به گزارش ایکنا، برنامه تلویزیونی زاویه شبکه چهارم سیما، شب گذشته، ۲۱ آبانماه به موضوع «الهیات حکومت در ایران معاصر؛ گفتوگویی درباره برنامه پژوهشی دکتر فیرحی» اختصاص داشت. حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی، پژوهشگر اندیشه سیاسی در اسلام و استاد دانشگاه تهران، که همگان از او به عنوان پژوهشگر نواندیش و آزاداندیش یاد میکنند، صبح روز گذشته، ۲۱ آبانماه به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت. در ادامه متن صحبتهای قدیر نصری، دانشیار اندیشه سیاسی دانشگاه خوارزمی، را میخوانید؛
آقای دکتر فیرحی، مهمتر از همه یک پروژه داشت. با افرادی که روزمره شده و فاقد پروژهاند و استادی دانشگاه را با نگاه کارمندی، میگذرانند و یا بدون مسئله، روزمره شدهاند، متفاوت بود. مسئله آقای دکتر فیرحی، بسیار کلیدی و مورد نیاز جامعه بود. ایشان به قراری که هر متفکری با تاریخ و جامعه دارد، وفادار شد. او در جامعه میزیست و دانشگاه را با حوزه و آن دو را با خیابان ترکیب میکرد و مسئلهاش این بود که ایرانیِ مسلمان در دوران معاصر، چطور باید زندگی کند، بدون اینکه قدیم را از جدید بزداید و یا جدیدِ منهای قدیم داشته باشد؟
یعنی تلفیق این دو، هنر دکتر فیرحی بوده است. در کتبی که ایشان نوشتند، از نظام سیاسی و دولت در اسلام تا آخرین کتاب ایشان به نام قانون که زیر چاپ است، یک مسئله اساسی داشتند و آن اینکه چطور میشود با قدیم در زمانه جدید زیست؟ زیستن با قدیم و بیقدیم در دوران جدید دشوار است، اگر قدیم را لگد بزنیم و به تجدد بچسبیم، بخشی از هویت خود را از دست دادهایم و اگر در دوران معاصر صرفاً به قدیم بچسبیم و سلفیزم تفکیرمآبانه را در دست بگیریم، از دستاوردهای دنیای مدرن محروم میشویم. دکتر فیرحی میدانست که ایرانیان یکبار در طول سالهای اخیر خیزش کردهاند تا گامشان را از قدیم به جدید بگذارند و ایشان رسالهاش را در این باب شروع کرد و گفت ایرانیها یکبار تجربه داشتهاند و خواستهاند قدیم را با جدید آشتی دهند، اما موفق نشدند.
بعد از مشروطه، پهلویهای اول و دوم را داشتیم و بعد هم به انقلاب رسیدیم و به نظر ایشان هنوز موفق نشدهایم، این دو را به صورت متوازنی ترکیب کنیم. بنابر این، ایشان میگفت باید با گذشته یک گفتوگوی انتقادی برقرار کنیم. گذشته را نه به صورت مطلق تایید کنیم و نه دور بیندازیم، بلکه باید با آن مواجهه انتقادی داشته باشیم. اما روش ایشان یک روش ابداعی بود و ایشان با تجهیز روش خود به روش استعاری، دستگاه فقه را به کار گرفت تا بتواند کرامت بشری را در دوران مدرن تجهیز کند. در کتابهای ایشان، تمام دغدغهها در این مسئله خلاصه میشود که قابلیتهای گذشته با مواجهه با آینده کداماند و آنها را باید چطور فهمید و آن قابلیتها، چه ظرفیتهایی دارند که بحرانهای دوران معاصر را حل کنند؟
نقطه اتکای ایشان در مشروطه، همه مشروطهخواهان نیست و نه سر آشتی با مشروطهخواهان رادیکال و تجددخواه را دارد که گذشته را فراموش کردهاند و نه سر آشتی با افراد کاملا شریعتمآب را دارد. ایشان در این میان، نائینی را جدی گرفتهاند و بر آن شرح نوشتهاند و معتقدند که ایشان موفق شد از دل شریعت یک قانون مدرنی استخراج کند، اما این قانون بهدلیل همدستی دو طیف سِقط شد؛ آنانی که به سبک سلفیمآب شریعتِ صامت و قاطع و دیرین را قبول داشتند و آنانی که میگفتند مدرن بودن نیاز به گذشته ندارد و ایشان آمد تا این دو را با هم آشتی دهد و گفت هر آشتیدادنی به صورت مصنوعی امکانپذیر نیست و روشی دارد.
رساله دکتری ایشان در مورد روش دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام بود. میگفت اگر روش را جدی نگیریم آن وقت هر نوع التقاطیگری به تمدن ترجمه میشود و ایشان گفتهاند مفاهیمی در قدیم داریم که اینها را میتوان مورد تفسیر قرار داد تا مسئلههای امروز را حل کند. در قدیم، ظرفیتی داریم و واژهای به نام وقف و عقد وجود دارد و شیوه وفای به این عقد، میتواند به قرارداد اجتماعی قرابت داشته باشد، همانطور که باید به آن عقد وفا کرد، اکنون نیز باید به قانون ملتزم بود. مقوم قانون جدید، مصلحت جدید است و مقوم شریعت قدیم، شرع مقدس است. آنگاه موفق شدهایم، که این دو را کنار هم گذاشتهایم. البته ایشان آن کنارِ هم گذاشتنی را قبول داشت که با فربهسازی عرف بتواند کرامت انسان را تأمین کند، نه با ذبح کرامت انسان، شریعت را احیا کند و صرفا اینطور فکر نمیکرد.
آقای دکتر فیرحی به دنبال این نبودند که ببینند چطور میشود حکومت اسلامی برقرار کرد، ایشان اندیشمند تاسیس حکومت اسلامی نبودند و دغدغه اصلی ایشان، تدارک کرامت انسان در دوران مدرن بود. بخشی از انسانها در مجموعهای به نام جهان اسلام زندگی میکنند. به نظر ایشان، پاسخهایی که تاکنون برای این کار داده شده است، کامل نبودهاند. مرحوم نائینی پاسخی داده بود و میتوانست این تجمیع را صورت دهد. مرحوم نائینی و در ادامه دکتر فیرحی، مدافع این ایده بودند که چطور میشود هم پاسدار سنت بود و هم پیشتاز تحول، و شخصیت آقای دکتر فیرحی نماد همین بود و در کلاسهای درس خود، هم لپتاپی داشتند و از تکنولوژیهای مدرن استفاده میکردند و هم لباس سنتی پیامبر(ص) را به تن داشتند. او میگفت به صورت یکطرفه نمیتوان در دنیای مدرن زندگی کرد.
میگفت نمیتوانیم مدرنیته را در تکنولوژی و یا فراوردههای آن خلاصه کرد و مدرنیته بنیادی دارد و باید در سازمان تاسیس مدرنیته حفاری کرد. حزب، قانون و مشروطه را در دل اندیشه اسلامی میشکافد و میگوید در اندیشه سیاسی اسلام، مناطقی هستند که میشود با کاربست عقل و اجتهاد و اجماع، کاری کرد که با دنیای مدرن سازگار شد. پس ایشان ادامه شیخ فضلالله نیست، بلکه ادامه شیخ نائینی است که میگوید در دل شریعت میتوان احکامی استخراج کرد که مسئلههای ما را حل میکند و الا اگر راه افراط و تفریط را برویم، بهجایی نمیرسیم. یعنی دیروز بخشی از اکنون است و نمیشود آن را از اکنون حذف کرد و پروژه فکری آقای دکتر فیرحی این بود که چطور میتوانیم از سادهسازی ایدئولوژیک و از رادیکالیزم بنیانبرافکن اجتناب کرد و وارد اقیانوسی از مفاهیم شد که در اینجا فلسفه باید به کمک فقه آید و فقه به کمک سنت بیاید و این سه، با تکنولوژی همراه باشند تا بتوانیم در دنیای جدید نفس بکشیم. ایشان میگفت در صفحاتی از تاریخ معاصر توانستهایم اجماع را صورت دهیم، اما میگفت این افراط و تفریط غلبه کرده و ما موفق نشدهایم و گذشتهنگری غیر واقعی و آیندهنگری فراواقعی، بشر ایرانی را در دنیای مدرن متحیر کرده است و او نمیداند، قبلهگاهش کجا است، چون پیشتاز تحول و پاسدار سنت نبوده است و افرادی که اینها را تجمیع کردهاند در ایران معاصر نیز مظلوم واقع شدهاند.
