محمدرضا سنگری، نویسنده و عاشوراپژوه، در سلسله مباحثی که در ۱۲ قسمت، به مناسبت ایام محرم در خبرگزاری ایکنا، تولید شده به بیان نکاتی درباره اصحاب و یاران کمتر شناخته شده حضرت امام حسین(ع) پرداخته است که بخش یازدهم آن در ادامه میآید:
یکی از یاران و صحابه نزدیک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که به گونهای میتوان او را محافظ یا بادیگارد حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بدانیم شخصیتی به نام نافع بن هلال است.
ظاهراً نافع بن هلال تازه ازدواج کرده و به کربلا آمده بود و معمولا کنار امام حسین(ع) حرکت میکرد تا اگر خطری متوجه حضرت باشد از جان ایشان دفاع کند. نافع بن هلال، گزارشی از شب عاشورا دارد که گزارش بسیار مفصلی است. وی میگوید داشتم قدم میزدم و در این قدم زدن در شب که هوا هنوز مقداری روشن بود دیدم کسی از سمت دشمن به ما نزدیک میشود لذا شمشیر کشیدم و لحظاتی بعد دیدم که خود امام است که با تعجب گفتم از سمت دشمن میآیی؟ امام فرمود خواستم مسیر حمله دشمن را بدانم.
این شخصیت یک جنگ متفاوت در کربلا داشته و جنگ وی هم به این صورت بود؛ تیرهایی داشت که زهرآگین بودند و چون دشمن از تیر سمی استفاده میکرد یا به تعبیر امروزیها جنگ شیمیایی را شروع کرده بود وی هم تصمیم گرفت جنگ شیمیایی را شروع کند لذا نام خود را بر تیرها مینوشت و روی آنها هم زهر میپاشید و تیرها را که پرتاب میکرد و از امام خواهش میکرد کنارش باشد و دعا کند تیرهایش به دشمن بخورد. وی هفتاد تیر داشت که همه آنها را پرتاب کرد و رجزی خواند با این عنوان که من دارم تیرهایی که مسموم و دارای نشانه است به سمت دشمن پرتاب میکنم.
بعد از اینکه تیرهای وی تمام شد شمشیر به دست گرفت و جنگید و دوباره رجز خواند. ضربهای به دست وی خورد و یک دستش شکست اما با دست دیگر میجنگید ولی آن یکی دستش را هم شکستند و دستگیرش کردند و نزد عمر سعد بردند که عمر سعد به وی میگوید نافع با خودت چه کردی؟ نافع جواب داد که اگر دستهایم شکسته نبود هنوز به رزم خودم ادامه میدادم. من دوازده نفر از سپاه تو را از پای درآوردم، لذا عمر سعد به شمر فرمان داد که او را به قتل برساند. شمر سر نافع بن هلال را از تن جدا کرد و وی یکی از کسانی است که در روز عاشورا سر از تنش جدا شد چون سر بقیه شهدا را روز یازدهم از تنشان جدا کردند.
انتهای پیام