جامعهای را تصور کنید که مردم، (بدون تفکیک مردم و مسئولان یا دولت و ملت) خیرخواه هم هستند و همانگونه که بارها در قرآن و احادیث تشویق به گفتوگو با زبان لین و نرم شده و خداوند پیامبرش را به گفتوگو با نرمی و خوشخویی با مردم تشویق کرده، با هم سخن میگویند، همدیگر را به خیر دعوت و از بدی نهی میکنند؛ در چنین جامعهای خوبیها ملکه شده و بدیها نمود و جلوه خود را از دست میدهد و آشکارا از بدی اجتناب میشود و جامعه به دور از تنش به رشد خود ادامه میدهد؛ این حقیقت امر به معروف و نهی از منکر است.
حال جامعهای را تصور کنید که به جای همان زبان نرم و نیکو که اولین و مهمترین گام برای امر به معروف و نهی از منکر است، از مأمورانی که برای مواجهه با خلافکاران آموزش دیدهاند، برای مجبور کردن بانوان به رعایت یک اصل دینی استفاده شود؛ آیا آن اصل دینی محقق میشود؟ آیا مسئلهای اعتقادی به زور به مرحله باور و یقین میرسد؟ آیا کارکرد آن دستور دینی با اجبار و ایجاد رعب و ترس و یا جریمه نقدی برای جامعه تشریح میشود؟ آیا با اجبار امر به معروف و نهی از منکر محقق میشود؟
امام على عليه السلام فرمودند: «زن گُل است، نه پيشكار؛ پس در همه حال، با او مدارا كن و با وى به خوبى همنشينى نما تا زندگىات باصفا شود». در جای جای مباحث دینی نیز نسبت به ظرافت و حساسیت روحی و احساسی زنان به مسئولان و مردان تذکر داده شده است. پس چگونه است که به اسم اجرای یک امر دینی، سایر دستورات اسلامی از جمله استفاده از زبان نرم، گفتوگو و استدلال و توجه به لطافت و ظرافت روحی و جسمی بانوان نادیده گرفته میشود؟ آیا همین قصور بزرگ، مانع تحقق امر به معروف نمیشود؟ آیا اصل سازنده بودن امر به معروف زیر سؤال نمیرود؟
کجای دین اسلام اجازه داده شده برای وا داشتن بانوان به رعایت حجاب، فشار روانی و ترس به آنها وارد شود، آنها دستگیر و همانند مجرمان بدون حضور والدینشان به محلی دیگر (حتی برای تذکر و یا گرفتن تعهد) برده شوند؟ آیا در زمان حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) که حکومت اسلامی محقق شده بود، این بزرگواران در جامعه برای امر به معروف، گشت ارشاد راهاندازی کرده بودند؟ هیچ کجای تاریخ اسلام شاهد چنین روشی برای تذکر دادن به مردم نیستیم.
سالهاست که گشت ارشاد با تغییر نام و حفظ رویکرد با عنوان پلیس امنیت اخلاقی در حال فعالیت است. جالب اینکه عدم فعالیت این گشت به عنوان یکی از راهکارهای جلب اعتماد و رأی مردم در انتخابات مختلف مد نظر و توجه نامزدهای انتخاباتی قرار داشته و قدر مسلم در آینده نیز خواهد بود و این یعنی بسیاری از مسئولان کشور هم با عدم کارایی اجبار (همانگونه که اسلام هم بر آن تأکید دارد) برای عمل به دستورات دینی واقف هستند.
تقریباً همه ما کمابیش با نحوه برخورد مأموران این گشتها با دختران و زنان آشنا هستیم و عملاً هیچ نیازی به انتشار تصاویر دوربینهای مدار بسته از مراکز پلیس نیست. مسئله مهم نحوه دستگیری این افراد است. همه ما دختران مضطرب و وحشت زده و خانوادههای مستاصل آنها را دیدهایم که فرزندانشان را مقابل چشمانشان سوار ماشین میکنند و با خود میبرند. فشار روانی که چنین رفتارهایی بر افراد و خانوادههای آنها وارد میکند بسیار زیاد است. همین فشار روانی به شدت سلامت افراد را به خطر میاندازد و آنها را در معرض آسیب قرار میدهد.
