24 آبان سالروز رحلت مفسر بزرگ قرآن کریم و فیلسوف برجسته جهان اسلام، علامه محمدحسین طباطبایی است. ایشان با ورود به حوزه علمیه قم، اقدام به نوشتن تفسیر 20 جلدی المیزان و تدریس علوم عقلی کرد و اکنون بعد از گذشت چند دهه هنوز این تفسیر و نیز مجموعه آثار ایشان در بین میراث شیعی میدرخشد.
علامه طباطبایی در عین حال فردی عارف، فیلسوف و فقیه بود و روش و منش سلوکی وی توسط شاگردانش ادامه پیدا کرد.
خبرنگار ایکنا برای بازخوانی شخصیت این عالم فرزانه با حجتالاسلام والمسلمین علی مصباح یزدی، فرزند آیتالله مصباح و عضو هیئت امنا و هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ آیتالله مصباح یزدی از علمای اثرگذاری بودند که رابطه عمیق علمی با علامه طباطبایی داشتند و درس و بحث خود را در محضر ایشان عمق بخشیدند. آیا این رابطه اخلاقی و تربیتی هم بود؟
بنده با وجود عدم لیاقت و اینکه خودم را در حدی نمیبینم که در مورد چنین بزرگانی صحبت کنم بیشتر به واسطه ارتباطی که علامه طباطبایی با علامه مصباح داشتند نکاتی را عرض میکنم؛ علامه مصباح در خاطراتشان بیان میفرمودند وقتی ما در قم طلبه بودیم و درس میخواندیم یک همحجرهای داشتیم که به بنده گفت یک روحانی جلیلالقدری به قم تشریف آوردهاند و درس تفسیر میگویند و خوب است که به جلسات ایشان برویم.
ایشان میفرمود آن زمان برپایی درس تفسیر قرآن رسم نبود و تصور عموم این بود که تفسیر درسی مطالعهای است و نیاز به جلسه درس و بحث و آموزش ندارد؛ بنده با اصرار همحجرهای به جلسه درس علامه طباطبایی رفتیم که فردی شناخته شده هم نبود و تازه از تبریز به قم آمده بودند. وقتی وارد جلسه درس ایشان شدیم دیدیم که یک روحانی با لباسی بسیار ساده که تداعیکننده افراد روستایی است و عمامه کوچک رنگ و رو رفتهای هم بر سر داشت روی زمین نشسته بودند و تفسیر میگفتند؛ وقتی صحبت میکردند به طلاب و دانشپژوهان نگاه نمیکردند و نگاهشان به سقف بود؛ گویی روی سقف چیزی نوشته شده بود و از روی آن میخواند. علامه مصباح در خاطرات دیگری هم فرموده بودند که علامه طباطبایی در جلسات خصوصی و چند نفره هم هرگز به چهره افراد نگاه نمیکردند و ایشان آن را نشانه حیای علامه میدانستند.
فرمودند از این جلسه که بیرون آمدیم همحجرهای ما از بنده پرسید که درس چطور بود و بنده عرض کردم خیلی متفاوت از دروس دیگر است و این درس، درس خاصی است و از آن به بعد مرتبا به جلسات تفسیر ایشان رفتم و حتی به جلساتی که در منزل ایشان تشکیل میشد رفتم و بعدا در جلسات چند نفره و خصوصی هم راه پیدا کردم و بعد وارد جلسات اخلاق ایشان هم شدم و در جلسات دورهای هم که در منزل افراد مختلف بود حضور داشتم و گاهی هم این جلسات در منزل خود ما برپا میشد.
ایکنا ـ چه شد که آیتالله مصباح برای نگارش تفسیر المیزان با علامه طباطبایی همکاری کردند و این همکاری در چه حدی بود؟
به دنبال حضور در این جلسات و شرکت در دروس، علامه طباطبایی وقتی بخشی از المیزان را مینوشتند متن را برای بازخوانی و بازبینی و ویرایش و احیانا برخی اصلاحات به کسانی چون علامه مصباح میدادند و حتی بعد از اینکه اعتمادشان به علامه مصباح جلب شد نامهای در اختیار ایشان قرار دادند که وقتی ویرایش و اصلاح کردید مستقیما آن را برای چاپ به چاپخانه بفرستید و نیازی نیست که دوباره من بازبینی کنم و این نشاندهنده عمق اعتماد علامه طباطبایی به علامه مصباح بود.
