امر به معروف و نهی از منکر؛ از حجاب زنان تا مسئولان و حاکمان
کد خبر: 4166024
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۶
حجت‌الاسلام مهدوی‌ارفع با نگاهی به نهج‌البلاغه تشریح کرد:

امر به معروف و نهی از منکر؛ از حجاب زنان تا مسئولان و حاکمان

حجت‌الاسلام حمیدرضا مهدوی‌ارفع، کارشناس دینی و مسئول نهضت نهج‌البلاغه‌خوانی کشور گفت: بدترین رخداد ترک امر به معروف و نهی از منکر، حکومت انسان‌های فاسد در جامعه دینی است که نتیجه آن تاراج همه چیز است.

امر به معروف و نهی از منکر از موضوعات توصیه شده دینی است که عمل کردن و نکردن با توجه به شرایطی که مطرح شده به آن ثمراتی دارد که قابل بحث است. لازم است تا برای شناخت کافی از این گزاره دینی به تاریخ رجوع کنیم تا نگاه و عملکرد معصومین(ع) را بشناسیم و به مبنای عمل خود قرار دهیم، چراکه کلام و عمل معصومین(ع) حجت را تمام کرده و بسیاری از لایه‌های آشکار و پنهان این موضوع را هویدا می‌کند و هرکسی را که قصد تندروی یا کندروی دارد مشخص می‌شود.

در این گفت‌وگو به سراغ حجت‌الاسلام حمیدرضا مهدوی‌ارفع، کارشناس دینی و مسئول نهضت نهج‌البلاغه‌خوانی کشور رفتیم تا با نگاه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) نسبت به امر به معروف و نهی از منکر در نهج‌البلاغه آشنا شویم. در ادامه مشروح این ‌گفت‌وگو را می‌خوانید؛

ایکنا- امر به معروف و نهی از منکر در دیدگاه حضرت علی(ع) و نهج‌البلاغه چه جایگاهی دارد؟

از نگاه امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه، امر به معروف و نهی از منکر اگرچه یکی از چهار شعبه جهاد به معنای عام است، اما جایگاه آن از جهاد به معنای مبارزه رزمی با دشمن بالاتر است؛ توضیح مطلب اینکه امیرالمؤمنین(ع) در خطبه بیست و هفتم نهج‌البلاغه که معروف به خطبه الجهاد است، می‌فرمایند «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ» جهاد دری از دره‌های بهشت است که آن در را خداوند فقط برای اولیای خاص خود باز کرده است.

امیرالمؤمنین(ع) که جهاد و جنگ با دشمن را با این عظمت می‌بیند در نامه چهل و هفتم نهج‌البلاغه که آخرین وصیت‌نامه ایشان است، می‌فرماید «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، زیرا در این صورت بدترین‌ها بر شما حاکم می‌شوند و هرچه بر درگاه خدا برای نجات خود دعا کنید اجابت نخواهد شد.»

امیرالمؤمنین(ع) در حکمت ۳۴۷ نهج‌البلاغه درباره امر به معروف مطالبی را می‌فرمایند که جایگاه امر به معروف در مقایسه با هر چیز دیگری را برتر و بالاتر می‌دانند؛ ایشان می‌فرمایند: «همانا تمام کارهای نیکو و حتی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره‌ای هستند در مقابل اقیانوس پهناور.» بنابر این در نگاه امیرالمؤمنین(ع) امر به معروف و نهی از منکر رتبه‌ای بالاتر از جهاد در راه خدا دارد.

