به گزارش ایکنا، آموزش از طریق تلفن همراه با مطرح کردن این مسئله که تعدادی از کودکان در مناطق محروم تلفن هوشمند یا تبلت ندارند ولی میتوانند از تلویزیون آموزشها را دریافت کنند به پایان نمیرسد، حتی گفتن اینکه هر کس تلفن همراه ندارد به مدرسه برود هم دردی را دوا نمیکند. مسئله بسیار بغرنجتر از آن چیزی است که در ظاهر به نظر میرسد، به حدی که سلامت روان و عزت نفس بخش قابل توجهی از کودکان جامعه ما را تهدید میکند.
خانوادهای را تصور کنید که فقط پدر تلفن همراه دارد و در طول ساعات درس فرزندان در منزل نیست؛ چه چالشی در آن خانواده از سوی مادر و فرزندان برای تحصیل به وجود میآید؟ مادر یا پدر خانواده مجبورند انتخاب کنند که چه کسی درس بخواند و باور کنید هنوز در جامعه ما در بسیاری از موارد اولویت تحصیل با فرزندان پسر است و تلفن همراه به پسر خانواده برای تحصیل تعلق خواهد گرفت.
البته تصور نکنید که تلفن همراه خانوادههای ایرانی کیفیت بالایی دارد. در این میان از تبلت سخنی به میان نمیآورم، چون به راستی در بخش قابل توجهی از کشور این وسیله همچنان یک ابزار لوکس برای برخی خانوادهها به شمار میآید و قشر عظیمی توان خرید آن را ندارند.
خانوادههای زیادی به دلیل استفاده فرزندشان از تلفن همراه برای تحصیل با خرابی تلفن مواجه شدهاند و در شرایط اقتصادی موجود توان تعمیر تلفن به خصوص تعویض باطری آن را ندارند. خرابی تلفن نیز چالش و درگیریهای خاص خود را در خانوادهها ایجاد کرده است و باور کنید خانوادههایی هستند که تلویزیون آنها خراب شده و توان خرید تلویزیون یا حتی تعمیر آن را ندارند و والدین آنها با سرافکندگی به مدرسه میروند و شرایط خود را مطرح میکنند.
در این بین بسیاری از والدین نیز به حدی سواد ندارند که بتوانند مشکلات درسی فرزندانشان را که در پی نبود معلم ایجاد شده است رفع کنند و همه این موارد فشار روانی مضاعفی را علاوه بر استرس ابتلا به کرونا به خانوادههای ایرانی وارد میکند.
دانشآموزانی که با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستند، نه تنها شرایط تحصیل بلکه عزت نفس خود را نیز از دست میدهند و مستأصل میشوند. شرایط مالی حاکم بر بسیاری از خانوادهها به دلیل بیکاری ناشی از شیوع کرونا در کنار افزایش بسیار زیاد قیمت تلفن همراه و تبلت چارهای برای آنها باقی نگذاشته و بر سلامت روان دانشآموزان و والدین تأثیر گذاشته است.
صحبت درباره اینکه دانشآموزان از طریق تلویزیون درسها را بیاموزند، بسیار آسان است، اما این امکان برای جامعه ایران با تعدد گویش و زبان محلی به راحتی امکانپذیر نیست؛ به خصوص در مناطقی که زبانهای محلی مانند عربی، ترکی، ترکمن و یا کردی وجود دارد، بچهها قبل از آغاز تحصیل بیشتر به این زبانها مسلط هستند و معلمها در مدرسه به خصوص دوره ابتدایی مجبور میشوند که به زبان محلی تدریس کنند و این مسئله در آموزش عمومی از طریق تلویزیون امکانپذیر نیست؛ از سوی دیگر تلویزیون رسانهای تعاملی نیست و امکان دریافت بازخورد آموزشها وجود ندارد.
نکته غمانگیز این است که دانشآموزان و والدینی که در کلاسها ثبتنام کردهاند، به دلیل مشکل نداشتن تلفن همراه یا مشکلاتی که برشمردیم، نمیتوانند مدام در کلاسها حضور داشته باشند سرخوردگی ناشی از این مسئله را به شدت احساس میکنند و قدر مسلم این کمبود، که ناشی از تفاوت طبقاتی شدید در جامعه است، بر سلامت روان آنها تأثیر مخربی دارد.
سالها پیش مجید مجیدی فیلم بچههای آسمان را ساخت. فیلمی که در آن برادر و خواهری برای رفتن به مدرسه فقط یک جفت کفش داشتند و تلاش میکردند کفشها را به هم برسانند و به مدرسه بروند؛ اما امروز در بسیاری از خانوادهها این قصه با تلفن همراه تکرار میشود. نمیدانم چقدر زمان خواهد برد، اما از آنجا که فکر میکنم یکی از داستانهای غمانگیز آخرین سال قرن اخیر داستان بچههایی است که تلفن همراه برای درس خواندن ندارند، حتماً کارگردانهایی نیز پیدا خواهند شد که داستان غمبار دانشآموزانی را که تلفن همراه یا تبلت ندارند روایت کنند.
در مقطعی در کشور ما مدرسه کم بود، اما افراد نیکوکار و نیکاندیش به دور هم جمع شدند و گروه خیرین مدرسهساز را ایجاد کردند و هزاران مدرسه ساختند. شایسته است خیرینی که همیشه در صحنه حاضر بودهاند دست به کار شوند و راهی برای کاهش این همه فشار روانی به خانوادهها و دانشآموزان بیابند.
انتهای پیام