کسی خوب می‌میرد که «خوب زیسته باشد» / امام حسین(ع) علمدار صلح بود
کد خبر: 3918582
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۵
ناصر مهدوی:

کسی خوب می‌میرد که «خوب زیسته باشد» / امام حسین(ع) علمدار صلح بود

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی با بیان دلایل تاریخی واقعه عاشورا، انتخاب امام حسین(ع) برای شهادت را انتخابی عقلانی و آگاهانه دانست و گفت: برای امام حسین(ع) این زندگی دنیوی تنها فرصت رشد و تعالی شخصیت و روح آدمی است و من هرگز باور ندارم کسی که در دنیا زندگی‌اش را تباه کند در قیامت کسی دست او را خواهد گرفت.

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، اولین نشست مجازی از سلسله‌نشست‌های «چراغی دیگر» به مناسبت دهه محرم و عزاداری سرور و سالار شهیدان به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی شامگاه یکشنبه، 2 شهریورماه، با حضور ناصر مهدوی، استاد عرفان و فلسفه اسلامی برگزار شد.

در این نشست که با موضوع «مرگی برای گرامی‌داشت زندگی» صورت گرفت، ناصر مهدوی بر اهمیت زندگی دنیوی شرافتمندانه از دیدگاه امام حسین(ع) تأکید کرد و آن را ارجح بر بیهوده زیستن و بیهوده مردن دانست.

این استاد دانشگاه در ابتدای سخنان خود برگزاری مراسم مذهبی به صورت مجازی را به مکتب امام حسین(ع) نزدیک‌تر دانست و از رعایت پروتکل‌های بهداشتی توسط مؤمنان و عزاداران حسینی در این شب‌ها قدردانی کرد.

مهدوی دلیل برگزاری این مراسم به صورت مجازی را در اقتدا به اندیشه‌های امام حسین(ع) دانست که «همه کسانی که این سخنان را می‌شنوید شما مهم و ارزشمند هستید؛ روحتان، وجودتان، شخصیتان، امنیتتان و سلامتتان برای ما ارزش دارد».

شرط امام حسین(ع) برای ماندن یاران کربلا

در ادامه، ناصر مهدوی در مقدمه‌ای به درس‌های عاشورا اشاره و از کج‌فهمی‌های تاریخی درباب آن انتقاد کرد و گفت: اگر ما اتفاقات نهضت حسینی را آیینه زندگی خود قرار می‌دادیم شیوه زندگی و مناسبات اخلاقی‌مان کاملا متفاوت‌تر از چیزی بود که اکنون می‌بینیم.

وی اهمیت واقعه عاشورا را در این دانست که یاران امام آنچه انجام دادند «انتخاب» بود، گفت: آنها راه خود را با ایمان برگزیدند نه اینکه تحت تأثیر سخنان کسی وادار شوند و یا با مفاهیم دینی تسخیر و تسلیم شوند و یا حتی از عذاب قیامت ترسانده شوند. امام حسین(ع) با بیان اینکه شما حق انتخاب دارید به آنها گفتند «قسم می‌خورم که اگر از اینجا بازگردید شما را سرزنش نخواهم کرد» و «نزد خدا گواهی خواهم داد که شما انسان‌های پاکدامن، خوش‌سیرت و با وفا و دلیر بودید».

مهدی بیان کرد: با این حال، اصحاب کربلا بودن کنار امام حسین(ع) را انتخاب کردند و گفتند که حاضر‌ند در این راه بمیرند، اما امام حسین(ع) تأکید کرد که شرط بودن در کنار من این است که «خوب بمیرید» و زمانی که اصحاب پرسیدند مگر نفس مردن در نبرد با ظالم و در رکاب شما، خوب مردن نیست؟ فرمودند خیر؛ «خوب مردن آن است که خوب زندگی کنید».

وی با بیان اینکه چنین حرف‌هایی سخنان فاخر اصیل انسانی هستند که ما در تخیل و اسطوره‌ها هم به ندرت دیده‌ایم، ادامه داد: به بیان امام سوم شیعیان(ع) شرط خوب زندگی کردن این است که به کسی ستم نورزیده باشید. حقی از کسی بر دوش شما سنگینی نکند. چراکه این هشدار و عبرت جدی (درباره حق‌الناس) است که حقوق انسان‌ها نزد ائمه آن‌قدر مهم است که اگر کسی حقی را پایمال کند حتی اگر در رکاب امام حسین(ع) کشته شود مرگش مرگ خوبی نیست.

