در ادامه سلسلهنشستها و گفتوگوهای تحلیلی درباره آسیبشناسی وضعیت جلسات قرآن در ایران از مهدی دغاغله، قاری و مدرس پیشکسوت قرآن، دعوت کردیم. بخش نخست این گفتوگوی تفصیلی را میخوانید؛
ایکنا- جناب آقای دغاغله در ابتدا بیشتر خود را برای مخاطبان خبرگزاری معرفی کنید تا گفتوگو را با پرسشهای دیگر پی بگیریم.
اهل خوزستان هستم. از دوره کودکی به دلیل اینکه پدر و مادر اهل قرآن بودند با تلاوت قرآن آشنا شدم. رفتهرفته که در این فن تسلط پیدا کردم، توانستم در مسابقات قرآن شرکت کنم. در سالهای ابتدایی دهه 60، که در مقطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان تحصیل میکردم، در مسابقات قرآن آموزش و پرورش شرکت کردم و توانستم به مقطع کشوری این مسابقات راه یابم.
روند حضورم در مسابقات ادامه یافت و در سال 1364 به مسابقات بینالمللی سوریه اعزام شدم و توانستم رتبه نخست را کسب کنم. البته این مسابقات به معنایی که امروز شایع است، بینالمللی نبود، زیرا رقابت بین تعداد اندکی از کشورها بود.
افزون بر این، تحصیلات دانشگاهی را هم پی گرفتم و توانستم در مقطع دکترای رشته زبان و ادبیات عربی فارغالتحصیل شوم. پس از این مراحل، اکنون به تدریس علوم قرآنی، قرائات قرآن، تفسیر موضوعی و زبان و ادبیات عرب در دانشگاه اشتغال دارم و در فنون تلاوت قرآن نیز افزون بر اینکه جلسه قرآن برگزار میکنم، به تألیف کتب و داوری در مسابقات هم میپردازم.
ایکنا- کمی از فضای قرآنی حاکم بر استان خوزستان بگویید، جلسات قرآن در این استان چه وضعیتی دارد و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه بود؟
سابقه تلاوت قرآن در خوزستان را دست کم میتوان به 700 سال پیش رساند، زیرا «ابن جزری» در کتاب خود از «ابوعلی الاهوازی» نام برده و از این سخن گفته که او شیخالقراء آن عصر و استادش بوده است. پس از حیث تاریخی وضعیت خوزستان به این صورت است. همچنین، بر اساس مصاحبههایی که از برخی بزرگان باقی مانده میتوان به این نتیجه رسید که دو سده قبل در خوزستان جلسات سنتی قرآن برپا میشد.
در آن زمان در مناطق جنوبی ایران به خصوص خوزستان و جنوب عراق به روایت «دوری» تلاوت میکردند و در ادامه، قرائت به روایت «حفص از عاصم» رواج پیدا کرد و جانشین قرائت به روایت دوری شد. دلیل رواج روایت حفص نیز تأکید عثمانیها بر این روایت بود. این روند تا سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تداوم یافت. تا جایی که سن من اقتضا میکند و به خاطر میآورم، در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و اوایل پیروزی انقلاب در خوزستان جلساتی برپا میشد که در آنها شرکت میکردم.
از جمله اساتید مطرح خوزستان استادان «معلمی» و «قیّم» بودند. مرحوم قیم یکی از اساتیدی بود که در مسابقات کشوری هم داوری میکرد. او اهل خوزستان بود، اما در تهران زندگی میکرد و هرگاه به خوزستان بازمیگشت جلسات قرآنش دایر بود که در جلساتشان شرکت میکردیم. نکاتی که در جلسات توسط ایشان مطرح شد ضبط شده و این نوارهای کاست تبدیل به فایلهای صوتی شدهاند و از آنها استفاده میکنیم.
نکته جالب توجه این است که نکاتی که در سالهای ابتدایی دهه 60 در جلسه مرحوم قیم از آنها سخن میرفت در حال حاضر رواج یافته که از جمله آنها اهمیت معنامحوری در تلاوت است. علاوه بر این، مرحوم قیم به کشور مصر هم رفتوآمد میکرد و برخی از نکاتی را که از مصریها میآموخت ارائه میداد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب نیز جلسات قرآن در خوزستان تداوم یافت و امروزه هم این جلسات دایر است.
