به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه قرآن، فرهنگ و تمدن، مقالاتی با عناوین «تأثیر هجرت انبیاء الهی بر تمدنسازی از منظر قرآن کریم»، «تأملی بر سیر تاریخی مطالعات تفسیری شبهقارهی هند به زبان عربی(قرن اول تا دواز دهم هجری)»، «تبیین مؤلفههای تمدنساز در شخصیت حضرت موسی(ع) از دیدگاه قرآن کریم»، «تبیین و بررسی مؤلفه تمایلات در تفکر انتقادی از منظر فرهنگ قرآنی و روانشناسی»، «تحلیل و نقد دیدگاه مایکل کوک در خصوص جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در منابع حدیثی شیعه» و «مؤلفههای فرامادّی تمدنساز از منظر قرآن کریم» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «تأثیر هجرت انبیاء الهی بر تمدنسازی از منظر قرآن کریم» میخوانیم: مهاجرت از ابتدای بشر تاکنون در میان اقوام مختلف به عنوان راهی برای عبور از مصائب و مشکلات در نظر گرفته شده و از جمله مهمترین راهکارهای جوامع بشری برای ارتقاء وضعیت زندگانی خود بوده است. قرآن کریم نیز در ضمن آیات فراوانی به هجرت انبیاء الهی و پیروان آنها اشاره کرده است. در این پژوهش که با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای صورت گرفته است به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که هجرت در دوران رسالت انبیاء الهی از چه جایگاهی برخوردار بوده و از منظر قرآن کریم میان هجرت انبیاء الهی و تمدنسازی چه نسبتی برقرار است؟ با بررسی آیات متعدد قرآن کریم به این نتیجه میرسیم که در قرآن ضمن بیان دستهبندی هجرت به هجرت درونی و هجرت بیرونی، اهداف متعددی همچون رضا و خشنودی خداوند، حفظ ایمان و توحید، دستیابی به امنیت و آمرزش گناهان و در نهایت ایجاد تمدن الهی برای این امر مهم شمرده شده است. همچنین هجرت حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل، اصحاب کهف و حضرت محمد] و پیروان ایشان هجرتهایی با نیل به رستگاری و قرب الهی بوده، که منشأ تحول اجتماعی-تمدنی برای دینداران آن ادیان را فراهم کرده است.
در طلیعه نوشتار «تبیین مؤلفههای تمدنساز در شخصیت حضرت موسی(ع) از دیدگاه قرآن کریم» میخوانیم: انسان پس از گذراندن شکل ابتدایی اجتماع، بهتدریج جامعه بشرى را تشکیل داد. تشکیل امت و ظهور زندگی اجتماعی بشر، وی را آماده بهرهگیری از تعالیم انبیاء و شکوفایی استعدادها نمود. پیامبران در پی رشد حیات مادی و معنوی انسانها بودند و مفاهیم وحیانی بهعنوان باورهایی ریشهدار، مسیری را فراهم کرد که در آن تمدنهایی متعالی شکل گیرد و منشأ پیشرفت بشر گردد. گرچه در میان تمدنهای شناختهشده و نامدار بشری، کمتر به تمدنهای دینپایه توجه شده، اما برخی پژوهشگران با در نظر گرفتن این واقعیت تاریخی، اندیشه دینی را عاملی اساسی در تشکیل و برپایی تمدن میدانند و معتقدند ادیان آسمانی، به شکل مستقیم یا غیر مستقیم نقش اساسی در ترکیب تمدنها بر عهده دارند.
حضرت موسی(ع) با تبیین قانونهای الهی در قالب کتاب آسمانی، زمینه را برای شکلگیری جامعهای متمدن فراهم کرد. با توجه به نیاز همیشگی بشر به آموزههای پیامبران، بازشناخت مؤلفههایی از شخصیت موسی(ع) که در تمدنسازی تأثیر داشته، اهمیت ویژهای مییابد. پرسش اصلی این تحقیق آن است که در شخصیت حضرت موسی(ع) چه مؤلفههایی برای تمدنسازی وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، آیات نورانی قرآن کریم مبنا قرار گرفته و این آیات، اصلیترین منبع پژوهش حاضر است.
نویسنده مقاله «تبیین و بررسی مؤلفهی تمایلات در تفکر انتقادی از منظر فرهنگ قرآنی و روانشناسی» در چکیده نوشتار خود آورده است: عصر حاضر که عصر تغییرات سریع اجتماعی، فکری و فرهنگی است، انسانها را با چالشها و فشارهای متعددی روبرو نموده که مقابله مؤثر با آنها نیازمند کسب مهارتهای مختلف روانی و اجتماعی میباشد. بر اساس نظر سازمان بهداشت جهانی، یکی از مهمترین و اساسیترینِ این مهارتها، مهارت تفکرنقادانه است.
بر اساس بررسیهای انجام شده، از منظر انجمن فلاسفه آمریکا، تفکرنقادانه از دو مؤلفه اصلی تمایلات (گرایشها) و مهارتهای شناختی تشکیل یافته که هریک از این دو مؤلفه نیز خود دارای اجزاء مختلفی میباشند. در این مقاله ابتدا تفکرنقادانه و مؤلفههای آن تعریف و اجزاء تشکیلدهنده مؤلفه تمایلات و یا به عبارت دیگر ویژگیهای متفکرین نقاد، تبیین و سپس تعدادی از ویژگیهایی که برای این افراد در قرآن آمده، مطرح شده است. تحقیق حاضر، با روش تحلیل محتوای کیفی و با استقراء تام آیات قرآن صورت گرفته است. در یافتههای این پژوهش مشاهده میشود که برخی ویژگیها از قبیل علاقه و اشتیاق برای دستیابی به حقیقت، تلاش و خستگیناپذیری، ثبات شخصیت، شجاعت واستقلال در تفکر، داشتن روحیه حق پذیری، ترجیح سخن یا عقیده یا تفکر درست بر همه چیز، انعطافپذیری و بیتعصبی، وحدت و هماهنگی شخصیت، ژرفاندیشی مداوم و توجه دقیق به نشانهها، هدفمندبودن و پرهیز از مسائل نامربوط و توسّم (نکته سنجی و زیرکی) از ویژگیهای مشترک بین روانشناسی و قرآن و ویژگیهایی چون ایمان وتقوا ، شرح صدر، خشیت الهی و ایستادگی، استقامت و ثبات در عقیده از ویژگیهای مختص به قرآن است.
در بررسی تطبیقی به عمل آمده پیرامون مفاهیم این موضوع در قرآن و روانشناسی مشخص شد تفاوت اصلی این دو در خدا محوری و انسان محوری آنها میباشد که هرچند مفاهیم مطرح شده در روانشناسی کابردی تر و با جزئیات بیشتر است، اما برای آنکه این مفاهیم غنای بیشتری یابند، میبایست آنها از حالت انسان محورانه خارج نموده و بر اساس مبانی خدا محورانه اعتلا داد و بر این اساس، از چنین آموزههایی بهره جست.
در طلیعه نوشتار «مؤلفههای فرامادّی تمدنساز از منظر قرآن کریم» آمده است: رسیدن به یک تمدن مطلوب، مدینهی فاضله و آرمان شهر، هدف آرمانی یک نظام اجتماعی بالنده است. اما حل این معما که چه مؤلفهها و شاخصههایی بسترساز این تمدن است و آیا در قرآن کریم، به این مسئله پرداخته شده یا نه، پرسشی جدّی است که باید به آن پاسخ داده شود. در نگاهی کلی به تمدن مطلوب قرآنی، دو گروه عناصر اساسی با تعریف و جایگاهی ویژه ایفای نقش مینمایند. از سویی تمامی مظاهر مادی و اسباب سختافزاری و نعمتهای دنیوی با انگاره «طیبات»، به عنوان اهداف میانی و ابزار حرکت انسان به سوی افقهای برتر، دارای ارزش است (و نه آنکه مطرود باشد) و از سوی دیگر، ارزشهایی قرار دارد که مربوط به بُعد حقیقی وجود انسان و بخش نرمافزاری حیات مطلوب و انسانی اوست که از آن تعبیر به «فرامادّی» شده است. مؤلفههایی چون: باور توحیدی، معادمحوری، عدالت، آزادی، امنیت، وحدتگرایی، اخلاقمداری، راهبری مصلحان اجتماعی، حقیقت گرایی و برابریگرایی که منشأ زیست هدفمند انسان است.
انتهای پیام