به گزارش ایکنا، خداوند متعال برای سهولت در پیمودن راه هدایت و رسیدن به قلههای سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهای آسمانی، الگوهای عملی را نیز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستی را به درستی و آسانی بپیمایند. انبیاء از جمله این افرادند و در رأس همه، پیامبر اکرم(ص) قرار دارد. بعد از پیامبر اکرم(ص) اسوههای امت، امامان معصوم و اهلبیت آن حضرت قرار دارند؛ و یکی از این اسوهها، سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) است. امام حسین(ع) از جمله مربیان آسمانی است که پیروی واقعی از سیره عملی و اخلاقی آن حضرت، سعادت فرد و جامعه را تضمین میکند و آنان را به سجایای اخلاقی و فضایل انسانی میرساند. رسول خدا اثر اجتماعی و نقش تربیتی امام حسین(ع) را به «چراغ هدایت و کشتی نجات» تعبیر کرده و میفرماید: «ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة؛ همانا «حسین» چراغ هدایت، و کشتی نجات است»؛ لذا سیره اخلاقی و رفتاری سیدالشهداء(ع) نشاندهنده روح بلند او و تربیت در دامان پیامبر(ص) و علی(ع) و تجسم قرآن کریم در عمل و اخلاق اوست. از این رو بر آن شدیم تا همزمان با عاشورای حسینی، که نمایشی عظیم از تمامی اصول و فروع اسلام است، با اوصاف و ویژگیهای آن بزرگوار آشنا شویم و خود را با او همرنگ کنیم. پس به سراغ حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین خادمیان، استاد حوزه و دانشگاه و چهره برتر تبلیغ کشور، رفتیم و وی به بیان مهمترین وقایع دوران امام حسین(ع) تا شکلگیری نهضت حسینی، قیام حضرت و واقعه عاشورا میپردازد. در ادامه با مشروح این گفتوگو همراه شوید.
امام حسین(ع) گوهر تابناک و چراغ درخشانی است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. اما حرکت و قیام امام حسین(ه) به این دلیل بود که امام در جامعه خودش چند طاغوت را مشاهده کرد؛ به این معنی که ما حرکت امام حسین(ع) را منحصر به مسئله طاغوت حکومتی و سیاسی نکنیم بلکه حضرت یک عصیان، جسارت و بیحیایی مختلف را در چند ضلع مشاهده فرمودند، که یکی از مهمترین آنها همان مسئله آشفتگی، بیحیایی و طاغوت فرهنگی در میان مردم بود؛ وقتی از مردم صحبت میکنیم، هم طبقه حاکم و هم طبقه اهل حدیث، اهل فقه، اهل تفسیر و همچنین طبقه اهل ایمان را شامل میشود، به طوری که حتی در میان بنیهاشم این بیحیایی، آشفتگی و طاغوتگری فرهنگی را هم شاهدیم. وقتی به مصداقهای تاریخی مراجعه میکنیم این مسئله را به خوبی میبینیم.
مرحوم شیخ صدوق(ره) در کتاب توحید خود نقل میکند، که کسی وارد مسجد پیامبر میشود و در مورد معنای توحید و صمد سؤال میکند او را به امام حسین(ع) ارجاع میدهند و میگویند که از امام حسین(ع) سؤالت را بپرس، اما این شخص با یک بیحیایی و یک روحیه طاغوتی در مقابل حضرت میایستد و محکم و صریح میگوید که اینها سواد و فهمی از قرآن ندارند؛ شما ببیند در این فضا افراد، صحابه، اهل حدیث، اهل فقه و کسانی که سر سفره شاگردی امام حسین(ع)، هستند و صحنههای فقهی، حدیثی و صحنههای مهمی از سیره امام حسین(ع) را مشاهده کردهاند، حاضر هستند و همه در مقابل این جسارت، بیحیایی و بیعفتی فرهنگی این فرد سکوت میکنند.
