به گزارش ایکنا از اصفهان، چهارمین نشست از «شبهای عاشوراپژوهی» با محوریت کتاب «اسلام علوی، اسلام اموی؛ پژوهشی در باب علل و انگیزههای نهضت عاشورا» نوشته صابر اداک، شب گذشته، 18 مردادماه به همت مؤسسه فرهنگی آیه در خانه حکمت اصفهان برگزار شد.
اداک در این نشست، به بحث درباره واقعه عاشورا پرداخت و گفت: نگاه من در کتاب «اسلام علوی، اسلام اموی» در ادامه کتاب قبلیام، «اخلاق زمامداری» است. به نظر من، عاشورا زاییده دو نگاه متفاوت به اسلام بود؛ یعنی اسلام علوی و اسلام اموی. در واقع، عاشورا، رخدادی نبود که در دوره شش ماهه یزید رخ دهد و مطمئناً این فاجعه تاریخی ریشه در گذشته داشت، بهویژه 20 سال حکومت معاویه که پایهگذار قرائت اسلام به طریق اموی بود.
وی با تأکید بر لزوم شناخت معاویه و شخصیت او، افزود: برای ما شیعیان، این امور کمی مبهم است و اطلاع چندانی درباره شخصیتهایی مثل معاویه نداریم و با لعن و نفرین، از کنار آنها گذشتهایم، ولی این سؤال برای یک محقق بهوجود میآید که معاویه 20 سال حکومت کرد؛ چگونه با سابقه نه چندان مطلوب اموی و گذشته بد خود و پدرش به این مقام رسید؟
نویسنده کتاب «اسلام علوی، اسلام اموی» تصریح کرد: میتوان گفت، فصل اول این کتاب، معاویهشناسی است و شخصیت، اخلاق و سیاستهایی که او را به اینجا رسانده، مورد بحث قرار میدهد، ولی من همیشه سه شاخصه را برای ارزیابی حکومتها در نظر دارم؛ اولین و مهمترین شاخص، مشروعیت است. شاخصه دوم، به رفتار حکومت با مخالفان سیاسیاش برمیگردد، یعنی آزادی و شاخههای آن مانند آزادی بیان، حقوق مخالفان و دیگر مواردی که امروز مطرح است. شاخصه سوم نیز عدالت نام دارد. از این سه شاخصه میتوان برای ارزیابی هر حکومتی در طول تاریخ استفاده کرد. بنابراین، در این فرصت کوتاه بررسی میکنیم که معاویه و حکومت اموی چه کرد و سیاست علوی چه بود.
وی ابتدا به ویژگیهای حکومت معاویه پرداخت و گفت: در بحث مشروعیت، سؤال این است که چگونه شخصی مثل معاویه با این سابقه به حکومت رسید؟ برای پاسخ به این سؤال، باید مسائل تاریخی را از زمان سقیفه تا صلح امام حسن(ع) مطالعه کنیم. میتوان گفت، با صلح امام حسن(ع)، معاویه مشروعیت نیمبندی برای خودش ایجاد کرد. شکی نیست که او میتوانست در جنگ با امام حسن(ع) پیروز شود و کوفه را تصرف کند، ولی در این صورت، حکومتش مشروعیت نداشت. در آن زمان، حکومت را با غلبه بهدست گرفتن، مرسوم نبود و رسم بر بیعت کردن بود. بنابراین، معاویه برای به ثمر نشستن صلح تلاش بسیاری کرد، بهطوری که امتیازات فراوانی به امام داد و این امتیازات فراوان، نشاندهنده این بود که نمیخواست به آنها عمل کند.
اداک بیان کرد: امام حسن(ع) نیز ناچار به صلح کردن بود و برای حفظ جان مسلمانان و اینکه میدانست جنگ دیگر فایدهای ندارد، تن به صلح داد. البته شرایطی که ایشان برای صلح نوشته بود، اگر اجرا میشد، خوب بود، ولی معاویه اولین روزی که وارد کوفه شد، اعلام کرد: «هر چه با حسن پیمان بستم، زیر پا میگذارم» و از همانجا، عهدشکنی و سیاست غیراخلاقیاش را نشان داد.
