با توجه به رشد سریع شهرنشینی در کشور که از دهههای گذشته آغاز شده است، باید به این موضوع اندیشید که آیا این مقوله با موازین تاریخی و اسلامی این سرزمین هماهنگی دارد یا شهرها بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی از لحاظ تمدن شهری، که به معماری اصیل ایرانی ـ اسلامی متکی است، بر مبنای سبکهای غیرایرانی و غیربومی رشد میکنند. همانطور که تاریخ این مرز و بوم شاهد و گواه محکمی در رابطه با سبک باشکوه ایرانی ـ اسلامی در ایجاد تمدن شهری است، متأسفانه طی دهههای اخیر و با توسعهای شاید ناهمگون در زمینه گسترش حوزه شهری، شاهد بزرگترشدن بیش از پیش شهرهای صنعتی و مدرن بدون احتساب مبانی و معماری سنتی و بومی، که الهام گرفته از سبک ایرانی ـ اسلامی است، هستیم.
سرعت توسعه ناهمگون شهرهای کشور به ویژه کلانشهرهایی مانند تهران، که نزدیک به یکپنجم جمعیت کشور را در خود جای داده، باعث غفلت از حفظ سنتها و موجب فراموشی سبکهای تأثیرگذار ایرانی ـ اسلامی در طراحی و معماری ساختار شهرها شده است.
بدین منظور با نسیم اشرافی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در مورد بررسی کالبدی شهر ایرانی ـ اسلامی برای پاسخ به نیازهای انسان مدرن گفتوگو کردیم که مشروح آن را میخوانید.
ایکنا ـ طبق تجربه چند صد ساله ایرانیان در معماری شهری، سیمای یک شهر ایرانی ـ اسلامی، که شرایط روز را نیز مد نظر داشته باشد، چه ویژگیهایی دارد؟
معماری و شهرسازی جزو علومی هستند که به تنهایی در جامعه عینیت نمییابند. به عبارتی شهرسازی و معماری در تمام دنیا یک سیستم یا سامانه است که در این سامانه قدرتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نقش مهمی دارند. البته نقش این عوامل اصلی نیست، اما میتوانند در رسیدن معماری و شهرسازی یک جامعه به آرمانهای خود نقش مهمی را ایفا کنند. شهرهای گذشته نیز چنین بودند. هویت سیستم معماری و شهرسازی یک جامعه برگرفته از دو حوزه معرفتی و اجرایی است و حوزه اجرایی رابطه وثیقی با همان قدرتهای ذکرشده دارد.
اگر در جامعه معارف اسلامی در حوزه معماری غنی باشد، اما ارکانهای اجرایی جامعه ساختارهایی نداشته باشند که بتوانند معماری اسلامی را به ظهور برسانند، هویت سیستم معماری و شهرسازی جامعه از اسلامی بودن دور خواهد شد. لذا توجه به دو حوزه معرفتی (دانشگاهها) و اجرایی (نهادها و قانونها) برای هویتسازی سیستم معماری و شهرسازی اهمیت دارد.
امروزه نمیتوان با تکیه بر الگوهای قدیمی ایرانی – اسلامی و تقلید صرفاً شکلی از آنها به دنبال تغییر سیمای شهری به منظور اسلامیسازی هویت شهری باشیم. باید عمیقتر به این مسئله توجه کنیم. معماری و شهرسازی امروز حاصل تولید علوم تمدنی مدرن در حوزه شهری و معماری است. به عبارت دیگر غرب توانست با ایجاد علم تمدنی در معماری، نه تنها شهرها و معماری خود را، بلکه شهرها و معماری جهان را تغییر دهد. مشکل جامعه ما الگو و شکل و ... نیست، بلکه تولید نکردن علم در حوزه معماری و شهرسازی است که این موضوع به همان حوزه معرفتی یعنی دانشگاهها بازمیگردد. دانشگاهها باید ابتدا نقد کردن از وضع موجود را نهادینه کنند؛ به عبارتی اول باید لا الهها را مشخص کنند و سپس به تبیین الا الله بپردازند. امروزه در دانشگاهها ترویج علم مدرن غربی صورت میگیرد و این سؤال ایجاد میشود که چند درصد دانشجویان تحصیلات تکمیلی به سوی این مسئله هدایت میشوند؟! با این علم نمیتوان به تغییر سیمای شهری پرداخت.
وقتی سؤال میشود چه کنیم که هویت گذشته را حفظ کنیم، اما بهروز هم باشیم، باید بیان کرد که لازم است متغیرات یعنی الگوها، شکلها و فرمهای معماری و شهرسازیمان را با تکیه بر ثابتات (جهانبینی دینی و مبتنی بر توحید) تغییر دهیم؛ یعنی باید بتوانیم خود را با تکیه بر شرایط زمانی و مکانی حال حاضر اما با جهتمداری ثابت و دینی به تولید الگو برسیم.
شکل و فرم معماری و سیمای شهری غربی برای جهانبینی و ارزشها و نیازهای خودشان کارایی دارد. نمیتوان آن فرم را ولو با اضافه کردن چند مفهوم دینی در معماری ایرانی به کار گرفت. باید الگوسازی جدیدی صورت بگیرد و البته نباید از تجربیات دانش غربی نیز غافل ماند. یعنی باید بتوانیم با موشکافی و نقد علم معماری و شهرسازی مدرن، به تولید علم معماری اسلامی دست پیدا کنیم؛ چون باید وضعیت موجود، معماری مدرن غربی، تغییر کند و شناخت دقیق و نقادانه آن از اهمیت بالایی برخوردار است که متأسفانه در حوزه معرفتی و دانشگاهی این موضوع غایب است. شناخت دقیق علم معماری مدرن ما را به معماری اسلامی خواهد رساند.
ایکنا ـ آیا سیمای شهری امروز حس آرامش و به یاد خدا بودن را به جامعه منتقل میکند؟
این سؤال بیشتر مفهوم ذکر را به ذهن متبادر میکند. شهرهای امروزی خاصیت بیداری یا تذکرگونه ندارند و بیش از آنکه انسان را به سوی کمال و رشد انسانی سوق دهند، متأسفانه نشان از اسراف و مصرفگرایی و ... دارند. ساختمان بانکهای سر به فلک کشیده، مساجد پنهان شده بین آسمانخراشها، بیلبوردهای تبلیغاتی و ترویج مصرفگرایی در سطح شهر، نماهای آشفته و آراسته با تزئینات پوچ و بیاساس، نبود نظم و عدل و توازن و ... در معماری امروز کاملاً مشهود است و علت آن بیان شد؛ حوزه معرفتی و حوزه اجرایی.
امروزه نهادسازی از اهمیت بالایی برخوردار است. نهادها و سازمانهای اجرایی مانند نظام مهندسی باید طوری ساخته شوند که نهاد قابلیت اجرای قوانین معماری اسلامی را داشته باشد که متأسفانه ندارد. ساختار سازمانها مبتنی بر ساختارهای مدرن است که صرفاً به کمیت و کیفیتهای نازل و مادی توجه دارد و تا زمانی که ساختار نهادها اصلاح نشود و معارف معماری اسلامی به عنوان قوانینی فراگیر تنظیم نشوند، نمیتوان از سیمای شهری انتظار معنویت داشت. به عبارت دیگر، وقتی که قوانین کمی در حوزه معماری و شهرسازی مطرح هستند مانند میزان تراکم یک بنا یا نکات اقلیمی و تا زمانی که ذیل قوانین شرعی، عرفی و اخلاقی قرار نمیگیرند، نمیتوان ساختار اسلامی را ایجاد کرد.
ایکنا ـ برای دستیابی به شهری که توانایی برطرف کردن تمامی نیازهای مادی و معنوی مردم را داشته باشد، چه باید کرد؟
تا زمانی که اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سیاست یک جامعه در حوزه معماری و شهرسازی و در ارتباط با موضوعات آنها مانند مسکن، جهت یکسان و درستی پیدا نکنند، تحقق چنین امری مشکل خواهد بود. به عنوان مثال امروزه مسئله مسکن، که چهره اصلی شهر را شکل میدهد، بسیار به اقتصاد وابسته است. در ارتباط با مسکن اسلامی نظریههای مختلفی از سوی اندیشمندان این حوزه مطرح شده است، اما چرا این مسئله در حوزه مسکن یا حتیالامکان در مورد مسکنهای اجتماعی تحقق نمییابد. پژوهشهای زیادی صورت گرفته و مشکل اصلی در سیاستها و برنامهریزیهاست که متأسفانه تنها چیزی که در برنامهها وجود ندارد، هویت ایرانی ـ اسلامی است.
