما اگرچه سؤال می‌کنیم اما درواقع دچار  کمبود مسئله هستیم. نمی‌دانیم مسئله‌مان چیست؟ از صدر گرفته، کسانی که در دولت باید سیاست‌گذاری کنند تا ذیل که ناشر و نویسنده و مترجم است؛ مسائل را نمی‌دانیم! به دلایل مختلف. چرا؟ چون نمی‌دانیم چه بودیم؟ فراموش می‌کنیم چه بودیم؟ نمی‌دانیم چه هستیم؟

سیاست‌گذاری‌هایی حال حاضر، خاصه آن دسته که در حوزه ادبیات صورت می‌گیرد، فاقد انضمام‌های پژوهشی در سطح ملی است. الان در سطح ملی در حوزه ادبیات و به‌ویژه آموزش داستان صدها کرسی، جلسه کارگاهی نظری و نقد عملی وجود دارد. اما کسی در این کشور نمی‌داند که چه تعدادی از این جلسات وجود دارد؟ نمی‌داند چه کسی تدریس می‌کند؟ نمی‌داند منابع آنها چیست؟ نمی‌داند خروجی آنها چیست؟ نمی‌داند شرکت‌کنندگان آنها کیستند؟ و... پس چگونه می‌توانیم در حوزه‌ای که اشراف نداریم دست به استخراج مسئله بزنیم؟! در حوزه سیاست‌گذاری نیز اغلب این آسیب را شاهدیم که نه به گذشته، نه به حال و مهمتر از همه اینها نه تصور دقیقی نسبت به آینده داریم.

من به حوزه تخصصی خود، یعنی حوزه ادبیات داستانی اشاره می‌کنم. ما در حوزه ادبیات داستانی در ظرف این 40 سال و اکنونی که در حال تجربه‌اش هستیم، به‌ عنوان فردی که کم‌وبیش با زیر و زبر دستگاه‌ها آشنا هستم می‌گویم که هیچ سندی درمورد آنکه آینده چه باید بشود نداریم! نمی‌دانیم الان چگونه است؟ نمی‌دانیم آینده چگونه باید بشود؟ با قطعیت می‌گویم، هر سؤالی اگر قرار است پاسخ داده شود یک شأن پژوهشی دارد. من می‌توانم یک نویسنده را دعوت کنم و از او بپرسم شرایط داستان چیست؟ یک نویسنده ساحت مطالعاتی همچنین تمایلات و مطالعات شخصی در حوزه آفرینش اثر هنری دارد. او دیگر نمی‌تواند با این رویکرد به مسائل کلان ادبیات وارد شود و درباره آن‌ها صحبت کند. الان مشکل ما دقیقاً این است؛ نه مسائل را فهم می‌کنیم؛ نه کشف مسائل و نظامشان برای ما حائز اهمیت است؛ نه به کسی که باید مسئله را پاسخ دهد توجه می‌کنیم.

در رشته ادبیات پایداری دانشکده‌های ما درباره شاهنامه صحبت می‌کنند؛ اما مسائل روز در این حوزه را از زبان نویسندگانی می‌شنویم. نویسنده‌هایی که برخی از آنها مقاله ترویجی ندارند و اصلاً پژوهشی درباره حوزه‌ای که نظر می‌دهند انجام نداده‌اند. حرفم این نیست که نویسنده نمی‌تواند نظر بدهد! یا نویسنده آگاهی ندارد! عرضم این است اگر بخواهیم به مسئله پاسخ دهیم باید روش پاسخ مسئله را بلد باشیم، در غیر این صورت چیزی که اتفاق افتاده وضعی است که امروز شاهدیم!

در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس آسیب یاد شده برای من کاملاً مسجل، مبرهن و واضح است. آنچه که در این حوزه اتفاق افتاده آن است که فضا انباشته شده از گزاره‌های مشهور، رایج و غلطی که اگر کسی بخواهد دراین‌میان حرف درستی بزند، نخست باید آن شبهات را برطرف کند.