آیتالله مصباح نقل میفرمودند من در یک تابستانی عازم مشهد بودم و اولین فرم از فرمهای المیزان(که این فرمها 16 صفحهای بود) از چاپ در آمده بود ولی به صورت کتاب چاپ نشده بود؛ فرم اول را علامه به من دادند و گفتند که این را برای آیتالله میلانی ببرید؛ وقتی من آن را خدمت آیتالله میلانی دادم با اعجاب فرمودند که از این به بعد هر فرمی از این کتاب که چاپ میشود برای من بفرست و من نمیتوانم منتظر بمانم تا کل کتاب چاپ شود تا بعد استفاده کنم.
یکی از کارهایی که آیتالله مصباح درباره المیزان انجام دادند این بود که وقتی قرار شد المیزان به فارسی ترجمه شود ترجمه جلد دوم آن را برعهده گرفتند و در قالب جلد 3 و 4 ترجمه به چاپ رسید چون هر جلد عربی به دو جلد فارسی ترجمه شده است. هر جلد عربی را یکی از فضلای آن زمان ترجمه میکردند و یک دور به این شکل ترجمه شد و بعدا یکی از بزرگواران همه مجلدات المیزان را ترجمه و یک قلم کردند و آنچه امروز در بازار است همین ترجمه یکدست است و ترجمه آیتالله مصباح و سایر استادان الان در بازار موجود نیست.
غیر از درس تفسیر، آیتالله مصباح در درس فلسفه و عرفان علامه طباطبایی هم شرکت داشتند و به صورت خصوصی هم حضور پیدا میکردند. از جزئیات این جلسات اطلاع زیادی در دست نیست؛ شاید بعضی از شاگردان علامه طباطبایی که در این جلسات و دروس حضور داشتند بتوانند اطلاعاتشان را در اختیار بگذارند ولی معمولا این جلسات طوری نبود که اطلاعات آن در سطح عمومی منتشر شود.
ایکنا ـ فکر میکنید مهمترین آثار و برکات علامه طباطبایی برای حوزههای علمیه چه بوده است؟
یکی از آثار و برکات علامه طباطبایی برای جهان اسلام به صورت عام و برای جهان تشیع و حوزه علمیه به صورت خاص، مسائل عقلی و فلسفی بوده است. در یک زندگینامه خودنوشت از علامه طباطبایی، ایشان فرمودند من وقتی از تبریز به قم آمدم مطالعهای در مورد ویژگی حوزه و نیازهای جهان امروز تامل کردم و اندیشیدم که در این دوره وظیفه حوزه چیست و به این نتیجه رسیدم که ما در دو عرصه در حوزه کمبود داریم که باید جبران شود؛ اول معارف قرآن است که مهجور واقع شده است و در حوزههای شیعی کمتر مورد دقت و تعمق قرار میگیرد لذا با ورود به حوزه درس تفسیر را شروع کردند که برکات آن در قالب تفسیر المیزان ظاهر و به یکی از مهمترین منابع تفسیری جهان اسلام و شیعه تبدیل شد.
نقیصه دومی هم که ایشان در حوزهها تشخیص داده بودند این بود که مباحث عقلی مهجور است و در کنار مباحث نقلی و فقه و اصول نیاز دانستند که به همان درجه اهمیت، به فلسفه و مباحث عقلی هم پرداخته شود و یکی از موضوعاتی که این نیاز را دوچندان کرده بود رواج مکاتب فکری ضددینی و فلسفههای غربی و شرقی بود که به مجامع علمی ایران و جهان اسلام هم رسوخ پیدا کرده بود و کسی برای پاسخگویی به این شبهات و حل مسائل پیچیده عقلی وجود نداشت تا بتواند در برابر اینها، دفاع عقلانی از دین ارائه دهد.