در مورد سادهسازی ایدئولوژیک باید بگویم که یعنی گذشته را زیبا جلوه دهید و با امید رسیدن به آن گذشته زیبا، اکنون را تخریب کنید و به تعبیر معروف، برای پاس داشتن اسلام، جمعیت مسلمانان را از دم تیغ بگذرانید. سادهسازی ایدئولوژیک یعنی وعده بدهیم که میتوانیم بدون گذشته در دنیای جدید زندگی کنیم و از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. یعنی تصمیم دولت برای اسلامی کردن دروس برای علوم انسانی، یعنی مهندسی گزینش، پذیرش و آموزش در دانشگاه و در همه اینها یک نوع سادهسازی به چشم میخورد و ما گمان میکنیم با تغییر دادن عنوان دروس و با آوردن اساتیدی که به سبک خاصی فکر میکنند، میتوانیم تمدن اسلامی را محقق کنیم.
در صورتی که وقتی زمان میگذرد میبینیم، انرژی زیادی تلف شده و نه ایدئولوژی محقق شده و نه از این هزینهها نتیجهای حاصل شده است و دکتر فیرحی خود را کنار میکشید و میگفت اینها مسئله من نیست و باید برویم و ببینیم که در دوره میانه تاریخ اسلام، چه شد که معنای مشروعیت و صدق و کذب متحول شد. یعنی این مسئله ما نیست که بگوییم بدون توجه به تاریخ گذشته میتوانیم اکنون با بازسازی نهادها و بازپردازی دروس، اسلام اصیل نخستین را در دوران امروز محقق کنیم. میگفت باید با این گذشته مواجهه انتقادی داشته باشیم و ببینیم چه پاسخی برای مشکلات ما دارد.
ایشان معتقد بود باید ببینیم که نبی مکرم اسلام(ص) چطور در مورد عقد و عهد خود مواجه میشود و یا امام علی(ع) در نامه به مالک، روی چه چیزی تاکید داشت و آیا غیر از این بود که کرامت انسانی برای علی(ع) اصل اساسی است؟ میگفت چطور میتوان در دوران مدرن، بشر را از گزند شکنجه، تهدید، اخراج و ... نجات دهیم و تفاوت دکتر فیرحی با جناحهای مخالفش این بود که میگفت ما باید دستگاه فقه را در خدمت کرامت انسان قرار دهیم، نهاینکه بشر را برای صیانت از احکام فقه قرار دهیم. بنابر این ایشان، این دستاورد را برای جامعه علوم سیاسی داشت که میتوانیم بدون پناه بردن به ایدئولوژیهای دیگر که اینجا جواب نمیدهد و بدون گم شدن در دالان تاریخی که آلوده به قدرت و خشونت است، گذشته را در مقابل خود بگیریم و مسئلهها را از این گذشته بپرسیم و اگر این کار را به صورت روشمند انجام دهیم، میتوانیم پاسخهایی برای اکنون خود پیدا کنیم.
انتهای پیام