تأثیر فراوان فیزیک کوانتوم بر الهیات و عرفان
کد خبر: 4161350
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۰
علیرضا قائمی‌نیا مطرح کرد:

تأثیر فراوان فیزیک کوانتوم بر الهیات و عرفان

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: فیزیک کوانتوم، معرفت‌شناسی متفاوتی را به دنبال دارد. لذا اگر ابعاد فلسفی آن را با مکانیک نسبیت بسنجیم، در یک حد نیستند. به همین دلیل فیزیک کوانتوم تأثیر بسیاری بر مباحث فلسفه، الهیات و فلسفه ذهن و عرفان گذاشته است.

علیرضا قائمی‌نیا

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «فیزیک کوانتوم و فلسفه ذهن» امروز چهارشنبه 18 مرداد از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در این نشست به سخنرانی پرداخت.

در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید:

سخن بنده چند بخش دارد؛ یکی تفاوت‌های فیزیک کوانتوم و فیزیک سنتی، دوم تأثیر فیزیک کوانتوم بر فلسفه ذهن است و در نهایت به نقدهای این نظریه اشاره می‌کنم. فیزیک کوانتوم یک فیزیک متعارف نیست و علم امری نامتعارف است و دانشمندان تا حدی از صحنه متعارف و علمی فراتر می‌روند و چیزهایی را مطرح می‌کنند که عقل سلیم به راحتی آن را درک نمی‌کند. در هر علمی هم یک عقل سلیم تشکیل می‌شود، ولی فیزیک کوانتوم از عقل سلیم فراتر رفته و چیزهایی نامتعارف را مطرح می‌کند.

رابطه فیزیک کوانتوم و  فلسفه آگاهی

ابعاد فلسفی فیزیک کوانتوم نسبت به فیزیک‌های قبلی بسیار بیشتر است؛ از جمله مبانی فلسفی و پیامدهای فلسفی آن بیشتر هستند و معرفت‌شناسی متفاوتی را به دنبال دارد. لذا اگر ابعاد فلسفی آن را با مکانیک نسبیت بسنجیم در یک حد نیستند و به همین دلیل فیزیک کوانتوم تأثیر زیادی بر مباحث فلسفه، الهیات و فلسفه ذهن و عرفان گذاشته است.

تفاوت دیگر این است که تفاسیر فلسفی متعددی در مورد فیزیک کوانتوم پدید آمده و جالب است که نامعقول‌ترین تفسیر فلسفی از فیزیک کوانتوم هم به راحتی نمی‌پذیرد که تفسیر کپنهاگی غلط باشد، بلکه این تفسیر در زمینه فیزیک به میزان بیشتری مورد اقبال قرار گرفته است. درباره تأثیر فیزیک کوانتوم بر فلسفه ذهن همین قدر اشاره می‌‌کنم که امروزه زمزمه‌هایی وجود دارد که برخی فلسفه ذهن کوانتومی را مطرح می‌‌کنند؛ یعنی فلسفه ذهنی که همه مسائل آن با استفاده از فیزیک کوانتوم حل شود. 

دو فیزیکدان شامل راجر پنروز و استوارت همروف، برای اولین بار رابطه فیزیک کوانتوم و فلسفه آگاهی را مطرح کردند. براساس نظریه آنها، فیزیک کلاسیک و همچنین مباحث علوم دیگر همانند عصب‌شناسی، نمی‌‌توانند آگاهی را تبیین کنند، چون بر اساس نظریه تکامل کار می‌کنند، ولی پاسخ نمی‌دهند که آیا در موجودات قبلی، آگاهی وجود دارد یا خیر و چه میزان از آگاهی در موجودات قبلی وجود دارد؟ مکانیک کوانتوم این مشکل را حل می‌کند و می‌گوید آگاهی پدیده‌ای گسترده در کیهان و هستی است و صرفاً در موجودات زنده نیست، بلکه می‌توان درجه‌ای از آگاهی را به همه اشیا نسبت داد.

آیا هوش مصنوعی به آگاهی می‌رسد؟

پنروز و همروف این نظریه را مطرح می‌کنند که مقر اصلی شکل‌گیری آگاهی میکروتوبول‌ها هستند. بر اساس نظریه ناتمامیت، توانایی اثبات یا ابطال همه گزاره‌های ریاضی را نداریم. به عبارت دیگر، معرفت ریاضی ما محدودیت دارد. در واقع نظریه آنها محدودیت معرفت بشر را نشان می‌دهد. استفاده پنروز از این نظریه این است که می‌‌گوید این قضیه دو معجزه می‌‌کند که یکی رد محاسبه‌گرایی و دیگری رد هوش مصنوعی است، چون تفاوت بنیادین بین کامپیوتر و ذهن وجود ندارد و ذهن می‌تواند دقیقاً کارهای کامپیوتر را انجام دهد؛ هرچند برخی می‌گویند که نحوه عملکرد ذهن را باید بر اساس نورون‌ها بررسی کرد. پنروز محاسبه‌گرایی را رد می‌کند، چون می‌گوید در این صورت امکان حل هر مسئله‌ای وجود دارد، در حالی‌ که نظریه ناتمامیت دقیقاً بر عکس آن معتقد است و معتقد است که همه مسائل قابل حل شدن نیست. بنابراین با رد محاسبه‌گرایی سنتی، امروزه معنای جدیدی از محاسبه‌گرایی مطرح شده، چون مبنای محاسبه‌گرایی به محاسبه کوانتوم سوق یافته است.

