به گزارش ایکنا از اصفهان، جلیل جوکار، مدیر گروه هنر اسلامی دانشگاه هنر اصفهان در آیین گشایش نمایشگاه «سرخنگار» که روز گذشته، 30 مردادماه در عمارت سعدی حوزه هنری استان اصفهان برگزار شد، به بحث درباره گونهشناسی هنر عاشورایی پرداخت و اظهار کرد: دیرزمانی است که مقوله هنر اسلامی، از سوی هنرشناسان جهان در مراکز تحقیقاتی و دانشگاههای بزرگ دنیا مطرح شده است و امروزه بهعنوان یک رشته دانشگاهی معتبر و بینالمللی در بسیاری از دانشگاههای ایران و جهان در مقاطع مختلف تحصیلی، متخصص تربیت میکند، ولی همچنان چالشی بنیادین در میان متخصصان این رشته وجود دارد که به رویکرد اصلی در تعریف این بخش از هنر برمیگردد. برخی، هنر اسلامی را صرفاً هنری میدانند که در بستر جوامع مسلمان و در دوران پس از ظهور اسلام شکل گرفته است و برخی دیگر که عموماً از فلاسفه سنتگرا هستند، علاوه بر قائل بودن به شرایط قبلی، هنر اسلامی را هنری میدانند که برخاسته از بستر فرهنگ اسلامی است، هر اثر آن قدرت گفتمان اسلامی دارد و حکایتگر ژرفای اندیشه اسلامی است.
وی افزود: اگر از این منظر به آثاری که در دوران اسلامی و در جوامع مسلمان خلق شدهاند، نگاهی بیندازیم، تجلیات هر دو نگره را میتوانیم واکاویی و شناسایی کنیم. در وهله نخست، آثاری مییابیم که صرفاً دستساختههای کاربردی هستند و فقط میتوان آنها را آثار صنایعدستی دانست. بخش دیگر، دارای گفتمان فرهنگی هستند که میتوان آنها را آثار هنر سنتی نامید و بعضی نیز گفتمان فرهنگی اسلامی دارند که دقیقاً شایسته نام هنر اسلامی است. در یک اثر هنری، طرح و نقش و رنگ وظیفه گفتمان فرهنگی را بر عهده دارند و گاه حتی ماهیت و نوع کاربرد اثر نیز ریشه در فرهنگ و خاستگاه آن اثر دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان درباره زیرشاخههای هنر اسلامی، گفت: هنر شیعی را میتوان زیرمجموعه هنر اسلامی دانست و ذیل هنر شیعی، زیرشاخههای هنر علوی، هنر عاشورایی و هنر رضوی را شناسایی کرد که بهخصوص از دوران صفوی به این سو، در آثار هنر دینی ایران قابل واکاوی و بررسی هستند.
وی تصریح کرد: هنر عاشورایی بهعنوان یکی از برجستهترین اقسام هنر اسلامی شیعی، دارای گونهها و گستره وسیعی است. در طول تاریخ اسلام، بهویژه از دوران صفوی به این سو، مقاتل و حکایتهای واقعه عاشورا و شهادت سالار شهیدان و 72 تن از یارانش در کربلا، دستمایه خلق آثار فراوانی بوده است که بررسی وجوه هر بخش از آن، مجال و مقال مستقل و مفصلی طلب میکند.
جوکار شکلگیری ابتدایی هنر عاشورایی را در بستر شیوههای مرثیهخوانی و رسوم عزاداری شهدای کربلا دانست و افزود: سرودن اشعار در رثای سیدالشهدا و یارانش، خود به بستری برای شکلگیری تعزیهخوانی و موسیقی عاشورایی برمیگردد که هر کدام از آنها در مناطق مختلف ایران و جهان تشیع، تنوع فراوانی دارند. شعر بهعنوان یک متن بنیادین، همواره بستری بوده است تا براساس آن، پیرامتنها و فرامتنهای فراوانی شکل بگیرد و بسیاری دیگر از شاخههای هنر عاشورایی بر بستر این اشعار شکل گرفتهاند. شعر عاشورایی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در طول تاریخ تشیع، از عاشورای سال 61 هجری قمری، بنیان شکلگیری بسیاری از شاخههای دیگر هنر عاشورایی بوده است که هر کدام در تکنیک و ساختارهای هنری مستقلی، قابل بررسی و مطالعه هستند.
وی ادامه داد: اشعار عاشورایی را میتوان در قالبهای شعر کلاسیک فارسی، عربی، ترکی، هندی و... تا شعر نو و همچنین در قالبهای نوحهسرایی مشاهده کرد. این قالبها از نظر عروضی در هماهنگی با دستگاههای موسیقیایی بوده و این امر خود میتواند به انتخاب نوای متناسب با شعر، به هنرمند کمک شایانی کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان با نهادینه دانستن گزاره مشهور «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» در فرهنگ تشیع، گفت: اگرچه واقعه عاشورا دارای زمان و مکانی مشخص و مقدس است، ولی این گزاره زمینهساز احداث مکانهایی مابهازای کربلا در هر کوی و برزن میشود که نامش را حسینیه یا تکیه میگذارند و در ایام محرم تا اربعین حسینی، میعادگاه عاشقان امام حسین(ع) است. در راستای شکلگیری حسینیهها، دیگر هنرهای عاشورایی که از الزامات حسینیه و تکیه هستند، شکل میگیرند؛ هنرهایی همچون کتیبهنویسی اشعار، اسماء، زیارتنامهها و احادیث مرتبط با امام حسین(ع) و واقعه عاشورا و دیگر تزئینات وابسته به حسینیه و تکیه همچون هنر پردهکشی و نقاشیهای عاشورایی. همچنین عَلَم و علامتسازی که خود شامل بهکارگیری تکنیکهایی چون مشبک فولاد، طلاکوبی و نقرهکوبی روی فولاد، جُندهکاری فولاد و... میشود.