محسن فرجی: صحبت‌هایم را در ادامه نکاتی که آقای شاکری اشاره داشته‌اند استوار می‌کنم و می‌گویم که ما اساساً نمی‌دانیم که مسئله چیست و بااین‌حال درگیر آن هستیم! معتقدم که کلیت مسئله مشخص است. ما دچار و درگیر حرکت نزولی در حوزه فرهنگ و ادبیات هستیم. آمار و ارقام موجود «مسئله» حرکت نزولی را به‌سادگی به ما نشان می‌دهد. اینکه ما از تیراژ 3000 و 5000 نسخه دهه 60 به تیراژ 300 تا 500 نسخه‌ای امروز رسیدیم. تازه همین تعداد نیز مخاطب خود را ندارد و در ویترین کتابفروشی‌ها می‌ماند.

حال با همین نگاه سیاست‌گذاری و آسیب‌شناسی نشر، خود شما را در مقام پرسشگر و میزبان این نشست مورد خطاب قرار می‌دهم. چرا روند پرسشگری و طرح مسئله آسیب‌شناسی جریان نشر و سیاست‌گذاری کلان فرهنگی به مناسبت هفته کتاب، یا دیگر پرسش‌های کتاب‌محور به مناسبت‌های مرتبط با کتاب و نشر ما وابسته است؟ چرا این نشست در این هفته در حال برگزاری است؟ مگر مسئله کتاب، ادبیات و نشر وابسته به یک هفته است؟ امری جاری و ساری است. چرا سیاست‌گذاری‌های خرد و کلان در عرصه رسانه و یا در میان سیاست‌مداران در حوزه اجرای برنامه‌ها تا این حد شکل مناسبتی به خود گرفته است؟ سال‌ها به ویژه طی یک دهه اخیر، شاهدیم سیاست‌مداران و متولیان عرصه فرهنگ و هنر در مناسبت‌هایی مانند نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یا هفته کتاب برای وجهه تبلیغاتی فعالیت‌های خود و یا افزودن کمی خروجی فعالیت‌هایشان در مقام مدیر، روایت و نگرش خود را به مناسبت‌ها متمرکز کرده‌اند. شاید این خود طرح آسیب بزرگ است که چرا نگاه‌های ما حتی در حوزه سیاست‌گذاری مقوله فرهنگ که امری جاری و ساری نه در تمامی روزها که در تمام لحظه‌ها، دقایق و ثانیه‌های زیست انسان جاری است تا این حد از بدنه مسئولان و متولیان تا دست‌اندرکاران عرصه نشر شکل مناسبتی به خود گرفته است؟ در این یک هفته یا در ایام نمایشگاه کتاب شاهد حضور گسترده مسئولان و متولیان امر فرهنگ و کتاب در برنامه‌های مختلف و رویدادهای رنگارنگ هستیم و گویا با پایان این هفته کتاب یا نمایشگاه کتاب همه چیز تمام می‌شود و تا سال بعد و رسیدن به چنین ایستگاه و بزنگاه تقویمی صبر می‌کنیم تا بار دیگر شاهد حضور پررنگ مسئولان و متولیان فرهنگی در حوزه رسالت وظیفه خطیرشان از سیاست‌گذاری تا اجرا و نظارت بر سیاست‌ها با هدف تعالی عرصه فرهنگ کشور باشیم.

اگر بخواهم خود در مقام پاسخ به مؤلفه‌های عنوان شده بر بیایم می‌توانم بگویم که شاید حس می‌کنم که دغدغه و اراده‌ای برای بهبود وضعیت از سوی متولیان امر وجود ندارد. نمونه آن برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در سال جاری است. نمایشگاهی که با آن شور، حرارت و آن جنب‌وجوشی که طی سال‌های پیش از آن به خاطر داریم فاصله داشت. اگر نگوییم نمایشگاهی بی‌رونق بود شاید کم‌رونق بودن واژه‌ای است که برای نمایشگاه امسال حداقل از دید من به‌عنوان یک ناشر کوچک در بدنه بزرگ نشر کشور مورد توجه قرار گرفت.

