تطور مفهومی واژه «شهید» در فرهنگ اسلامی
کد خبر: 3956074
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۹

تطور مفهومی واژه «شهید» در فرهنگ اسلامی

در ذهنیت مسلمانانی که وارد مدینه شده بودند شهادت هم‌زمان معنای حضور در یک معرکه دشوار، آزمون عقیدتی، لقاء خدا و باریابی به پیشگاه او با بریده شدن سر و امری شناخته شده بود. اشخاصی در آستانه جنگ بدر طالب یک چنین شهادتی شدند و بعد از جنگ نیز همگان به حکم وحی فراگرفتند کشتگان معرکه را «مرده» نخوانند و یگانه تعبیر فاخری که می‌شد برای‌شان به‌کار گرفت همین «شهید» بود.

به گزارش ایکنا، فرهنگ مهروش عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی یادداشتی درباره تطور مفهومی واژه «شهید» در فرهنگ اسلامی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر می‌گذرد؛

«مردم عربستان خواه مشرک خواه مسیحی یا پیرو هر دین دیگر با شهادت در دادگاه و جایگاه شاهدان مقرب نزد حاکمان آشنا بودند. در ذهن همه ایشان شهادت با حضور در پیش‌گاه یک حاکم، تقرب و نزدیکی و حتی مَحرمیت به وی پیوند خورده بود. چنین درکی از مفهوم شهادت در مناطق مختلف جهان باستان از جمله مناطق تحت نفوذ امپراطوری‌های ایران و روم و حبشه رواج داشت.

در فرهنگ مسیحیان جنوب عربستان، مثل بسیاری دیگر از مسیحیان آن دوره، شهادت معنایی ثانوی نیز پیدا کرده بود. شهادت برای ایشان که زندگیِ اقلیتی داشتند بدان معنا بود که مقاماتی از یک نفر بخواهند برای اقرار علنی به پذیرش باور رسمی ایشان در محکمه حاضر شود و به جایگاه شاهدان بیاید؛ آمدنی که البته برای مخالفان آن باور معنایی جز پذیرش مرگ نداشت. این‌گونه، احتمالاً در ادبیات دینی این مسیحیان به‌تدریج فراخوانده شدن به شهادت (استشهاد) معنای امتحانی دشوار به خود گرفت که خدا پیش پای کسی می‌نهد و او را با این مرگ نزد خود می‌برد و پاداش می‌دهد.

تحت تأثیر این فرهنگ مسیحی، شهادت یا همان حضور در محکمه که اغلب تداعی‌گر دشواری بود، در فرهنگ عموم مردم عربستان با حضور در هر معرکه دشواری تداعی شد؛ معرکه‌ای که بارزترین مصداق آن صحنه جنگ‌های رایج میان قبائل بود. به صحنه‌ای که چنین جنگ‌ها در آن روی می‌داد «مشهد» گفته می‌شد.

با آغاز تبلیغ دین اسلام پیامبر اکرم (ص) هم از استعاره رایج شهادت برای تبیین مفهوم حساب‌رسی اعمال در قیامت، احاطه خدا بر جهان هستی، نزدیکی پیامبر اکرم (ص) به خدا و مردم، و مفاهیم دیگری از این دست بهره جستند. بر این معنا نیز تأکید شد که خداوند خود حاکم روز جزا ست، در پیشگاه وی با حضور شهیدانی همه مردم دادرسی می‌شوند، و پیامبر اکرم (ص) هم از جمله شهیدان پیشگاه خدا ست. این شهیدان می‌توانستند «شفاعت» کنند.

از همان دوران مکی در قرآن کریم برای اشاره به نوع شرف‌یابی مؤمنان به بارگاه الهی در قیامت مفهوم «لقاء رب» (کهف/ 110؛ روم/ 8؛ سجده/ 10)، «ابتغاء وجه رب» (رعد/ 22؛ لیل/ 20) و مفاهیمی از این قبیل ترویج شد. البته، راه رسیدن به لقاء ولی‌نعمت نیز ایمان و عمل صالح شناسانده شد و راه میان‌بری از قبیل کشتگی با تیغ نیز برای رسیدن به لقاء خدا پیش از روز قیامت معرفی نشد.

این باور در میان مشرکان رواج داشت که با سر بریدن یک انسان یا حیوان در پیشگاه بت‌ها، آن ذبیحه «قربان» می‌شد («والقٌربانُ الأضاحی»)؛ یعنی چیزی که لابد قرار است از مقربان خدایی دانسته شود که آن بت نماد او ست («اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آَلِهَةً»). آن‌ها معتقد بودند این قربانی «حرام»‌ شده است؛‌ لابد بدین معنا که قداست یافته، متعلق به خدا شده، و در حرم آن خدا راه جسته است. به قربانی‌ای نیز که در عمره ماه رجب ذبحش کنند و خونش را طبق آیینی خاص بر سر یک بت بمالند «عَتیره» می‌گفتند؛ از ریشه عترت و‌ لابد به معنای فرد مقرب به آن خدا؛ هم‌چنان که «عترت» به معنای نزدیکان یک ولی‌نعمتِ بزرگ خانواده است. بعدها حتی در دوره اسلامی نیز گاه برای کشتن افراد با قصد تقرب‌جویی به خدا «تقدیس» گفته شد؛ چنان که مقاتل بن سلیمان از تعبیر «وَنُقَدِّسُ لَک» (بقره/ 30) چنین دریافت که قرار است فرشتگان در زمین کشتار کنند؛ ادراکی نزدیک به درک رایج در فرهنگ‌های اروپایی که قداست را از ریشه قربانی مشتق کرده‌اند.

در آخرین سال‌های حضور پیامبر اکرم (ص) در مکه و هم‌زمان با اوج‌گیری آزار مشرکان آیاتی نازل شد که نسبت به شهیدان مسیحی واقعه اصحاب اخدود لحنی ستایشگرانه داشت؛ امری که شاید زمینه را برای پذیرش توصیفات مسیحیان از چنین مرگی مهیا می‌کرد. از دیگر سو، شماری از مؤمنان در اثر فشارهای مشرکان مجبور به ترک دیار و اموال خود شدند و راه حبشه یا مدینه گرفتند؛ امری که برای‌شان فاصله چندانی با مرگ دشوار نداشت.

هم‌زمان در آخرین سوره‌های دوران مکی هم انگاره «سبیل الله» شکل گرفت (ص/ 26؛ لقمان/ 6) و بر ارزش کشته شدن در این سبیل تأکید رفت. به‌تدریج مؤمنانی به حبشه و بعد مدینه مهاجرت کردند؛ هجرتی که آشکارا نوعی بیرون رانده شدن از خانه و شهر، و از نگاه مخاطبان قرآن هم‌ردیف با کشتن فرد بود (تنها برای یک نمونه از اشارات قرآنی، نک‍: نساء/ 66 «اقْتُلُوا أَنْفُسَکمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکمْ»). در روایات پیامبر اکرم (ص) نیز گاه مهاجرت فرد با کشته شدنش در راه خدا هم‌ردیف و هم‌نشین شد: «خرج مهاجرا فی سبیلک فقُتِلَ شهیداً».

در ذهنیت مسلمانانی که وارد مدینه شده بودند همه این معانی با هم ترکیب شدند: شهادت هم‌زمان معنای حضور در یک معرکه دشوار، آزمون عقیدتی، لقاء خدا و باریابی به پیشگاه او با بریده شدن سر، و امری شناخته شد که غایت هجرت در راه خداست و خدا خود زمینه‌اش را برای هر کس که بخواهد فراهم می‌کند. اشخاصی در آستانه جنگ بدر طالب یک چنین شهادتی شدند و بعد از جنگ نیز همگان به حکم وحی فراگرفتند کشتگان معرکه را «مرده» نخوانند. حال که قرار شد مؤمنانِ کشته معرکه مرده خوانده نشوند، یگانه تعبیر فاخری که می‌شد برای‌شان به‌کار گرفت همین «شهید» بود.»

انتهای پیام
captcha