روزهای گذشته، ایام پرفراز و نشیب بر ملت ایران گذشت؛ همه چیز از شب جمعه(13 دی ماه) با شیطنت آمریکا شروع شد و ایرانیان عزادار سردار محبوبشان کرد. چیزی نگذشت که در جریان تشییع، موج خروشان و رستاخیز بزرگ مردمی شکل گرفت که با خشم انقلابی خواهان انتقام از استکبار بودند. این حماسه آنقدر بزرگ بود که با یادآوری پیوند مردم با نظام در اوایل انقلاب و دفاع مقدس، طعم شیرینی پس از یک خبر تلخ در کام مردم پدید آورد.
کمی بعد باز بیتدبیری و سوءمدیریت در پیشگیری از فاجعهای قابل پیشبینی، موجب از دست رفتن جان چندین زن و کودک بیگناه در میان ازدحام جمعیت تشییع پیکر سردار در کرمان شد و مصیبت شهادت سردار دلها با داستان غمانگیز دیگری همراه شد؛ ساعاتی از این اخبار تلخ نگذشته بود که خبری خوش از «انتقامی سخت» رسید و حس غیرت، عزتطلبی و انتقامجویی ایرانیان را اقناع کرد.
اما همین حس خوش نیز دیری نپایید که با خبر تلخ سقوط هواپیمای مسافری و کشته شدن جمعی از ایرانیان عزیز و به ویژه نخبگان جوان میهن عجین شد.
هرچند در ایام التهابات جنگی و خطر پاسخ احتمالی آمریکا توجهات عموم درگیر امر دیگری بود، اما سه روز پس از فروکش کردن آتش جنگ، دقیقاً هنگامی که اذهان مردم کمی آرام شده بود، خبری تلختر رسید و خطای انسانی را عامل سقوط هوایپمای اوکراینی اعلام کرد. مردمی که در اثر فراز و فرود روحی در این چند روز بسیار آسیبپذیر بودند، با این خبر، اندوهی بزرگ بر مصیبتهای قبلیشان افزود.
عملیات فریب رسانهای
در این میان آنچه در تأخیر سه روز، بیش از همه آسیب دید، اعتماد اجتماعی مردم و حتی رسانههای داخلی به حاکمیت بود. گرچه مسئولان تأخیر در بیانیه را در قالب فرایند زمانبر برای بررسی تمام فرضیههای ممکن مطرح کردند، اما بسیاری آن را پنهان کاری دانستند؛ زیرا این شبهه مطرح بود که در قبال پیگیریهای خارجی، مجبور به بیان واقعیت شدند.
از آنجاکه رسانههای داخلی، به ویژه جبهه انقلابی کشور تصور بروز این خطای بزرگ از نیروهای خودی و سپس سکوت خبری مسئولان ذیربط را نداشت، همچون گذشته تلاش کرد تا تئوری نقص فنی را پیگیری کند و اخبار شلیک موشک را عملیات فریب آمریکا برای انحراف افکار عمومی اعلام کند. طی 72 ساعت، رسانههای کشور در حال دفاع یکپارچه از نظریه رسمی بودند و هزار دلیل و استدلال آوردند و مسئولان آن را میشنیدند و هیچ واکنش و رهنمودی نداشتند. از همه بدتر حضور رئیس سازمان هوایی کشور در صداوسیما و گفتوگوی خبری برای دفاع از این نظریه بود. تمام این تلاشها بر این مبنا بود که اگر پای موشکی در میان بود، حتماً مقامات او را در جریان میگذاشتند.
اعتماد یکی از جنبههای مهم حیات انسان است و در جریان تعاملات اجتماعی و کنشهای متقابل میان افراد و جامعه و رسانه، نقش مهمی در ایجاد نظم و همبستگی اجتماعی ایفا میکند. جا داشت که مسئولان بعد از بیانات مقام معظم رهبری از این اتفاقات درس میگرفتند و از اقداماتی که در تقویت سرمایه و اعتماد اجتماعی خلل ایجاد میکرد پرهیز میکردند
فرایند طولانی و غیرفوری تحقیقات با اطلاعرسانی دیرهنگام، در فهم عرفی به پنهانکاری تعبیر شد. گرچه همگان از این پنهانکاری در بهت بودند، اما بیش از همه، رسانههای داخلی از آن آسیب دیدند، زیرا ناخواسته در انتقال خبری خلاف واقع به مردم شریک شدند. پنهانکاری در چنین سطحی پاس گل به رسانههایی خارجی و خطایی بود که به اعتماد عمومی به رسانههای داخلی شدیداً آسیب زد و اتهامی غیرمنصفانه به آنان وارد ساخت.
پاس گل به دشمن
این در حالی است که اعتماد مردم به رسانهها و مطبوعات داخلی، یکی از مؤلفههای اساسی امنیت و ثبات سیاسی و اجتماعی است؛ به ویژه در شرایطی که رسانههای معاند و فارسیزبان با تمام توان برای کاهش اعتماد و رجوع مردم به رسانههای داخلی تلاش میکردند، این پنهانکاری یا سکوت خبری مسئولان مطلع در واقع خالی کردن پشتوانه ستون خبری و اطلاعاتی جبهه رسانهای داخلی بود و بیراه نیست که آن را به عملیات کربلای 4 رسانهای تشبیه کرد.
اعتماد یکی از جنبههای مهم حیات انسان در میان افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی است و در جریان تعاملات اجتماعی و کنشهای متقابل میان افراد و جامعه و رسانه، نقش مهمی در ایجاد نظم و همبستگی اجتماعی ایفا میکند. جا داشت که مسئولان بعد از بیانات مقام معظم رهبری از این اتفاقات درس میگرفتند و از اقداماتی که در تقویت سرمایه و اعتماد اجتماعی خلل ایجاد میکرد، پرهیز میکردند. ایشان در نخستین سخنرانی بعد از حمله موشکی ایران، بر چند نکته تأکید کردند. تأکید بر هوشیاری در برابر نقشههای دشمن و لزوم حفظ دستاورد وحدت در تشییع پیکر سردار سلیمانی از جمله این نکات بود.
درسی که از بیانات رهبری نگرفتیم
ایشان با تأکید بر اینکه شهادت حاج قاسم سلیمانی و تشییعهای بینظیر «زنده بودن انقلاب» را به رخ دنیا کشید، بیان کردند که مردم باید نسبت به نقشه دشمن و راههای مقابله با آن شناخت داشته باشند. همچنین رهبر انقلاب همگان را به تیزبینی در مقابل نقشه دشمن و در نظر داشتن نقاط اساسی یعنی «مبانی فکریِ اسلامی و انقلابی» و «وحدت ملی» توصیه و گفتند: این وحدتی که خوشبختانه در زیر تابوت پیکر مطهر شهید سلیمانی و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد، باید محفوظ بماند.
به حق، اتفاقات پس از شهادت سردار سلیمانی، امداد غیبی و بارقه الهی بود که فراتر از تقویت وحدت داخلی، به وحدت جهان اسلام و تغییر موازنه قدرت در منطقه میانجامد. جای تأمل دارد که چگونه شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی موجب افزایش یا ظهور سرمایه اجتماعی نهفته در جامعه شد؟ یکی از مهمترین دلایل این مسئله را باید در رابطه خالصانه و اخلاق صادقانه شهید سلیمانی با مردم جستجو کرد، زیرا همواره توحیدگرایی و معنویتخواهی از عوامل انسجامبخش و وحدتبخشی میان ملت ایران بوده است.