وضعیت پُرچالش و آسیب‌های صنعت نشر ما منهای ناشران بزرگی که سال‌ها فعالیت کرده‌اند و الان با توجه به آن پشتوانه در شرایطی از نظر اقتصادی هستند که در شرایط امروز اقتصادی جامعه دیگر دغدغه و نگرانی‌های ناشران کوچک و متوسط را نداشته باشد، بسیار حائز اهمیت است. با این رویکرد می‌توانم بگویم که وضعیت برای بدنه ناشران کوچک بسیار سخت و تلخ است. احساس می‌کنم آن توجه کافی و وافی که باید از سوی بدنه مدیران و مسئولان نسبت به بدنه نشر به‌ویژه ناشرانی که از آن عقبه سترگ فعالیتی و یا اقتصادی برخوردار نیستند وجود ندارد.

انقلاب اگر ادبیات خود را نداشت نسل نویسندگان معاصر مجال ظهور نداشتند/ دانشکده‌ها در رشته ادبیات پایداری شاهنامه تدریس می‌کنند + فیلم

به عنوان مثال می‌گویم؛ تا سال گذشته خرید کتاب از ناشران به تعداد اندکی که از سوی مسئولان صورت می‌گرفت می‌توانست حمایتی هرچند کوچک برای آن ناشر باشد تا در شرایطی که امروز شاهدیم که حتی 300 نسخه از یک کتابفروش نمی‌رود، آن ناشر با آن خرید و حمایت بتوانند راه خود را ادامه دهد. اما امسال این اتفاق قطع شد و از ابتدای سال تنها شاهد یک‌بار حضور مسئولان و متولیان برای خرید کتاب از ناشران بودیم. به نظر می‌رسد که در بدنه معاونت فرهنگی، بودجه‌ای که برای همین خریدهای کوچک از ناشران باید وجود داشته باشد دیگر وجود ندارد. کنار هم چیدن قطعات این جورچین (پازل) به ما نشان می‌دهد که اگر بخواهد این روند با همین فرمان ادامه باید حداقل قسمتی از بدنه نشر حذف خواهد شد. این طبیعی است که حذف بخشی از صنعت نشر، یعنی حذف بخشی از فرهنگ کتاب و کتابخوانی، حذف فرهنگ مطالعه، حذف فرهنگ دعوت به تفکر و حذف صنایع مرتبط با بدنه نشر که جامعه آماری کوچکی هم نیست! معتقدم که مواجهه با این شرایط شاید بیشتر از آنکه نیازمند نگاه آسیب‌شناسانه باشد بازتاب‌دهنده نگرش تلخی است که متأسفانه این روزها در بدنه نشر کشور شاهدش هستیم.

با این رویکرد معتقدم که درنهایت دودی که از این آسیب بلند می‌شود به چشم ناشران نوپا و نوظهور می‌رود. ناشرانی که آن‌چنان‌که گفتم نه از آن عقبه سترگ ناشران بزرگ چه در بخش دولتی و چه بخش خصوصی برخوردارند که امروز به جایگاه توانمندی رسیده باشند که قدرت گذر از شرایط اقتصادی موجود را داشته باشند. برهمین اساس است که احساس می‌کنم فارغ از حوزه آسیب‌شناسی در کنار مسئله‌ سیاست‌گذاری کلان و نگرش کمی و کیفی در حوزه نشر کتاب و ادبیات کشورمان که موضوع این میزگرد است، نیازمند بازنگری در برنامه‌های کلان فرهنگی به ویژه در راستای حمایت از ناشران نوپا و نوظهور هستیم.