ایکنا- تبیین امر به معروف و نهی از منکر در نهج‌البلاغه به چه صورت است؟

امیرالمؤمنین(ع) در حکمت سی و یکم نهج‌البلاغه برای ایمان، چهار رکن صبر، یقین، عدل و جهاد قائل هستند. رکن به معنای این است که اگر یکی از ارکان نباشد، امکان تحقق ارکان دیگر وجود ندارد. حضرت علی(ع) در رابطه با رکن جهاد می‌فرمایند که جهاد نیز چهار شعبه دارد؛ امر به معروف، نهی از منکر، صدق در همه شرایط و دشمنی با فاسقان و در رابطه با امر به معروف اینگونه شرح ‌می‌دهند که امر به معروف پشتوانه مؤمن را تقویت می‌کند و نهی از منکر بینی منافقان را به خاک می‌مالد.

توضیح مطلب اینگونه است که وقتی عامل به معروف در جامعه‌ای دینی زیاد شود، مؤمنان نسبت به ادای مظاهر دینی و تکالیف دینی و تقید به آن دلگرم‌تر می‌شوند. وقتی می‌بینند که در جامعه کسی مردم را به معروف دعوت می‌کند و او هم عامل به معروف است در این صورت خود به خود احساس آرامش می‌کند. از طرفی منافقی که می‌خواهد تظاهر کند که در صف مؤمنین است، دیگر نمی‌تواند به همه مظاهر ایمان ملتزم باشد و رسوا می‌شود.

بنابر این امر به معروف و نهی از منکر در جامعه دو خاصیت دارد؛ یکی اینکه باعث می‌شود پشتوانه مؤمنین تقویت شود، یعنی فضا برای گسترش رفتارهای دینی و خصلت‌های دینی فراهم‌تر شود و ثانیاً صف منافق از مؤمن جدا می‌شود و منافق نمی‌تواند در صفوف مؤمنان رخنه کند.

امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه یک هشدار‌هایی هم نسبت به ترک امر به معروف و نهی از منکر دارند؛ اصلاً معیار و شاخص درجه‌بندی مؤمنین در جامعه بستگی به امر به معروف و نهی از منکر دارد. اگر به سه حکمت ۳۷۳، ۳۷۴ و ۳۷۵ نهج‌البلاغه مراجعه شود آنجا می‌توان دید که چقدر عالی مولا علی(ع) این مطلب را شرح دادند؛ مثلاً امام علی(ع) در یکی از این حکمت‌ها می‌فرمایند که در آینده شما یکی یکی مراتب امر به معروف و نهی از منکر را که در واقع مراتب ایمان است از دست خواهید داد؛ اول برای اینکه اقدام عملی برای نهی از منکر نمی‌کنید، کم‌کم تذکر زبانی هم نخواهید داد و در نهایت کارتان به جایی خواهد رسید که حتی قلباً از منکر انزجار ندارید در این صورت قلب شما واژگون می‌شود، یعنی نسبت به معروف انزجار و نسبت به منکر علاقه پیدا می‌کنید در چنین شرایطی قاعدتاً دیگر ایمانی باقی نمانده است.

امیرالمؤمنین(ع) امر به معروف و نهی از منکر را شاخص می‌گیرند و هرکسی که نسبت به آن کامل‌تر است، شریف‌تر می‌دانند. حضرت در حکمت ۳۷۴ نهج‌البلاغه می‌فرمایند، گروهی منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند، آنها تمام خصلت‌های نیکو را در خود گرد آوردند و گروهی دیگر فقط منکر را با زبان و قلب انکار می‌کنند، اما دست به اقدامی نمی‌زنند؛ چنین کسی دو خصلت از خصلت‌های نیکو را گرفته و دیگری را که مهم‌تر است تباه کرده؛  بعضی منکر را فقط با قلب انکار می‌کنند، ولی با دست و زبان خویش هیچ اقدامی نمی‌کنند؛ یعنی دو خصلت از سه خصلت را که شریف‌تر است تباه کرده و به یک قسمت توجه دارد؛ بعضی دیگر منکر را نه با زبان نه با قلب و نه دست هرگز انکار نمی‌کنند که چنین کسی انگار مرده‌ای در میان زندگان است. در پایان می‌فرمایند تمام کارهای نیکو و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره‌ای در برابر دریای مواج و پهناور است.