رد نگاه تقدیرگرایان به نهضت حسین(ع)

استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه‌ شهیدبهشتی در پاسخ به این پرسش که «اگر امام حسین(ع) از شرایط پیش رو خبر داشت، چرا این مسیر را انتخاب کرد؟» این نگاه تقدیرگرایانه را رد کرد و گفت: متاسفانه نوعی تحریف در تاریخ کربلا باعث ایجاد چنین پرسش‌هایی شده است.

مهدوی از منابعی یاد کرد که «باعث می‌شود دیدگاه روشن‌تری به واقعه عاشورا داشته باشیم» و اظهار کرد: کتاب‌هایی نظیر تاریخ طبری (که بخش‌های از بین رفته مقتل‌الحسین را آورده است)، انساب‌الاشراف، مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی و ارشاد شیخ مفید از جمله راهنماهایی هستند که این نکته را برای ما روشن می‌کنند که امام حسین(ع) برای گرامی داشتن یک زندگی باشکوه در آن واقعه گرفتار شد. اما متاسفانه تحلیلی که ما بسیار شنیده‌ایم و در تاریخ فرهنگی ما تاکنون بارها تکرار شده است یک نوع نگاه تقدیری به واقعا عاشورا است. برای مثال، روایت‌های نامعتبری که می‌گویند پیامبر در خواب واقعه عاشورا را دیده و گریه کرده باشند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: این نوع نگاه‌ها نوعی تخفیف و تحقیر واقعه عاشورا است و حتی اگر کسانی این را از سر دلسوزی بازتولید کنند، نمی‌دانند که این روایت‌های نامعتبر در حقیقت گوهر واقعی عاشورا را نشانه گرفته است؛ روایاتی که چندین قرن بعد نقل شده است و اولا سند تاریخی ندارد و دوما با هیچ منطقی سازگار نیست. امام حسین(ع) کسی است که مرتب گفت‌وگو می‌کند و برای ممانعت از جنگ تلاش می‌کند. مرتب پیغام می‌فرستد. امامی که می‌گوید ما برای جنگ و تصاحب قدرت نیامده‌ایم، بلکه به دنبال یک زندگی سالم و باشرافت هستیم. بیعت نمی‌کنیم اما حاضر به گفت‌وگو هستیم.

وی با بیان اینکه البته همه راه‌ها به روی امام حسین(ع) بسته می‌شود، اضافه کرد: داستان انسانی که مرتب برای گفت‌وگو تلاش می‌کند و راه‌های مختلف را امتحان می‌کند نمی‌تواند داستانی ساختگی باشد. لذا این حرکت یک حرکت آگاهانه و کاملاً طبیعی بوده است. معتقدم قصد اصلی امام حسین(ع) به دست آوردن قدرت سیاسی نبوده است. شما می‌دانید که کوفیان و جمعتی که دور و بر پدر ایشان بودند، نشان داده بودند که هنوز از لحاظ عقلی رشد نکرده بودند تا صلاحیت داشتن رهبری را داشته باشند که جامعه‌ای سالم برای آنها به ارمغان بیاورد.

وی افزود: آنها هنوز در نوعی کودکی ذهنی به سر می‌بردند و با اینکه برای امام عصرشان نامه نوشتند که بیاید و آنها را از  شر بنی امیه نجات دهد اما برخی آداب جاهلانه هنوز در میان آنها وجود داشت.

نامه اهل کوفه تنها دلیل خروج امام حسین(ع) نبود

مهدوی دلیل نامه اهل کوفه را آسیب‌هایی دانست که مردم در دوران معاویه دیده بودند و اظهار کرد: شکاف طبقاتی، رانت‌خواری، ویژه‌خواری، فساد دیوانی و امتیازات ویژه عده‌ای که به قدرت نزدیک بودند در دوران معاویه افزایش یافته بود و این هم بستر فقر و نابرابری را به وجود آورده بود و هم مردم را در درد و رنج و بی عدالتی قرار داده بود.

