صوت | محو تماشای علی
کد خبر: 4074986
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۴۸
شعرخوانی حمیدرضا برقعی

صوت | محو تماشای علی

به مناسبت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (ع)، شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی، شاعر آئینی کشور از کتاب «تحریرهای رود» ارائه می‌شود. این مجموعه شامل اشعار منتخب عاشورایی است که به همت موسسه فرهنگی هنری «رسانه‌ آفتاب» منتشر شد. در ادامه قسمت ششم این مجموعه را با عنوان «محو تماشای علی» می‌شنوید.

در حال تکمیل/ صوت | محو تماشای علی

کد

 

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می‌شود از دست کمان

خسته از ماندن و آمادهٔ رفتن شده بود
بعد یک عمر، رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
«مست می‌آمد و رخساره برافروخته بود»

روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته

آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جملهٔ در پوست نگنجیدن را

بی‌امان دور خدا مرد جوان می‌چرخید
زیر پایش همۀ کون و مکان می‌چرخید

بار‌ها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله

مست از کام پدر، زادۀ لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی‌ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت - خدا - واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجز‌های تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
«دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست»

آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می‌گیری

زخم‌ها با تو چه کردند؟ جوان‌تر شده‌ای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده‌ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن! خواهرم از سمت حرم می‌آید
با فغان پسرم وا پسرم می‌آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این‌بار چرا دست به پهلو داری؟

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته‌ست؟

مثل آیینهٔ در خاک مکدّر شده‌ای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده‌ای؟

من تو را در همهٔ کرب‌و‌بلا می‌بینم
هر کجا می‌نگرم جسم تو را می‌بینم

ارباً اربا شده، چون برگ خزان می‌ریزی
کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برخیزی

مانده‌ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش‌گوشه شود با تو ضریحم، پسرم


سید حمیدرضا برقعی

انتهای پیام
captcha