خوانش بافتاری؛ روش نصر حامد ابوزید در بازخوانی آیات مربوط به زنان
کد خبر: 4050927
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۱:۲۱

خوانش بافتاری؛ روش نصر حامد ابوزید در بازخوانی آیات مربوط به زنان

یک پژوهشگر قرآنی گفت: نصر حامد ابوزید با نقد روش‌شناسی به سلفی‌ها و نوگراها، معتقد است آیات مربوط به زنان را باید با روش خوانش بافتاری درک و تحلیل کرد.

نصر حامد ابوزید

به گزارش ایکنا از اصفهان، هشتمین نشست از سلسله نشست‌های «پانزده مقاله قرآنی» با موضوع مقاله «حقوق زنان در اسلام: مطالعه‌ای در تاریخ متون» نوشته نصر حامد ابوزید با حضور زهرا مبلغ، پژوهشگر قرآنی در فضای مجازی برگزار شد.

مبلغ در این نشست، به تعهد عمیق ابوزید به وضعیت بحران هویت در این مقاله و تلاش او برای یافتن راه‌هایی به منظور برون‌رفت از این بحران، به‌طور خاص در مصر اشاره و اظهار کرد: ابوزید مدام مصر را با جامعه جهانی و کشورهای عربی و اسلامی دیگر مقایسه و سعی می‌کند راهکارهایی برای درک این بحران و برون‌رفت از آن ارائه دهد.

وی نکته مهم دیگر این مقاله را ایجاد پیوند میان متن مقدس، وضعیت سیاست داخلی، آداب و رسوم و فرهنگ و سیاست بین‌الملل دانست و افزود: این پیوند متأسفانه در منظر روشنفکرهای داخلی غایب است، یعنی نگاهی جامع‌نگر که بتواند مثلاً میان نقد کتاب مقدس با سیاست بین‌الملل ارتباط ایجاد کند. در واقع، ابوزید در شبکه‌ای منسجم از مفاهیم بسیار متنوع به نقد وضعیت می‌پردازد و مثل روشنفکرهای داخلی نیست که فقط قرآن یا احادیث را نقد می‌کنند، بلکه همه این موارد را به هم پیوسته می‌داند و وضعیت بحران‌زده مصر و بسیاری از کشورهای عربی را صرفاً ناشی از این نمی‌داند که نگاه سنتی به متن دارند و ساختار مقاله نشان می‌دهد که چگونه متن را به سنت ربط می‌دهد، سنت را با شریعت پیوند می‌زند و شریعت را به جایی می‌آورد که پرسش‌های نو و ارتباط سنت و مدرنیته در آنجا طرح شده است.

این پژوهشگر قرآنی بیان کرد: اگر اکنون بخواهیم روش ابوزید را تکرار و متعهدانه و دلسوزانه به وضعیت خودمان نگاه کنیم، باید گفت هنوز نتوانسته‌ایم این نگاه جامع‌نگر را داشته باشیم. با اینکه در حوزه‌هایی مثل ازدواج، طلاق و چندهمسری قطعاً جلوتر رفته‌ایم، ولی اصلاً نمی‌توانیم این‌ها را در مجموعه الهیات سیاسی و اجتماعی پیوند دهیم و در واقع، کاری که ابوزید در این مقاله و کارهای دیگر انجام می‌دهد، این است که آرام آرام نوعی الهیات سیاسی را به وجود می‌آورد، چیزی که هم قبل از وی کمرنگ‌تر بوده و او نیز این پروژه را ناتمام گذاشته و هم بعداً در میان متفکران و روشنفکران ایرانی به وجود نیامده است. در واقع، ما به چنین سطحی از نظریه‌پردازی و ربط دادن هرمنوتیک به بافت اجتماعی فعلی خودمان نرسیده‌ایم.

