به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «روش تفسیر آیات اخلاقی قرآن» امروز سهشنبه 22 فروردینماه، از سوی انجمن علمی معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی، با سخنرانی حامد خانی، دانشیار الهیات دانشگاه آزاد گرگان برگزار شد.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
وقتی از آیات اخلاقی قرآن کریم بحث میکنیم منظور ما هر آیهای است که بتوان آن را به ارزش کردارها و خلق و خوی آدمی مربوط کرد. هدف بحث ما نیز ارائه روشی برای بازفهم آیات اخلاقی قرآن کریم است. بنده تاکنون در مقالات مختلف و رسالههایی که راهنمایی کردهام روشی برای بازسازی مکاتب اخلاقی متقدم در جهان اسلام همانند عصر صحابه و تابعین ارائه دادهام که با جستوجویی ساده در اینترنت میتوان این مقالات را یافت. روش پیشنهادی بنده در تمام این مقالات این است که اگر بخواهیم اندیشه اخلاقی هر اندیشمندی را بشناسیم راهش این است که ببینیم هستی شناسی، انسان شناسی، خیر اعلا و سلوک از دید آن شخصیت چیست؟
برای شناخت اندیشه اخلاقی قرآن نیز همین راه را باید برویم و اولا بدانیم جهان هستی از نظر قرآن چگونه جایی است؟ ثانیاً انسان چگونه موجودی است؟ ثالثا برای انسانی با این خصوصیات و هستیای با این اوصاف، وضعیت بهینه از نظر قرآن چیست؟ و رابعاً انسان اگر از چه مسیری برود به آن هدف بهینه دست پیدا میکند؟ اگر بخواهیم اندیشه اخلاقی قرآن را بشناسیم به نظر میرسد یک روش این است که این چهارچوب کلی را دنبال کنیم. مبنای نظری این تفکیک این است که اخلاق، دانش شناخت ارزشِ کنشها و منشهاست و ارزش همیشه در وضعیت تعریف میشود؛ مثلاً یک لیوان آب در اتاق کارم برایم ارزشی ندارد اما در وسط بیابان حاضرم همه داراییام را برای یک لیوان آب بدهم بنابراین باید اول شرایط را بدانیم و اینکه فرد در آن شرایط به چه چیزهایی نیاز دارد و چگونه میتوان به آن رسید. بر این اساس میتوانیم ارزش اخلاقی بازتابیده در قرآن را هم بشناسیم.
اگر بخواهیم درباره هستی شناسی قرآن بحث کنیم باید بگوییم متأسفانه با اینکه هزار و چهارصد سال از نزول قرآن گذشته است اما بحثهای ما در این زمینه بیشتر مبتنی بر پیش فرضهای کلامی بوده و کمتر کسی با مرور آیات قرآن، هستی از نظر قرآن را تحلیل کرده است. برای مثال ما با بخش زیادی از آیات مواجه هستیم که درباره خداوند هستند اما گاهی این اوصاف از نگاه متکلمانه ما، انسان انگارانه است و این باعث شده ما خیلی دنبال این نرویم که هستی در قرآن چگونه توصیف شده است بنابراین باید دو اقدام انجام دهیم؛ اول از نگرشهای کلامی فاصله گرفته و دوم با آیات ارتباط بیشتری برقرار کنیم.
یکی از مباحث هستی شناسانه مفصل در قرآن، مسئله آفرینش آسمان و زمین است که در جایی گفته شده در هفت روز خلق شده است، جایی گفته شده زمین در دو روز خلق شده، در جایی گفته شده که خداوند حکم داد آسمانها هفت مورد باشند و در دو روز هم خلق شدند. در جایی هم گفته که خداوند، امر متراکم و در هم تنیده را از حالت رتق به فتق رساند، شمس و قمر را تسخیر کرد، در جاهایی در قرآن گفته شده آسمانها طبقه طبقه و در جایی گفته شده آسمانها در عرض هم هستند و ... نتیجه اینکه خداوند وقتی بر عرش مستولی شد تدبیر کار جهان را بر عهده گرفت. در اساطیر مصر و یونان باستان هم مشابه چنین اندیشههایی را داریم.
در قرآن، ربطی بین خدا و آسمان دیده شده و از جمله گفته شده وقتی پیامبر(ص) انتظار رحمت از خداوند داشت به آسمان نگاه میکرد. حواریون هم به حضرت عیسی(ع) میفرمایند آیا پروردگار تو میتواند از آسمان چیزی برای ما نازل کند. در واقع انگار اینگونه است که خداوند در آسمان قرار دارد. مسئله دیگر، مالکیت خداوند بر عرش است. ارتباطی در قرآن بین مالکیت خداوند بر عرش و توانایی او بر هر امری وجود دارد و این نشان میدهد خداوند هر کاری بخواهد میتواند در آسمان و زمین انجام دهد از جمله آمده است: «اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ؛ خدای یکتاست که جز او خدایی نیست، زنده و پاینده است، هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و زمین است، که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او؟ علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده و آنچه سپس خواهد آمد و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد، قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بیزحمت است، و او والا مرتبه و با عظمت است» این نشان میدهد که قدرت خداوند از هر چیزی برتر است و این استیلای الهی باعث میشود هر امری در هر جای جهان رخ دهد خبرش به خداوند برسد.
درک ایزوتسو از آیات قرآن این است که ما یک زندگی در دنیا و یک زندگی کاملا متفاوت از این در آخرت داریم. بنده نمیخواهم بگویم این تصور غلط است اما معتقدم حیات دنیوی در تقابل با حیات اخروی نیست بلکه آدمها قرار است بعد از زندگی دنیوی راه آسمان بگیرند. گفته میشود آسمان از کبودی همانند مس گداخته شده یا از جا کنده میشود و در این وضعیت نفخ صور نواخته میشود یعنی شیپوری که باعث میشود آدمها خودشان را به محل استقرار حکومت خدا برسانند. اتفاق مهم در این وضعیت این است که همه انسانها امکان حضور در ارگ پادشاهی الهی را ندارند و مثلاً کفار از این امکان محروم هستند. روز قیامت، عرش خدا روی دوش هشت فرشته حمل میشود و این هشت فرشته خدا را تسبیح کرده و میتوانند برای افرادی شفاعت کنند. اطراف عرش هم مقربان و فرشتگان هستند.
بر پایه قرآن، انسان خلیفه و جانشین اقوام پیشین است که فساد عالمگیر داشتند لذا خداوند انسان را گرامی داشت و به عالیترین شکل آفرید. این کرامت عظیم همانند یک تیغ دو لبه است یعنی علاوه بر اینکه انسانها گرامی داشته شدهاند در معرض خطر بزرگ قرار دارند و اگر سقوط کنند سقوط خطرناکی خواهند داشت. همچنین خداوند به انسان ابزارهای شناختی داده است که نیکی و بدی را تشخیص دهند. به این ترتیب، شناختهایی از جنس امور ارزشی و تجویزی برای فرد ایجاد میشود که از طریق آن میتواند مسیر هدایت را طی کند و تعقل در امور ارزشی برای کسی ایجاد میشود که ابتدا شناختهای توصیفی را کسب کرده باشد و وضعیت مطلوب جهان را به خوبی بشناسد.
انتهای پیام