وی افزود: سنگآبسازی، دیگر هنر عاشورایی است که در زیرمجموعه حجاری شکل میگیرد و این سنگآبها همراه با کاسههای برنجی پنج تن و کتیبههای حجاری شده بر جدارش، در ورودی مساجد و حسینیهها، یادآور سقای تشنهلبان کربلا، حضرت اباالفضل العباس(ع) است. طبق تحقیقات انجام شده، هنر سنگآبسازی از دوران صفویه در ایران آغاز میشود و در دوره قاجار به اوج خود میرسد. در این هنگام، زیرشاخهای از آن متولد میشود که سقاخانه نام میگیرد و خیلی زود، به بخش جداییناپذیر معماری هر محله تبدیل میشود. در اینجا نیز شاهد حضور پررنگ خوشنویسی و نقاشی عاشورایی هستیم که فقط مواد اولیه از کاغذ، بوم و پارچه به کاشی هفت رنگ تغییر مییابد.
جوکار ترسیم قدیسی در نقاشی عاشورایی را به سه دسته تقسیم کرد و گفت: دسته نخست، شمایلنگاری است که مبتنی بر ذهنیت و خواست عامه شکل میگرفته و چهره امام حسین(ع) با هالهای از نور و حتی بدون هاله نور، فقط با چهرهای آرام و گاه متبسم با حسی معنوی نقش میشده که در بسیاری از پردههای عاشورایی بهجامانده از دوران قاجار و پهلوی قابل مشاهده است. دسته دوم، شمایلگریزی نام دارد که با توجه به نظر فقها، نقاش از ترسیم چهره قدیسین احتراز کرده و بُرهای بر روی ایشان میکشد. این نمونه نیز در بسیاری از نقاشیهای زیرلاکی عاشورایی بهجا مانده است. سومین دسته را میتوان شمایلستیزی نامید که در این رویکرد نمادین، اساساً یک فرم نمادین جایگزین و یادآور قدیس میشود و نقاش از ترسیم قدیسین بهطور کامل احتراز میکند. گاه شمشیر ذوالفقار، عدد 110 یا عدد 12 و یا شیری که شمشیر ذوالفقار در دست دارد، جایگزین شمایلنگاری حضرت علی(ع) میشود. درباره امام حسین(ع)، تصویر ذوالجناح زخمی و بیسوار، یادآور شهادت اوست و یا پنجه خونین، نماد دستان حضرت اباالفضل العباس(ع). پنجه زرین نیز گاهی نماد پنجتن آلعبا میشود.
وی گفت: در پردهنگاریهای عاشورایی به رسم دیرین نقاشی ایرانی، عموماً از پرسپکتیو نقطهای خبری نیست. آنچه حاکم است، پرسپکتیو مقامی نام دارد. همواره مقام بالای معنوی را با بزرگ کشیدن جثه او نسبت به سایرین نشان میدهند. البته با چهرههای نورانی خوشایند، در حالی که در میدان نبرد هستند و چهرهای آرام و باصلابت دارند که نشاندهنده نفس مطمئنه است.
این استاد دانشگاه درباره ورود فیلم و سریال به این عرصه مقدس، گفت: با ورود هنرمندان این عرصه، شاهد نمونههای خوشساخت و بارزی بودهایم. در این آثار علاوه بر عناصر بصری و موسیقی، دیالوگ و بازی پراحساس بازیگران، بیش از پیش میتواند بر جذابیت و تأثیرگذاری اثر بر مخاطب بینجامد. البته نقد و بررسی این آثار خود مجالی مستقل میطلبد که در تخصص من هم نیست.
وی تأکید کرد: در هنرهای سنتی اسلامی، آنچه گفتمان فرهنگی اثر را شکل میدهد، عرصه طرح و نقش، رنگ و کتیبهنگاری است که در دو هنر مادر دیرین یعنی نقاشی و خوشنویسی ریشه دارد. منظور از نقاشی در اینجا، هنر نگارگری و نقاشی قهوهخانهای است. بانیان و متولیان حسینیهها، تکیهها و تا حدودی صاحبان قهوهخانهها، معمولاً حامیان و سفارشدهندگان پردههای نقاشی عاشورایی بودهاند و بار پویایی این بخش از هنر دینی را بر دوش میکشیدند، ولی با توسعه چاپ دیجیتال و چاپ گسترده پوستر، بنر و آثاری از این دست برای ایام محرم و از سوی دیگر، فراگیر شدن سینما و تلویزیون، هنر پردهسازی، کسبوکار نقاشان پردههای عاشورایی و هنر مرشدان پردهخوان رو به سوی فراموشی رفت و تنها حامی، خداوند ماند و تنها بانی، دل هنرمند.
مسعود احمدی
انتهای پیام