ایکنا- به سابقه 700ساله تلاوت اشاره کردید. آیا در آن زمان تلاوت به معنای هنریاش رواج داشت؟ یعنی به تلاوت آهنگین میپرداختند و تلاوت تحقیق داشتند؟
این پرسش شما تخصصی است و پاسخ به آن مجال مفصلی را میطلبد. به صورت اجمالی باید بگویم که تلاوت آهنگین قرآن از ابتدا وجود داشته است، اما مسئله روی سرعت تلاوت یعنی کندی و تندی آن است. امروزه تلاوت ترتیل تلاوتی است که هر صفحه در سه تا چهار دقیقه خوانده شود. در تحدیر، هر صفحه در دو دقیقه خوانده میشود و اگر تلاوت هر صفحه حدود هفت دقیقه به طول انجامد تلاوت به صورت تحقیق انجام شده است. این تقسیمبندیها پیشتر وجود نداشته، زیرا معیار زمانی مطرح نبوده است، اما نمیتوان رواج تلاوت آهنگین در زمانهای دور را نفی کرد.
یکی از دلایلی که نشان میدهد همواره تلاوت آهنگین وجود داشته این است که اساساً نمیتوان بدون کاربست نغمات به تلاوت قرآن پرداخت، چنانکه نمیتوان بدون حروف حرف زد. اگر کسی ادعا کند که در زمانهای گذشته نظیر عصر نبوی(ص) تلاوت قرآن به صورت آهنگین وجود نداشته مانند این است که ادعا کند برای سخن گفتن هم وجود زبان لازم نیست. پس مسئله کاملاً واضح است. بر این اساس تلاوت آهنگین وجود داشته اما شاید تلاوتها کمتر از تنوع برخوردار بودند یا سرعت تلاوتها متفاوت بود.
افزون بر این، از نقش تصوف هم نمیتوان چشمپوشی کرد. یکی از عوامل در توجه به تلاوت آهنگین قرآن، متصوفه بودهاند. در گذشته به کسانی که اصطلاحاً اهل دل و عابد بودند متصوفه اطلاق میشد. هنگامی که تصوف توسعه یافت، زیرا سماع و دیگر عبادتهای آنها همراه با موسیقی و آهنگ بود و به تلاوت آهنگین قرآن هم اقبال نشان دادند.
بر همین اساس بسیاری از قاریان گذشته از متصوفه متأثر شدند و شکلگیری تلاوت تحقیق را باید متأثر از نقش متصوفه تلقی کرد. البته ممکن است نظر من موافق یا مخالفانی داشته باشد، اما اگر به لحاظ تاریخی با مسئله مواجه شوید، میبینید که همینطور است و نمیتوان نقش تصوف را نادیده گرفت.
ایکنا- به بحث جلسات قرآن بازگردیم. به نظر میرسد در نحوه ارتباط برقرار کردن با قرآن، زبان نقش مهمی داشته باشد. بر همین اساس انتظار میرود در مناطقی که زبان قرآن را میفهمند فضا به لحاظ فرهنگی برای انس با قرآن فراهمتر باشد. آیا در خوزستان نیز چنین است؟
آشنایی مردم جنوب کشور با زبان عربی بر کسی پوشیده نیست، اما این مسئله سبب نشده است که در این مناطق قاریان بیشتر یا باکیفیتتری داشته باشیم. حتی چنین نیست که مستمعان قرآن هم نسبت به دیگر مناطق بیشتر باشند. بنابر این قرآن در میان عربزبانها نیز مهجور و مظلوم است. نکته دیگر درباره مردم جنوب کشور اینکه آنها قرآن را راحتتر و بهتر میفهمند، اما سبک تلاوتشان مصری نیست و چندان با این سبک آشنایی ندارند، بلکه مردم بیشتر با مکتب عراقی آشنا هستند که این سبک بیشتر به روضهخوانی عربی نزدیک است.
