سنایی، عطار و مولانا؛ تبیین‌کنندگان باطن و معارف عاشورا
کد خبر: 3920291
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۷

سنایی، عطار و مولانا؛ تبیین‌کنندگان باطن و معارف عاشورا

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان بیان کرد: در میان شاعران ایرانی، سنایی، عطار و مولانا بیش از همه به جنبه‌های عمقی و باطنی عاشورا پرداخته‌اند، اما سایر شعرا بیشتر به جنبه‌های ظاهری عاشورا توجه نشان داده‌اند.

عاشورا در شعر فارسی

اسحاق طغیانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان، درباره بازتاب واقعه عاشورا در ادبیات فارسی، اظهار کرد: از همان زمانی که زبان فارسی دری نضج گرفت و قوت پیدا کرد، واقعه عاشورا در ادبیات فارسی بازتاب داشت، چون از همان زمان افرادی به نام «مناقبیان» در میان عزاداران شیعه وجود داشتند که منقبت‌های بزرگان دین، فضایل حضرت علی(ع)، مرثیه امام حسین(ع) و هر چیز مهمی را که به مذهب شیعه مربوط می‌شد، در کوچه‌ها می‌گشتند و می‌خواندند. بنابراین از همان زمان افرادی بودند که اشعاری را در این خصوص می‌سرودند. ممکن است در دوره‌های اولیه بیشتر ادبیات شفاهی بوده باشد، ولی به تدریج آنها را به صورت‌های مختلف در آثار ادبیات فارسی می‌بینیم.

وی افزود: در همان دوره‌های اول در شعر کسانی مثل کسایی مَروَزی و سنایی می‌توان این اشعار را دید که تعدادی از آنها روشن و مشخص و برخی نیز به شکل پوشیده و پنهان است، چون در دوره‌های مختلف هر گاه حکومت‌ها رفتار مناسبی با شیعیان داشتند، این اشعار بیشتر خودش را نشان داده و هر گاه رفتارها سخت و متعصبانه بوده، شعرا مجبور بودند تقیه کنند و اشعارشان را به صورت پوشیده و رمزآلود بگویند.

طغیانی اضافه کرد: یکی از این شعرا که بسیار شیفته خاندان پیامبر(ص) بود و از شعرای بزرگ ما به حساب می‌آید، سنایی غزنوی شاعر معروف قرن پنجم و ششم هجری است که از استوانه‌های شعر و ادب پارسی محسوب می‌شود و حتی می‌گویند کسانی مثل عطار و مولوی پیرو او بودند و از افکار و عقاید او بهره زیادی برده‌اند. سنایی در آثار خود در بسیاری از موارد به شکل آشکار و پوشیده، واقعه عاشورا و نهضت امام حسین(ع) و مسائل مربوط به آن را مطرح کرده و در واقع شعر سنایی هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت قابل توجه است، به خصوص در حدیقه و دیوان اشعارش تا جایی که شرایط به وی اجازه می‌داده، مسائل و قضایای مربوط به عاشورا را مطرح کرده است و کسانی را که در شهادت امام حسین(ع) نقش داشتند، به باد انتقاد گرفته و به شدت به آنها تاخته است؛ مثلاً جایی در دیوان وی آمده است: «داستان پسر هند مگر نشنیدی/ که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید/ پدر او لب و دندان پیمبر بشکست/ مادر او جگر عم پیمبر بمکید/ خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت/ پسر او سر فرزند پیمبر ببرید/ بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم/ لعنة الله یزیدا و علی حب یزید».

وی ادامه داد: به دلیل امثال همین حرف‌ها و سخنان بود که سنایی را محاکمه کردند. آثار وی را به بغداد بردند و در آنجا وی را محکوم کردند، ولی تا قبل از اینکه حکم برسد، سنایی دار فانی را وداع گفت. در حدیقه نیز آورده است: «حبّذا کربلا و آن تعظیم/ کز بهشت آورد به خلق نسیم/ و آن تن سر بریده در گِل و خاک/ وآن عزیزان به تیغ دلها چاک». کسانی که در افکار و عقاید پیرو سنایی بودند، به خصوص عطار و مولانا نیز چنین سخنانی بر زبان رانده‌اند.

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان افزود: سنایی در یکی از اشعار خود در حدیقه، به حدیث «اَسَل» اشاره می‌کند که شارحان حدیقه اکثرا منظور وی از آن را متوجه نشده‌اند. وی در جایی وقتی درباره یزید صحبت می‌کند، می‌گوید: «کينه خزرج و حديث اسل/ و آن مکافات زشت و دست عمل/ کين آبا بتوخته ز حسين/ خواسته کينه‌هاي بدر و حنين». منظور این است که یزید در واقعه عاشورا انتقام اجدادش را گرفت که در جنگ‌های بدر و حنین، از پیامبر(ص) شکست خوردند، یعنی بحث قوم و قبیله را مطرح می‌کند که معاویه و اجداد یزید شکست‌های سختی از سپاه اسلام خوردند و منظور سنایی از حدیث اسل، شعری است که یزید سرود. ابن اعثم کوفی در الفتوح می‌گوید، وقتی یزید گزارش شمر را در باب پیروزی بر امام حسین(ع) شنید، این شعر را خواند: «لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ؛ ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه‌ها می‌دیدند!». در واقع سنایی به شعر یزید اشاره می‌کند. یزید در ادامه آن شعر می‌خواند: «لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ و لا وحی نَزَلْ؛ بنی‌هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود». اشاره سنایی به این شعر نشان می‌دهد که وی در این قضایا خیلی عمیق بوده است، هر چند بسیاری از افراد این مسائل را متوجه نمی‌شدند.

وی بیان کرد: در دوره آل‌بویه که حاکمان آن به تشیع گرایش داشتند، اجازه دادند که اشعاری در خصوص واقعه عاشورا سروده شود و اصلاً برگزاری مراسم علنی سوگواری امام حسین(ع) از این دوره آغاز شد. در واقع یکی از پادشاهان آل‌بویه در بغداد رسما برگزاری این مراسم را اعلام کرد.

طغیانی با بیان اینکه رویکرد شاعران زبان فارسی به واقعه عاشورا در دوره‌های مختلف متفاوت بود، افزود: در دوره کلاسیک یعنی از ابتدای شعر فارسی تا اواخر قرن نهم، بیشتر به معانی و اهداف واقعه عاشورا توجه شده است، مثل مفهوم ولایت، با این عنوان که امام حسین(ع) ولیّ خدا و انسان کاملی بود که کشته شد. در دوره صفویه بیشتر به ظواهر قضیه توجه شده است، مثلاً اگر شعر معروف محتشم کاشانی با عنوان «باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» را در نظر بگیرید، جنبه‌های ظاهری و حداکثر احساسی را مطرح کرده است و جنبه‌های معنوی و عمیق تفکر شیعه کمتر در آن دیده می‌شود که از این نظر، قابل نقد است، ولی از این نظر که بر احساس متمرکز شده، بسیار تأثیرگذار و جانسوز است.

وی بیان کرد: اگر اشعار دیگر شاعران سبک اصفهانی و هندی، از سبک‌های دوره صفویه را در نظر بگیریم و همین‌طور اشعار دوره قاجار، می‌بینیم که آنها نیز بیشتر به ظواهر توجه کرده‌اند. در دوره صفویه، اساساً شعر فارسی به ورطه ظاهر و تخیل و لفظ‌پردازی می‌افتد و حرف تازه و سخن جدید آن بیشتر در صورت ظاهر قضایا بوده است، نه معنی و باطن آنها. در این دوره نیز وقتی از عاشورا و امام حسین(ع) صحبت می‌شود، بیشتر جنبه‌های ظاهری و در ارتباط با مفاهیم سبک هندی را در نظر می‌گرفتند. سبک هندی بیشتر مبتنی بر لفظ‌پردازی و سخن‌سرایی است. با اینکه در دوره صفویه، تشیع حاکمیت یافته و بسیاری از ارکان فرهنگ و جامعه را به دست می‌گیرد، ولی از نظر شعر فارسی به وضعیتی دچار می‌شود که به آن عصر زوال شعر فارسی می‌گویند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در دوره‌های قبل از صفویه، مثلاً در قرن هفتم و هشتم، شاعری مثل سیف فرغانی می‌گوید: «ای قوم درین عزا بگریید/ بر کشته کربلا بگریید/ با این دل مرده خنده تا چند/ امروز درین عزا بگریید/ فرزند رسول را بکشتند/ از بهر خدای را بگریید/ از خون جگر سرشک سازید/ بهر دل مصطفی بگریید». یا حافظ در غزل معروف خود می‌گوید: «رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/ گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت». بحث ولایت بسیار مهم است، چون می‌گویند نبوت دو رکن اساسی دارد؛ رسالت و ولایت. رکن اول در زمان پیامبر اکرم(ص) خاتمه پیدا کرد، ولی ولایت هم‌چنان در وجود علی(ع) و فرزندان ایشان تا امام عصر(عج) ادامه یافت و ایشان نیز نایبان خاص خودشان را دارند. شعرای عارف ما مثل عطار، مولانا و امثال آنها چون نمی‌توانستند اظهار علنی در مورد تشیع داشته باشند، بیشتر بحث ولایت را دنبال کردند، لذا امثال این شاعران بیشتر به مفاهیم عمیق توجه داشتند؛ در حالی که در دوره‌های بعدی می‌بینیم بسیاری از شاعران با این مفاهیم کاملا بیگانه بودند و شاعران عمیق و متفکری مثل سنایی و عطار و مولانا محسوب نمی‌شدند.

وی در خصوص بازتاب واقعه عاشورا در شعر معاصر و رویکرد شاعران این دوره به نهضت امام حسین(ع)، اظهار کرد: در دوره معاصر، شاعرانی که به مفاهیم دینی، سیاسی و اجتماعی متعهد بودند، در بسیاری از مقاطع از واقعه عاشورا استفاده کردند، مثلاً رژیم پهلوی را به یزید تشبیه می‌کردند، چنانکه شاعری می‌گوید: «من اولین استاد دانشگه توحیدم/ بر هم زنِ نظام طاغوتی یزیدم». در بسیاری از موارد، وقتی این ابیات خوانده می‌شد، جنبه‌های سیاسی و اعتقادی عمیقی به خودش می‌گرفت، البته نه به شدت و عمقی که در اشعار سنایی، عطار و مولانا می‌بینیم. در دوره معاصر، افرادی هم بودند که اصلاً اعتقادی به این مسائل نداشتند و معتقد بودند واقعه عاشورا جنگ برای کسب قدرت بوده و اکنون مردم یاد و خاطره آن را زنده نگه می‌دارند.

انتهای پیام
captcha