نکته دیگری اینکه غالباً عموم افراد این ذهنیت را دارند که اگر ما وارد عرصه امر به معروف و نهی از منکر شویم، ممکن است اگر تذکری را هم مثلاً در اداره به عدالت و دست‌اندازی به بیت‌المال دهیم روزی ما در آنجا قطع شود یا اگر در جامعه نهی از منکر کنیم جان ما به خطر بیفتد؛ از عبارات عجیب و غریب و بسیار جالب امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه در حکمت ۳۷۴ این است که می‌فرمایند همانا امر به معروف و نهی از منکر نه اجل کسی را نزدیک‌تر می‌کند و نه از مقدار روزی کسی می‌کاهد. بنابراین می‌توان فهمید یکی از دلایلی که بسیاری از ما وارد عرصه امر به معروف و نهی از منکر نمی‌شویم ضعف اعتقادی است؛ خیال می‌کنیم که اگر وارد این عرصه شویم ممکن است جان یا مالمان را از دست دهیم در حالی که حضرت می‌فرماید اجل کسی را نزدیک نمی‌کنند و از مقدار روزی کسی نمی‌کاهند.

ممکن است کسی بگوید که پس قصه شهدای امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ باید گفت اگر کسی در موقعیت تکلیف امر به معروف و نهی از منکر قرار گرفته باشد و با آدابی که شریعت مشخص کرده اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند؛ اگر در آن صحنه کشته شود، این بدان معنا نیست که قرار بوده ۲۰ سال دیگر زندگی کند و او را کشتند و ناگهانی از دنیا رفته است، بلکه بر اساس فرمایشات امام علی(ع) این معنا را می‌دهد که آن فرد قرار بوده در همین لحظه از دنیا برود و خداوند به خاطر این کار ایمانی مثبت به او توفیق عنایت کرده و به جای آنکه با مرگ عادی این دنیا را ترک کند با شهادت او را از دنیا برده است.

ایکنا - امام علی(ع) به چه نحوی امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند؟

در نهج‌البلاغه سه نوع مواجهه با امر به معروف و نهی از منکر مشاهده می‌کنیم؛ یکی به صورت عمومی توصیه به معروف که در خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه مفصل وجود دارد. امام(ع) دائماً مردم را به تقوا، رعایت عدالت و مسئولان را دائماً توصیه به ساده‌زیستی می‌کند. این یک عمل عمومی است که دائماً امر به معروف یا نهی از منکر می‌کنند و مردم را از حرام‌خواری پرهیز می‌دهند.

نگاه دیگری وجود دارد که اشخاص مورد توجه قرار می‌گیرند؛ در جایی که از کسی منکری سر می‌زند و امیرالمؤمنین(ع) می‌خواهند نهی از منکر کنند، غالباً این نتیجه‌گیری در آن وجود دارد که اولاً تا مطمئن نشوند، اقدام نمی‌کنند، ثانیاً سعی می‌کردند که در خلوت به این افراد تذکر قرار دهند. تعدادی از نامه‌های نهج‌البلاغه خطاب به کارگزاران خطاکار حکومت است که اکثر قریب به اتفاق آنها به صورت مهر و موم شده  به دست آنها رسیده یا مانند سومین نامه نهج‌البلاغه به صورت نامه نبوده و حضرت آن شخص را نزد خود احضار کردند تا در خلوت به او تذکر دهند.

نکته سوم اینکه امیرالمؤمنین(ع) در فضای عمومی جامعه با نگاهی خاص امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند؛ حکمت‌های نهج‌البلاغه آمده است که روزی افرادی در جایی نشسته بودند و به فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) گوش می‌کردند در اثنای سخن حضرت متوجه شدند که افراد دیگر به حرف حضرت را گوش نمی‌دهند و حواسشان پرت شده است؛ جایی که حضرت نشسته بودند روبروی محل گذر مردم بود؛ دقت کردند و دیدند یک خانم بی‌توجهی رعایت حجاب را نکرده و در حال عبور از آنجا است و حواس همه این مردها به این خانم بی‌حجاب یا بدحجاب پرت شده است؛ امام علی(ع) در اینجا اینگونه با رفتار آقایان برخورد می‌کند می‌فرمایند عجب یاران و همنشینان من نگاهشان به صحنه تحریک‌آمیزی افتاد حواس همه پرت شد، سپس یک توصیه کردند که هرگاه مردی در معرض چنین صحنه‌ای قرار گرفت، فوراً به سراغ همسر خود برود زیرا همه زن‌ها مثل هم هستند.

امیرالمؤمنین(ع) در نامه سی و یکم به فرزند خود توصیه می‌کنند که همسر و ناموس خود را هر چقدر می‌توانی در پشت پرده و حجاب نگهدار که این برای سلامت جسم و روح زنان بهتر است، سپس می‌فرمایند که اگر می‌توانی به گونه‌ای مدیریت کنی که همسرت به جز تو مرد دیگری را نبیند این کار را انجام بده البته در ازای آن می‌فرماید که از غیرت افراطی پرهیز کن زیرا غیرت افراطی زن پاکدامن را به آلودگی می‌کشاند.

امام علی(ع) در سخنرانی عمومی با غضب به مردم کوفه طعنه می‌زنند و هشدار و تذکر می‌دهند که شنیدم در بازار تن زن نامحرم به مرد نامحرم برخورد کرد، شما چرا دینتان را رعایت نمی‌کنید. بنابر این آنچه که در نهج‌البلاغه شریف آمده به دو گونه است؛ گاهی مخاطب عموم مردم هستند که حضرت به تذکری اکتفا می‌کنند، اما وقتی مخاطب خواص، مخصوصاً خدمتگزاران نظام می‌شوند، حضرت بدون اغماض تذکر جدی و حتی اقدام عملی می‌کنند.

مثلاً در نماز جمعه زنی آمد از فرماندار شهر خود شکایت کرد؛ حضرت از مأموران مخفی خود سؤال کرد و آنها رفتار غلط آن فرماندار را تائید کردند و امام علی(ع) حکم عزل آن فرماندار را همان جا در نماز جمعه نوشتند و به دست زن دادند و گفتند می‌روی آنجا و او را عزل می‌کنی. حضرت علی(ع) در مورد خواص و مسئولان خیلی شدید برخورد می‌کردند، اما در فضای عمومی اولاً به توصیه‌های عمومی و بعداً به تذکرات حداقلی اکتفا می‌کردند.

ایکنا- تأثیرات اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

وقتی در جامعه احیا امر به معروف شود زمینه برای گسترش خوبی‌ها احیا می‌شود و مؤمنین به تقید به اخلاق اسلامی دلگرم می‌شوند. تصور کنید در بازاری که اکثریت افراد نسبت به ربا و معاملات مشکوک حساس هستند و منع می‌کنند؛ بنابراین مؤمنی که می‌خواهد در آنجا کار کند بیشتر دلگرم می‌شود تا از مسیر شرعی معامله کند. اما اگر برعکس شد و در یک راسته بازار چند هزار حجره‌ای، صرفاً دو حجره باشند که مقید به رعایت احکام شرعی باشند؛ بسیاری از مؤمنین ضعیف و کم کم همرنگ جماعت می‌شوند.

وجود امر به معروف پشتوانه مؤمنین برای حفظ دین خود و رعایت شرعیات است که گسترش پیدا کند، نهی از منکر نیز از هم قاعده تبعیت می‌کند. وقتی منکر گسترش پیدا نکند مؤمن و منافق با هم قاطی نمی‌شوند و منافق در اینجا رسوا می‌شوند، زیرا نمی‌توانند تظاهر به دینداری کند و از منکرات دست بکشد، چراکه تا به حال توجیه می‌کرده و هنگامی که نهی از منکر گسترش پیدا کند، منافق ناگزیر راهش از مؤمنین جدا می‌شود.