برنامهریز حوزه مسکن تلاش میکند که بتواند حداقل مسکن (60 تا 70 متر مربع) را برای اقشار کمدرآمد تهیه کند و البته به دلایل مشکلات اقتصادی، اکثریت اقشار جامعه حتی قادر به خرید همین متراژ مسکن نیستند و نکته مهم آنکه این پایه متراژی با هویت ایرانی ـ اسلامی مغایر است، چه برسد به مسائل دیگر مانند نوع طراحی و ساختارهای محلهای و امکانات و تسهیلات آن. لذا راه حل پیشنهادی این است که حوزه معرفتی (سرفصلها) دانشگاهها اصلاح شود و سپس ارتباط عمیقی با نهادها پیدا کنند تا بتوانند در قانونسازی عمل و نیز ساختار نهادها را اسلامی کنند.
ایکنا ـ با توجه به توضیحاتی که ارائه دادید، دلیل انبساط خاطر مردم از مشاهده سیمای شهرهای قدیمی ایران در چیست؟
علت این انبساط را میتوان در فطری بودن ساختارهای قدیمی دانست. نه تنها در معماری ایرانی ـ اسلامی، بلکه اگر انسانها معماری بومی برخی کشورها را ببینند، این انبساط خاطر ایجاد خواهد شد که این مسئله ریشه در فطری بودن ساختارهای معماری بومی و سنتی دارد و در معماری مدرن فطری بودن فضای زندگی وجود ندارد. معماری مدرن برگرفته از مثلث سوبژکتیویسم، سکولاریسم و اومانیسم است و چیزی که به منصه ظهور میرسد مبتنی بر دادههای ذهنی است. اینکه انسان فطرتاً به چه فضایی گرایش دارد، در ساختار معماری مدرن جایی ندارد. به عنوان مثال انسان فطرتا به نظم و فضای مرکزگرا گرایش دارد. به عبارتی همواره در اکثر فضاها انسان به دنبال یک فضای مرکزی است تا در آنجا آرام بگیرد.
معماری بومی و سنتی گذشته مفاهیم نظم، سلسلهمراتب و مرکزگرا را به خوبی در ساختارهای مختلف شهری با مرکزیت محله و وجود مسجد یا حیاطها محقق میکردند. این مفاهیم ساخته سوبژکتیویته انسان نیست، بلکه فطری است و در تمام دورهها باید بروز و ظهور داشته باشد، در حالی که امروزه بیش از این مفاهیم پایه، انسانها با آشفتگی فضایی مواجه هستند که با فطرت آنها سنخیت ندارد. لذا دچار اختلالات روانی میشوند و در مواجه شدن با بناهای قدیمی انبساط درونی، که حاصل نوعی این همانی انسان با فضاست، در ساختار نفس انسان پدیدار میشود.
ایکنا ـ امکان تحقق سبک زندگی ایرانی ــ اسلامی در معماری شهری کشور تا چه میزان وجود دارد؟
با توجه به نبود ساختارهای بومی معرفتی و اجرایی در کشور، امکان تحقق معماری و شهرسازی اسلامی ضعیف است. باید به دنبال تولید علم باشیم. اگر نظریهپردازان بتوانند با تولید علم و نظریه یک پارادایم جدید و خودی را در جامعه معماری و شهرسازی رقم بزنند، میتوان تحقق معماری خودی را انتظار داشت. پارادایم حاکم در جهان امروزی معماری مدرن است، هر چند نظریههای معماری اسلامی نیز تولید میشوند و البته این کار حدود یک دهه است که انجام میشود، ولی هنوز تبدیل به پارادایم و علم نشدهاند. علم تا زمانی که تولید نشود، یعنی پارادایم آن بر ساختارهای معرفتی و اجرایی حاکم نشود، تحقق معماری و شهرسازی اسلامی ضعیف خواهد بود.
ایکنا ـ با توجه به تفکر مدرن امروزی در ایجاد بافت شهری، آیا میتوان از تجربیات گذشتگان در ایجاد بنای شهری امروز بهره برد؟
بله، یکی از راه حلها بهرهگیری از گذشتگان است، اما نه تقلید شکلی و الگویی. چیزی که باید از گذشته مورد توجه قرار بگیرد، ثابتات هستند و نیز مقایسه تطبیقی دورهها میتواند راه حلهای خوبی را برای تغییر وضع موجود به مطلوب ارائه دهد. به عنوان مثال اینکه چرا رشد معماری اسلامی با رشد عرفانی همراه بوده است، میتواند راه حلهایی را ارائه دهد. به نظر میرسد با رویکرد اجتهادی به معماری حال، گذشته و وضعیت مطلوب میتوان روندی را برای تولید علم اتخاذ کرد که بتواند ما را به وضعیت مطلوب (البته نه آرمانی) نزدیک کند و این امر مستلزم اجرا شدن یا هماهنگی قدرتهای یک جامعه است که بتوانند به آن عینیت بخشند.
انتهای پیام