وی با بیان اینکه روش تفسیری ابوزید در خصوص آیات مربوط به زنان قابل نقد و بررسی است، گفت: فاطمه مرنیسی کتابی درباره ترس از دنیای مدرن نوشته و نام آن را ابوزید گذاشته است و نشان می‌دهد که ما بر اساس چه ترس‌هایی در دنیای مدرن زندگی می‌کنیم. نویسنده توضیح می‌دهد که بعد از جنگ شش روزه کشورهای عربی و اسرائیل و شکست سنگین این کشورها، حجم زیادی از تفکرات نژادی، قبیله‌ای و سنتی احیا شد، چون اعراب به دنبال برون‌رفت از این بحران هویت بودند و تصور می‌کردند باید به سنت برگردند. این بازگشت بسیار متحجرانه به سنت، بحران هویت را تشدید کرد. ابوزید در اینجا به جامعه جهانی نیز نگاه می‌کند و می‌بیند اتفاقاتی که در آن رخ داده است، این بحران هویت را تشدید می‌کند و توضیح می‌دهد که بعد از رنسانس و قرن 19 که دوره یقین سر آمده و نسبی‌گرایی نهادینه شده، اتفاقات سیاسی زیادی نیز علاوه بر اتفاقات معرفت‌شناسی رخ داده است. مشروعیت بین‌المللی به مشروعیت آمریکا و غرب تبدیل می‌شود و در جامعه جدید جهانی بعد از فروپاشی شوروی، با دیکتاتوری آمریکا مواجه می‌شویم.

مبلغ اضافه کرد: از طرف دیگر، برخورد تمدن‌ها به مفهوم غالب تبدیل می‌شود، یعنی همه تمدن‌ها مقابل تمدن غرب ایستاده‌اند. بنابراین، اسلام نیز در این جامعه بین‌المللی به دشمن و گفتمانی تبدیل می‌شود که باید تحقیر و طرد شود و برای پذیرفته شدن در جامعه جهانی باید خود را به گفتمان غرب شبیه کند. این دشمن‌سازی در اسلام ذیل دیدگاه برخورد تمدن‌ها باعث تشدید بحران هویت عربی و اسلامی و تحریک بیشتر مسلمانان برای بازگشت به سنت اسلامی‌شان می‌شود.

وی ادامه داد: مقاله با همین مقدمه سیاسی شروع می‌شود و ابوزید توضیح می‌دهد که چگونه این بحران هویت با سنت‌گرایی و سنت‌گرایی نیز با مفهوم خاصی از شریعت ارتباط دارد. در حالی که در قرآن، شریعت به معنای دین آمده و به لحاظ لغوی و بافت معنایی، تفاوتی با دین ندارد، ولی در قرن 20 که نظام‌های حقوقی جدید منطبق با شکل‌های جدیدی از حکومت به وجود آمدند، ناخودآگاه و رفته رفته، واژه شریعت با واژه قانون یکی شد و دیگر شریعت به همان معنای دین در نظر گرفته نشد. از یک طرف، شریعت هم به یکی از بخش‌های ایمان تبدیل شد و هم به قانونی که جامعه به وسیله آن اداره می‌شود. در نتیجه، شریعت به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های ایمان به امری الزام‌آور تغییر کرد و اگر شریعت را به‌عنوان قانون اداره‌کننده جامعه در نظر بگیریم، مثل این است که اداره جامعه به یکی از مؤلفه‌های ایمان تبدیل می‌شود و هر قانونی حکم قوانین دینی را پیدا می‌کند که افراد ملزم به اجرای آنها هستند. بنابراین، شریعت معنایی حقوقی پیدا می‌کند و متأسفانه به نظر ابوزید، نظام حقوقی به نظامی مقدس تبدیل می‌شود و همه مشکلات از همین جا برمی‌خیزد که فقها می‌خواهند درباره همه چیز اظهار نظر کنند.