نکته سوم اینکه حضرت در نامه ۴۷ نهج‌البلاغه فرمودند وقتی شما ترک امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ ذائقه جامعه آرام آرام تمایل به منکر پیدا می‌کند و نسبت به حجاب تمایل ندارد و به بی‌بندوباری متمایل و نسبت به محرم و نامحرم بی‌تفاوت می‌شود و به ولنگاری تمایل پیدا می‌کند.

وقتی ذائقه جامعه تغییر کند و کثیری از مردم منکر را دوست داشته باشند در انتخابات کسی را انتخاب می‌کنند که به آزادی به معنای ولنگاری معتقد باشد تا با قدرتی که پیدا خواهد کرد آن را گسترش دهد در نتیجه حضرت می‌فرماید در جامعه‌ای که امر به معروف و نهی از منکر ترک می‌شود، انسان‌های شرور بر شما حاکم می‌شوند؛ چون خدا ترس نیستند، پس از حکومت منافع مادی کثیف خود را مبنا قرار می‌دهند؛ پس از آن مردم به سمت خدا می‌روند و از این وضعیت شکایت می‌کنند و خدا نیز اجابت نمی‌کند. بدترین ثمره ترک امر به معروف و نهی از منکر حکومت انسان‌های فاسد در جامعه دینی است که نتیجه آن تاراج همه چیزها می‌شود.

ایکنا- تذکرات امیرالمؤمنین(ع) بیشتر متوجه مردم بوده است یا مسئولان جامعه؟

منکر و معروف را به مصداق رفتاری خاص نباید محدود کرد و باید ترازی را مکتب ما فرموده در نظر بگیریم؛ یعنی هر چیز برخلاف مصلحت درست زندگی انسان و جامعه منکر است. نباید فقط به حجاب محدود شد، اگرچه حجاب بسیار مهم است، مخصوصاً در زمان حاضر که اصلاً حجاب بعد شرعی و فرهنگی آن بُرد حداقل است؛ دشمن بُرد حجاب را امنیتی و سیاسی کرده است.

اگر ما بتوانیم مانند امیرالمؤمنین(ع) کل معروف‌ها و منکرها را ببینیم دو تا نتیجه حاصل می‌شود؛ اولاً اینکه بعضی از منکرهایی که در سطح جامعه خیلی علنی می‌شوند مانند بی‌حجابی‌ها و امثال آن ریشه در منکرهایی دارد که ما آنها را جدی نگرفتیم مثل بی‌عدالتی، فساد، ظلم، بیت‌المال‌خواری و... که اولین نتیجه آن حجاب است. بنابر این امیرالمؤمنین(ع) پیش از هر چیزی در اداره حکومت به عدالت، پاکدستی و... اصرار داشته است و واقعاً هم سفت و سخت گرفته بودند، زیرا این موضوعات ریشه همه مفاسد در جامعه است.

دومین نتیجه‌ای که از نگاه درست به این مقوله گرفته می‌شود این است که هر چقدر به سمت گروه‌ها و لایه‌های مرجع، خواص، نخبگان، علما، خطبا و هنرمندان می‌رویم تأثیرگذاری این قشر بر عموم جامعه خیلی بیشتر است. لذا حضرت خیلی بر این گروه و قشر حساس‌ترند و سهم بیشتری از خطبه‌های خود را برای آنها قرار داده‌اند؛ مثلاً اگر فرمانداری بی‌توجه به فقر و گرسنگی جامعه خود در مهمانی یک سرمایه‌داری شرکت کرد که هیچ فقیری را دعوت نکرد بود، مثل جناب عثمان بن حنیف، فرماندار حضرت در بصره که بعدها شهید شد؛ حضرت هیچ اغماضی نمی‌کنند و در جا نامه‌ای تند می‌نویسند که نامه چهل و پنجم نهج‌البلاغه است.