همچنین اختلاف نظر وجود دارد که آیا هوش مصنوعی می‌‌تواند به آگاهی برسد یا خیر؟ نظریه ناتمامیت می‌‌گوید نمی‌توانیم هوش مصنوعی قوی داشته باشیم، چون هوش مصنوعی بر اساس محاسبات و تکثیر  نمادها پیش می‌رود که در نهایت نمی‌تواند برای ما آگاهی را در پی داشته باشد. از جمله نقدهای مطرح شده به دیدگاه فیزیک کوانتومی در مورد آگاهی، مسئله سرعت است؛ از جمله یکی از منتقدان می‌گوید سرعت محاسبات کوانتومی بسیار بیشتر از سرعت عمل مغز است. فلاسفه نیز به این شکل از تبیین آگاهی بسیار بدبین هستند. آن را نه نفی و نه تأیید می‌کنم، بلکه امکان ارائه تفسیرهای معقول در مورد آن وجود دارد و این به تنهایی کار فیزیکدانان نیست، بلکه باید با همکاری فلاسفه  تفسیر شود. 

معنای کوانتوم

حبیب‌الله رزمی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، نیز در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

برخی فیزیکدانان معتقدند که مباحث موجود در فیزیک کوانتوم می‌تواند برای تشریح عملکرد مغز استفاده شود. البته اینکه مغز یک رایانه کوانتومی باشد یک بحث و اینکه بر اساس کوانتوم عمل کند بحثی دیگر است، اما به نظرم به رغم تبلیغاتی که صورت می‌‌گیرد، دیدگاه منتقدان آن معتبرتر است. لفظ کوانتوم به معنی گسسته بودن است؛ یعنی نوعا پارامترها و کلیاتی که در فیزیک کلاسیک می‌‌شناختیم در دنیای کوانتومی گسسته‌ شده است، اما جای بحث دارد که آیا این فیزیک کوانتوم مرحله آخر است یا خیر؟ 

کوانتوم در ریاضیات و فیزیک خصوصیات و اصولی دارد؛ مثلاً در فیزیک به اصل نسبیت اشاره می‌شود، اما در مکانیک کوانتومی، جانِ کلام به دو اصل که نوعاً به عنوان اصول موضوعه کوانتوم شناخته می‌شوند برمی‌گردد که یکی عدم قطعیت هایزنبرگ و دیگری دوگانگی موج و ذره اشیای کوانتومی است. خلاصه کلام این است که این اشیاء در دنیای کوانتوم برای ما یک وضعیت مشخص و معین ندارند، آن‌گونه که در فیزیک کلاسیک با آن مواجه بودیم.

جایگاه انسان در فیزیک کوانتومی

آنچه در جلسه امروز اهمیت دارد موضوع غیر دترمینیستی بودن دنیای کوانتومی و دوگانگی موج و ذره است، زیرا کار علمی بر روی آنها صورت گرفته است، چون می‌توانند منجر به شعورمند شدن اشیاء کوانتومی شوند. از سوی دیگر می‌توانیم مفاهیمی همانند شعور و آگاهی و ذهن را که در فلسفه مورد بحث نبوده است بحث و بررسی کنیم. در فیزیک کوانتومی، طبیعت مورد مطالعهِ، انسان از آن حالت منفعل  و دست بسته قبلی که در فیزیک کلاسیک مطرح بود بیرون آمده و جلوه‌ای فعال و انتخابگر می‌یابد؛ اگرچه در تبیین غالب، این انتخاب‌گری و هوشمندی را به ناظر نسبت می‌دهند. در عین حال برخی پدیده‌ها همانند آزمایش انتخاب تأخیر به گونه‌ای هستند که می‌‌توان نقش هوشمند و انتخابگر ذرات را در آنها مشاهده کرد.

از قرن هفدهم میلادی که فیزیک پیشرفت زیادی کرد نظر نیوتون این بود که نور ذره است، اما به فاصله کمی بعد از نیوتون افراد برجسته‌ای همانند توماس یانگ و... آزمایش‌هایی را مطرح کردند که به هیچ وجه با ذره‌ای بودن نور نمی‌توان آنها را توجیه کرد. با دعوای فیزیکدانان کاری نداریم، بلکه سؤال این است که اگر بخواهیم با نگاه فلسفی نگاه کنیم، قطعاً بین موجی و ذره‌ای بودن شیء کوانتومی تعارض وجود دارد. اصل مکملیت نیز از سوی نیلز بوهر مطرح شده است که وی معتقد بود نور در یک آزمایش، ذره‌ای و در آزمایشی دیگر موجی عمل می‌کند. بنابراین باید نگاه سومی داشته باشیم و دنبال تصور کلاسیک نباشیم.

انتهای پیام
captcha