این پژوهشگر قرآنی اظهار کرد: جایی که ابوزید با نقد روش‌های گذشته وارد روش‌شناسی خودش می‌شود، درباره تعبیرهای متضادی است که از متن مقدس به عمل می‌آید. در دوره‌ای که نوگراها یا اصلاح‌طلبان دینی در برابر سلفی‌ها شروع به رشد کردند، اتفاقی مهم رخ می‌دهد و آن اینکه، چون نوگراها نیز به متن مقدس پایبند هستند و مرجع نتایجشان همان متن مقدس است، آنها نیز به نظر ابوزید همان روش سلفی‌ها را تکرار می‌کنند. سلفی‌ها بافت اجتماعی را که متن در آن نازل شده است، نادیده می‌گیرند، عین عبارات متن را مبنای احکام قرار می‌دهند، این احکام را به فقه تبدیل می‌کنند و فقه نیز به قوانین حکومت تبدیل می‌شود. از طرف دیگر، نوگراها کاملاً برعکس سعی می‌کنند تمام عبارات متن را در آن بافت تاریخی تحلیل کنند و به این ترتیب، اساساً هیچ نصی باقی نمی‌ماند که بر اساس آن بتوان بعضی از احکام را از توصیف‌ها و احکام نسبتاً دائمی را از احکام کاملاً موقتی جدا کرد.

وی افزود: این نقدی است که ابوزید به نوگراها دارد و با اینکه فکر می‌کند آنها جریان پیشروتری هستند، ولی با مثال‌ها و نقد روش‌شناسی خود نشان می‌دهد که نوگراها نیز در دام پایبندی به متن، ولی از نظر کنار گذاشتن آن در برابر بافت تاریخی افتاده‌اند و بنابراین، با تعبیرهای کاملاً متضاد مواجهیم. یعنی از هر آیه‌ای که دو طرف می‌خوانند، دو نتیجه متضاد به دست می‌آید؛ مثلاً یک طرف از یک آیه نتیجه می‌گیرد که زنان اصلاً اجازه حضور در اجتماع ندارند و از همان آیه، نوگراها نتیجه می‌گیرند که اتفاقاً زنان باید در جامعه حضور داشته باشند و این‌گونه، مردم در بحران هویت گرفتارتر می‌شوند. با این نقد روش‌شناسی، ابوزید سعی می‌کند روش خودش را که خوانش بافتاری است، توضیح دهد و آن را بنا کند. در ابتدا می‌گوید این روش، جدید نیست و رگه‌هایی از آن در علم اصول جدید وجود دارد، ولی در ادامه تأکید می‌کند کاری که درصدد انجام آن برآمده، فراتر از علم اصول جدید است.

مبلغ ادامه داد: ابوزید سپس توضیح می‌دهد که ما باید به بافت متن نگاه کنیم و این بافت فقط یک بافت تاریخی به همان معنای سبب نزول نیست و این فقط یکی از معانی و سطوح بافت تاریخی متن است که بیشتر در ترتیب نزول سوره‌ها دیده می‌شود. در واقع، دو شیوه برای مرتب کردن سوره‌ها وجود دارد؛ یکی مطابق تسلسل وحی که قرآن‌های فعلی طبق آن چیده نشده‌اند و ترتیب سوره‌ها برحسب نزول‌شان دلالت‌های معنایی بسیاری دارد که امروز در شیوه تلاوت سوره‌ها دیده نمی‌شود. البته ترتیب تلاوت فعلی نیز دلالت‌هایی دارد، مبنی بر اینکه قرآن چگونه در طول قرن‌ها بر مردم اثر گذاشته و فهمیده شده است. ابوزید به بافت روایی نیز می‌پردازد که بیشتر در قسمت‌های غیراحکامی قرآن وجود دارد، یعنی بخش‌هایی که هم داستان پیامبران پیشین و اقوام گذشته روایت می‌شود و هم از مجادلات پیامبر اسلام با مشرکان و کفار صحبت به میان می‌آید. ابوزید سطحی از بافت معنایی را نیز بر اساس لغت‌ها در نظر می‌گیرد که ظریف‌تر از جایگاه نحوی هر لغت در جمله است. سطح دیگر بافت نیز تحلیل بلاغی نام دارد که همان تحلیل گفتمان و متن است.