یا اگر قاضی‌القضات حکومت با پول و پس‌انداز خود رفت خانه‌ای اضافی خرید ولو اگر آن خانه فقط ۸۰ دینار ارزش داشته حضرت در اینجا هم تاب نمی‌آورند و سریع او را احضار و توبیخ می‌کنند؛ آن طور که این شخص گفته دیگر حال او از آن خانه به هم می‌خورد که او شریح قاضی است که در نامه سوم می‌خوانیم.

امیرالمؤمنین(ع) اولاً نسبت به مفاسدی که ریشه بقیه منکرها بود، مانند عدالت، انتصاب نابجا، فساد، رانت‌خواری و ... بیشتر حساسیت نشان می‌دهند و ثانیاً نسبت به گروه‌های مرجع خیلی بیشتر از عموم مردم سخت می‌گرفتند، زیرا آنها رأس جامعه هستند و به قولی «الناس علی دین ملوکهم» و به هر سبکی زندگی کنند، جامعه به آن سمت می‌روند و کشیده می‌شود.

مثلاً امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۲۰۹ نهج‌البلاغه بعد از جنگ صفین به منزل یکی از یاران که مسئولیت حکومتی ندارد و جزو علما نیست و یار عادی است دعوت شدند؛ وقتی وارد منزل او می‌شوند، می‌بینند که خانه بزرگ و وسیعی دارد؛ ایشان فقط یک جمله تذکر اخلاقی می‌دهند و نهی از منکر نمی‌کنند، می‌فرمایند مگر تو در این دنیا با این خانه وسیع چه می‌کنی در حالی که در آخرت به آن محتاجی؟ بعد بلافاصله به او یاد می‌دهد که با همین خانه وسیع چگونه آخرت خود را بسازد.

حضرت می‌فرمایند البته اگر بخواهی می‌توانی با همین خانه وسیع به آخرت هم برسی؛ در این خانه مهمانانی را پذیرایی و صله‌رحم کن و حقوق شرعی آن را بپرداز؛ آنگاه تو می‌توانی با همین خانه وسیع به آخرت هم برسی این موضوع در رابطه با یک شهروند عادی است.

بلافاصله این مرد از این نگاه مترقی حضرت خوشحال می‌شود و از برادر خود شکایت می‌کند، حضرت می‌فرمایند چه شده و آن فرد توضیح می‌دهد که برادر من عبایی بر دوش خود انداخته از کار و زندگی کناره‌گیری کرده و فقط مشغول عبادت است؛ امیرالمؤمنین(ع) امام زاهدان، به قدری عصبانی می‌شود که دستور می‌دهد سریع او بیاید، این برادر را می‌آورند و تا سلام می‌کند حضرت با حالت بسیار خشن و تندی شروع به عتاب و خطاب می‌کنند که «ای دشمنک حقیر خویشتن، در سیرت شیطان قرار گرفتی؟ آیا به زن و بچه خود رحم نمی‌کنی؟ تو فکر می‌کنی خدا نعمت‌هایش را حلال کرده و دوست ندارد تو استفاده کنی؟» این فرد که از مردم عادی است حرف حضرت را به خود حضرت باز می‌گرداند و می‌گوید شما چرا با این لباس خشن و آن غذای زندگی می‌کنید؟ حضرت مجدد بر سر او داد می‌زند و می‌گوید «وای بر این فهم تو؛ تو نباید خودت را با ما مقایسه کنی»

حضرت در اینجا قاعده‌ای در رابطه با مسئولان حکومت ارائه می‌کنند و می‌فرمایند «خداوند بر حاکمان حکومت اسلامی واجب کرده است که حتی اگر از حلال دنیا میلیاردها دارند در دوران مسئولیتشان در حد مردم ضعیف و فقیر زندگی کنند تا فقیر به خاطر فقر خود طغیان نکند؛ یعنی فقیر بگوید که اگر من چیزی ندارم عیبی ندارد، زیرا رهبرم هم ساده زندگی می‌کند» به این نگاه توجه کنید که حضرت با توجه به همه امکاناتی که داشتند، اصرار دارند که خدا واجب کرده شما در حد مردم ضعیف زندگی کنید اما به شهروند عادی هشدار می‌دهند که تو چرا آنقدر ساده زندگی می‌کنی و چرا از دنیا لذت نمی‌بری.