بیحیایی و بیعفتی فرهنگی جامعه آن روز به حدی رسیده بود که افراد در آن زمان حاضر نیستند از امام حسین(ع) مسائل علمی و روایی را سؤال کنند؛ ما در منابع روایی خودمان مانند کتاب وسائلالشیعه، یک روایت مستقیم از امام حسین(ع) نداریم به این معنی که صحابه آمده باشند و از امام حسین(ع) حدیثی را نقل کرده باشند، نداریم، البته احادیثی که از ائمه و آنها از پدرشان و پدرشان هم از امام حسین(ع) باشد داریم، اما حدیث مستقیم از امام حسین(ع) آن هم از سمت صحابه مشاهده نمیکنیم؛ این ردی بر کتاب مرحوم شیخ حر عاملی نیست، بلکه نشاندهنده طاغوت فرهنگی در زمان حیات امام حسین(ع) است که نشان میدهد آنها به درجهای سقوط کرده بودند که از امام حاضرشان سؤال نمیکردند و نمیپرسیدند.
مشکل ما اهل منبر و اهل تاریخ این است که تمام فهم، ذهن و دقت خودمان را معطوف به جریان کربلا کردهایم و به دنبال این هستیم که تنها طاغوت سیاسی را مبنای قیام امام حسین(ع) بدانیم و بیعفتیهای سیاسی و حکومتی را مطرح کنیم. همچنین مردمی که به سمت طاغوت سیاسی رفتند را مرعوب شده طاغوت سیاسی معرفی کنیم. در حالی که ما باید به قبل این ماجرا نگاه کنیم که کمتر هم به آن پرداخته شده است؛ لذا باید بدانیم که مردم آن زمان چه جایگاهی برای امام حسین(ع) قائل بودند. اینکه شما مشاهده میکنید طاغوت سیاسی یک جبهه را علیه امام متحد میکند نشان دهنده اوضاع بسیار پیچیده و مهم است. ما در جریان امام حسین(ع)، یزید را حاکمی شرابخوار، سگباز و میمونباز معرفی کردهایم، درحالی که یزید یک حاکم دغلباز، و دائمالخمر است اما از خلفای قبل و بعد خودش موفقتر عمل کرده است؛ به این علت که اگر به حکام فاسد قبل و بعد از یزید نگاهی بیندازید متوجه میشوید که آنها به هیچ وجه موفق نشدند جامعه آن زمان را در مقابل امام زمان خود متحد بکنند؛ به عنوان مثال مأمون و هارون نتوانستند و یا قبل از یزید با وجود اینکه معاویه اهل ترور و اهل تطمیع و قتل بود و خیلی بهتر از یزید میتوانست این کارها را انجام بدهد، اما آیا توانست کل جامعه را در مقابل امام حسن مجتبی(ع) متحد کند؟ نتوانست و یا در مقابل امیرالمؤمنین(ع) هم نتوانست. خلفای قبل از معاویه هم نتوانستند این کار را بکنند زیرا جبههای را در مقابل خود داشتند که در مقابل آنها ایستادگی میکردند؛ بهعنوان مثال جبهه ابوذر در مقابل خلیفه سوم ایستادگی کرد و یا سلمان فارسی در مقابل خلیفه دوم ایستادگی کرد. مگر مالک ابن نویره تا سرحد شهادت برای ولایت حضرت علی(ع) در مقابل ابوبکر ایستادگی نکرد؟ اما چه میشود که در مقابل امام حسین(ع) تمام جهان اسلام تابع یزید میشوند و مقابل امام حسین میایستند؟
صدای موافق با امام حسین(ع) تنها در کربلا شنیده میشود که همگی هم شهید میشوند و این درحالی است که صحابه پیغمبر اکثرشان در مدینه میمانند. طاغوت و فرهنگی آن زمان به حدی بود که جابر بن عبدالله انصاری امام زمان خودش را نصیحت میکند و به امام حسین(ع) عرضه میدارد که نباید این کار را بکنید و چرا قصد حرکت دارید و این کار غلط است؛ یا در مکه ابن عباس جاسوس یزید میشود و امام حسین(ع) او را به خیمه خود میکشد و به او میگوید که فکر نکن از جاسوسی تو باخبر نیستم و نامههای من و اخبار مجالس من را برای یزید میفرستی، همه اینها را میدانم. اینگونه بیحیاییهای فرهنگی در زمان ائمه قبل و بعد امام حسین(ع) به هیچ وجه مشاهده نمیشد، اما میبینیم که جابر بن عبدالله انصاری در مقابل امام حسین(ع) میایستد و اینگونه صحبت میکند و مخالفت علمی خودش را با حرکت و قیام امام بیان میکند و یا ابن عباس به حضرت اعلام میکند که این قیام را آغاز نکند در حالی که خودش جاسوس یزید میشود.
