«کلاه عروسک» را به کمک مربیِ محفل ادبی نوشتم
کد خبر: 4164641
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۷
عضو کودک محفل ادبی کتابخانه عمومی ریحانه النبی(س)؛

«کلاه عروسک» را به کمک مربیِ محفل ادبی نوشتم

صدرا کاشفی، عضو شش ساله محفل ادبی کتابخانه عمومی ریحانه النبی(س)، از تجربه نگارش و چاپ اولین داستانش با عنوان «کلاه عروسک» در مجله «دوست خردسالان» می‌گوید.

به گزارش ایکنا از قم، به نقل از روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان قم، نظر به توجه ویژه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به شعر و ادبیات پارسی و تاکید ایشان بر تقویت جریان‌های سالم و اصیل ادبی، نهاد کتابخانه‌های عمومی در سال‌های اخیر اقدام به برگزاری محافل ادبی در سطح کتابخانه‌های عمومی کرده است.

محفل ادبی کتابخانه عمومی ریحانه النبی (س) نیز از سال ۱۳۹۹ با حضور سعادت سادات جوهری، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان آغاز به کار کرده است و در نتیجه کارگاه‌های داستان نویسی و نشست‌های فرهنگی این محفل، آثار تعدادی از کودکان و نوجوانان در نشریات مختلف منتشر شده است.

صدرا کاشفی، عضو شش ساله کتابخانه عمومی ریحانه النبی(س) قم نیز از ۴ سالگی به همراه مادرش به کتابخانه مراجعه کرده و کتاب امانت گرفته است. او ۲ سال است که در محفل ادبی کتابخانه نیز حاضر می‌شود و آموزه‌های داستان نویسی را توسط مربی محفل یاد می‌گیرد. چاپ اولین داستان کوتاه صدرا در شماره ۶۱۱ مجله «دوست خردسالان» بهانه‌ای شد تا با این عضو فعال کتابخانه عمومی ریحانه النبی (س) قم گفتگو کنیم.

از کی عضو کتابخانه شدی؟

از چهار سالگی با مادرم به کتابخانه می‌آیمم و کتاب می‌گیرم و چند ماه است که خودم هم عضو کتابخانه شده ام و کارت عضویت دارم.

چرا باید کتاب بخوانیم؟

کتاب خواندن رو دوست دارم، چون من با خواندن کتاب چیز‌های زیادی یاد می‌گیرم، به جا‌های مختلف می‌توانم بروم مثل کوه، جنگل، دریا، حتی با کتاب خواندن می‌توانم بفهمم حرف زدن حیوان‌ها چقدر جالب است.

چه کسی باعث شد کتابخوان شوی؟

بابام خیلی برامون کتاب می‌خواند و تشویقم می‌کند که کتاب بخوتنم؛ خیلی وقتا هم با مامانم به کتابخانه می‌آیم و کتاب می‌گیریم.

چرا کتابخونه رو دوست داری؟

به دوستانم می‌گویم برویم کتابخانه کتاب بخوانیم، چون کتابخانه کلی کتاب دارد. در کتابخانه می‌توانم به کلاس داستان بروم، روز‌هایی با همسن و سالهایم کاردستی درست کنم و، چون کتاب‌ها گران شده اند، کتاب‌هایی که دوست دارم را امانت بگیرم.

ماجرای نوشتن داستان «کلاه عروسک» چه بود؟

چند جلسه در محفل ادبی کتابخانه و کلاس داستان شرکت کردم و خانم جوهری (دبیر محفل ادبی) کمک کرد که داستانم را بنویسم. بعد هم به کمک خواهرم برای مجله فرستادمش، چون خواهرم قبلا خودش داستان فرستاده بود برای این مجله و بابام هم داستان‌هایش را برایم می‌خواند. وقتی داستانم چاپ شد خیلی خوشحال شدم و به همه دوستانم نشان دادم. دوست دارم بازم داستان بنویسم و در آینده نویسنده شوم.

انتهای پیام
captcha