با جمعی از خادمان و یاوران کارگروه ایثار و شهادت کانون خدمت رضوی نورباران به دیدار خانواده دو شهید رفتیم؛ شهید علی و حسن فرزین که هر دو در سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت رسیدند. خواهر از دو برادر شهید خود میگفت، از رشادتها و شجاعتشان، از ذکاوت و مردانگیشان و از خاطراتی که مادر تعریف میکرد.
هر دو طلبه و پیرو امر ولایت بودند و حرفشان حرف امام بود. پیش از پیروزی انقلاب نیز در شهرهای مختلف اعلامیه پخش میکردند و با فعالان سیاسی در ارتباط بودند، مخصوصاً علی آقا که خانه را برای خود به پایگاهی امن تبدیل کرده بود. هر دو سادهزیست، بسیار درسخوان و جزو شاگردان بسیار خوب مدرسه صارمیه اصفهان بودند، معلمان و دبیران از آنها راضی بودند، گل سرسبد محله شده بودند و همه علاقه ویژهای به آن دو داشتند، به پدر و مادر بسیار احترام میگذاشتند و به مادر در کارهای خانه کمک میکردند، مادر همیشه میگفت این دو پسر بیشتر از بقیه در خانه به من کمک میکنند. دو برادر مراقب نفسشان بودند و همین پر پروازشان شد.
حسن دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه اصفهان بود و در کنار آن درس حوزه هم میخواند. اوایل انقلاب در دانشگاه با گروههای مجاهدین و فرقان جلسات مباحثه میگذاشت که باعث شد خیلیها طرز فکرشان تغییر کند و به سمت انقلاب برگردند. علی نیز به روستاها میرفت، علیه خانها صحبت و روشنگری میکرد و مردم را برای دفاع از حقشان فرامیخواند.
دو برادر به دنبال پست و مقام نبودند؛ اوایل انقلاب به حسن پیشنهاد شد که برای پستی در وزارت امور خارجه به تهران برود، اما او نپذیرفت و گفت آنقدر نفسم قوی نشده است و میترسم به جای اینکه میز ریاست در وجود من ذوب شود، من در آن ذوب شوم.
حسن فرزین، دوم فروردینماه در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید. روز عملیات از دفتر امام با فرمانده گردان تماس گرفتند و گفتند ما شنیدهایم که حسن فرزین به خط مقدم آمده است؛ اجازه ندهید جلو برود، ما به این نیروی متفکر و انقلابی احتیاج داریم، بنابراین فرمانده به او اجازه نداد که جلو برود. در همین حین آمبولانسی از راه رسید، حسن سریع پشت فرمان نشست و به سمت خط مقدم حرکت کرد که در مسیر مورد اصابت آرپیجی قرار گرفت و همراه رزمندههایی که در آمبولانس بودند، به شهادت رسید.
دوستانش میگفتند روزی که شهید شد، شوق شهادت در وجودش دیده میشد و گویی روی زمین نبود. حسن بسیار دوست داشت که گمنام شهید شود و تقریباً نزدیک ۱۵ روز گمنام بود. صورتش کامل سوخته، دستش قطع شده بود و قابل شناسایی نبود؛ اما در نتیجه جستوجوهای برادرش شناسایی شد، گویی خود شهید از میان سیل شهیدان نشانی از خود به برادر داد.
علی فرزین نیز ۷ ماه پس از برادر خود شهید شد. او زمانی که سر خط برای رزمندگان صحبت میکرد، مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید و در روز ۲۵ آبانماه ۱۳۶۱، روز بهیادماندنی در تاریخ کشور، همراه ۳۷۰ شهید به اصفهان بازگشت.
فاطمه کاظمینی
انتهای پیام