وضعیت اقتصادی یکی از ابعاد مهم و زیربنایی هر جامعه محسوب میشود و بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر دیگر ابعاد و بخشها نیز اثرگذار است. یکی دیگر از ابعاد مهم جامعه که در ارتباط مستقیم با وضعیت اقتصادی قرار دارد، سلامت روان افراد جامعه است، بهطوری که تحولات اقتصادی میتواند در هر موقعیتی سلامت روان افراد را تحت تأثیر قرار دهد و دگرگون کند. بر این اساس، خبرنگار ایکنا از اصفهان برای تحلیل و بررسی تأثیر وضعیت اقتصادی بر سلامت روانی افراد جامعه، با امانالله باطنی، رئیس مرکز پیشگیری از آسیبهای اجتماعی شهرداری اصفهان به گفتوگو پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
تاکنون تعاریف متعددی از سلامت روان مطرح شده است که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تأکید ورزیدهاند؛ برای مثال گلدشتاین سلامت روان را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خودشکوفایی میداند، یا چاهن سلامت روان را وضعیتی از بلوغ روانشناختی تعبیر میکند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت بهدست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران میشود. در سالهای اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روان، سلامت روان را در سه بخش بازخوردهای مربوط به خود، دیگران و زندگی تعریف کرده است.
از جمله بازخوردهای مربوط به خود میتوان به تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای خود اشاره کرد. درباره بازخوردهای مربوط به دیگران نیز میتوان علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی را مورد توجه قرار داد و درباره بازخوردهای مربوط به زندگی میتوان پذیرش مسئولیتها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمهای شخصی و ذوق خوب کار کردن را در نظر گرفت.
براساس تأیید انجمن کانادایی بهداشت روان، یکی از بخشهای متعارف سلامت روان در کنار بازخوردهای مربوط به خود و دیگران، بازخوردهای مربوط به زندگی است و برای داشتن سلامت روان، بازخوردهای مربوط به زندگی باید وضعیت مناسبی داشته باشند و دقیقاً در همینجا وضعیت اقتصادی انعکاس پیدا میکند. به عبارت دیگر، وضعیت اقتصادی تأثیر قابل توجهی بر بازخوردهای مربوط به زندگی افراد دارد؛ بنابراین میتواند بر سلامت روان آنها نیز تأثیر فراوانی داشته باشد.
در خصوص بروز آسیبهای اجتماعی نیز نمیتوان تصریح کرد که وضعیت اقتصادی عامل اصلی بروز این آسیبهاست؛ برای مثال امروزه بیشترین نرخ طلاق مربوط به منطقه یک شهر تهران، یعنی متمولترین منطقه شهری ایران است، یا براساس پژوهشهای انجامشده، عامل اصلی اعتیاد فقر نیست، بلکه نبود امنیت روانی است؛ ولی در عین حال عوامل اقتصادی بر امنیت روانی تأثیر بسزایی دارد.
براساس نظریه آستانه تحمل تمدنی که مربوط به نوربرت الیاس است، با افزایش شاخصهای تمدن، آستانه تحمل تمدنی کاهش مییابد؛ در نتیجه برخی نظریهپردازان معتقدند که بیشترین میزان آسیبهای روانی به دهکهای بالای جامعه تعلق دارد؛ زیرا بهواسطه افزایش شاخصهای تمدنی و امکانات اقتصادی و فرهنگی قابل توجه، آستانه تحمل تمدنی و تابآوری افراد کاهش مییابد؛ در نتیجه ترس از دست دادن و نبود امنیت روانی این بخش از جامعه در مقایسه با دهکهای پایین بیشتر است.
براساس مشاهدات ما در دوران کرونا، این گزاره مورد تصدیق قرار گرفت، بهطوری که چالش سبک زندگی یکی از مهمترین چالشهای دوران کرونا بهشمار میآمد و عامل اصلی افسردگیها نیز بود. این چالش بیشتر شامل حال طبقات فرادست شده بود؛ زیرا دامنه انتخاب سبک زندگی این قشر از جامعه محدودتر و بسیاری از سفرهای خارجی یا داخلی آنها لغو شده بود؛ بنابراین بهطور قطعی نمیتوان ارتباط مسائل اقتصادی و آسیبهای روانی را بهصورت مستقیم و خطی ترسیم کرد.
طبق مطالبی که پیش از این مطرح شد، آسیبهای روانی لزوماً ارتباط مستقیمی با وضعیت اقتصادی ندارند و حتی گاهی بهطور برعکس عمل میکنند؛ یعنی وضعیت اقتصادی مناسب با کاهش آستانه تحمل تمدنی، تابآوری روانی افراد را نیز کاهش میدهد. با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی میتواند بر بازخوردهای مربوط به زندگی افراد مؤثر بوده و در ادامه بر سلامت روان آنها نیز تأثیر بسزایی داشته باشد، باید عامل اقتصادی را مورد توجه قرار دهیم.
در راستای کاهش مشکلات این عرصه نیازمند افزایش تابآوری روانی افراد جامعه بهوسیله ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس، افزایش حمایتهای اجتماعی و خانوادگی، ایجاد و افزایش توانایی حل مسئله، ایجاد و افزایش توانایی برقراری ارتباط با نزدیکان و صحبت کردن درباره مشکلات سخت و توانایی درخواست بهموقع و صحیح کمک و کمک کردن به دیگران هستیم.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام