ابوالقاسم حسینجانی، نویسنده و شاعر شعر معروف «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» است. شعرهای متعددی درباره بهار دارد، اما دیدگاهش درباره سرودههای بهاری متفاوت است. گفتوگوی ایکنا با این شاعر و ناقد ادبی را در ادامه بخوانید:
ابوالقاسم حسینجانی در گفتوگو با ایکنا گفت: انسان همان بهار و نوآفرینی است و بهار بیدار شدن است؛ بنابراین اگر تقویم بخواهد نوید بهار را به ما بدهد، بهار خوبی نخواهد بود. همانطور که سلمان هراتی میگفت «بهار آن است که خود ببوید، نه آنکه تقویم بگوید». این شاعر از معاصران ماست و امثال این سرودهها را میتوان در لابهلای شعرهای شاعران دید.
حسینجانی تأکید کرد: مهم این نیست که ما در کجای تقویم قرار داریم؛ مثلاً در فرودین هستیم یا در آذر، زیرا هر نقطهای میتواند شروع و آغازی برای حرکت باشد. اگر انسان، خود بهار نباشد، هیچ زمانی برایش بهار فرانخواهد رسید. یعنی اگر یک فرد بهشتی را به جهنم هم ببرید، آنجا هم کار بهشتی میکند و برعکس اگر یک فرد جهنمی در بهشتیترین نقطه قرار گیرد، خوی درونی جهنمی خود را بروز خواهد داد. از این رو باید به انسانی برگردیم که میخواهد بهاری شود. مولوی میگفت «نوروز بمانید که ایام شمایید! / آغاز شمایید و سرانجام شمایید!».
وی عید را بازگشت به اصل خود دانست و بیان کرد: آغاز نوروز باید بازگشت به اصل و ریشه باشد. ما نیاز به تناسب و نه مناسبت داریم. تناسب یعنی پدیدهها نسبت به هم نقش مکملی داشته باشند و همدیگر را رشد دهند. آیا نمیتوان کرونا را عید و بازگشت به انسان، آرامش، عشق، دوست داشتن همدیگر، همدلی و ... دانست؟
نویسنده کتاب «درخت زندگی من است» گفت: اگر به جهانبینی درستی برسیم، برای ما فرقی نخواهد کرد در دوران کرونا یا پساکرونا باشیم. اگر همین دوران قرنطینه کرونا را با اعتکاف مقایسه کنیم، به نتایج مثبتی خواهیم رسید. در اعتکاف دست از روزمرگیها بر میدارید. به دعا، ذکر، فکر و عبادت میپردازید و تمام ارتباطات دنیوی و روزمره خود را قطع میکنید. آیا نمیتوان در دوران کرونا به یک وسعت جهانی با همین تفکر رسید؟! انسان نیاز به تمرکز، بازگشت و بازنگری دارد.
وی با بیان اینکه ریشه مریضیها ناآرامیهاست، گفت: عظمت روح انسان بزرگتر از تمام دنیاست، بنابراین نباید شرایط موجود کرونایی او را دچار اضطراب و افسردگی کند. همانطور که در قرآن آمده است؛ «وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ؛ و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!»
حسینجانی یادآور شد: بهار میتواند نقطه شروع باشد، اما نباید خود را در آن محدود و محصور کرد، زیرا هر روزمان باید همانند بهار و شکوفایی و نو شدن باشد.
وی در ادامه بهار را یکی از پربسامدترین موضوعها چه از نظر شعری و چه نثری در کتابهای خود بیان کرد و گفت: دو مجموعه به نام «بهار نمیشود که نیاید» و «دور بهار را نمیتوان سیم خاردار کشید» از من منتشر شده است که در ادامه دو شعر را تقدیم میکنم.
بر سر دست میبرند آینه بهار را
فرصت شادخواری است این دل غمگسار را
خون شکوفه میچکد، از رگ نو بهاریام
باز، مسیح فرودین، سبز نموده دار را
باد، سماع میکند؛ خاک، ز هوش میرود
کیست که باده میدهد، این همه هوشیار را؟!
رقص میو پیاله بین، سکر هزار ساله بین:
نشئه ناگهان گل، کرده خمار، خار را!
واعتصموا به لب بیا، در طلب طرب بیا
راه نجات، روشنست: چنگ بزن دو تار را!
***
بهار، نمیشود که نیاید
زبان بهار، زبانه سرسبزیست:
زبان تازه و تناور سرزندگی
برای زنده شدن و، زندگی کردن و، زیبایی درافکندن
خورشیدها را خبر کنید
پرنده با بالهایش
و انسان، با بالندگی بلند خویش
پرواز میکند.
بر بالهای بهار، همه جا تماشاییست
بهار شمایید!
بهار نمیشود که نیاید:
«بوی بهبود.
ز اوضاع جهان، میشنوم».
انتهای پیام