عطار، شاعر مردم بود
کد خبر: 4049396
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۷
در نشستی با موضوع بزرگداشت عطار نیشابوری بیان شد؛

عطار، شاعر مردم بود

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: عطار، شاعری مردمی محسوب می‌شود و در بیشتر داستان‌های خود به شخصیت‌های مختلف مردم می‌پردازد و آثارش جنبه مردم‌شناختی دارد.

آرامگاه عطار نیشابوری

به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست مجازی بزرگداشت عطار نیشابوری به همت کارگروه ادبیات عرفانی انجمن زبان و ادب فارسی و با مشارکت انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، عصر روز گذشته، 24 فروردین‌ماه برگزار شد.

در ابتدای این نشست، محمد تقوی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد به موضوع «جستجوی مطلق در دو روایت منطق‌الطیر و پرده‌پوش ساییس اثر شیلر» پرداخت و اظهار کرد: پیش‌تر مقایسه‌ای در باب کتاب شیخ صنعان عطار و فاوست گوته داشتم و فرضیه اصلی من در این دو پژوهش، مضامین و معانی مشترک در قالب ساختارهای مشابه بوده که اصلی‌ترین آن، جستجوی امر مطلق در آثار مختلف جهانی است.

وی افزود: شیلر، شاعر برجسته آلمانی و متفکر این سرزمین بود که با گوته، کانت و فیخته ارتباط داشت و استادی جامع‌الشرایط به شمار می‌آمد. وی معتقد بود جستجو کردن و به چیزی پرداختن، دیدگاهی برای پیروان تز مادی است، ولی این سؤال پیش می‌آید که چرا انسان بیش از نیاز مادی خود بجوید؟ نفس جستجو در عرفان و تصوف ما نیز وجود داشته، بنابراین امری مطلوب است، ولی اینکه هدف و غرض آن چه بوده، اهمیت دارد.

عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: از نظر عرفانی، هر انسانی در جهان گمشده‌ای دارد و برای یافتن گمشده خود تلاش می‌کند. در معانی عرفانی نیز مصداق این گمشده، حق و حقیقت است و در منطق‌الطیر عطار، این گمشده، سیمرغ قلمداد می‌شود و فراتر از این معنا در جستجو و درصدد یافتن او هستیم.

وی ادامه داد: داستان پرده‌پوش ساییس اثر شیلر دارای موضوعی عرفانی است و بر اساس آن، جوانی یونانی و جویای دانش مطلق در جستجوی حقیقت مطلق است که با اشتیاق به سرزمین مصر سفر و در آنجا با کاهن اعظم دیدار می‌کند. جوان می‌گوید علوم جزئی دردی از ما دوا نمی‌کند و من خواهان حقیقت مطلق هستم، سپس همراه کاهن وارد معبد می‌شود و مجسمه‌ای عظیم توجه وی را جلب می‌کند. کاهن می‌گوید حقیقتی که دنبال آن هستی، در پس این پرده وجود دارد که حائلی میان ما و او خواهد بود، ولی من اجازه ندارم این پرده را کنار بزنم، چرا که الوهیت و برتری خاصی دارد. جوان به این بسنده نمی‌کند، به تنهایی وارد معبد می‌شود و پرده را کنار می‌زند. داستان این‌گونه تمام می‌شود که فردای آن روز این جوان را بیهوش پیدا می‌کنند. در واقع، این داستان تمثیلی است برای اینکه به ما بفهماند تا زمانی که قابلیت جستجوی حقیقت را ندارید، در پی کسب حقیقت مطلق نباشید.

جستجوی امر مطلق؛ مضمون مشترک روایت‌های عرفانی در جهان

تقوی اضافه کرد: در منطق‌الطیر عطار نیز همین وضعیت به چشم می‌خورد، به‌طوری که پرندگان به قله قاف سفر می‌کنند و به درگاه سیمرغ می‌رسند تا او را ببینند و از حقیقت آگاه شوند، ولی به آنها اجازه ورود داده نمی‌شود و نیاز است که خود سیمرغ این اجازه را به پرندگان و مرغان بدهد و بعد از کسب اجازه از سیمرغ، تمامی پرندگان گم می‌شوند. این نوع روایات، بازتابی از وضعیت بشر است که در تمام ابعاد زندگی خود دنبال برترین می‌گردد، در پی کسب ثروت، قدرت و شهرت است و مطلق آنها را می‌طلبد. ساختار مشابه این داستان‌ها به ما می‌فهماند که همگی مضمون مشترکی دارند و آن، جستجوی امر مطلق است که انواع مختلفی دارد و امر مطلق همان حقیقت مطلق است، بنابراین دستیابی به این خواسته، کاری دشوار و نشدنی است و هر کس وارد این مسیر شد، بعد از آن سخنی را به گوش خود نمی‌شنود.

وی تصریح کرد: طبیعت، حجابی بر روی حقیقت است و گویی خدا به جلوه‌های متفاوت مأموریت داده تا مانع عریان شدن حقیقت شوند. عطار در آثار خود رمزگونه و نمادین سخن می‌گوید، زبان وی تمثیلی است و به همین دلیل، ظاهر روایات وی با اصل مطلب فاصله زیادی دارد و نیازمند رمزگشایی است.

در ادامه، حسن ذوالفقاری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس موضوع بحث خود را روش‌های قصه‌گویی و تمثیل‌پردازی عطار بیان کرد و گفت: تمثیل، ابزار مهم عارفان برای بیان اندیشه‌های خود بوده است که از سنایی، شاعر ایرانی آغاز شد و در آیین‌هایی مانند بودا نیز از تمثیل برای بیان سخنان حکمت‌آمیز استفاده می‌شد. در ادبیات فارسی، در وهله اول، سنایی و سپس عطار وارد این عرصه شدند و در واقع، تمثیل‌پردازی در میان ایرانیان رواج زیادی داشت، به‌گونه‌ای که مولانا و دیگر شاعران فارسی‌زبان نیز از زبان و بیان تمثیلی استفاده می‌کردند. مجلس‌پردازها نیز همین سبک و سیاق را در پیش گرفته و از تمثیل برای ارتباط‌گیری مناسب با مردم و بیان مسائل عرفانی استفاده می‌کردند. تمثیل‌ها غالباً داستان‌های کوتاهی هستند که به زبان عامه بیان می‌شوند و مخاطب به راحتی با آنها ارتباط برقرار می‌کند، ولی مولانا تمثیل‌های بلندی نیز دارد، چون خود وارد داستان می‌شود و به‌عنوان دانای کل داستان را ادامه می‌دهد.

وی با بیان اینکه حکایات عطار به سه دسته تقسیم می‌شود، افزود: دسته اول جنبه رئالیستی و واقعی دارد و سرگذشت‌نامه‌های مشایخ را در بر می‌گیرد؛ دسته دوم جنبه سوررئالیستی دارد و داستان‌های خارق‌العاده و کرامات عرفا را نقل می‌کند که عامل تحول و راه‌یابی آنها به دنیای عارفانه است. دسته سوم جنبه ابداعی دارد، یعنی خود عطار این داستان‌ها را ساخته و برای بیان جنبه‌های عرفانی از آنها کمک گرفته است که کمتر در زبان و ادبیات فارسی سابقه دارد. قصه‌های تمثیلی عطار، هم حیوانی هستند و هم انسانی که جنبه انسانی آن بیشتر نمود دارد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بیان کرد: عطار در میان قصه‌پردازان رتبه دوم را دارد که هزار و ۸۸۵ قصه در فرهنگ‌نامه به نام وی وارد شده است. اولین ابزار عطار برای بیان مقاصد عرفانی‌اش همین قصه‌هاست که از آنها برای پیشبرد کار استفاده می‌کند و در منطق‌الطیر نیز به این امر اذعان کرده ‌است. وی از قصه‌های مشهور مردم به‌عنوان تمثیل استفاده می‌کند، بنابراین داستان‌هایی را که میان مردم رایج است، گرفته و با لباس بهتری به آنها برمی‌گرداند و مردم که اصل قصه را می‌دانند، آن را بهتر درک می‌کنند.

وی ادامه داد: عطار از تمثیل‌های گوناگونی استفاده می‌کند که نمونه آن، تمثیل‌های تک‌بیتی است، چنانکه مولانا نیز در آثار خود از این نوع تمثیل استفاده می‌کند. نوع دیگر تمثیل‌ها، استفاده از داستان‌های اساطیری و افسانه‌هاست، به‌گونه‌ای که در منطق‌الطیر برای بیان سلوک عرفانی از سفر مرغانی در جستجوی سیمرغ استفاده می‌کند که همه این مراحل، بازآفرینی اساطیر و افسانه‌های باستانی است. نوع دیگر تمثیل‌سازی وی، استفاده از ضرب‌المثل‌ها بوده که از این شیوه در آثار خود زیاد استفاده کرده ‌است. شیوه دیگر تمثیل‌گویی عطار، قصه در قصه نام دارد که از قصه‌های درونی استفاده می‌کند و روشی مشهور میان ایران و هند است.

ذوالفقاری اضافه کرد: شیوه دیگر عطار در نوشتن آثار خود، طنزپردازی است که این داستان‌های طنزآمیز بسیار گزنده و عمیق بوده و در آن از سؤالات خیامی و رندانه‌های حافظ استفاده شده است. طنز وی بسیار عجیب به نظر می‌رسد و اغلب در پایان داستان‌های خود نتیجه‌گیری کلی می‌کند.

مردم‌شناختی بودن آثار عطار

وی شیوه کاری مهم عطار را بهره‌گیری از قصه‌های شفاهی عامیانه و رایج میان مردم خواند و گفت: عطار، شاعری مردمی محسوب می‌شود و در بیشتر داستان‌های خود به تیپ‌های مختلف مردم همچون اولیا، اوصیا، مشایخ، عالمان، فقیهان، غلامان، فقرا، هنرمندان، کوران، کران، لوتیان، زنان، بی‌دینان، پیشه‌وران و موارد دیگر می‌پردازد. کتاب‌های عطار، آثاری مردم‌شناسی است و حتی به اشیا نیز جان بخشیده و از زبان اجسام و اشیایی همانند سنگ، کلوخ و آتش سخن می‌گوید که نشان از ذوق و خلاقیت هنری وی دارد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: شخصیت عطار نکات بسیار آموزنده‌ای را به ما یادآوری می‌کند و در داستان‌های وی اغلب دو شخصیت در مقابل هم قرار می‌گیرند که متضاد یکدیگر نیز به شمار می‌روند، همانند شاه و درویش، بنابراین داستان‌های وی تنوع زیادی دارد. عطار در داستان‌های خود شخصیت‌هایی همانند سلطان محمود ظالم را کاملاً مثبت نشان می‌دهد که این کار فقط از دست وی برمی‌آید. در واقع، شخصیت‌ها در اغلب داستان‌های عطار دچار تغییر و تحول می‌شوند. از طرف دیگر، دیوانگان یک تیپ شخصیتی جدی در آثار وی هستند که سخنان جدی و مفاهیم پندآموز از زبان آنها بیان می‌شود. زبان عطار همانند زبان مردم، ساده و روان است و مسائل عمیق فلسفی و عرفانی را بسیار عینی و ملموس با رندی خاص خود و بی‌تکلف به کار می‌برد، زبان ساده‌ای که همه بتوانند آن را بخوانند، بفهمند و از آن بهره ببرند.

جایگاه پندنامه منتسب به عطار در میان مردم بوسنی

منیر درکیچ، دانشیار دانشگاه سارایوو نیز به بیان جایگاه عطار و تأثیر آثار وی بر گسترش زبان و ادبیات فارسی در شبه جزیره بالکان و میان مردم بوسنی پرداخت و گفت: بوسنی، مرز غربی امپراطوری عثمانی و غربی‌ترین نقطه رواج فرهنگ ایرانی اسلامی به شمار می‌رفت. گروه اول شاعران فارسی‌زبان در این منطقه، مولوی، سعدی و حافظ بودند که مثنوی معنوی مهم‌ترین اثر در میان مردم بوسنی بود. گروه دوم شاعران مورد توجه مردم این منطقه، نظامی، جامی و سنایی غزنوی بودند که عطار بین گروه اول و دوم قرار داشت و تعدادی نسخ خطی از منطق‌الطیر و تذکرة الاولیا در بوسنی وجود دارد.

وی افزود: نام عطار در سرزمین بوسنی با کتابی به نام پندنامه گره خورده که می‌توان گفت از عطار نیست. این کتاب، موضوعات متنوع اخلاقی را در بر دارد و همراه گلستان و بوستان سعدی در اندرونی امپراطوری عثمانی و مدارس آن زمان تدریس می‌شد و جزو سرفصل این مدارس بود. در واقع، پندنامه به‌عنوان متنی آغازین در یادگیری زبان فارسی شهرت داشت. صوفیان در مدارس خانقاه از متون کلاسیک فارسی برای یادگیری این زبان استفاده و از پندنامه عطار به‌عنوان کتاب تحصیلی خود یاد می‌کردند. در هر مدرسه یا خانقاهی در بوسنی، نسخه‌ای از پندنامه تدریس می‌شد. در اواخر دوره عثمانی نیز مؤسسات آموزشی جدیدی در بوسنی به نام مدارس رشدیه تأسیس شد که زبان فارسی جزو سرفصل‌های این مدارس بود و از پندنامه به‌عنوان کتاب درسی اخلاق اسلامی استفاده می‌کردند.

دانشیار دانشگاه سارایوو اضافه کرد: پندنامه عطار در سال ۱۹۰۴ میلادی به زبان بوسنیایی ترجمه شد که مترجم آن ساکن مناطق روستایی و دورافتاده بود و این نشان از رواج پندنامه در نقاط حتی دور از دسترس سرزمین بوسنی دارد. پندنامه به چند دلیل حائز اهمیت است؛ نخست اینکه اولین کتابی بود که به‌طور مستقیم از زبان فارسی به بوسنیایی ترجمه شد، دوم آنکه مترجم از خط عربی برای نوشتن کتاب استفاده کرد، با اینکه زبان آن بوسنیایی بود و سوم آنکه ترجمه پندنامه به زبان بوسنیایی و خط عربی برای تحقیق درباره این زبان اهمیت داشت.

وی بیان کرد: پندنامه در اولین دهه فروپاشی عثمانی حضور خود را حفظ کرد و تأثیر آن پررنگ‌تر شد، ولی در قرن ۲۰ میلادی مردم تحت تأثیر فرهنگ غربی از اهمیت زبان و ادبیات فارسی کاستند. با این حال، پندنامه منتسب به عطار تأثیر چشمگیری بر رشد فرهنگ بوسنیایی داشت و در میان اقشار گوناگون مورد توجه بود. اگرچه پندنامه در میان ایرانیان اثری هم‌ردیف مثنوی و گلستان تلقی نشده است، ولی در میان مردم بوسنی مهم قلمداد می‌شد و در واقع، تنها اثر به زبان فارسی بود که مردم بوسنی بیشتر از ایرانیان برای آن اهمیت قائل بودند.

نسبت میان زبان، واقعیت و شناخت در آثار عطار

در ادامه این نشست، سیدعلی‌اصغر میرباقری‌فرد، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان به نسبت زبان، واقعیت و شناخت در آثار عطار پرداخت و اظهار کرد: نسبت زبان و واقعیت، موضوعی مهم در زبان دین است و زبان دین نیز در فلسفه دین ریشه دارد که بعد از رنسانس، در فلسفه اوج پیدا کرد. در واقع، نسبت زبان و واقعیت، مسئله تازه‌ای در پیش رو قرار می‌دهد و دیدگاه‌های مختلفی در این‌باره وجود دارد.

وی افزود: در دیدگاه سنتی و کلاسیک، واقعیت وجودی مستقل دارد، زبان وجود دیگری است، نقش انفعالی و ابزاری دارد و می‌کوشد از واقعیت وجودی جدا باشد. حاصل این دیدگاه این است که در انسان به‌عنوان جستجوگر واقعیت، نسبت زبان به واقعیت، انفعالی است و نقشی در شکل‌گیری واقعیت ندارد. دیدگاه جدید معتقد است واقعیت وجودی مستقل نسبت به زبان نیست، زبان نقشی فعال نسبت به واقعیت دارد و در قالب آرای مختلف چنین تبیین می‌شود که زبان می‌کوشد در بیان واقعیت خود سهیم باشد، حتی زبان در نظام ادراکی سهمی مهم دارد و در شکل‌گیری واقعیت نقش‌آفرین است.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: نسبت زبان و واقعیت در حوزه پژوهش‌های فارسی نیز مطرح است و برخی از پژوهشگران رساله‌هایی در این زمینه نوشته‌اند. موضوع مهم در اولویت پژوهش‌ها، زبان عرفانی است و از چند مسیر می‌توان به این روند وارد شد که یکی از آنها، فلسفه دین، زبان دین و تجارب مربوط به این زمینه است. مسیر دیگر، به پژوهش‌هایی مربوط می‌شود که در خارج از مرزها انجام شده و نشان می‌دهد که زبان عرفانی با تفسیر عرفانی ارتباط دارد. شاخه‌ای از این مبحث، از منظر معناشناسی وارد عرصه می‌شود و به تبیین برخی اصطلاحات قرآنی که به جهان‌بینی قرآنی ختم می‌شود، می‌پردازد. متون عرفانی نیز مسیر بعدی را تشکیل می‌دهد و دیدگاه‌های متنوعی درباره زبان عرفانی وجود دارد. نکته قابل تأمل اینجاست که عرفا دسته‌بندی منظمی در این باب نداشتند.

وی اضافه کرد: قصد دارم از منظر زبان دین وارد زبان عرفانی شوم که در باب نسبت زبان و واقعیت، کار تازه‌ای محسوب می‌شود و باید بررسی شود که طرح این زبان در حوزه فلسفه اسلامی چه نتایجی به بار خواهد آورد و چگونه قابل طرح است. در میان پژوهش‌ها، آن بخش که راجع به آثار و آرای ملاصدرا شکل گرفته، به حوزه عرفان اسلامی نزدیک‌تر است، چراکه ملاصدرا از سنت عرفانی بهره‌مند بود و بحث مراتب و درجات وجود، تفسیری از واقعیت را با بیان ملاصدرا نمایان می‌کند که نیاز به تعامل دارد و در سنت دوم عرفانی باید لحاظ شود و پیوند زبان و واقعیت را بررسی کند.

میرباقری‌فرد افزود: سنت دوم با حکمت متعالیه ارتباط دارد و در این سنت، اگر بنا باشد واقعیت تبیین و نقش زبان بررسی شود، باید متناسب با نگاه عرفانی تعریف جدیدی پیدا کند که تحت تأثیر نگاه معرفت‌شناسانه ابن عربی است و زبان هم تعبیر دیگری بیابد. در سنت دوم، به لحاظ نگاه خاص به انبساط هستی، وجود به دو نوع تقسیم می‌شود، وجود عینی و ذهنی و وجود کتبی و لفظی.

وی بیان کرد: زبان در متون عرفانی به دو دسته عبارت و اشارت تقسیم می‌شود؛ دسته اول شامل متون تعلیمی است که به بیان اصطلاحات عرفانی می‌پردازد و در آنها، بیان تفسیری قرآن و متون رمزی و نمادین نیز به چشم می‌خورد. در باب اشارات نیز تجربه خاص عرفا مطرح است که رمز و نماد و استعاره نقش مهمی دارد و فضای خاصی ایجاد می‌کند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: زبان اشارت با واقعیت عرفانی نسبتی کامل و استوار دارد که این نسبت فعال است و زبان در شکل‌گیری آن بسیار اهمیت دارد، ولی بررسی و جستجوی این زمینه در آثار عطار کاری به مراتب دشوارتر است. با این حال، عطار در آثار خود میان زبان، واقعیت و شناخت نسبت زیادی قائل شده که این واقعیت برگرفته از تجارب عرفانی است و زبان نیز در تداول آن به کار گرفته نمی‌شود.

طرح سلوک در مصیبت‌نامه

احسان رئیسی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان نیز به‌عنوان سخنران پایانی این نشست به طرح سلوک در مصیبت‌نامه پرداخت و اظهار کرد: مصیبت‌نامه در ۴۰ مقاله تنظیم شده که قهرمان این مقاله‌ها، سالک فکرت است و این سالک نزد ۴۰ فرد و ۴۰ عنصر جهانی، از سنخ انبیا تا سایر انسان‌ها و از جمادات، جبرئیل و فرشتگان صحبت می‌کند، از هر کدام راهنمایی می‌خواهد و هر چه شنیده است، به عرض پیر و مراد خود می‌رساند. مقدمه هر مقاله این‌گونه شکل می‌گیرد و صحبت با پیر و مراد و حکایات دیگر نیز از سایر بخش‌های این مقالات است.

وی با بیان اینکه در هر مقاله، یکی از مراحل سلوک تبیین می‌شود، گفت: طرح کلی این مقاله‌ها بر دو مرحله آفاق و انفس استوار است و منازل سلوک نیز طبقه‌بندی می‌شود. طرح سلوک از ذکر آغاز شده و به توحید می‌رسد که تفصیل بیشتری نسبت به منطق‌الطیر دارد و بر دو محور برطرف کردن حجاب‌ها و موانع و طی مقامات و احوال عرفانی استوار است.

انتهای پیام
captcha