به گزارش ایکنا؛ رضا محمدزاده، دانشیار فلسفه دانشگاه امام صادق(ع)، در بیست و چهارمین همایش بزرگداشت ملاصدرا با موضوع «فلسفه و هنر» که به علت بیماری کرونا و لزوم پرهیز از تجمعات، به صورت مجازی برگزار شد، به بررسی هنر حِکمی در آموزههای حکمت اسلامی پرداخت و اظهار کرد: مهمترین نکتهای که در مقالهام مورد اشاره قرار گرفت، رابطه هنر و معرفت است. این یکی از مباحثی است که امروزه سؤالات مختلفی در خصوص آن وجود دارد و نکتهای که وجود دارد این است ما بر اساس مطالبی که در متون فلسفی به آن مواجه میشویم احساس میکنیم بحث هنر با مباحثی مثل عواطف و حالتهای نفسانی و ذهنی که جنبه حکایتگری ندارند، ارتباط دارند.
وی افزود: به نظر میرسد بخش زیادی از نظریاتی که در این زمینه وجود دارد معطوف به این است که هنر در حوزه عقلانیت چیزی برای ارائه ندارد. من در این مقاله بررسی کردم که در خصوص هنر چنین چیزی قابل دفاع است. آیا میشود در حوزه هنر به نظریه دیگری قائل بود و بین حکایتگری و اثر هنری ارتباطی برقرار کرد؟ آیا میتوان از رفتارهای هنری که توسط یک هنرمند صورت میگیرد نقش معرفتی انتظار داشت؟ آیا میتوان عقلانیت را در ظرف هنر جستوجو کرد؟
محمدزاده با بیان اینکه در حوزه مباحث معرفتشناسی، یکی از مباحث بسیار مهمی که ذهن بسیاری از متفکرین را به خودش مشغول کرده است، بحث تحلیل معرفت است، گفت: در خصوص تحلیل معرفت ما یک تعریف استاندارد داریم که خیلیها معتقدند این بحث محصول مباحثی است که افلاطون در برخی رسالههای خودش مطرح کرده است. آن تعریف مشتمل بر سه عنصر مهم در تحلیل معرفت است. یکی از آن عناصر باور است، یکی از آن عناصر صدق است و یکی از آن عناصر توجیه است. ما برای اینکه چیزی را به عنوان معرفت شناسایی کنیم، باید صدق و باور همراه با توجیه دست به دست هم بدهند تا یک حقیقتی را به عنوان معرفت بسازند. در خصوص هر یک از این پارامترهای سهگانه در معرفتشناسی معاصر بحثهای جدی مطرح است و خیلیها معتقدند میشود این پارامترها را کم کرد یا افزایش داد. ما هم رویکردهای تقلیلگرا داریم و هم رویکردهای تکثرگرا. بعضی معتقدند اجزای حقیقت معرفت، کمتر از چیزی است که در این تعاریف آمده است. برخی معتقدند باید عناصر دیگری به این عناصر سهگانه افزوده شود.
وی ادامه داد: با این مقدمه میخواهم عرض کنم بر اساس آنچه از مباحث مربوط به هنر دریافت کردم، احساسم این است وقتی میخواهیم درباره هنر بحث فلسفی انجام بدهیم، بعضی از این مباحث معطوف به تبیین حقیقت هنر است؛ بعضی مباحث معطوف به جنبه زیباییشناختی هنر است؛ بعضی مباحث به جنبه فعل هنری برگشت پیدا میکند که در آن مباحث آنچه مورد تاکید فیلسوفان قرار میگیرد شناسایی پدیدهای به نام فعل هنری است. خیلیها معتقدند فعل هنری همواره یک امر جزئی است و ناشی از احساساتی است که به شخص هنرمند دست میدهد و هنرمند تحت تاثیر آن احساسات یک اثر هنری را میآفریند لذا خاستگاه فعل هنری را احساسات تشکیل میدهد. یک سؤال اینجا مطرح میشود و آن اینکه اگر واقعا منشا کار هنری را احساسات درونی هنرمند تشکیل میدهد، آیا میتوان در کنار این منشا، به یک ویژگیهایی که هنر را به واقعیتهای عینی ربط میدهد قائل شد.
دانشیار فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) یادآور شد: آنچه من در مقاله خودم به آن توجه کردم همین نکته اخیر است که خدمتتان عرض کردم. من به عنوان یک محققی که در زمینه مباحث فلسفه هنر تا اندازهای تامل کردم این را میپذیریم که فعل هنری یک فعل جزئی و یک امر خاص است و این را هم میپذیرم که منشا و خاستگاه فعل هنری، عواطف و احساساتی است که درون فرد هنرمند شکل میگیرد و هنرمند با کار هنری که انجام میدهد سعی میکند حس مشابهی در کسی که بیننده آن فعل هنری است ایجاد کند. سؤال من این است که آیا در خاستگاه فعل هنری میشود جنبههایی عقلانی از حکایتگری نسبت به واقع یافت یا نمیشود چنین خصوصیتی برای هنر یافت؟
وی افزود: قاعدتاً اگر منشأ و خاستگاه هنر را تخیل بدانیم، شاید پاسخ مثبت دادن به این سؤال خیلی پاسخ سادهای نباشد و برای ارائه چنین پاسخی با یک فرآیند سختی مواجه باشیم. من برای اینکه خواننده در موقعیتی قرار بگیرد که نسبت به فرضیهای که در این مقاله اثبات کردم، حکم یک داور شایسته را پیدا کند، سعی کردم در جریان بینشها و نظریاتی که به صورت تاریخی در مورد سؤالی که خدمتتان عرض کردم وجود دارد، آن زمینه و مقدمه لازم را ایجاد کنم. برای اینکه این کار را انجام بدهم بحث نسبت هنر و معرفت را در مباحثی که فیلسوفان عمده غرب مطرح کردهاند، طوری پیگیری کنم که وقتی به نظریه معاصری که در خصوص این ارتباط وجود دارد، میرسیم و نقش آن را نه فقط در یافتههای علمی، بلکه در آموزشهای مدرسی به وضوح میبینیم، بتوانیم تحلیل نهایی را به دست بیاوریم و جایگاه خودمان را در مورد نظریات جاری تشخیص دهیم.
انتهای پیام