مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، فقیه و فیلسوف معاصر در طول حیات خود، دغدغه تبیین و ترویج دین و معارف دینی را داشت و در این زمینه آثار متعددی تألیف و شاگردان زیادی تربیت کرد و سالها در حوزه علمیه قم به تدریس پرداخت و مؤسسه پژوهشی امام خمینی(ره) را تأسیس کرد. خبرنگار ایکنا در اصفهان به مناسبت درگذشت این فقیه و عالم معاصر، گفتوگویی با حجتالاسلام محمد علی مبینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ مرحوم آیتالله مصباح یزدی در طول زندگی خود منشأ چه خدمات و دستاوردهایی برای انقلاب و حوزههای علمیه بود؟
ایشان عقبه ایدئولوژیک نظام بود و در تبیین ایدئولوژی و اهداف انقلاب و ارتباط آن با اسلام بسیار کوشید و مقام معظم رهبری نیز بر استفاده از آرا و اندیشههای ایشان در مسائل مختلف تأکید داشتند. همچنین ایشان در خصوص اسلامیسازی علوم تلاشهایی انجام داد، به این معنا که سعی کرد علوم مختلف انسانی را در قالب معارف اسلامی پیاده کند؛ لذا کتابهای متعددی در این زمینه نگاشت و مؤسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی(ره) را با این هدف راهاندازی کرد که تبیین اسلامی از علوم به عمل بیاید و ارتباط وثیقی میان علوم انسانی و آموزههای اسلامی برقرار و نقص علوم انسانی غربی نشان داده شود. بنابراین، کار بسیار بزرگ و مهمی که ایشان انجام داد، این بود که در تبیین معارف اسلامی و اینکه به علوم انسانی جنبه اسلامی و دینی داده شود، قدم بسیار بزرگی برداشت و در این قالب، نیروهای بسیار زیادی برای انقلاب تربیت کرد، به گونهای که بسیاری از کسانی که در سطوح مختلف در کشور مشغول فعالیتهای فرهنگی و علمی هستند، از مؤسسه امام خمینی(ره) ریشه گرفتهاند.
ایکنا ـ فکر میکنید ایشان در زمینه اسلامیسازی علوم انسانی و پیوند میان این علوم و معارف اسلامی چقدر موفق بود؟
اسلامیسازی علوم بحث بسیار پیچیدهای است و نظریات مختلفی در این خصوص ارائه شده، ولی اینکه بتوانیم بگوییم علوم دانشگاهی ما تا چه حد اسلامی شدهاند، بنده در این خصوص ادعایی ندارم و در واقع، دانشگاههای ما با همان شکل غربی عمل میکنند، البته با وجود طرح ولایت و اینکه هر ساله تعداد زیادی از اساتید و دانشجویان در این طرح شرکت میکنند، در بخش بزرگی از بدنه دانشگاه نگاه دینی و روحیه دینمداری وجود دارد، ولی کاری که آیتالله مصباح انجام داد، این بود که سعی کرد در داخل مجموعه حوزه و در میان طلاب، نگاه دینی به علوم را ترویج کند و در این کار بسیار موفق بود.
ایکنا ـ آیتالله مصباح یزدی در اندیشهها و آثار خود چه رویکردی به مسئله دین و دینداری داشت و از چه منظری به این مسائل نگاه میکرد؟
ایشان کاملا معتقد بود که دین توان و قدرت کافی را برای پاسخگویی به مسائل روز دارد و اینطور نیست که بگوییم دین صرفاً امری سنتی و قدیمی است، بلکه باید در امور اجتماع نقش داشته باشد و میتواند برای مسائل و مشکلاتی که جهان مدرن ایجاد کرده است، راهحلهای موفقی ارائه دهد. در واقع ایشان کاملاً به پیوند دین با اجتماع، سیاست و حاکمیت معتقد بود و در این مسیر فعالیت میکرد و نگاهش مبتنی بر دینداری همهجانبه بود، نه اینکه صرفا در خانه نشسته و عبادت کنیم، بلکه به حضور دین در جامعه معتقد بود و در این زمینه بسیار فعالیت میکرد. فعالیتهای سیاسی ایشان نیز ناشی از همین نگاه بود.
ایکنا ـ در آثار آیتالله مصباح یزدی، چه نوع فهم و برداشتی از قرآن وجود دارد و با توجه به اینکه ایشان مفسر قرآن بود، چه خوانش و قرائتی از قرآن و آموزههای آن در آثار خود ارائه میداد؟
در مورد قرآن دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ برخی معتقدند قرآن فقط احکام و آموزههایی را بیان میکند که مرتبط با سعادت انسان است، یعنی قرآن کتاب هدایت محسوب میشود. برخی گستردهتر فکر میکنند و میگویند اگر دقت کنیم، میبینیم که قرآن میتواند در همه علوم نقش داشته باشد و سرنوشت علوم حتی علوم طبیعی را تغییر دهد. تا جایی که من اطلاع دارم، آیتالله مصباح به این دیدگاه همهجانبه معتقد نبود، یعنی اعتقاد نداشت که مثلا قرآن در حوزه علوم طبیعی نیز میتواند نظرات جزئی بدهد.