وی ادامه داد: وقتی تمام دوران 20 ساله حکومت معاویه را بررسی کنیم، میبینیم نتیجهاش اسلامی تهی از اخلاق و ظاهری بود که فقط پوستهای از آن وجود داشت. مردم به ظاهر اسلام عمل میکردند، ولی از نفس اسلام و اخلاق در دین خبری نبود و اگر حسین بن علی(ع) قیام نمیکرد، شاید تاریخ اسلام به مسیر دیگری میرفت و همین مبانی باقیمانده از آن نیز از بین رفته بود.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان اینکه معاویه برای حفظ حکومتش حاضر به انجام هر کاری بود، اضافه کرد: وی تلاش میکرد روابط قبیلهای و سنتهای جاهلی را که پیامبر(ص) از بین برده بود، احیا کند، چون با تقسیم مردم به گروههای مختلف بهتر میتوانست بر آنها مسلط شود. از مهمترین خیانتهای معاویه، گسترش جعل حدیث بود. اگرچه جعل حدیث از همان لحظه رحلت پیامبر(ص) شروع شد، ولی در دوره معاویه شدت گرفت؛ بهطوری که وی را قهرمان جعل جدیث مینامند. سب امام علی(ع) نیز از زشتترین اقدامات معاویه است که شاید کمتر شنیده باشیم. در تمام دوران حکومت معاویه و سپس در تمام دوران امویان، به امام علی(ع) دشنام میدادند و ایشان را لعن میکردند. همه اینها زمینههای قیام عاشوراست. نسلی که معاویه تربیت کرد، از کودکی سب و لعن علی(ع) را دیده بود.
وی رواج چاپلوسی و ریاکاری را از دیگر اقدامات معاویه خواند و گفت: معاویه، حکومت را مقدس جلوه داد و انتقاد را ممنوع کرد. جرم امام حسین(ع) نیز همین بود؛ خروج بر امیرالمؤمنین یزید. دیگر اقدام معاویه، اطاعت محض از حاکم بود. همانطور که گفتم، باید ریشه مسائل را در دوران معاویه ببینیم. کسانی که امام حسین(ع) را کشتند، پشیمان نبودند، چون میگفتند ما از ولیامر و امیرالمؤمنین اطاعت کردیم. معاویه به مکر و حیلهگری معروف بود و نیاز به توضیح بیشتر نیست.
اداک به خشونت شدید معاویه نسبت به مخالفان اشاره کرد و گفت: این نکته، از شاخصههای دولت معاویه بود. اسلام اموی اصلاً تحمل شنیدن صدای مخالف را نداشت. در طول 20 سال، اصلاً صدای مخالفی به گوش نرسید و حتی خود امام حسین(ع) نیز دست به قیام نزد، با اینکه از ایشان دعوت شد و به دیدارشان رفتند، ولی امام اعلام کرد تا معاویه زنده است، دست به کاری نزنید. گماشتن فرمانداران سرکوبگر و اذیت و آزار شیعیان، از نمونههای برخورد معاویه با مخالفان بود. امام علی(ع) حکومت بد را حکومتی میداند که کارهای ضروری را رها میکند و به کارهای بیاهمیت میپردازد و در آن، بدکاران، رئیس و نیکان خانهنشین میشوند. همه اینها را در دوره معاویه میبینیم.