استاد عرفان و فلسفه اسلامی دانشگاه شهید بهشتی یادآور شد: در چنین شرایطی معاویه با تطمیع بزرگان قوم یزید را جانشین خود اعلام کرد و مردم به ستوه آمده به امام حسین (ع) نامه نوشتند. در حالی که امام می‌دانست که وقتی مردم کوفه از او دعوت می‌کنند هدف اصلیشان ساختن آن جامعه سالم، روشن و تازه نیست چرا که نه عمیقاً امام حسین(ع) را شناخته بودند و نه می‌توانستند در این مسیر به او وفادار بمانند.

به بیان دکتر ناصر مهدوی، همه این‌ها در کنار تهدیدات جانی که توسط مروان‌بن‌حکم در مدینه برای بیعت بالا گرفته بود. باعث شد امام حسین(ع) در خطبه‌ای مهم و مشهور در منا دلیل خروج خود را بگوید. خطبه‌ای که مهدوی اعتقاد دارد «عجیب است در میان ما شیعیان این اندازه مغفول و مجهول و بدون تفسیر مانده است».

مهدوی ادامه داد: امام حسین(ع) در این خطبه با غربت تمام آورده است «خدایا تو شاهد باش من برای تصاحب قدرت و سلطنت از مدینه برون نیامده‌ام». البته آنچه انگیزه اصلی ایشان است «اصلاح امت» و اصلاح جامعه‌ای است که در آن فساد و نابرابری بیداد می‌کند، آدم‌ها به هم جفا می‌کنند؛ ارزش‌های اخلاقی فرو ریخته و آدم‌های گستاخ میدان‌داری می‌کنند. تعابیری که در نهج‌البلاغه هم به صراحت آمده است.

این محقق حوزه علوم قرآنی در ادامه به حدیث «لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه» اشاره کرد و گفت: این سخنان امام(ع) ناظر به این است که مگر نمی‌بینید که از در و دیوار این سرزمین بوی باطل، بوی شقاوت و بوی لطمه زدن به کرامت انسانی می‌آید؛ که از این رو من از این جامعه خارج می‌شوم.

حسین(ع) در دو راهی بیعت و آزادگی

ناصر مهدوی در ادامه گفت: حال پرسش این است که در چنین شرایطی که مردم این‌گونه با او نیستند و دستگاه قدرت چنان تند است که شمشیر و تیغ در برابر امام حسین(ع) گشوده است. این شخصیت چه باید بکند.

وی دلیل حضور شمر در واقعه کربلا را این دانست که سخنان حکیمانه و منطق امام حسین(ع) به سمتی می‌رفت که عبیدالله را نرم کند و او را از ریختن خون بی‌گناهان برحذر دارد. حرف‌های امام حسین(ع) روی کوفیان نیز تأثیر می‌گذاشت برای همین شمر با حضور خود معادله را به هم ریخت و بر آتش فتنه افزود.

به بیان این استاد دانشگاه، شمر با دشنام دادن، افترا و ناسزا گفتن کاری را می‌کند که پیشه یاغیان و جباران است؛ زمانی که به لحاظ منطق کم می‌آورند شروع می‌کنند به جوسازی و اتهام تا حریف را از طریق جوسازی‌های روانی از میان بردارند.

مهدوی در این‌باره گفت: اما امام حسین(ع) یک حرف مهم را مطرح می‌کند که تا زمانی که ما توانایی صحبت کردن داریم شمشیر را باید غلاف کرد. تنها شیطان است که شمشیر را به میان می‌آورد و انسان باید برای حل مسائل خود از زبان استفاده کند. پس باید به روایات تقدیرگرایانه درباره شهادت امام حسین(ع) شک کرد چرا که آن حضرت برای کشته شدن نیامده بود و اهداف دیگری را دنبال می‌کرد.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا این اهداف همان اهداف اخروی هستند، تشریح کرد: آخرت مثل آیینه انعکاسی از این دنیا است اما انسان‌های بزرگ در این دنیا آزمون‌های بزرگ را پشت سر می‌گذارند. برای همین در آیات و روایات ما تأکید شده است که مردم زندگی خود را تلف نکنید چرا که این فرصتی که در آن به سر می‌برید تنها فرصت یافتن سعادت شماست و پس از مرگ کسی به فریاد شما نخواهد رسید.

