به گزارش ایکنا، نشست «حقیقت مرگ در فلسفه سهروردی و مقایسه با ابن سینا» عصر چهارشنبه با سخنرانی قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
ما درباره فیلسوفانمان و سنت فلسفیمان به ندرت وارد بحثهای انضمامی شدهایم. مباحث انضمامی سبب میشود ثمره عینی تفکر فلسفی را ببینید، مانند بحثهایی که فلاسفه درباره جامعه مطرح میکردند و از جمله بحثی که درباره مسئله مرگ طرح شده است. مسئله بقا و جاودانگی و حیات پس از مرگ و چگونگی حیات پس از مرگ یکی از بحثهای مهم است و در بسیاری از مباحث فلسفه دین این بحث اهمیت دارد. فوقالعاده مهم است این مسئله را از منظر فیلسوفی که تصور نمیکنیم بنیادهای مرگاندیشی را مطرح کرده باشد بکاویم. پس مسئله مرگ یک مسئله انضمامی متافیزیکی است که در فلسفه از اهمیت زیادی برخوردار است.
سهروردی در باب طرح مسئله مرگ با ابن سینا هم همانندی دارد و هم تفاوت. از نظر همانندی، سهروردی به اصطلاحاتی که ابن سینا استفاده کرده است نزدیک است. تفاوتشان این است؛ ابن سینا بیان میکند برهان عقلی عاجز از اثبات معاد جسمانی است. این مسئله، مسئله مهمی است. غزالی اشتباه کرده و گفته ابن سینا منکر معاد جسمانی است ولی عبارت صریح ابن سینا در مقاله دهم کتاب اشارات این است که ما بر اساس آنچه شریعت خبر داده است معاد جسمانی را مسلم میدانیم ولی انسان قادر به اقامه برهان برای معاد جسمانی نیست. تفاوت ابن سینا و سهروردی در همین است که سهروردی دست به اثبات میزند.
مطلب دیگر در مقدمه عرایضم این است که ما در مجموع با دو رویکرد اصلی در خصوص انسان پس از مرگ روبرو هستیم. یک دیدگاه دیدگاه فارابی است. نظر فارابی این است که پس از مرگ نفوس برخی انسانها بقا ندارد و دچار فنا میشود و نفوس برخی دیگر واجد بقا است. فارابی عنوان میکند هر انسانی که کمالات ثانوی کسب نکرده باشد در حالت قوه باقی میماند و نفسش نفس نیست و حال در بدن است و با بدن از بین میرود. در مقابل، ابن سینا معتقد است همه نفوس واجد بقا هستند و سهروردی هم همین دیدگاه را میپذیرد.
مطلب بعد اینکه سهروردی در همه رسالههایش قبل از اینکه وارد مسئله مرگ شود دو مقدمه را مورد توجه قرار میدهد، یک مطلب در باب نسبت بدن و نفس است که در یکی از گفتارهایم به آن اشاره میکنم و دیگری در باب تناسخ است. هر دو مسئله از مباحث مهم است. اینها نکات مقدماتی بود.
سخن اول بعد از مقدمه این است که سهروردی قبل از مسئله مرگ وارد بحث بدن و نفس میشود. عبارات سهروردی عبارات قابل توجهی است. سهروردی دو دیدگاه متفاوت درباره بدن دارد. دیدگاه اولش این است که بدن، نفس و روح انسانی را در حصار خودش میگیرد. این تعبیر، تعبیر سلبی سهروردی درباره بدن است. تعبیر ایجابی سهروردی این است که بدن مهم است. تمام تجلیات روح انسان در بدن متجلی میشود. اصلا انسان بدون نسبت مشتاقانه و الفت با بدن نمیتواند کمالات را کسب کند.
هر بدنی به واسطه استعداد خاص خودش خواستار نور اسپهبدی است. وجود نور مدبر در بدن از مطلوبات بدن است. نفس با بدن انس میگیرد ولی انس مشتاقانه نه از سر ناچاری. علاقه نفس به بدن به دلیل نیاز بدن به نفس است. بدن مظهر افعال و صندوقچه انوار است. بدن همواره شیفته نفس است. به نظر میآید ملاصدرا که در کتاب شواهد الربوبیه بحثی درباره ترقی بدن همراه با ترقی نفس مطرح کرده است و قائل است بدن میتواند همتراز با نفس مجرد شود وامدار اندیشه سهروردی است.
سهروردی در باب بدن مثالی نکتهای ذکر میکند که مهم است. او میگوید تمام آیات و روایات به بدن مثالی اشاره دارند. از نظر او نفس در این بدن مثالی تصرف میکند و بدن مثالی در شکل و حواس ظاهری و ادراک همانند بدن عنصری است ولی آن بدن فسادپذیر است ولی این بدن فسادناپذیر است. پس سهروردی توجه زیادی به مسئله بدن داشته است. متاسفانه مواجهه فیلسوفان ما با مسئله بدن بر ما پنهان مانده است. امروز که مسئله بدن را مطرح میکنم تصورمان این است در سنت ما به این مسئله توجه نشده است.
سخن دوم من این است که رساله یزدانشناخت چرا اهمیت دارد و سهروردی در این رساله چه حرف تازهای میزند؟ مسئله مهم این است که ما اولا بپذیریم سهروردی مولف یزدانشناخت است. رساله یزدانشناخت رساله مهمی است. این رساله دارای سه باب است؛ باب اول درباره خداوند و صفاتش است. باب دوم درباره معرفت نفس انسانی و چگونگی سعادت و شقاوت و معاد است. باب سوم درباره شناخت معجزات و کرامات است. سهروردی تصریح میکند فصل مربوط به مرگ از همه فصول مهمتر است بعد عنوان میکند نفس میتواند واجد کمالاتی شود که این کمالات یا از حیث معقولات است یا از حیث عمل و دست یافتن به عمل صالح است.
سهروردی بیان میکند حالات نفس پس از مفارقت بدن، بیرون از اقسام ذیل نیست، هر نفسی که مفارقت از بدن کند و به آخرت برسد یا ساده است یا غیر ساده است. نفس ساده یا پاک است یا ناپاک است. نفس غیر ساده یا تام است یا ناتمام و ناقص، بعد توضیح میدهد نفس ساده پاک و ناپاک و نفس غیر ساده تام و ناقص چه نفسی است.
سهروردی در حکمه الاشراق تلاش میکند از منظر علم و عمل به مسئله مرگ و احوال نفوس پس از مرگ دست بزند و آن را بررسی کند و مسئله تناسخ و بدن را آنجا مطرح میکند. مبنای علم و عمل در سهروردی بسیار مهم است و باید توجه شود چطور هم مسئله حکمت و هم عمل صالح را در کنار هم میآورد.
انتهای پیام