وی افزود: یکی از بندهای صلحنامه امام حسن(ع) و معاویه این بود که وی حق تعیین جانشین ندارد، ولی بعد از معاویه، یزید به حکومت رسید. علت اصلی قیام امام حسین(ع) نیز همین بود. امام با یزید بیعت نکرد، چون حکومت او را نامشروع میدانست، نه بهدلیل شرابخواری و بوزینهبازیاش. کجا امام فرمود چون یزید شرابخوار است، با او بیعت نمیکنم؟ حکومت یزید خلاف صلحنامه بود و امام حسین(ع) برای بیعت نکردن دلیل داشت؛ در اسلام اصلاً ولایتعهدی وجود ندارد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام تصریح کرد: معاویه تمام این کارها را انجام داد و به هر شکل ممکن برای یزید بیعت گرفت و زمانی که در سال 60 هجری از دنیا رفت، جامعه را تغییر داده و سیره اموی را جایگزین سیره علوی کرده بود. زمینه برای ادامه خلافت امویان آماده شد، ولی قیام امام حسین(ع) این بازی را به هم زد و چراغ را روشن نگه داشت. فراموش نکنید که همه جنایات و بدیها در لباس و پوششی از دین در حال اجرا بود و با پشتوانه عالمان و فقیهان وابسته به حکومت و دین به دنیا فروخته، به سادگی انجام میشد.
وی ادامه داد: در رجب سال 60، معاویه درگذشت و یزید به خلافت رسید. اولین فرمان یزید، بیعتخواهی از شهرها بود، مخصوصاً مدینه که مهمترین اشخاص در آنجا حضور داشتند. نامهای برای فرماندار مدینه فرستاد و گفت، از مردم برای من بیعت بگیر؛ مخصوصاً چند نفر مانند حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر را نام برد. یزید گفت یا بیعت بگیر، یا سرشان را برای من بفرست. ببینید، خشونت و استبداد در حکومت امویان به چه حدی رسیده بود که به فرد مهلت نمیداد و مدارا نمیکرد. اینجا نقطه آغاز نهضت امام حسین(ع) بود.
اداک به مظلومیت امام اشاره کرد و گفت: سیدالشهداء(ع) به ناچار مدینه را ترک کرد؛ مظلومیت و تنهایی ایشان از اینجا قابل مشاهده است. نوه رسول خدا(ص) چنان در جامعه اسلامی تنها شده بود که به ناچاز شهر خودش را شبانه ترک کرد. این حرکت هنوز چهره قیام نداشت و امام، آیهای را که موسی(ع) هنگام خروج از مصر برای رهایی از دست فرعونیان میخواند، تکرار کرد. در واقع، استبداد آنقدر سنگین بود که حسین بن علی(ع) در حالی که هیچ کاری انجام نداده و صرفاً بیعت نکرده بود، مجبور به ترک مدینه شد. من هیچگاه واژه نهضت حسینی و قیام را بهکار نمیبرم، چون برای قیام باید دسته و گروه جمع کرد و سلاح بهدست گرفت، در حالی که حرکت امام حسین(ع) اصلاً اینگونه نبود. امام برای حفظ جان به حریم امن الهی پناه میبرد که البته آنجا هم برایش امن نبود. در جامعه استبدادی، هیچ جایی برای انسان آزاده وجود ندارد.
وی اظهار کرد: آنقدر علیه خاندان علی(ع) تبلیغ شده بود که امام حسین(ع) نامههای خود در این ایام را با شهادتین آغاز میکرد. امام در نامهای به محمد بن حنفیه، وصیت خود را ثبت کرد و به صراحت نوشت: «خروج من از سر تباهی و جاهطلبی نیست، بلکه برای ایجاد اصلاح در امت جدم برخاستم». این تابلوی نهضت حسینی است. اصلاً بحث قدرت و حکومت نبود، حسین(ع) برای اصلاح خروج کرد، ولی اصلاح چه چیزی؟ آیا مردم نماز نمیخواندند، روزه نمیگرفتند و حج نمیرفتند؟ همه اینها بود و مردم از ما مسلمانتر بودند. جامعه ظاهراً اسلامی بود، ولی اسلام تهی شده و فقط پوستهای از آن باقی مانده بود. منکر برای امام حسین(ع)، همان حکومت اموی بهشمار میرفت. امام در دوره معاویه، چند بار نامههای تندی با وی رد و بدل کرد. معاویه به ایشان هشدار داد که فتنهگری نکند و امام نامهای تندتر برای او نوشت و گفت، فتنه اصلی تو و حکومت توست.
مسعود احمدی
انتهای پیام