وی تصریح کرد: ابوزید درباره احادیث نیز معتقد است که باید همین لایه‌های معنایی در نظر گرفته شود، ضمن اینکه باید نقد سندی نیز درباره آنها صورت گیرد و همزمان باید میان رفتارهایی که حضرت محمد(ص) به‌عنوان پیامبر و به‌عنوان یک فرد عادی داشت، تمایز قائل شد. اگر این تفکیک صورت گیرد، بسیاری از احکامی که امروز آنها را کلی و جهان‌شمول می‌دانیم، احتمالاً دیگر این حکم را نخواهند داشت.

این پژوهشگر قرآنی اضافه کرد: ابوزید بر اساس لایه‌هایی که از بافت معنایی تعریف می‌کند، دو کار را شرح می‌دهد؛ اولاً باید دید احکامی را که در حوزه زنان و جنسیت طی قرن‌ها تثبیت و تقویت شده است، چگونه می‌توان بازخوانی کرد و فهمید. در اینجا از مفهوم جالبی به نام مرز مشترک میان وضعیت پیش از اسلام و پس از اسلام صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد که در تمام مطالعات مربوط به بازسازی بافت، باید دید وضعیت مرزی چگونه در حال شکل‌گیری بوده است. در واقع، پیش از اسلام یک نظام معنایی و فرهنگی بر شبه جزیره عربستان حاکم بوده که قوانین و آداب و رسوم زیادی داشته و بعد از اسلام، نظام معنایی متفاوتی شکل می‌گیرد. در این میان و همان جایی که آیه‌ها نازل می‌شوند، زمانی مرزی وجود دارد که فرهنگ قبلی از طریق آن به فرهنگ جدید تبدیل می‌شود و در آگاهی مخاطب، اتفاق مهمی رخ می‌دهد. به نظر ابوزید، باید بر این مرز مشترک دوره پیش و پس از اسلام بسیار تأکید کرد و عملاً در روشی که ارائه می‌دهد و متن را بازخوانی می‌کند، این کار را انجام می‌دهد.

وی افزود: کار دومی که ابوزید می‌خواهد در این مقاله انجام دهد و البته جز در پایان، آشکارا آن را بیان نمی‌کند، مبارزه با نگاه‌های نژادپرستانه‌ای است که در آن زمان به‌دلیل بحران هویت و تشدید سلطه غرب بر شرق میان اعراب بسیار رواج یافته بود و این ایدئولوژی‌های قبیله‌گرا و نژادپرست را ضد نظام اجتماعی می‌داند.

مبلغ بیان کرد: از اینجا به بعد، ابوزید وارد آیه‌های مربوط به زنان می‌شود و توضیح می‌دهد که چگونه باید این آیه‌ها را در دو بافت متفاوت فهمید و در هر کدام از این بافت‌ها نیز باید توجه داشت که در لایه مرزی، چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بعد از این می‌توان تصمیم گرفت که یک گزاره در متن قرآن باید به‌صورت تشریعی و موضوع عقیده و باور تلقی شود، یا صرفاً گزاره‌ای باشد که از وضعیت آن زمان گزارش می‌دهد و این وضعیت نسبت به گذشت زمان و تغییر مکان، قابل تغییر و تحول است. این دو نوع بافت، جدلی و توصیفی هستند. بافت جدلی کاملاً به موقعیت زمانی و مکانی وابسته است، ولی بافت توصیفی می‌تواند اعم از بافتی باشد که در آن معنای شمول‌گرا و جهان‌شمول تولید می‌شود، یا معنای خاص.

وی تصریح کرد: ابوزید می‌گوید آیات زیادی وجود دارد که بدون شک، بر تساوی زن و مرد به لحاظ ایمانی، عقلی، پاداش اخروی و در اصل آفرینش تأکید می‌کند و این‌ها تأویل بیشتری از همین دلالت ظاهری ندارند. بنابراین، منطق اصلی گفتمان قرآن را باید بر اساس این آیات درک کرد. از طرف دیگر، آیه‌هایی هستند که با این آیات تناقض دارند و مبنای بیشتر احکام فقهی درباره زنان را تشکیل می‌دهند. ابوزید قبل از بحث درباره این آیات، بر اساس همان لایه مرزی توضیح می‌دهد که قرآن برای قومی نازل شده است که تبعیض جنسیتی در آن نهادینه شده بود و بخشی از فرهنگ و نظام سیاسی و اجتماعی آن قوم محسوب می‌شده است و اساساً مردم بر اساس مفاهیم تبعیض‌آمیز، واقعیت را درک و توصیف می‌کردند و اصلاً نمی‌توانستند خارج از این چهارچوب فکر کنند. طبیعتاً قرآن وقتی می‌خواهد با این مخاطب خود حرف بزند، ناچار است مفاهیم آنها را به چالش بکشد و به همین دلیل، نوعی بافت جدلی در بسیاری از آیات مشاهده می‌کنیم.