مهدوی افزود: با این منطق قرآنی نمی‌توان گفت که امام حسین تنها برای کشته شدن به میدان رفته بود. اما سوال اینجاست پس چرا بیعت نکرد؟ اگر ما این حرف‌ها را قبول نداریم که حرکت امام حسین(ع) از قبل تعیین شده و تقدیرمحور بوده و امام آگاهانه حرکت کرده است، پس چرا به این وادی افتاد؟ جواب مشخص است. برای اینکه همه راه‌ها برای امام حسین(ع) بسته شده بود و ایشان همه راه‌های عقلانی را تجربه کرده بود و حالا باید انتخاب مهم‌تری می‌کرد.

بزرگترین علمدار صلح

ناصر مهدوی در بخشی دیگر از سخنان خود امام حسین(ع) را بزرگترین علمدار صلح خطاب کرد و افزود: ما همیشه از صلح امام حسن(ع) گفته‌ایم اما هرگز از صلح‌طلبی امام حسین(ع) نمی‌گوییم. او جنگ‌طلب و اهل شمشیر و خون ریختن نبود. برای امام حسین(ع) این زندگی دنیوی تنها فرصت رشد و تعالی شخصیت و روح آدمی است و من هرگز باور ندارم کسی که در دنیا زندگی‌اش را تباه کند در قیامت کسی دست او را خواهد گرفت.

مهدوی البته مفهوم «شفاعت» را تایید کرد و گفت: شفاعت نوعی پیوند روحی انسان با امام خود است اما این شفاعت و پیوند روحی این سوی عالم و پیش از مرگ اتفاق می‌افتد نه اینکه ما این زندگی را پایمال کنیم به امید آن که کسی در آن جهان دستمان را بگیرد. اینها مطالبی است که مسئولیت اخلاقی ما را زیر سوال می‌برد و تمام تلاش امام حسین(ع) به برداشت من این است که انسان از «آزادگی» و «زندگی شرافتمدانه» در این دنیا مراقبت کند.

 آزمودم مرگ من در زندگی‌ست

استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه‌های تهران در ادامه برداشت خود از نهضت عاشورا را چنین عنوان کرد: یک انسان باور کرده است که این دقایق، روزها و سال‌های عمر مهم است و اگر این‌ها به تباهی برود و تیره شود می‌داند که فرصت سعادت برایش از بین خواهد رفت.

وی افزود: برای امام حسین(ع) مرگ پایان وجود و انتهای هستی نیست. بلکه مرگ پایان زیست در این دنیا است و پس از آن باب جهان دیگر و زندگی ابدی به روی ما گشوده خواهد شد. آنچنان که حضرت مولانا می‌فرماید؛ «تو مکن تهدید از کشتن که من/ تشنه زارم به خون خویشتن/ آزمودم مرگ من در زندگی‌ست/ چون رهم زین زندگی پایندگی‌ست/ اقتلونی اقتلونی یا ثقات/ ان فی قتلی حیاتا فی حیات»

مهدوی اضافه کرد: اگر قتل ما حیات اندر حیات است و پس از مرگ زندگی ادامه دارد این ادامه حیات بستگی به ارزش زندگی دنیوی ما دارد. نباید اینگونه تلقی کنیم که ما می‌توانیم یک زندگی بی‌ارزشی را سپری کنیم و توقع داشته باشیم چون عزادار امام حسین(ع) بودیم آن سوی عالم او ما را شفاعت کند. این اتفاقاً خلاف اصلی‌ترین نقطه ثقل اندیشه امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) معتقد است کسی که در دنیا حقارت را بپذیرد در قیامت هم حقیر خواهد بود. به همین دلیل انسان باید مراقب زندگی و اعمال و رفتارش باشد.