امیرالمؤمنین(ع) تلاششان این بود که در جامعه ضمن اینکه با بقیه منکرها مانند شراب‌خواری، بی بندوباری و... برخورد می‌کنند تلاششان این بود که در ابتدا ریشه این فسادها را به خشکانند که ریشه در فقر و فساد و تبعیض مسئولان زمامداران، خواص و نخبگان دارد.

ایکنا- برخورد امام علی(ع) با منتقدین دلسوز و معاند چگونه بود؟

این سؤال بسیار مهم است و ای‌کاش رسانه‌ها دست به دست هم می‌دادند و این گزاره غلط را اصلاح می‌کردند؛ چون فکر می‌کنند عامل به معروف و ناهی از منکر دارد به آنها ایراد می‌گیرد در حالی که امر به معروف و نهی از منکر عین دلسوزی و خیرخواهی است. امام علی(ع) در حکمت‌های نهج‌البلاغه می‌فرماید کسی که تو را از خطا و افتادن در مردابی بر حذر می‌دارد همان قدر باید برایت ارزشمند باشد که کسی به تو بشارت خوبی را می‌دهد. آیا واقعاً ما این گونه هستیم یا بیشتر با کسانی که از ما تعریف کنند، دوست می‌شویم و از کسانی که نقدمان کنند، بدمان می‌آید. این موضوع نشان‌دهنده این است که ریشه فرهنگی و تربیتی غلطی وجود دارد.

حضرت می‌فرماید کسی که به تو تذکر می‌دهد مثل آینه می‌خواهد تو را آراسته و از خطا پیراسته کند، ما اگر بتوانیم این مبنا را در جامعه اصلاح کنیم بسیاری از مشکلات حل می‌شود. نکته بعدی این است که اگر نیت آمر به معروف و نهی از منکر به قصد اصلاح بوده و به جا باشد، فرقی ندارد که از سوی چه کسی، دوست یا دشمن مطرح می‌شود؛ اگر تذکری که داده می‌شود واقعاً وارد باشد باید پذیرفت. حضرت علی(ع) می‌فرمایند «نگاه کن چه می‌گوید نه اینکه چه کسی می‌گوید»

نکته سوم اینکه حضرت علی(ع) با اینکه معصوم هستند در اولین روزهای حکومت خود سخنرانی‌ای دارند که در خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه آمده است که می‌فرمایند از سخیف‌ترین و زشت‌ترین حالات زمامداران این است که نیکان جامعه خیال کنند حاکم آنها مشتاق شنیدن تعریف و تمجید است و الحمدلله که من قبلاً نیز چنین نبودم و اگر چنین بودم نیز حال که حاکم شده‌ام، قطعاً این خصلت را کنار می‌گذاشتم؛ از شما انتظار دارم پیش من که می‌آیید از من تعریف نکنید حتی کارها و خدماتی را که انجام داده‌ام، لازم نیست بیان کنید وقتی می‌خواهید انتقاد کنید لکنت زبان و ترس نداشته باشید و راحت انتقاد کنید. زیرا من خودم را بری از آن نمی‌بینم که خطا نکنم مگر آنکه خدا مرا حفظ کند؛ این شیوه امیرالمؤمنین(ع) است.