این پژوهشگر قرآنی اظهار کرد: ابوزید تأکید می‌کند که این بافت جدلی را باید خیلی خوب تشخیص داد و اجازه نداد به‌عنوان یک بافت توصیفی و به معنای گزاره‌های تشریعی درک شود. نمونه‌ای از این بافت جدلی، آیات مربوط به مشرکانی است که بت‌هایی با اسامی مؤنث می‌پرستیدند و همین‌طور، آیاتی که باور مشرکان را مبنی بر اینکه خدا دارای دختر است، به چالش می‌کشند. بنابراین، تمام این آیات باید در چهارچوب این بافت جدلی در نظر گرفته شود، یعنی قرآن در این آیات به هیچ وجه زنان را تحقیر نمی‌کند، بلکه می‌خواهد آن باورها را به چالش بکشد، ولی ناچار است که به هر حال باورهای مذکور را به میان آورده و تحقیر کند و اصلاً نباید حرف قرآن راجع به جنس زن در اینجا، به مثابه گزاره‌های توصیفی این کتاب در نظر گرفته شود.

وی تأکید کرد: البته تعدادی گزاره‌های توصیفی وجود دارند که بحث‌انگیز هستند و بسیاری از نوگراها فکر می‌کنند این آیات، جدلی محسوب می‌شوند، یا مربوط به بافت اجتماعی هستند و اگر این بافت را در نظر بگیریم، این آیات باید منسوخ باشند، از جمله آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» که ابوزید خوب به این آیه نپرداخته است، ولی برای اینکه روش خود را توضیح دهد، لازم بوده که آن را مطرح کند. وی درباره این آیه توضیح می‌دهد که یک‌سری روایت‌های منقول از سیوطی نشان می‌دهد که در آن زمان، از نظر پیامبر(ص)، مردان اجازه کتک زدن زنان خود را نداشتند و در صورت بروز این اتفاق، قصاص برابر در نظر گرفته می‌شد. سیوطی از این روایت‌ها نتیجه می‌گیرد که چون مخاطب آن زمان به‌دلیل نظام سلسله مراتبی و تبعیض‌آمیز توان فهم این حد از برابری را نداشته، حال او رعایت و آیه قوامیت نازل شده است، ولی ابوزید این موضوع را نمی‌پذیرد و معتقد است این آیه را باید با همان خوانش بافتاری فهمید.

مبلغ ادامه داد: وی توضیح می‌دهد که مسئله فضل کاملاً وصف تفاوت‌های اجتماعی و اقتصادی است و این تفاوت‌ها میان افراد قابلیت تغییر و تحول دارد و برای این است که گردش قدرت و سرمایه اتفاق بیفتد و وقتی خدا در آیات دیگر از بخشش و انفاق سخن می‌گوید، نشان‌دهنده این است که برتری اقتصادی امر مطلقی محسوب نمی‌شود، یعنی فضل در آیه قوامیت، مربوط به جنس زن و مرد نیست، بلکه چون در آن زمان عموماً مردان درآمد داشته و مخارج خانواده را تأمین می‌کردند، قاعدتاً مسئولیت مالی و اقتصادی خانواده را بر عهده داشتند و اگر تغییر دیگری در آن رخ دهد، معنا و مصداق این برتری نیز جابجا می‌شود. بنابراین، ابوزید این موضوع را به آداب و رسوم آن زمان برمی‌گرداند که کاملاً قابل تغییر بوده است و می‌خواهد مردان خود را جای زنان قرار دهند.

انتهای پیام
captcha