ایکنا- جناب قدیانی بعد از طلیعه بحث و کلام مهمانان ارجمند حاضر در این نشست؛ شما را در طول این سفر 60 ساله‌تان در حوزه صنعت نشر به این نقطه مهمان می‌کنم که مسئله نیازسنجی در حوزه ادبیات یکی از مؤلفه‌هایی است که از زبان بسیاری از کارشناسان، پژوهشگران و منتقدان ادبی طی سال‌های اخیر بارها عنوان و بر آن تأکید شده ‌است. ناشرانی که از زبان آقای فرجی به‌عنوان ناشران نوپا به آنها اشاره شد بخشی از حوزه زیانده‌شان در عرصه نشر به سبب فقر مسئله نیازسنجی و شناخت دقیق میل و ذائقه مخاطبان بازمی‌گردد. چراکه دست به تولید آثاری می‌زنند که خوش‌آمد کام، جان و ذهن گروه مخاطبان هدف کتابخوان نیست. این‌گونه است که ما شاهد چاپ 300 نسخه از یک کتاب هستیم که با گذشت بیش ‌از یک‌سال همین تعداد نیز به فروش نمی‌رود و در ویترین کتاب‌فروشی‌ها می‌ماند. این بخش ناظر به عدم وجود همان رویکرد پژوهشی است که جناب شاکری نیز در فصل نخست سخنانشان به آن اشاره داشتند. نگاه مطلوب بر کار پژوهشی برای رسیدن به ذائقه سنجی و نیازسنجی مخاطبان هر نسل است که امکان آن به سبب هزینه‌بر آن از عهده ناشر خارج است و بخش دولت و دستگاه فرهنگی موظف به انجام آن است و در نهایت خروجی این پژوهش‌ها را در اختیار ناشران قرار دهد. به زبان ساده‌تر این همان گام بزرگی است که در فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه جنگ نرم و پاسخ به شبیخون فرهنگی دشمن و رسالتی است که انجام آن بر گرده بدنه ناشر، نویسنده و مترجم ما قرار گرفته است. اما چنین عزمی را در بدنه دولتی برای آن کار پژوهشی شاهد نیستیم. پس رویکرد شما را با مسئله لزوم نیازسنجی و شرایط حال حاضر اقتصاد نشر به میان می‌طلبم؟

نادر قدیانی: نخست آنکه در هر جامعه‌ای باید امنیت شغلی جوانان آن جامعه تا حد زیادی تضمین شده باشد و این را در حوزه پذیرش در دانشگاه در سیاست‌گذاری‌های خرد و کلان بدنه دولت و وزارتخانه‌ها شاهد باشیم.

به‌عنوان‌مثال طی همین تاریخ معاصر، در زمانی شاهد پذیرش بیش‌ازحد در حوزه پزشکی بودیم و نتیجه آن خروجی فارغ‌التحصیلانی رشته‌های پزشکی عمومی و تخصصی و خلاء دندانپزشک در کشور بود؛ به گونه‌ای که از یک‌سو آن خیل فارغ‌التحصیل پزشک عمومی بازار کاری در جامعه برایشان فراهم نبود و از سویی دیگر همین جامعه از نبود دامپزشک حاذق رنج می‌برد. اگر بخواهیم با نگاه واقع‌بینانه و معطوف به حقیقت گام برداریم، نخست این آسیب کلان که امروز نیز در حوزه و شاخه‌های دیگری در حوزه تحصیلات عالی وجود دارد را باید در جامعه خود پذیرا باشیم.

اما اگر نگاهمان متمرکز بر حوزه نشر باشد، معتقدم که باید اهالی ادبیات و اهالی قلم را تفکیک کنیم. چرا که اهالی قلم افرادی پژوهشگر هستند. بزرگانی مثل آیت‌الله مکارم شیرازی و «تفسیر نمونه» ایشان یا علامه دهخدا یا دکتر معین را در جامعه شاهد بودیم. دانشمندان و علمایی که شاید در قامت مواجهه تعریف اجتماعی تنها یک فرد از افراد جامعه به شمار می‌آمدند؛ اما کار آنها و اثراتی که در جامعه ایجاد کردند نه‌تنها نسل آنها که نسل‌های فردای بعد از آنها را نیز از بسیاری از حوزه‌های اندیشگی سیراب کرد و پاسخگو بود.

حال با همین دیدگاه وارد حوزه نشر ‌شویم؛ یک بخش آن ‌که ازقضا بخشی مهم نیز به شمار می‌رود، اقتصاد نشر است. چرا که این عرصه مسئله تجارت است. درست است که اولویت کلان در فعالیت عرصه نشر کار فرهنگی است؛ اما حتی ضامن دوام و قوامی این کار فرهنگی نیز به مسئله و به بخشی مهمی به‌نام تجارت و اقتصاد وابسته است. تجارت دنیای بسیار گسترده‌ای است.

