به گزارش ایکنا، نشست علمی «آشنایی با ابعاد مختلف شخصیتی مرحوم آیتالله مصباح یزدی» با سخنرانی فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و به همت موسسه علمی فرهنگی آلیاسین عصر امروز 17 دیماه برگزار شد.
وی در این نشست اظهار کرد: در این ایام با سه رویداد مواجهیم و در سوگ سه عزیز به سرمیبریم؛ سالگرد شهادت سردار سلیمانی است، ایام ربعین شهادت فخریزاده است و ارتحال علامه مصباح یزدی است. هر سه حادثه عظیم است و تحملش دشوار. این سه بزرگوار سه ضلع نظام اسلامی به شمار میرفتند و سه رکن جامعه ما بودند. آیتالله مصباح یزدی نظریهپرداز و اندیشمند و پشتوانه فکری نظام بودند، شهید سلیمانی مدافع نظام و کشور در برابر دشمنان بودند و شهید فخریزاده عالم و دانشمند بودند و در سنگر علم و فناوری خدمت میکردند. در واقع این سه سنگر، سه ضلع مثلث موجودیت و پیشرفت کشورند: اندیشه، علم و فناوری و امنیت و دفاع. این سه مکمل یکدیگر هستند و هر یک بدون دیگری ناکارآمد است. اندیشه نظام و انقلاب، اساس و مبنای فکر و جهانبینی و راه و رسم زندگی ما را ترسیم میکند؛ علم و فناوری ابزار و امکانات پیشرفت را در اختیار ما قرار میدهد و دفاع از کشور امنیت ما را تأمین میکند. برای هر جامعهای این سه رکن اساسی است و برای ایجاد هر تمدنی وجود این سه رکن و پیشرفت و پویایی آنها ضروری است. بنابراین این سه بزرگوار سه ضلع مثلث پیشرفت انقلاب ما و ارکان سه گانهای بودند که سقف نظام بر آن استوار است.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه داد: عرض بنده در محور آیتالله مصباح یزدی است و موضوع بحث ما حول شخصیت این استاد گرانقدر است. شخصیت ایشان ابعاد مختلفی دارد که دو وجه برجسته آن یکی وجه فکری و علمی است و دیگر وجه اخلاقی و معنوی ایشان. بنده در این جلسه به وجه اول میپردازم. درباره شخصیت علمی آن استاد بزرگ مطالبی شنیدید و از این پس مطالب دیگری خواهید شنید. بنده اندکی درباره وجه فکری و علمی این عالم بزرگ صحبت میکنم. این وجه معمولاً ناشناختهتر از وجوه دیگر شخصیت ایشان است. بزرگان ما یا در گمنامی به سر میبرند یا اگر شناخته شدند و در میدان اجتماع فعال هستند، انواع تبلیغات حول آنها شکل میگیرد و دشمنیها برجسته میشود یا ممکن است در جمع دوستانشان نوعی رابطه مریدی و مرادی برقرار باشد و آن وجه فکری و علمی کمتر محل توجه قرار گیرد. بنده در این فرصت محدود، قدری به این جنبه میپردازم، هرچند آیتالله مصباح یزدی در این وجه هم ناشناخته نیستند؛ هم به دلیل کثرت آثار علمی و هم اینکه اهل بیان و خطابه بودند و هم شاگردانشان اندیشههای ایشان را تا حدی تبیین کردند، اما با این حال شخصیت علمی ایشان برای اکثریت مردم و اهل مطالعه و دانش ناشناخته است. بررسی سیره علمی و فکری این بزرگان برای رهروان این طریق درسآموز است و اینها میتوانند سرمشق و الگوی کسانی باشند که درصدد هستند راهشان را ادامه دهند.
فنایی اشکوری یادآور شد: نکته اول این است که مصباح به عنوان یک طلبه خوب درس خوانده بود و تحصیلات حوزوی خودش را با موفقیت سپری کرده بود. این تحصیلات در رشتهها و حوزههای مختلف بود، به خصوص در سه حوزه فلسفه، کلام و فقه. در هر سه رشته به صورت درخشانی موفق بودند. هم استعداد سرشاری داشتند و هم تلاش و کوشش و جدیت قابل توجهی داشتند و هم اینکه توفیق الهی رفیقشان بود و اسباب و زمینههای رشد علمی ایشان فراهم شده بود؛ مثل بودن در فضای مناسب و داشتن استادان بزرگ مثل علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و امام خمینی. این امر باعث شد ایشان به عنوان یک عالم به یک جامعیت علمی دست پیدا کند؛ هم در فلسفه، هم در معارف اعتقادی دین و هم در حوزه اخلاق و فقه. در همه این حوزهها ایشان مجتهد و صاحب نظر بود. تفقه دین را به معنای درست کلمه و نه فقط به معنای فقاهت به معنای خاص خودش دارا بودند.
وی افزود: از ویژگیهای اساسی ایشان در سلوک علمی، پایبندی به عقلانیت بود. مطالعه آثار ایشان، نشستن در پای درس ایشان این نکته را به خوبی نشان میداد که آیتالله مصباح ادعایی را نمیپذیرفت، مگر آنکه دلیل معتبری داشته باشد و این یعنی عقلانیت. ایشان اهل تقلید و اهل دنبالهروی نبود و از عقل خودش حداکثر استفاده را میکرد. بنابراین بزرگترین مشغله ایشان تفکر بود و در کنار تحصیل به تفکر میپرداخت. در هر بحثی وارد میشدند، بحث ارائه شده حاصل اندیشه خود ایشان بود و معلوم بود در جزء جزء ارکان آن بحث فکر کردند، نه اینکه صرفاً از کتابی برگرفته باشند یا از استادی آموخته باشند. ایشان به هیچ عنوان اهل تقلید نبود و اهل تفکر و خردورزی بود. اصالت و استقلال در فکر داشت. در اندیشه خودش، خصوصاً در مباحث فلسفی و کلامی تحت تأثیر کسی نبود. از استادان خودش بسیار آموخته بود، اما تا موضوعی برایش حل نمیشد، موضعی نمیگرفت. تحت تأثیر جو، نظر رایج و غالب و شخصیتها قرار نمیگرفت و استقلال در فکر داشت و متفکری اصیل بود. در تفکرش احساسات جایی نداشت.
استاد فلسفه اظهار کرد: این امر در آثارشان قابل مشاهده بود که با عقلانیت قدم برمیداشت. بر همین اساس ایشان نقاد و اهل نقد بودند. لازمه تفکر، پایبندی به عقلانیت، تحت تأثیر دیگران نبودن و احساسات را راه ندادن و نقاد بودن اندیشه است. ایشان در هر بحثی وارد میشدند، آرای مختلف را بررسی میکردند و بسیار دیده میشد این آرا را نقد میکردند. رویکردشان نقادانه بود. این اختصاص به حوزه یا محدوده خاصی نداشت. هم اساتید خودشان را به لحاظ نظری نقد میکردند و هم دیگران را. ایشان با اینکه به علامه طباطبایی ارادت میورزیدند، اما در مقام تفکر کاملاً مستقل بودند و از نقد اندیشههای علامه در فلسفه ابایی نداشتند. کتابی که ایشان درباره نهایه نوشتند، این امر را اثبات میکند. بسیاری از آرای فلسفی استاد محبوب خودشان را با دقت منطقی نقد کرده است. در مواجهه با فیلسوفان غربی هم همین رویکرد را داشتند و اندیشههای آنها را نقد میکردند.
انتهای پیام