نقد سازنده و انتقادپذیری در تعالیم دینی مورد تأکید قرار گرفته است. آنکه گوش فرامیدهد و نیز نقد و بررسی میکند، تمام پیامدهای خوب و بد و زیبا و زشت سخن را میسنجد و آنگاه دست به گزینش میزند. به هنگام برگزیدن نیز میان خوبها و خوبترها به گونهای ارزیابی میکند و در پایان با آگاهی و بررسی همهجانبه، سخن نیکوتر و پیشنهاد به واقع نزدیکتر و برنامه خردمندانهتر را برمیگزیند.
ابراهیم فیاض، جامعهشناس، در گفتوگو با ایکنا، در رابطه با فرهنگ نقد و انتقادپذیری و نیز آموزش نقدی که منجر به اصلاح در جامعه شود، اظهار کرد: یک جامعه پویا باید چارچوب انتقادی داشته باشد و یک قسمت از تمام دانشهای بشری انتقاد است. علم تجربی از فلسفه انتقاد میکند که به کلیات مباحث میاندیشد و علم تجربی جزئی بحث میکند.
وی افزود: نقد به معنای بررسی و لازمه دانش، نقد و بررسی است و اگر در جامعهای دانش وجود داشته باشد، حتماً در آن نقد هم وجود دارد. هرچه در جامعهای دانش بیشتر باشد نقد، بررسی و انتقاد هم بیشتر است. در جامعه ما نقد وجود ندارد، چراکه جامعهای دانشمحور نیست و به همین دلیل با ورود کوچکترین تکنولوژی جدید دچار بحران میشویم. از دوره مشروطه با آمدن دانش جدیدی به نام روزنامه و روزنامهنگاری جامعه دچار بحران شد. در دوره مصدق با آمدن رادیو جامعه دچار بحران شد و تلویزیون در انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشت و آنچه کار شاه را تمام کرد نوار کاست بود. یعنی انقلاب ما با کاست صورت گرفت. اکنون نیز دلیل این بحرانها، ماهواره و شبکههای اجتماعی است. اینها نشاندهنده این است که اگر جامعه دانشی داشتیم، باید قبل از هر چیز آن را بررسی میکردیم و اگر سواد رسانهای و سواد تکنولوژی داشتیم، به این وضعیت دچار نمیشدیم.
این جامعهشناس با بیان اینکه با دانش میتوان فرهنگ نقد را در جامعه نهادینه کرد، ادامه داد: دانش فقط علم تجربی نیست، بلکه عیار آن فلسفه و عرفان نیز میتواند باشد. جامعهای که دچار بیمعنایی میشود، عرفان به کمک آن میآید و اگر جامعهای دچار بحرانی مثل کرونا شود، علم تجربی و پزشکی به میان میآید و پزشکان نقش ایفا میکنند. در نتیجه هرچه جامعه دانشمحور باشد، انتقاد و بررسی هم در آن بیشتر است.
فیاض تصریح کرد: اگر دانشگاههای ما انتقادی بود، هرگز در آن فحاشی نمیشد. چون انتقاد کردن بلد نیستیم شورش و خشونت ایجاد میشود. علت این موضوع نداشتن دانش انتقادی است. چون شخص بلد نیست که صحبت کند به فحش متوسل میشود.
وی ادامه داد: ما علوم انسانیای نداریم که بُعد انتقادی جامعه را بررسی کند و اگر بررسی هم کند، غربگرایی است و میگوید که باید مثل غرب شویم. علوم انسانی را ضعیف کردند و مدام صحبت از علوم انسانی اسلامی شد و کاری هم انجام نشد. حتی نمیتوانند بگویند که مبانی اسلام کجاست. از حوزههای علمیه بپرسید که اگر در دنیای امروز بخواهید، مبانی اسلامشناسی را بنویسید چه مینویسید؟ آیا کتابی دارند که به ما بدهند؟ خیر. حوزههای علمیه مبانی اسلامشناسی ندارند. یک کتاب تعلیمات دینی صحیح برای دانشآموزان نوشته نشده است. این کتاب را باید حوزهها مینوشتند، اما چرا ننوشتند؟
این جامعهشناس تأکید کرد: اگر موضوعی در سطح دانش و تئوری حل نشود، حتماً به سطح واقعیت میرسد؛ یعنی به شورش و خشونت کشیده میشود. اکنون اگر پیام این شورش و جنبشی که امروز شروع شده است فهمیده نشود سال بعد بدتر از امروز خواهد بود. ما از مرحله انتقاد سازنده گذشتیم و وارد جنبشهای اجتماعی با لحن تند و نقادی شدید شدیم.
انتهای پیام