ببینید، یک فرد عادی و دانشگاه نرفته می‌تواند داروخانه تأسیس کند. این درحالی است ‌که ما شاهدیم فردی که دارای مدرک دکترای داروسازی است، دست به تأسیس داروخانه می‌زند. تأسیس داروخانه کاری تجاری است؛ اما آن دکتر داروساز است که وظیفه مدیریت داروخانه را برعهده می‌گیرد تا به بیماران دقیق‌ترین و بهترین داروها داده شود. وقتی ‌که در سیاست‌گذاری شاهدیم جدا کردن اقتصاد از دنیای قلم هستیم، این همان مسیر به اشتباه رفتن است. یک ناشر چه در بخش دولتی و چه بخش خصوصی نمی‌تواند این نگاه را از هم تفکیک کند.

به ‌عنوان یک ناشر افتخار می‌کنم که به‌عنوان اولین فرد در بدنه نشر کشور در اوایل دهه 60 یک تیم تخصصی شامل شورای بررسی، ویراستار، سرویراستار، کارشناسان مختلف ادبی و بخش گرافیک را به شکل مجزا به‌عنوان زنجیره‌های یاری‌رسان به تجارت نشر خود گره زدم. همه این افراد بعد از قریب به چهار دهه هنوز هم در انتشارات قدیانی ثابت هستند، تغییر نکرده‌اند و تا به امروز موفق شدیم با این تیم کارشناسی 4500 عنوان کتاب نیز منتشر کنیم.

اینجاست که تأکید می‌کنم باید بپذیریم که بخشی از صنعت نشر به مسئله اقتصاد و تجارت آن وابسته است. این وابستگی ضامنی برای استمرار فعالیت‌های نشر و ناشران به شمار می‌رود. در کشور ژاپن که تجربه شخصی خودم است و تحقیقات گسترده‌ای در آنجا انجام داده‌ام به این مسئله پی بردم که کل ناشران این کشور به‌عنوان یکی از کشورهای الگو در حوزه توسعه علم، فناوری و دانش به 500 ناشر می‌رسد که از این میان 300 ناشر فعال است. در کشور ما نیز تعداد ناشران فعال همین عدد است؛ یعنی 300 ناشر! اما از سوی دیگر شاهدیم که بیش از 22000 پروانه نشر صادر شده است. آیا ما 22000 ناشر نیاز داریم. وقتی شاهد حضور 22000 ناشر باشیم با توجه به آمار آثار منتشره پس هر نشر تنها با چهار یا پنج کتاب می‌تواند فعالیت کند. اینجاست که می‌گوییم در حوزه مدیریت فرهنگی نیازمند بازنگری هستیم.

به‌عنوان‌مثال فردی که متولد دهه 70 است، امروز به سطح عالی در حوزه دانشگاهی رسیده و شغل ندارد؛ تنها چیزی که با مدرک دانشگاهی می‌تواند به آن دست پیدا کند پروانه نشر است! بعد احساس می‌کند چون زبان خارجی بلد است در مقام مترجم نقش ایفا می‌کند، کتاب چاپ می‌کند و حاصل خروجی این کتاب که از عدم نگاه تخصصی در صنعت نشر بهره می‌برد، چاپ کتابی است که فروش نمی‌رود و در گوشه‌ی انبار یا فروشگاه آن ناشر باقی می‌ماند. اما ناشری که نگاهش بر کار تشکیلاتی استوار است و برای سرمایه‌ای که وارد این عرصه کرده دغدغه دارد، تلاش می‌کند پیش‌از چاپ یک کتاب تمامی زمینه‌های پژوهشی، تحقیقاتی و آن نیازسنجی که مدنظر پرسش شما بود را انجام دهد تا آن کتاب بعد از چاپ توسط مخاطب مورد نیاز خریداری شود و پول آن دوباره به صنعت نشر برای ادامه‌ و دوام کار آن ناشر بازگردد.