ایکنا- مردم جنوب کشور با مکتب عراقی آشنا هستند. آیا این امر میتواند سبب شود که مکاتب مختلف تلاوت قرآن در کانون توجه قرار گیرند؟ برای نمونه میتوان تلاوت را از انحصار سبک مصری خارج کرد و گفت که در هر منطقهای بر اساس مکتبی که رایج است قرآن تلاوت شود؟
من به کشور عراق رفتوآمدهای زیادی دارم و به همکاری قرآنی با عتبه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) میپردازم. جالب است که در عراق هم هنگامی که قرار است علاقهمندان در مسابقات شرکت کنند یا به تلاوتی در سطوح رسمی بپردازند، سبک مصری را انتخاب میکنند. البته به دلیل از بین نرفتن سبک عراقی، مسابقات جداگانهای با محوریت تلاوت بر همین سبک اجرا میکنند، اما سبک غالب و رسمی سبک مصری است.
نکته دیگر اینکه امروزه باید سبک مصری را سبک شامل نام نهاد، زیرا تعداد افرادی که به این سبک قرآن میخوانند بیش از مصریها است. حدود دو میلیارد مسلمان داریم که یکسوم آن عربزبان هستند و همه قرآن را با سبک مصری میخوانند. پس این سبک از ملکیت انحصاری مصریها خارج است و باید آن را سبک شامل یا عمومی یا اسلامی دانست.
اگر مواجهه ما اینچنین باشد مشکل حل خواهد شد و در این صورت قاریان کشورهای مختلف براساس موسیقیای که در آن کشورها رواج دارد میتوانند به نوآوری هم بپردازند. برای نمونه در ایران سبک غالب تلاوت قرآن سبک مصری یا شامل است، اما در برخی آکسانها یا ریزنغمهها میتوان رگههایی از نغمههای ایرانی مانند ترکی یا کردی را مشاهده کرد. بنابر این تلاوت به سبک شامل انجام میشود، اما در آن نشانههایی وجود دارد که مشخص میکند، تلاوت به کدام منطقه جغرافیایی تعلق دارد.
نکته پایانی در پاسخ به این پرسش این است که پرداختن و برجسته کردن مکاتب دیگر تلاوت قرآن هنگامی توجیه دارد که در مورد مکاتب مختلف تلاوت رقابت وجود داشته باشد؛ یعنی اگر تلاوتی به سبک حجازی، تونسی یا عراقی برای مردم پخش شد، از همه اینها استقبال کنند که البته چنین نیست. پس چون این مکاتب مشتری چندانی ندارند، نپرداختن به آنها اشکالی نخواهد داشت.
ایکنا- به نظر شما یک جلسه قرآن استاندارد باید چه مؤلفههایی داشته باشد؟ به بیان دیگر، اگر شما جلسه قرآن داشته باشید، به مباحث تخصصی و هنری یا آموزش عمومی میپردازید یا به مباحث مربوط به فهم آیات؟
همه این مواردی که از آنها سخن به میان آوردید، میتواند در یک جلسه موضوعیت داشته باشند، البته ممکن است در یک جلسه قرآن برخی مؤلفهها پررنگتر و برخی مؤلفهها کمرنگتر باشند که ایرادی هم ندارد. باید توجه کنیم که در مواجهه با قرآن دو رویکرد کلان وجود دارد: رویکرد نخست، ذکرمحور و ثوابمحور است؛ یعنی افراد به نیت کسب ثواب و گفتن ذکر به تلاوت قرآن میپردازند. ذکر یکی از اسامی قرآن است و تلاوت به مثابه ذکر گفتن خواهد بود. پس چون آیات قرآن وحی الهی است، نگاه کردن به آن بدون اینکه آیه را بفهمیم یا نفهمیم یا حتی سواد داشته باشیم که آن را بخوانیم یا نخوانیم ثواب دارد.