لذا زمانی که بخواهیم صحبت را به مسئله بیعفتیها، آشوبگریها و طاغوتهای فرهنگی معطوف کنیم میبینیم که اولین قدم امام برای نجات و بازسازی فرهنگ اسلام در جامعه بود، لذا امام حسین(ع) فریاد میزنند که «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه»؛ یعنی نگاه من برای نجات فرهنگ جامعه اسلام است؛ حضرت کلی این جمله را بیان میفرمایند. شاید در مواقعی حضرت علی(ع) میفرمودند چیزهایی هست که من میدانم و شما نمیدانید و یا من خبر دارم و شما خبر ندارید، اما امام حسین(ع) کلی این جمله را بیان میفرمایند که «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه». آیا هر کسی که ببیند یک حاکم فرهنگ دینی و فرهنگ اسلامی را از بین میبرد، آیا سکوت میکند؟ اما ما مشاهده میکنیم که یزید با استفاده از بسیاری از افراد جامعه فرهنگ دین و فرهنگ اسلامی به سمت فروپاشی و تغییر حرکت داده بود. به حدی در کار خودش موفق بود که شیخ صدوق نقل میکند وقتی کسی میخواست از امام حسین(ع) سؤال کند، پاسخ میدادند که مگر اینها میتوانند جواب مسائل دینی را بدهند؟ آنها میگفتند که امام حسین(ع) معنای توحید را نمیداند و اینگونه یزید جامعه را علیه امام زمان خودش هدایت کرده بود.
طاغوت اقتصادی و مال اندوزی تنها به جریان کربلا ختم نمیشود و امام حسین(ع) از قبل از این ماجرا این خطر را دیده بود. شاید درست نباشد این تعبیر را به کار ببرم اما کثافت اقتصادی در میان مردم مسلمان آن زمان شایع شده بود و امام حسین(ع) آن را مشاهده میکرد و در مقابل آن ایستادگی میکرد. جایی حضرت مشاهده کردند که خانههای عجیب و غریبی در مدینه میسازند؛ خانههایی که حضرت بعد از مشاهده آنها جمله بسیار عجیبی را میفرمایند: «رفع دین وبضع دین» و بعد میفرمایند که اینها خانههای آنچنانی را با سنگ، کلوخ، آهن، آهک و چوب میسازند و بعد آنها را قیمت میدهند و دین را از بین میبرند؛ این حدیث را حضرت به کسی که خانه بسیار مجلل در مدینه ساخته بود میفرمایند.
علامه عسگری با همه احتیاطی که در قلم تاریخی خودشان دارند در کتاب معالم المدرستین نقل میکند که وقتی با دستور یزید سر امام حسین(ع) را از تن جدا میکنند، قبل از جریان کوفه سر را به مدینه بردند و آن را در مقابل ورودی مسجد النبی به مدت ۳ روز آویزان کردند. در قانون ورود و نماز خواندن به مسجد النبی هم آوردند که به سر مبارک امام حسین(ع) سنگ بزنند. لذا مردم مدینه صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا در لحظه ورود به مسجد مدینه به سر مبارک حضرت سنگ میزدند و بعد وارد مسجد میشدند؛ این طاغوت فرهنگی تنها مختص به کربلا نبود بلکه جامعه آن زمان گرفتار کثافتکاری فرهنگی و اقتصادی هم شده بود و وقتی که گرفتار این مسئله شد به سر مبارک امام حسین(ع) هم سنگ میزند؛ آن هم در جایی که ورودی مسجد پیغمبر است و برای نمازی که در همان نماز به پیغمبر و اهل بیت ایشان یعنی فرزندان حضرت که همان خاندان پیامبر(ص) یعنی حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و سایر اهلبیت هستند بیحرمتی میکنند. تشهد نماز بین شیعه و سنی مشترک است و هم شیعه و هم سنی در تشهد نماز یکی از اذکار واجب است که بر پیامبر و آل پیامبر صلوات بفرستند، اما سؤال اینجاست که آیا امام حسین(ع)، آل پیامبر است یا خیر؟ لذا شاید اگر بخواهیم از صحبتهای امام حسین(ع)، استفاده بکنیم باید بگویم که یزید در حرکت و نهضت امام حسین(ع) گزینه آخر بود.
