درخت گردو فیلمی به کارگردانی محمدحسین مهدویان و نویسندگی مشترک ابراهیم امینی و حسین حسنی و تهیهکنندگی سیدمصطفی احمدی و محصول سال ۱۳۹۸ است. این فیلم با واکنشهای گوناگون مخاطبان و منتقدان مواجه شد. مهدویان این بار دغدغهای را مطرح میکند که بغضی در گلوی ایران است و پس از سالها فاجعه بمباران شیمیایی سردشت از خاطر ایرانیان نمیرود.
این فیلم درباره زندگی مردی است که جنگ، زندگی آرام و عاشقانهاش را نابوده کرده و همسر باردار و سه فرزندش را از او گرفته و کودک نوزادش را به دست سرنوشت سپرده است، این مرد به ندای حق طلبی مردم سردشت در دادگاه لاهه تبدیل میشود. راویِ داستان، «هما» آموزگار روستای محل فاجعه است. بیننده در صحنههای ابتدایی با مرگ «اوس قادر» مواجه میشود و در حالی که مردی بر مزار او قرآن میخواند، داستان از نگاه «هما» فلاشبک میخورد به سال ۶۶، جایی که فاجعه در زندگی «اوس قادر» رقم میخورد.
تصاویر آرامش عجیب روستا و طبیعت زیبای کردستان آرام آرام مخاطب را برای اتفاق آماده میکند و تصویربرداری شبیه عکسهایی است که از آن سالها در خاطر بسیاری از ما مانده است. این اثر ساختاری شبه مستند دارد، مستندی که بار دراماتیک آن بسیار زیاد است. حجم انبوهی از غم در تمام لحظههای فیلم گلوی مخاطب را میفشارد.
پیمان معادی در نقش اوس قادر بار دراماتیک داستان را بهخوبی پیش میبرد و کلوزآپهای کارگردان مخاطب را با «اوس قادر» همراه میکند و صحنه بازگشت اوس قادر به روستا و جستوجوی خانواده مخاطب را بهخوبی در فضای داستان قرار میدهد و از همان لحظات ابتدایی فیلم، اشک بسیاری از مخاطبان سرازیر میشود.
تلاش «اوس قادر»، برای نجات خانوادهاش با روایت راوی که نقشش در داستان مشخص نیست همراه است و مرگ خانواده «اوس قادر»، بار درام این داستان را تشدید میکند، غمی که تلخ و گلوگیر است.
شاید بتوان گفت درخت گردو تنها اثر مهدویان است که تمامی مخاطبان بر آن تفاهم دارند و فیلمی برای مخاطبان خاص نیست. این فیلم روایتی از ایران است.
تأکید شخصیتهای گوناگون در طول داستان بر اینکه بمباران شیمیایی صورت نگرفته است برای مخاطب چندان رضایت بخش نیست و آوارگی مجروحان سردشت از بیمارستانی به بیمارستان دیگر و تأکید مسئولان بر انکار فاجعه انگار خنجری است بر سینه مخاطب. گویی غم ایرانیان به وسعت تاریخ است.
بسیاری از منتقدان درخت گردو را بیشتر یک مستند میدانند تا یک فیلم سینمایی و مهدویان تلاشش را کرده است تا عمق فاجعه را به هرشکل ترسیم کند و تا حد بسیار زیادی توانسته است در این زمینه موفق باشد.
مراحل پایانی فیلم و حضور «اوس قادر» در دادگاه لاهه و تغییر سبک فیلمبرداری به دیجیتال توانسته است تغییر فضا را برای مخاطب زیباتر ترسیم کند، اما شخصیتی که از «اوس قادر» در لاهه به نمایش در میآید دقیقاً آن چیزی نیست که مخاطب انتظارش را دارد و تنها یک جمله کلیدی در آن وجود دارد: «اگر ما کردها امید نداشتیم، خیلی وقت پیش مُرده بودیم».
درخت گردو یک ایراد بسیار بزرگ دارد که عجیب است از چشم عوامل فیلم دور مانده باشد. «اوس قادر» در دادگاه لاهه تأکید میکند که در بمباران شیمیایی سردشت 5 هزار شهروند کرد کشته شدهاند اما در گزارش پایانی فیلم تعداد کشتهها 130نفر و زخمیها 8 هزار نفر عنوان میشود.
شخصیتهای اضافی و زائد هم مثل شخصیت دکتر همسر هما که مهران مدیری نقش آن را ایفا میکند روند روایت بیتأثیراند و حتی صحنههای حضور آنها گاهی زیاد به نظر میرسد و البته مهران مدیری هم در این نقش بسیار بد عمل کرده است، اما بازی پیمان معادی در این نقش درخشنده است و مخاطب به خوبی او و نقشش را باور میکند.
حبیب خزاییفر با موسیقی شگفتانگیز صحنههای فیلم را همراهی میکند و نوایی که همچون شهر خاموش کیهان کلهر جانگداز است و شاید بتوان گفت موسیقی بار درام داستان را دوچندان کرده است.
این اثر یک فیلم ضدجنگ است اما پایانبندی فیلم و پیدا نشدن دختر اوس قادر یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم است که به شدت کلیشه و اغراق شده است و گویی کارگردان قصد داشته فقط به نوعی داستانش را به پایانی امیدوار کننده نزدیک کند، اما به هرحال درخت گردو اثری است که میتواند در حافظه تصویری بسیاری مخاطبان ماندگار شود.
یادداشت مینا حیدری
انتهای پیام