تلاوت قرآن با این رویکرد مستلزم رعایت مسائل فنی نظیر صوت، لحن و ... نیست؛ چون نیت کسب ثواب است و در این صورت خدا هم به دنبال گرفتن ایرادات صوتی و لحنی قاری نخواهد بود. بر این اساس یک وقت میگوییم نشستن در مسجد به خودی خود عبادت است، حتی اگر نماز هم خوانده نشود، بلکه همان انتظار برای نماز موجب ترتب ثواب است. حال نشستن در جلسه قرآن هم میتواند چنین حکمی داشته باشد؛ یعنی ممکن است جلسات عمومی قرآن را داشته باشید که درهای آن به روی عموم مردم باز باشد و هر کسی که دوست دارد برای کسب ثواب به این جلسات بیاید.
رویکرد دومی که میتوان در مواجهه با قرآن داشت رویکرد تخصصی است. در این رویکرد هدف تربیت قاریان حرفهای خواهد بود. افرادی دوست دارند تا در مسابقات قرآن شرکت کنند یا به عنوان یک قاری قرآن شناخته شوند که میتوانند در جلسات تخصصی شرکت کنند. در اینجا مسئله نیت چندان مطرح نیست بله مؤلفههایی نظیر صوت، لحن و... محل توجه قرار میگیرند. یکی از خصوصیات تلاوت حرفهای این است که برای این نوع تلاوت مشتری وجود دارد و چون قاری باید برای جمعی از مردم به تلاوت بپردازد، مسئولیتش بیشتر خواهد بود.
بر این اساس، میتوان دو نوع جلسه قرآن داشت: عمومی و تخصصی. البته اگر استاد جلسه روی مسائل مختلف تسلط داشته باشد میتواند جلسه قرآن جامعی را تشکیل بدهد که من همچنین جلسهای را میپسندم. پس به میزانی که استاد جلسه به مباحث مختلف احاطه داشته باشد، جلسه قرآن هم میتواند برکات بیشتری داشته باشد که قابل شمارش نیست.
ایکنا- نظر شما درباره وجوه اجتماعی یک جلسه قرآن چیست؟ آیا میتوان از خدمات متقابل جلسات قرآن با اجتماع هم سخن به میان آورد؟
شک نکنید که چنین است، زیرا جلسه قرآن به مثابه یک پایگاه تربیتی بسیار بااهمیت است. گزارهای با این مضمون وجود دارد که اگر کسی میخواهد همه چیز را به فرزندش بیاموزد، با او قرآن را آموزش دهد، بدین ترتیب اگر در جامعه هم اشکالاتی وجود داشته باشد، نشانهای است که فاصله میان جامعه و قرآن را بازتاب میدهد. از طرفی روایت شده است: «اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ». از این رو باید در فتنهها به قرآن پناه برد. پس اگر با وجود قرآن همچنان مشکلات اجتماعی به قوت خود باقی بود، نشان میدهد که به درستی قرآن را پناهگاه خود نکردهایم. بر این اساس، باید با همین رویکرد به جلسات قرآن نگریست.
ایکنا- از دو رویکرد کلان درباره جلسات قرآن سخن گفتید. فکر میکنید که بتوانیم یک رویکرد را به لحاظ اهمیت بر دیگری ترجیح دهیم؟
بله، به نظر بنده اهمیت جلسات قرآن با رویکرد نخست، یعنی جلسات عمومی بیشتر است. افرادی که به دنبال یادگیری هنر تلاوت قرآن هستند اندکاند و حتی میتوانند به منزل اساتید مراجعه کنند یا در جلسات کارگاهی به تلاوت بپردازند و آموزشهای لازم را دریافت کنند، اما جلسات عمومی قرآن باید همانند آب جاری در جریان باشد. هر چند تعداد آنها اندک باشد، اما اگر به صورت دائمی برگزار شود، برکات بسیار زیادی خواهد داشت. از طرفی نباید فراموش کرد که این جلسات نیز به تکرار نمیافتند، زیرا بر اساس روایات بازتاب یافته در منابع روایی شیعه، قرآن همانند ماه و خورشید جریان دارد؛ یعنی همانطور که مردم از جریان ماه و خورشید ملول نمیشوند از خواندن قرآن هم ملول نخواهند شد و اهمیت جلسات قرآن را هم باید ذیل همین قسم روایات فهم کرد.
ادامه دارد ...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام