شش سند تاریخی بر وجود حضرت رقیه(س)
کد خبر: 4082711
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۱

شش سند تاریخی بر وجود حضرت رقیه(س)

محمدرضا سنگری با اشاره به برخی ابهامات درباره حضرت رقیه(س) و نفی وجود ایشان از طرف عده‌ای، به بیان چند مستند تاریخی در باب وجود ایشان پرداخت.

محمدرضا سنگریبه گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، عاشورا پژوه و نویسنده کتاب «آینه در کربلاست» شب گذشته، 11 شهریور در برنامه سالروز شهادت حضرت رقیه(س) در موکب الی طریق کربلا به بیان مستندات تاریخی وجود حضرت رقیه(س) پرداخت. متن سخنان او به شرح زیر است:

یاد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحسن شفیعی که سال گذشته در این موکب حضور داشت را گرامی‌ می‌دارم. دریغ است که در ابتدا از چند خصوصیت این بنده صالح خدا یاد نکنم. اینان شاگردان مکتب اباعبدالله(ع) بودند. او با جانش، اباعبدالله الحسین(ع) را زیسته بود. هم نفس با این فرهنگ و راه و کنش و منش، رشد و تعالی یافته بود. 

کسی از حضرت اباعبدالله(ع) سؤال کرد «ادب چیست؟» حضرت فرمودند: «هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ» ادب آن است که وقتی از خانه بیرون می‌آیی و با دیگران مواجه می‌شوی خود را از هیچ کس بالاتر احساس و ادراک نکنید. حتی تصور نکنید من از او برتر و بالاترم. هیچ کس نمی‌داند آن شخص که ما او را به حساب نمی‎‌آوریم ممکن است در پیشگاه خدای خود، ارج و اجر و جایگاه والا داشته باشد. حتی اگر ظاهر مقبول نداشته باشد.

این را بسیار تجربه کرده‌ام. گاهی در محافل و جلسات به کسی برخورد کرده‌ام که ظاهرش شاید چندان با معیارها و ضوابطی که ما می‌پذیریم، همخوان نبوده است، اما وقتی پای صحبت او نشسته‌ام، دیدم که چه ارتباطی دارد و گاهی زمینه رشک جان ما را برمی‌انگیخت. این خصوصیت ادب به‌ویژه در مقابل اهل بیت(ع) خصوصیتی بود که در کمال و در نهایت تعالی در وجود حجت‌الاسلام والمسلمین شفیعی کاملاً دیده می‌شد.

تواضع او در مقابل کسانی که به این راه معتقد بودند و در این راه تلاش می‌کردند، حتی اگر اندک تلاشی داشتند، آشکار بود. این خصوصیت بارزی است که باید در ما باشد. اگر کسی را می‌بینید که در این مجالس چای می‌ریزد، خوش‌آمد می‌گوید و به هر گونه‌ای نقشی دارد، اینها را ارج بگذارید و در مقابل آنها ادب و تواضع را رعایت کنیم.

این افتادگی و فروتنی و ادب حتی در سلوک او در هنگام برخورد با مردم دیده می‌شد. او مثل جدش رسول خدا(ص) «من الناس، فی الناس و للناس» بود.  او هم از مردم بود، هم در مردم بود و هم برای مردم بود. خداوند در قرآن فرموده است که برخی به پیامبر(ص) اشکال می‌گرفتند که «هو اذن». او، همه گوش است. حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحسن شفیعی مطابق سیره جدش، با تمام وجود به کسانی که نزد او می‌آمدند گوش می‌سپرد، کمک می‌کرد، اگر نیاز بود تلفن می‌کرد. سرانگشت گره گشا داشت. این خصوصیت را از حضرت ابالفضل(ع) آموخته بود که شش امام درباره حضرت فرموده بودند: «واسیت بنفسک» تو با جان خود مواسات می‌کردی، غمخواری و همدلی می‌کردی.

خصوصیت دیگر ایشان این است که بسیار کودکان را دوست می‌داشت و به آنها احترام می‌گذاشت. عبیدالله بن حر جُعفی در قصر بنی مقاتل یک منزل مانده به کربلا، می‌گوید وقتی امام به سراغ من آمد (چون امام او را دعوت کرد، اما او امام را همراهی نکرد)، من پیشنهاد اسبم را به او دادم، امام فرمود: ما خود تو را می‌خواهیم. امام وقتی برمی‌گشت بچه‌ها دنبال او می‌دویدند و دور او حلقه می‌زدند. عاشقانه دور امام می‌چرخیدند، عبایش را می‌گرفتند، دستش را می‌گرفتند و می‌بوسیدند و من گریه‌ام گرفت چون می‌دانستم چند روز دیگر او را از دست خواهند داد.

حجت‌الاسلام شفیعی کودکان را دوست می‌داشت و حتی شنیده‌ام نقاشی بچه‌ها را نگه می‌داشت. بچه‌ها با او انس و الفت داشتند. سال گذشته وقتی روضه حضرت رقیه(س) را شروع کردم اولین صدایی که به گوشم رسید دست ایشان بود که محکم به پایش خورد و بعد با هر دو دست به پا می‌زد و گریه می‌کرد. این‌قدر گریه‌اش بلند بود که انگار همه مجلس در او خلاصه شده است. 

پیشنهاد سال گذشته این مرد بزرگ این بود که وجه مستند حضرت رقیه(س) مطرح شود. ابهام‌ها و سؤالاتی در باب حضرت رقیه(س) وجود دارد. این اشتباه است که بعضی گفته‌اند استاد شهید مطهری به وجود رقیه(س) اعتقاد ندارند؛ چنین چیزی درست نیست. آنچه استاد مطهری در حماسه حسینی مطرح می‌کنند مباحث تحریفی حول این موضوع است و گرنه شخصیت حضرت رقیه(س) را نفی نمی‌کنند.

برای اثبات وجود حضرت رقیه(س) چند نکته و سند را مطرح می‌کنم. منابعی به وجود این شخصیت البته با اختلافاتی در نام‌ها (زبیده، فاطمه و ...) اشاره کرده‌اند. چند سؤال درباره وجود این دختر کوچک حضرت اباعبدالله(ع) مطرح است: اولین مسئله‌ای که مطرح کرده‌اند این است که در میان فرزندان امام حسین(ع) به نام او اشاره نشده است و اگر هم اشاره شده، نام‌های متعدد و متفاوت گفته شده است.

نکته دیگری که گفته‌اند این است که شاید این حضرت رقیه، دختر امیرالمؤمنین(ع) همسر مسلم به عقیل باشد، چون برخی جاها از او به نام «رقیه بنت علی» یاد شده است.

سند اول

چند دلیل بر وجود این شخصیت وجود دارد که آنها را از منابع معتبر مطرح می‌کنم. حضرت اباعبدالله(ع) دو وداع دارند که این دو وداع را عقبه بن سمعان نقل می‌کند. یاران حضرت اباعبدالله(ع) در آغاز اجازه ندادند بنی هاشم به میدان بروند. آنها خود را پیش انداختند و وقتی تمام یاران به شهادت رسیدند یک نفر به نام عقبه بن سمعان باقی ماند. امام به او فرمان داد از کربلا بیرون برود. عقبه هر چه التماس و خواهش کرد که بماند، امام به او فرمود: «تو باید بیرون بروی». عقبه بن سمعان، کار بایگانی انجام می‌داد و در چند خورجین نامه‌هایی که مردم کوفه برای امام فرستاده بودند، جمع کرده و با خود همراه داشت.

از عقبه 113 روایت در مجموعه‌ طبری و کتاب‌های دیگر هست که اخیراً آنها را به صورت کتاب مستقلی چاپ کرده‌اند. حضرت اباعبدالله(ع) وقتی تنها شد، برای وداع به خیمه آمد. وداع اول حضرت اباعبدالله(ع) در کتاب «اللهوف» اثر سید بن طاووس چنین بیان شده است: «ثم قال یا اختاه، یا ام کلثوم و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه (دختر بزرگ حضرت اباعبدالله) و انت یا رباب» و فرمودند: مراقب باشید اگر من به شهادت رسیدم، گریبان چاک نزنید. چنگ به صورت نزنید و سخن ناروا به زبان نیاورید. این وداع اول است. لباس‌های امام در این وداع کمی خونی است. امام زخم برداشته است، اما زیاد نیست. این اولین جایی است که نام حضرت رقیه(س) مطرح می‌شود.

سند دوم

جای دیگر که نام حضرت رقیه(س) مطرح می‌شود در وداع دوم است. وقتی حضرت وارد خیمه شدند، اول به سراغ امام سجاد(ع) می‌روند. امام سجاد(ع) توصیف می‌کند وقتی پدرم نزدیکم آمد نفس که می‌کشید از حلقه‌های زره خون می‌جوشید. مرا در آغوش کشید و در گوشم دعای مادرش حضرت فاطمه(س) را زمزمه و پس از آن خداحافظی کرد.