اگر 12 سال تجربه کتابفروشی خود را قبل از دوران انقلاب اسلامی به پای کسب تجربه و نگاه تجربی بگذارم، تمرکزم را بر فعالیت خود به‌عنوان یک ناشر بعد از پیروزی انقلاب استوار کنم، با همین بهره بردن از آن تجربه، تحقیق و پژوهشی که آن زمان در حد وسع و توان خودم انجام داده‌ام در گام نخست دست به انتشار 40 تا 50 عنوان کتاب زدم که اغلب آنها آثار موفقی بود. روزی یکی از بزرگان حوزه ادبیات به‌ ویژه ادبیات کودک و نوجوان که از او نام می‌برم استاد «رضا رهگذر» من را به‌ عنوان جوانی تازه پای به میدان در قامت ناشر گذاشته صدا کرد و با نگاه انتقادی با من به گفت‌وگو پرداخت. مواردی را به من تذکر داد. مدتی به صحبت‌های او و نقدهایش فکر کردم تا چه اقدامی می‌توانم برای بهبود فعالیت خود انجام دهم. باید تصمیم می‌گرفتم که بازگردم و به همان شغل کتابفروشی بپردازم یا اگر می‌خواهم در مقام ناشر فعالیت کنند باید چشم‌انداز و نگاه آینده‌نگرانه‌ای را نیز مدنظر قرار می‌دادم. به این نتیجه رسیدم که همه کارها از دست من برنمی‌آید و نیازمند حضور تیم‌های مشورتی در قالب کارشناسان خبره بودم. این نخستین گام به‌عنوان اولین ناشر در کشور برای تشکیل چنین دسته از گروه‌های تخصصی در بدنه و زنجیره نشر در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بود که در ابتدای دهه 60 آنچنان ‌که پیشتر در همین نشست به آن اشاره کردم، این گروه‌های تخصصی را بنیان‌گذاری کردم. این نگاه و اعتماد به نگاه تشکلی هنوز هم در انتشارات قدیانی وجود دارد و با گذشت قریب به چهار دهه، همچنان ب ه‌عنوان بازوهای مشورتی در کنار منِ ناشر برای چرخش اقتصاد نشر به‌عنوان نیروهای یاری‌رسان و متخصص حضور دارند.

از منِ ناشر تا اوی مدیر فرهنگی تا زمانی‌که نپذیریم یکی از بخش‌های مهم صنعت نشر مسئله اقتصاد و تجارت موجود در آن است، آسیب‌های عنوان شده طی این میزگرد که از مدت‌ها آغاز شده ادامه خواهد داشت و در طول سالیان آتی نیز در صورت عدم تغییر در این نگرش، به شکل آسیب‌هایی مستمر ادامه‌دار خواهند بود. باید بپذیریم که یک فرد نمی‌تواند به‌تنهایی نویسنده، مترجم، ویراستار، گرافیست، کتابفروش، ناشر و پخش‌کننده باشد. این مسئله غیر قابل پذیرش است. در دنیا نیز چنین الگویی وجود ندارد و اتفاقاً تأکید بر کار تشکیلاتی و بازوهای مختلف متخصص در صنعت نشر مورد توجه بوده و است.

در دنیا شاهد حضور نویسندگانی هستیم که بنا به دغدغه شخصی و یا نیاز و مطالبه جامعه، دست به نگارش اثری می‌زنند. این میل را دارند که خودشان اثرشان را به چاپ برساند اما به شکل مستقل برای چاپ اثر اقدام نمی‌کنند! به سراغ ناشران متخصص در هر موضوعی که آن نویسنده قلم‌زده می‌روند و از او می‌خواهند تا با استفاده از تجربه و تیم‌های تخصصی کار نشر کتاب را انجام دهند. آن نویسنده فقط در مقام ناظر کیفی قرار می‌گیرد. این‌گونه است که شاهد تیراژهای میلیونی در صنعت نشر جهان هستیم.

اما در کشور ما گویا این وظیفه نویسنده است که به‌عنوان‌مثال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان خودش به مدارس مراجعه کند، با کودکان و نوجوانان شروع به گفت‌وگو کند، کتاب خود را معرفی کند، سلیقه آنها را جویا شود، در راستای آن سلیقه قلم بزند و زحمت فروش اثر را خودش انجام دهد. ما در ایران و در میان ناشران خصوصی کتاب‌هایی با تیراژهای بالا را شاهد هستیم. نشری که من در آن فعالیت می‌کنم کتاب‌هایی در آن وجود دارد که تا به امروز بیش از 200هزار و 300هزار نسخه از آنها منتشر و فروش رفته است.

اما تمام مشکلاتی که امروز تفکیک آنها از یکدیگر سخت شده و در این نشست به آنها اشاره کردم، اغلب متمرکز بر سال‌های اخیر است. آسیب‌هایی که دُمَل چرکین این زخم‌ها بعد از اتفاق کرونا سرباز کرد و امروز به آسیب اصلی حوزه نشر کشور بدل شده است.