از طرف دیگر مباحث عقلی یک جنبه اثباتی هم دارد و آن اینکه خیلی از معارف دینی به واسطه عمق ژرف و محتوا برای احاطه بر همه جوانب، نیازمند تعمق عقلی و فکری است که نمونه آن را میتوانیم در آثار فلاسفه گذشته مانند ملاصدرا مشاهده کنیم که وقتی وارد مباحث قرآنی و فهم و توضیح مباحث روایی و حدیثی میشوند با نگاه عقلی و استفاده از تبحر و تعمق فکری در این دریای بیکران معارف اسلامی غواصی میکنند و آن وقت میتوان فهمید تفاوت آنان با کسانی که فقط در سطح دریا شنا میکنند چقدر زیاد است.
مرحوم علامه طباطبایی وارد مباحث عقلی شدند تا هم بتوانند به شبهات الحادی و مادیگرایانه فلاسفه غربی پاسخ دهند و هم در تبیین عقلانی معارف دینی بر اساس مبانی فلسفه اسلامی کوشیدند و الگویی را برای علاقهمندان ارائه دادند و به یادگار گذاشتند.
ایکنا ـ شنیدهایم که از ویژگیهای علامه طباطبایی شاگردپروری و تربیت نسل آینده برای بالندگی حوزه علمیه بود.
بله. نکته دیگری که علامه طباطبایی در کارهایشان به آن اهتمام داشتند و از برجستگیهای کارهای ایشان بود، تربیت شاگردانی بود که با عمق علمی و فکری توانستند راه ایشان را ادامه دهند و هر کدام خدمات بزرگی را هم به جهان بشریت عرضه کنند. مرحوم علامه طباطبایی در کنار این ویژگیهایی که داشتند با وجود اینکه در فقه و اصول هم متبحر بودند و اگر کرسی درس فقه و اصول راه میانداختند از سرآمدان این عرصه بودند ولی اهتمام خود را معطوف به دو عرصه تفسیر و فلسفه کردند لذا این دو بعد بیش از ابعاد دیگر شناخته شده است در حالی که در فقه و اصول هم سرآمد بود.
بعد دیگر شخصیت ایشان، شخصیت عرفانی بود و به دلیل ملاحظاتی که داشتند و شرایطی که بر جامعه و حوزه آن روز حاکم بود دروس اخلاق و عرفان را به صورت خصوصی و در جمعهای محدود و غیرعلنی برگزار کردند و برخی از آثاری که از ایشان باقی مانده است و شاگردانشان شرح و بسط دادهاند ناظر به بعد عرفانی و اخلاقی ایشان است؛ البته کمتر اثری به صورت مستقیم درباره عرفان از علامه طباطبایی بر جای مانده است و این هم از ویژگیهای آن مرحوم بود که مباحث عرفانی و رویکرد عرفان نظری و عملی ایشان عمدتا در لابلای فرمایشات شاگردانشان هویدا شده است.
ایشان با آثاری که از خود برجای گذاشتند نشان دادند اینطور نیست که برخی میپندارند اگر انسان وارد مباحث عقلی شود ممکن است در بحث تعبدی رشد نکند یا اگر کسی به سلوک پرداخت باید از اجتماع کنارهگیری کند؛ یکی از مباحث پررنگ در المیزان توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی است که شاید برخی مطالب برای اولین بار در جهان اسلام طرح شده است و توجه به همین بعد از اسلام از ویژگی کارهای علامه است که میتواند برای همه طلاب و فرهیختگان حوزه الگو باشد تا بدانیم که میتوان هم فقیه بود، هم عارف و فیلسوف، و هم به جنبههای اجتماعی و سیاسی اسلام توجه کنیم و در کنار آن به تربیت نیرو بر اساس مبانی اسلامی بپردازیم لذا بسیاری از شاگردان ایشان پرچمدار حرکتی بودند که تحت رهبری حضرت امام(ره) ایجاد شد و این شاگردان هم عمدتا شاگردان مشترک بین علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی(ره) بودند و بسیاری از مبانی علمی انقلاب را این شاگردان بر دوش گرفته و پرورش دادند و اگر این زمینهها نبود پیشرفت کار انقلاب با این درجه از عمق و متانت انجام نمیشد.
گفت و گو از علی فرج زاده
انتهای پیام