توصیف کرده‌اند: جگر امام تشنه بود، سینه‌اش داغ و سرتاپایش زخم بود که شاخص‌ترین زخم، زخم سر امام بود. سر امام در این موقعیت به سبب ضربه‌ای که مالک بن نصر زده بود، زخم برداشته بود. امام کلاهی بر سر نهاد، دستمالی رویش گذاشت و عمامه خود را به دور آن پیچید و در این وضعیت، آماده میدان رفتن است. گفته شده حالت وداع دوم، از شدیدترین و سخت‌ترین حالت‌ها بود. حالت ناامیدی بر همه چیره شده بود. حضرت ابالفضل(ع) و علی اکبر(ع) نیستند. یاران نیستند. تمام خویشاوندان شهید شده‌اند. هیچ کس در این موقعیت نیست. امام خون محاسنش را پاک کرد. (آبی هم نیست که به صورت بزند). در این حالت صدا زد: «یا اختاه» اول حضرت زینب (س) را صدا زد. اولین کسی که از خمیه بیرون آمد دخترش رقیه بود. این توصیف را در وداع دوم گفته‌اند. امام او را در آغوش کشید. به سینه فشرد. گفت: «ابتا العطش العطش، فان الظما قد احرق قلبی» پدر خیلی تشنه‌ام. تشنگی قلبم را آتش زده است. وقتی اشکهایش جاری شد، امام اشک‌هایش را پاک کرد و فرمود: «لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة مادام منی الروح فی جثمانی» با این اشک‌ها آتشم نزد. در این دو وداع نام حضرت رقیه مطرح شده است.

سند سوم

سومین جایی که نام حضرت رقیه(س) مطرح می‌شود در اشعاری است که خود امام حسین(ع) سروده است. زمانی که حضرت می‌خواهند به میدان بروند. فرمودند:

الايا زينب يا سكينه! ايا ولدي!

من ذايكون لكم بعدي؛

الا يا رقيه! يا ام‌كلثوم! انتم وديعة ربي،

اليوم قد قرب الوعد

سند چهارم

چهارمین جایی که نام حضرت رقیه(س) مطرح می‌شود از خود حضرت زینب(س) است. وقتی اسرا وارد کوفه می‌شوند، حضرت زینب(س) با سر برادر سخن می‌گوید. دختر گریه می‌کند و حضرت زینب(س) خطاب به سر مبارک برادر می‌فرماید با فاطمه صغیره سخن بگو. این فاطمه صغیره، حضرت رقیه است و نمی‌تواند فاطمه(س) دختر بزرگ امام حسین(ع) باشد. من در کتاب «فاطمه عاشورا» مفصل درباره دختر بزرگ حضرت اباعبدالله(ع) توضیح داده‌ام که او در کربلا حدود بیست ساله است و با حسن مثنی ازدواج کرده است. بنابراین مراد از فاطمه صغیره در این سخن، حضرت رقیه(س) است.

اینکه گاهی می‌گویند «رقیه بنت علی» برای این است که گاهی واسطه‌ها حذف می‌شوند و فرزندان را مستقیم به حضرت علی(ع) منتسب می‌کردند.

سند پنجم

پنجمین سند، مربوط به حضرت صادق(ع) است. پیش‌تر هم در اینجا گفته‌ام خوب است مجموعه روایاتی که از حضرت صادق(ع) درباره کربلا نقل شده، جمع آوری و تحلیل شود. امام صادق(ع) مجلس برگزار می‌کرد و شاعران نزد ایشان شعر می‌خواندند. یکی از این اشعار را سیف بن عمیر می‌خواند:

و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره عبدٌ لعبد عبید حیدر قنبر
و سکینه عنها السکینه فارقت لما ابتدیت بفرقه و تغیّر
و رقیّه رقّ الحسود لضعفها و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یجد جدیدها لثم عقیب دموعها لم یکرر
لم اءنسها وسکینه و رقیه یبکینه بتحسر و تزفّر

من کسی هستم که عبد عبد عبد قنبرم(غلام امیرالمؤمنین) و سکینه همان کسی که به فراق پدرش به چه رنج‌ها دچار شد و رقیه که دشمنان هم بر حال او دلسوزی کردند. همان سیکنه و رقیه که با حسرت و آه جگرسوز بر پدرشان گریه می‌کردند. منبع این اشعار کتاب «منتخب التواریخ» و جلد اول «دایره المعارف الاسلامیه» شیعه است.

سند ششم

منبع بعدی که مفصل تر درباره حضرت رقیه(س) سخن گفته است، کتاب کامل بهایی است. در این کتاب عماد الدین طبری (قرن هفتم) از کتاب «الهاویه» که متعلق به یک قرن قبل است، نقل می‌کند و به شخصت حضرت رقیه(س) و ماجرای شام اشاره کرده است.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۰۶/۱۳ - ۰۸:۵۵
0
0
البته کاش نظرات مستدلی هم که وجود حضرت رقیه را انکار میکنه اشاره میفرمودید
captcha