امروز شرایط اقتصادی در جامعه در سایه تحریم‌ها، تلاطمات ارزی، تورم و نقدینگی همه دست‌به‌دست یکدیگر داده تا ما شاهد افزایش چند برابری مواد اولیه از کاغذ تحریر گرفته تا فیلم و زینک برای چاپ کتاب باشیم. همه اینها در نهایت تأثیرشان را در قیمت پشت جلد کتاب می‌گذارند و با توجه به همان مشکلات اقتصادی، خانواده‌ها آن‌چنان‌که در ابتدای صحبت‌هایم گفتم، در نخستین گام به حذف کردن محصولات فرهنگی به‌ویژه کتاب از سبد فرهنگی خود دست می‌زنند.

مسئله حق‌التألیف همیشه در کشور ما کم بوده است؛ اما چیزی قریب به یک دهه پیش، نویسنده کتابی را می‌نوشت و با تیراژ 1000 نسخه در نهایت 600هزار تومان می‌گرفت و خوشحال بود؛ امروز همان نویسنده با همان تیراژ 1000 نسخه، شش تا هفت میلیون می‌گیرد اما ناراحت است. همه این‌هاست که درنهایت بار دیگر من را وا می‌دارد که بر این مسئله تأکید کنم که به‌ بیان ساده‌تر، به‌هم‌ریختگی اقتصاد جامعه اصل دغدغه‌ای است که تمامی حوزه‌ها و عرصه‌های صنعتی کشور ازجمله صنعت نشر را با آسیب مواجه ساخته است.

ایکنا- اشاره به نوسانات و تلاطمات اقتصادی و تأثیر آن بر تمامی عرصه‌های مختلف کشور که بیشترین بروز و تبلور این دسته از آسیب‌ها را همواره در حوزه فرهنگی شاهد بوده‌ایم موافق هستم؛ اما یکی از نکته‌هایی که همواره به آن اشاره داشته‌ام نگرشی است که در تمامی عرصه‌های هنر نه الزاماً کتاب، در حوزه هنرهای نمایشی؛ سینما؛ موسیقی؛ هنرهای تجسمی و دیگر بخش‌ها و فعالیت‌ها هموار این مسئله جاری بود که هر جا بدنه هنر یا فعال هنرمند به آسیبی بر‌خورد می‌کرد به سرعت دست یاری را برای حمایت مالی و معنوی به سمت دولت دراز می‌کرد. همین یاریگری دولت خاصه در عرصه‌ی مالی کمی استقلال فعالیت حوزه‌های فرهنگی و هنری برای رسیدن به آن چرخش و گردش اقتصادی متکی بر خود را تضعیف ساخته است. با این گزاره موافق نیستید؟

نادر قدیانی:  باید به این مسئله اشاره کنم که بی‌تردید من نیز تمامی مشکلات عنوان شده را حتی به‌عنوان یک ناشر با سابقه بیش ‌از 50 سال کار و تمام عرض و طول نشر قدیانی دارم. اینگونه نیست که من از این آسیب‌ها در امان باشم! آن ضرب‌المثل معروف ما ایرانی‌ها که «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» مصداق بارز و شاهد ادعای من بر این مدعاست.

من با 40 کارمند که سه سال قبل حقوق ماهانه آن‌ها 200میلیون تومان بود، امروز باید یک میلیارد و 200میلیون تومان حقوق آن‌ها را پرداخت کنم. همه این افزایش نرخ و پرداخت‌ها در تمامی عرصه‌های صنعت نشر جاری است. به همین سبب است که من نیز به‌عنوان یک ناشر به این مسئله اشاره می‌کنم که مشکلات و آسیب‌های صنعت نشر من را نیز در آستانه اگر نگوییم فروپاشی، رکود و سکون قرار داده است. مسائل اقتصادی دامنگیر همه است.