این موضوع یک حاشیه‌ای دارد که اگر کسی بخواهد به اسم انتقاد معادانه بخواهد در ذهن جامعه شبهه ایجاد کند و حکومت را تضعیف کند حضرت همان جا درجا با او برخورد می‌کند؛ نمونه این اتفاق‌ را در اشعث بن قیس می‌توان دید. فرصت امر به معروف و نهی از منکر نباید به فرصتی برای تخریب و تضعیف نظام اسلامی تبدیل شود.

ایکنا- سخن پایانی.

بنده به عنوان یک عضو ناچیز فرهنگی کشور سال‌ها پیش در جمع مسئولان عرض کردم مسئله‌ای مثل حجاب به پوشش اسلامی اگر درست تدبیر نشود به پاشنه آشیلی برای نظام اسلامی تبدیل خواهد شد. آن روز عرض کردم که گسترش کشف حجاب در جامعه فعلاً در مرحله سطحی خود است اما جنس کشف حجاب و پدیده‌هایی که به سرعت گسترش پیدا می‌کنند و هم به سرعت در جامعه عمق پیدا می‌کنند و اگر دیر بجنبید با پدیده بسیار خطرناک انقلاب جنسیتی مواجه می‌شوید.

بی‌توجهی یا ناآگاهی بعضی از مسئولان و تصمیم‌گیران فرهنگی کشور نسبت به منابعی مثل نهج‌البلاغه باعث این وضعیت شد. ما می‌گفتیم که باید پوشش را از مبادی اصلی مدیریت کنید از سوی مسئولان بیان می‌شد که اولویتی نیست و اتفاقی نمی‌افتد. حال که اتفاق افتاده، اضطراب داریم که چه کار کنیم؛ لایحه قوه قضاییه می‌آید و زیر سؤال می‌رود و لایحه مجلس می‌آید، مسئله پیچیده می‌شود.

سال گذشته در اغتشاشات که معلوم بود از اول که پدیده اغتشاشات به بهانه مسکن نیست و هدفش زدن سنگر حیا و حجاب در جامعه بود تا بعد بتواند سنگرهای دیگر را مورد هدف قرار دهد به همین منظور تئوری را در فضای رسانه‌ای تحت عنوان جعبه سیب مطرح کردیم که اگر یک جعبه سیب خریداری و در خانه نگهدار شود که فقط دو عدد از آنها کرم‌دار و خراب باشد اگر دو هفته دیگر مراجعه کنیم چه تعداد سیب سالم باقی خواهد ماند؟ موضوع این است که نباید می‌گذاشتیم از ابتدا کار به اینجا برسد و حالا که رسیده زود اقدام باید کرد وگرنه جامعه را که فرا بگیرد و به عرف تبدیل شود دیگر نمی‌توان کاری کرد.

آن روز عرض کردیم آقایان مسئولی که در سازمان‌ها و  منبرهای تلویزیون هستید و می‌گویید که این مهم نیست و صرفاً مقداری پارچه از سر برداشتن است؛ این پارچه از سر برداشتن نیست، بلکه سکوت به سمت انقلاب جنسیتی است؛ گام‌های بعدی می‌شود همجنسگرایی و ... همانطوری که همین الان در بعضی از نوشته‌ها قبح‌زدایی می‌شود.

متأسفانه در جبهه حق با این همه سازمان، نهاد، بودجه و ادعا یک تئوری در مقابل این مسئله وجود ندارد و من در کوران حوادث امسال تا پارسال از بزرگان فرهنگی کشور شخصاً پرسیدم که نظام جمهوری اسلامی آیا استراتژی روشن و واحدی در مقابله با پدیده کشف حجاب دارد یا خیر؟ همه اقرار کردند که ندارد و این صحنه عقیده فکری بسیار خطرناک است و آینده این قصه قابل پیش‌بینی نیست. امیدوارم نهضتی برای بازگشت واقعی به قرآن و عترت به معنای واقعی در مسئولان ما اتفاق بیفتد تا با نگاه درست روش و منش امیرالمؤمنین(ع) و اهل‌بیت(ع) این کشور را اداره کنید.

انتهای پیام
captcha