قیام امام حسین(ع) و انقلاب ایشان و جهاد حضرت برای نجات ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و فقاهی جامعه بود. امام حسین(ع) در آن زمان بحث آشفتگی کانون خانواده را هم مشاهده کرد و مسئله طلاق را مورد نقد قرار داد. نقل است که عدهای محضر امام رسیدند و سلام کردند در حالی که حضرت جواب آنها را نداد؛ امام حسینی که فرمود برای سلام هفتاد حسنه است و کسی که آغاز کنده سلام باشد ۶۹ حسنه و آن کسی که جواب بدهد یک حسنه میبرد. حالا صاحب این سخن سلام کردن، در حالی جواب نمیدهد بلکه رویش را هم از این افراد برگرداند؛ آنها زمانی که علت را از حضرت جویا شدند حضرت فرمودند چه کسی به تو اجازه داده است که حکم طلاق پسر و عروست را بخوانی؟ و این فرد با جسارت بسیار در مقابل حضرت میگوید که که طلاق سنت خود شما، پدر شما، برادر شما و جد شما رسول خداست و طلاق هم حلال خداست؛ اما پاسخ امام حسین(ع) به این فرد بسیار عجیب است؛ حضرت فرمودند من تنها یک نفر را میشناسم که در دو چیز بیمحابا عمل میکرد و آن هم قاتل مادرم است. زیرا در خواندن خطبه طلاق و دوم اجرا کردن حدود الهی و کشتن افراد بیمهابا عمل میکرد. این حدیث بسیار بزرگ و عمیقی است که حضرت در مورد جامعهای که در آن طلاق شدت پیدا میکند و عادی میشود بیان میکنند. امام حسین(ع) این جامعه را در حد سقوط اعتقادی، رفتاری و قاتل مادر بزرگوارشان میداند. در حالی که این موضوعات هیچ ارتباطی با جریان کربلا ندارد و متعلق به جامعه آن روز است که امام حسین(ع) آن را مشاهده میکنند. امام فروپاشی کانون خانواده را مشاهده و مردم را از خطرات آن مطلع میکند. حتی این که ما میگوییم یک معلمی میآید و سوره حمد را به فرزندان امام یاد میدهد و حضرت نسبت به این فرد گوهر میریزد به این دلیل است که میخواهند فروپاشی کانون خانواده و مسائل تربیتی را گوشزد کند؛ چرا از امام حسین(ع) این احادیث نقل شده است و این نشان دهنده این است که امام میخواهند هشدارهایی را به ما بدهند. بنابراین شاکله، بنیان، سیره و امامت امام حسین(ع) نجات فرهنگ، اخلاق، دین، ایمان، اقتصاد و نجات خانواده و انسانیت و سیاست از مرداب کثافت و انحرافی است که سربازان شیطان به وجود آورده بودند.