چگونه شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی موجب افزایش یا ظهور سرمایه اجتماعی نهفته در جامعه شد؟ یکی از مهمترین دلایل این مسئله را باید در رابطه خالصانه و اخلاق صادقانه شهید سلیمانی با مردم جستجو کرد، زیرا همواره توحیدگرایی و معنویتخواهی از عوامل انسجامبخش و وحدتبخشی میان ملت ایران بوده است.
همچنین تقابل ایثار و مظلومیت شهید قاسم سلیمانی از یک سو و جسارت آمریکایی ترامپ از سوی دیگر، با احیای حس تحقیرشدگی در حافظههای تاریخی ملت ایران، باعث شد تا بسیاری از مردم که انتقادهایی به شرایط موجود در کشور داشتند، اختلافات و تفرقهها را کنار گذاشته، در معادلات نوین سیاسی و نظامی، بر جنبه وحدت تأکید کنند؛ زیرا مردم با فرهنگ و دیرینه هویتی ملی و مذهبی، بسیار نجیب هستند و به محض اینکه اقدام مثبتی ببینند تمام انزجارها را فراموش میکنند.
چه شد که به اینجا رسیدیم
در طول سه دهه بعد از دفاع مقدس، مسائلی همچون رفاهزدگی و عملکرد بد برخی مسئولان در تضاد با آرمانهای انقلاب، تقابل و تعارض علنیشده در برخی ارکان نظام، ساختارهای اداری ناکارآمد و سازوکارهای بدون انعطاف و تکلیفی دولتی و عدم اجرای عادلانه و فراگیر قانون و مسائلی از این دست آسیب بزرگی به سرمایه و اعتماد اجتماعی وارد ساخت. کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی کار را به آن رساند که تئوریهای متعدد و مضحکی مانند «کار خودشان است» در قبال مسائل نوپدید و حتی بلایای طبیعی ظهور یافت و برخی افراد سیاستزده رخدادهایی مانند زلزله و سیل را در همین قالب تفسیر میکردند.
تضعیف اعتماد اجتماعی، در کنار تشدید فعالیت حرفهای رسانههای خارجی، باعث شد تا دشمنان در خلأ خبری و کمبود بلندگوهای منصف و فراحزبی، فرصت بزرگی برای رخنه در جریان فکری و خبری و خطدهی سیاسی داشته باشند؛ برای مثال اعلام تعداد کشتهشدگان اعتراضات آبانماه فرصت را برای بیان آمار و ارقام جعلی و بزرگ میگرفت.
به هر سو، کتمانسازی یا تأخیر در بیان واقعیت، دستاوردهای داخلی در بهبود سرمایه اجتماعی را تضعیف کرد و اگر برای جبران این اتفاق و آسیب به اعتماد اجتماعی در سالهای آینده فکری نشود، ثبات و آرامش کشور تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. از این رو باید تلاش کرد تا این اعتماد اجتماعی در ارتباط با مناسبات دولت و ملت بیشتر مورد توجه قرار گیرد و علاوه بر اصلاح ساختارهای غلط سیاسی، مسئولان بر رفتار، گفتار، سبک زندگی و عملکردشان دقت بیشتری داشته باشند.
نکته آخر، تأکید رهبر انقلاب بر ویژگی سردار سلیمانی مبنی بر «مراقبت از حدود شرعی» در همه شرایط حتی در میدان جنگ بود. ایشان در این باره تصریح کردند: «او فرماندهی جنگاور و مسلط بر عرصه نظامی بود اما در میدان جنگ نیز حدود شرعی را کاملاً رعایت میکرد تا به هیچ کسی ظلم و تعدی نشود، آنهم در حالی که خیلیها در عرصه نظامی اهل احتیاط و رعایت حدود شرعی نیستند».
تلاش سردار سلیمانی در حفظ جان مردم در عرصه عملیاتهای نظامی بود نکتهای بود که میتوانست در عملیات اخیر پدافندی مورد توجه و دقت قرار گیرد.
به قلم محمد پارسائیان، دانش آموخته دکتری قرآن و حدیث
انتهای پیام