بیشتر بخوانید:
البته معتقد بود به لحاظ اصول و مبانی و کلیات، قرآن در جهتدهی به علوم و اینکه چه علومی با چه اهدافی پیگیری شود، نقش دارد، ولی در مسائل جزئی علوم نباید از آیات قرآن تفسیرهایی به عمل آوریم که بعدا ممکن است مشکلاتی به وجود بیاید و با علوم معارضه پیدا کند. در واقع ایشان برای قرآن به صورت جزئی در علوم نقش قائل نبود، ولی معتقد بود هر چیزی که لازمه دستیابی بشر به سعادت محسوب میشود، در قرآن وجود دارد، لذا بسیاری از آثار ایشان نیز تفسیر موضوعی قرآن است؛ مثل اخلاق در قرآن، انسان در قرآن و سیاست در قرآن و چون علوم انسانی در سعادت بشر نقش دارد، ایشان تلاش میکرد تا پیوند این علوم را با قرآن برقرار کند و نشان دهد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه آیتالله مصباح یزدی هم فقیه بود و هم فیلسوف و متکلم، به نظر شما کدام یک از این وجوه در شخصیت علمی ایشان برجستهتر بود و چگونه میتوانست همه این وجوه را در وجود خود جمع کند، در عین فقاهت، فیلسوف هم باشد؟
نکته ممتاز ایشان، قدرت منطقی قوی بود و نگاه منطقی و عقلانی بسیار قوی داشت. با توجه به این ویژگی، ایشان به هر موضوعی که میپرداخت، چون از تحلیلهای عقلی قوی برخوردار بود، میتوانست موضوعات را از این زاویه مورد بررسی قرار دهد. بنابراین نمیتوان از این منظر، اختلافی میان فلسفه و کلام پیدا کرد، چون درست است که کلام مبنای خدامحوری دارد، ولی همان تحلیلهای عقلی که در فلسفه وجود دارد، در کلام نیز موجود است. وقتی از منظر عقل و منطق نگاه کنیم، میتوان به هر حوزهای وارد شد و مسائل را از این منظر بررسی کرد. از طرف دیگر، ایشان اخلاص شدید و روحیه تکلیفمحوری بالایی داشت و میگفت گاهی برای تشخیص وظیفه و تکلیف خودم در یک مورد خاص ساعتها فکر میکنم.
ایکنا ـ با توجه به اینکه در خصوص برخی آرا و اندیشههای آیتالله مصباح یزدی، از جمله بحث انتخاب و رأی مردم مباحث متعددی مطرح میشود و بعضاً برخی در این زمینه انتقاداتی مطرح میکنند، نظر شما درباره این انتقادات چیست؟
به طور خاص در بحثهای سیاسی، دو سطح را میتوان از هم جدا کرد. در سطح کلیات، نظریهپردازی انجام میشود، بدون اینکه درباره مصادیق جزئی و اشخاص صحبت شود. در این سطح، نظریه ایشان مشخص بود، چنانکه از ولایت فقیه دفاع میکرد و سیاست را از دیانت جدا نمیدانست، ولی وقتی وارد بحث مصادیق میشویم و اینکه آیا فلان شخص مطابق با اصول حرکت میکند یا نه، طبعاً اختلافات زیاد میشود. به نظر من، مخالفتهایی که با ایشان میشد، بیشتر مربوط به مصادیق است، چون ایشان تکلیف خود میدانست که علاوه بر مباحث کلی، به مباحث جزئی و مصداقی نیز ورود کند و مطابق با مبانی و شناختی که از افراد به دست آورده، از آنها دفاع کند. این مسائل جزئی و مصداقی طبیعتاً اختلافانگیز است و در حال حاضر نمیتوان به صورت کلی قضاوت کرد که در کدام موارد حق با ایشان و در چه مواردی حق با دیگری بود، چنانکه در مواردی ایشان از شخصی در انتخابات دفاع کرد، آن هم به دلیل شناختی که از آن شخص داشت و بعداً ممکن است از این دفاع دست کشیده باشد، به دلیل اینکه مسیر آن شخص عوض شده است. لذا نمیتوان به صورت کلی قضاوت کرد که در این اختلافات، حق با کدام طرف است و این اختلافات هم در میان دوستان و هم در میان مخالفان ایشان وجود دارد و طبیعی و اجتنابناپذیر است، ولی مخالفتهایی که در حد هجمه و ترور شخصیت است، از سوی افرادی مطرح میشود که نوعی دگراندیشی دارند، یعنی طیف بزرگی از مخالفان آیتالله مصباح از دگراندیشانی محسوب میشدند که در کلیات نیز با دیدگاههای ایشان مخالف بودند و لذا اختلافشان به مصادیق نیز کشیده میشد. از این منظر، به نظر بنده، در مباحث کلی حق با آیتالله مصباح بود و بنده مدافع ایشان هستم، اگرچه در بحث تشخیص مصادیق و جزئیات ممکن است اختلافنظراتی وجود داشته باشد.
انتهای پیام