ما در طول تاریخ گرفتار چیزهایی شدهایم که موجب این غفلتها شده است. در قدیم منابع سخت و کم بود و دسترسی به کتاب و همچنین تعریف و منابع بسیار دشوار بود به همین خاطر اهل علم به آنچه که دیگری خوانده است اعتماد کرده و آن را نقل میکردند؛ این آفت که در آن روز توجیه داشت و امروز توجیهی ندارد، متأسفانه هنوز هم وجود دارد، مخصوصاً اگر فرد مشهوری آن را مطرح کند؛ همین مسئله یک آفت است، زیرا بسیاری میگویند به دلیل اینکه آقای الف، مشهور است و به دلیل این که در فلان مکان منبر میرود، هرچه بگوید صحیح است و این برای جامعه خطرناک است. امروز میبینیم که حتی افراد شهیر در جاهای معتبر میروند و مطالبی بیان میکنند که بعد متوجه میشویم هیچ مطالعهای نسبت به مطالب ارائه شده نداشتهاند و دقتی در بیان این محتوا و مطالب وجود نداشته است. وقتی که قرار شود من یافتههای دیگران را بیان کنم و سلیقه خودم را هم به آن اضافه کنم نتیجهاش غفلت میشود که جامعه امروز با آن گرفتار است. اینها حقیقتهای مغفول خطرناک هستند. این مغفول ماندن به خاطر این است که ما اهل تحقیق نیستیم.
سؤال اینجاست که چرا آن مقداری که در حوزههای علمیه بر روی اصول فقه و فلسفه سرمایهگذاری میکنیم که به درد ۸۰ تا ۹۰ درصدمان نمیخورد بر روی تحقیق تاریخی و اجتهاد تاریخی بحثی نمیکنیم. امروز در حوزه علمیه کتاب فروغ ابدیت به قلم حضرت آیت الله سبحانی را میخوانیم، در این کتاب نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) در ۲۸ صفر رحلت فرمودند و این در حالی است که این تاریخ تنها نظر شیخ صدوق است، در حالی که تمام محدثین و مورخین شیعه از جمله مرحوم کلینی دوم ربیع، ۱۲ ربیع و ۱۸ ربیع را مطرح میکنند و تنها شیخ صدوق ۲۸ صفر را مطرح میکند؛ حالا اگر طلاب ما میآمدند و این تاریخها را بررسی میکردند آیا ما امروز معضلی به نام مناسبت سازی را داشتیم و به عنوان مثال با مسئله دهه محسنیه مواجه میشدیم؟
اینها به خاطر این است که ما در حوزه بر روی تاریخ کار نمیکنیم و بیشتر به مباحث فلسفی و اصول فقه میپردازیم در حالی که مدیران حوزه علمیه هم میدانند قرار نیست که همه طلاب مجتهد و یا مرجع بشوند. طلبهای که قصد مجتهد شدن دارد از ابتدا مشخص است و دروس حوزوی این فرد را مجتهد نمیکند زیرا خود این طلبه میداند کجا برود تا به دریای اجتهاد وصل شود؛ لذا خوب است در مدت ۱۰ سالی که طلبهها در حوزه علمیه هستند مطالبی را که بتوانند از اسلام دفاع کنند و نیاز روز جامعه است را مطرح کنیم و آموزش دهیم. متأسفانه این موارد را بسیار اندک داریم و این یکی از خلاهای این حوزه است.
در مسئله عاشورا و سیر زندگی امام حسین(ع) که معروفترین امام ما بعد از حضرت علی(ع) در جامعه است، ما ضعیفترین تحقیقات را داریم؛ به همین دلیل است که وقتی یک حدیث از امام حسین(ع) را نقل میکنیم دهانها باز میماند. شاید با گفتن این جمله به بنده هم هجمه شود اما خیلیها نمیدانند که در وسائل الشیعه یک حدیث مستقیم از امام حسین(ع) نداریم و هر حدیثی که از ایشان نقل شده از سایر ائمه و آنها از پدرشان و پدرشان از امام حسین(ع) نقل کردهاند و لذا از صحابی مستقیم حدیثی نداریم. در هر صورت نهضت امام حسین(ع) احیاگر فرهنگ ظلمستیزی و بازگشت به سوی اصالتهای عصر نبوی بود و همه اینها موجب بازگشت عزت از دست رفته مسلمانان شد. به دیگر سخن، نهضت عاشورا روح مقاومت اسلامی را در جامعه زنده کرد و بر کالبد نیمه جان و بیرمق مسلمانان روح حقطلبی دمید.
گفتوگو از وهاب خدابخشی
انتهای پیام