اما باز هم تأکید می‌کنم که 22000 ناشر برای یک کشور 80میلیونی و در قیاس یا کشور ژاپن با 500 ناشر اصلاً قابل قیاس نیست. در کشورمان طبق آمارهای خانه کتاب تولید کتاب‌هایمان در دست 500 ناشر است و در کشور ژاپن نیز همین تعداد ناشر وجود دارند که حتی از میان همین تعداد تنها 80 تا 100 ناشر فعال بار تولیدات کتابی این کشور را به دوش می‌کشند. در کشور ما نیز از میان 300 تا 500 ناشر از بین 22000 پروانه نشر صادر شده فعال هستند که باز هم بار نشر ایران بر عهده همان 80 تا 100 ناشر فعال است.

ایکنا- جناب شاکری رویکرد شما را درباره مسئله اقتصاد نشر جویا شویم؟

احمد شاکری: رعایت حدود بحث و پیش‌فرض‌هایی که عرض کردم اقتضاء می‌کند فردی مثل من که کارم پژوهش ادبی و داستان‌نویسی است نباید و شایسته نیست در حوزه نشر که نه در موضوع پژوهشی من تعریف‌شده و نه خود، فعالی در این عرصه هستم اظهارنظر کنم.

اما در نگاهی کلان می‌گویم، مؤلفه‌ای که درباره آن صحبت می‌کنیم ازدیاد یک ساحت از ساحت‌هایی است که هر کدام در آن شمار 10 تا 12 رُکن «هندسه معرفتی» که پیشتر در این نشست به آنها اشاره کرده‌ام وجود دارد. ارکانی که هرکدام، هم‌سنخ با مسائل مرتبط با خودشان تعریف می‌شود.

سؤال این است؛ امروز اگر کسی بخواهد مدیریت و هدایت یک تیم فوتبال یا تیم ورزشی که پٌست‌های مختلف دارد را برگزینده یا آنها را آموزش داده و در جهتی واحد هماهنگ کند، علی‌القاعده باید اشراف به تمامی این بخش‌ها داشته باشد. باید یک افق بالا، مشرف و جامعی به اهداف پیش رو داشته باشد. الان اگر بخواهیم مسئله یا پرسش بحث را به پرسشی جامع و فراتر از صرفاً مقوله نشر، نویسندگی، تولید و یا توزیع استوار کنیم و ورای این فضا را در افق دید خود قرار دهیم توضیح من آن است که چه کسی، یا چه کسانی، یا چه مرکزی باید به تمامی این ارکان و همه عرض و طول این مسئله به‌صورت یکسان نگاه کند؟

تفاوت اینها با یکدیگر کاملاً مشخص است. برخی از ارکان هستند که ممکن است برجسته‌تر باشند، بیشتر به چشم می‌آیند، پایگاه‌هایی را برای بیان داشته باشد و مسائل خود را مطرح کنند. تمرکز بر یک مسئله‌ای که بلندگو، سخن‌گو و کُنشگر فعال دارد موجب اولویت یافتگی وجه آن رُکن در برابر ارکان دیگر نمی‌شود. نخست باید توجه داشت که در میان تمامی این ارکان «هندسه معرفتی» لازم است تا همه با یکدیگر کار کنند و همه یک نقطه را هدف‌گذاری کرده باشند.

به بیان ساده‌تر، می‌توان زنجیره‌ای را تصور کرد که از یک‌جا به‌جای دیگری ختم می‌شود. مثلاً در بین ارکان «هندسه معرفتی» ما می‌توانیم بگوییم آموزش هنر و ادبیات بر تولید مقدم است؛ تولید مقدم بر نشر؛ نشر مقدم بر توزیع؛ توزیع مقدم بر تبلیغ و جوایز ادبی است. اما واقع امر آن است که اینها شکل زنجیر ندارند! بلکه شکل حلقوی و کنار یکدیگر قرار دارند. یعنی همان‌قدر که تولید ادبیات بر نشر می‌تواند تأثیرگذار باشد، نشر هم قادر است بر تولید تأثیر بگذارد. همان‌طور که جوایز ادبی می‌تواند اقتصاد نشر را راه بیندازد همان‌طور نشر هم می‌تواند تجربه مقابل در این عرصه را انجام دهد. همه اینها کاملاً در یک چرخه فراگیر قرار می‌گیرند.

پایان بخش اول...

گفت‌وگو از امین خرمی

تصویر: استودیو مبین

تدوین از حامد عبدلی

عکس از محمد نمازی

انتهای پیام
captcha