چرا شهادت امام حسین(ع) تراژدی است؟

مهدوی نهضت حسینی را در ابعاد شخصی آن نوعی تراژدی دانست و گفت: وقتی از مدینه خارج شد اموال و زمین زراعی و خانه و خاطراتش را گرفتند اما امام حسین(ع) تمام تلاشش این بود که منیت و شخصیت او را نگیرند. اینجا است که تراژدی روی می‌دهد، زمانی که کسی از خودیت خود عقب‌نشینی نمی‌کند و از ارزش‌های انسانی خود دفاع می‌کند.

به بیان این استاد دانشگاه، نهضت حسینی به ما می‌آموزد که رابطه خود را با جهان پیرامون نگه داریم. اگر من نوعی ضعیف باشم، منیت خود را از دست بدهم و از لحاظ روانی بشکنم و تسلیم اراده دیگران شوم، دیگر تمام عالم برای من زندان خواهد شد حتی اگر چند روز بیشتر باقی بمانم.

مهدوی یادآور شد: در یک سو امام حسین(ع) برای اصلاح جامعه و به نیت امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد که جامعه گوش‌هایش را به روی آن بست و فرمود امر به معروف به اجبار نمی‌شود و اگر من را نمی‌خواهید من باز می‌گردم و یا به راه دیگری می‌روم. اما دشمنان او دنبال چیز دیگری بودند. آنها می‌خواستند شخصیت امام حسین(ع) را تسخیر کنند و او را بشکنند. می‌خواستند او را به آدمی ضعیف و تسلیم شده تبدیل کنند که تمام حقوقش پایمال شده و قدرت تصمیم‌گیری، انتقاد و اعتراض ندارد. در چنین شرایطی پیشنهاد بیعت دادند و اینجا بود که او تصمیم دیگری گرفت و بیعت را نپذیرفت.

وی بیان کرد: در مجموع باید اینگونه نتیجه گرفت که امام حسین(ع) نه به دنبال تصاحب قدرت بود و نه به دنبال بیعت. بلکه او دنبال انسانی زندگی کردن و شرافتمندانه زیستن بود و جز این سهمی از عالم نمی‌خواست. همین باعث می‌شود که امام حسین(ع) کمتر گلایه کند و بیشتر از شأن و ارزش خود در مقام یک انسان آزاده دفاع می‌کند. چراکه آدمی را اگر آزادی را از او بگیرید همه زندگی‌اش را گرفته‌اید. در نتیجه اگر از انسان حریت، حق اعتراض، حق انتقاد و حق فهمیدنشان را بگیرند دیگر چیزی برای او باقی نمی‌ماند. پیغامی که یزید برای امام حسین(ع) فرستاده بود چنین نتیجه‌ای داشت؛ بیعت به معنای داد و ستد؛ ما اجازه حیات به تو می‌دهیم تو هم از این حقوق خود عقب‌نشینی کن. اراده‌ات را به ما بده، شأنت را بفروش. از خودت عقب‌نشینی کن و از زندگی توام با سرافرازی و شفقت و اخلاق و آزادگی دست بردار.

مهدوی اظهار کرد: اما امام حسین(ع) با انتخابش نشان داد که اگر من باشم اما آزادگی و حق انتخاب و اعتراض و انتقاد نباشد در این صورت بودن و نبودن من چه فرقی می‌کند. اینجاست که وضعیتی ایجاد می‌شود که راه گریزی از آن نیست. موقعیتی که ممکن است برای هر انسانی پیش بیاید؛ یا باید تسلیم باشی یا باید بجنگی. شرایط نابرابری که برای امام حسین(ع) ایجاد می‌شود و او مرگ را انتخاب می‌کند نه به خاطر مردن بلکه به خاطر اینکه بگوید حاضر است بمیرد اما از یک زندگی شرافتمندانه دست نکشد.

مهدوی در پایان با بیان اینکه «مرگ او از این رو برای ستایش انسان و ستایش زندگی بود»، گفت: بنابراین، امام حسین(ع) در حالی که روحی عارفانه دارد اما می‌داند که زندگی روی زمین مسئولیت عقلی، اخلاقی و اجتماعی نیز به دنبال دارد و این انتخابی آگاهانه و شرافتمندانه است.

انتهای پیام
captcha