چندی پیش تصاویر مادری که در تلاش برای ممانعت از بردن دخترش توسط مأموران گشت ارشاد بود منتشر شد؛ مادری که مدام فریاد میزد دخترش بیمار است. بعد از آن نیز تصاویر بسیار ناراحت کنندهای از رفتار نامناسب مأموران با بانوان منتشر شد. تصاویری که در آن یک مأمور مرد در حال بدرفتاری و بردن یک دختر جوان بود. اتفاقهایی که با مسببان آنها هیچ برخوردی نشد پس واضح بود که این مماشات با بدرفتاریهای صورت گرفته با مردم در نهایت به یک فاجعه خواهد انجامید؛ فاجعه مرگ یک انسان.
یک دختر 22 ساله جان خود را از دست داد؛ این یک حقیقت فاجعهبار است. در پی این فاجعه، رئیس جمهور که در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در ازبکستان به سر میبرد، دستور پیگیری داد. رئیس مجلس، تعدادی از نمایندگان مجلس، وزیر کشور و ... نیز یا دستور پیگیری دادند یا اعلام کردند پیگیر این مسئله خواهند بود. بسیاری از سیاستمداران داخلی و خارجی، ورزشکاران، هنرمندان و تقریباً افرادی از همه اقشار جامعه این اتفاق را محکوم کردند. اما آیا محکومیتها آن دختر را به آغوش خانوادهاش باز میگرداند.
وقتی آموزههای دینی و تعریفی که از امر به معروف و شرایط آن وجود دارد را مرور میکنیم، چه شباهتی بین عملکرد کنونی گشتهای ارشاد با این حکم دینی وجود دارد؟ چند نفر پس از این اتفاق امر به معروف و یا نهی از منکر بدحجابی شدهاند. آیا همین مسائل موجب واکنشهای منفیتر به حجاب و حتی افراد محجبه نمیشود؟
اگر فعالیت گشت ارشاد یا همان پلیس امنیت اخلاقی، نتیجه مثبتی داشت و افراد در پی این فعالیتها باحجاب میشوند، پس چرا روند بدحجابی در جامعه رو به گسترش است؟ اگر آنچه تصاویر از پوشش خانم مهسا امینی نشان میدهد را ملاک دستگیری بانوان به دلیل بیحجابی بدانیم چند درصد از بانوان کشور باید دستگیر و راهی مراکز پلیس شوند؟ اگر گرفتن تعهد و توجیه هدف عملکرد پلیس امنیت اخلاقی است، آیا از طریق دیگر نمیشود این افراد را توجیه کرد؟ چرا با ایجاد رعب و وحشت و دستگیر کردن افراد همانند مجرمان میخواهیم افراد را امر به معروف کنیم؟
هرگز فراموش نکنیم آنچه رخ داده به پای اسلام نوشته میشود اسلامی که هرگز چنین رفتارهایی را نمیپذیرد. حضرت علی(ع) در مواجهه با بیاحترامی به یک بانوی یهودی که تحت حمایت حکومت اسلامی زندگی میکرد، فرمودند: «اطلاع یافتهام یکى از سربازان معاویه به یک زن مسلمان حمله کرده و دیگرى به زنى غیر مسلمان که با مسلمانان هم پیمان بوده است و سپس طلاهاى او را از بدنش بزور بیرون آورده است و زن تنها وسیله دفاعش التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده است. سربازان معاویه بدون رنج و زحمت و بدون ریختن یک قطره خون و زخم دیدن با دست پر بازگشتهاند. اگر مرد مسلمانى از این پس از روى تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمىشود.»
دینداری ما چقدر به امام انسانیت شباهت دارد؟
به قلم زهرا ایرجی
انتهای پیام