به گزارش ایکنا از همدان، «گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهیروا، همسر سردار شهید علی چیتسازیان به قلم بهناز ضرابیزاده است، این کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک سال و هشتماهه مشترک شهید علی چیتسازیان و همسرش پرداخته است و جلوه دیگر این کتاب تولد فرزند شهید در ۳۷ روز پس از شهادت وی است که نامش را علی گذاشتند.
چیزی که در این کتاب زیبا و جذاب است زندگی این دو نفر بود که یک دوران کوتاهی باهم بودند، خانم پناهیروا به دزفول میرود و آنجا در کنار همسرش در کوچهای به نام «گلستان یازدهم» زندگی میکنند، که در نهایت اسم این کتاب نیز گلستان یازدهم انتخاب شده است.
فصل نخست کتاب با نام «خاطراتم فیلم میشود»، آغاز میشود، نویسنده با ابتکاری زیبا دست به خرق عادتی در عرصه روایت زده و با ظرافتی هنرمندانه داستان زندگی مشترک زهرا پناهیروا و شهید علی چیتسازیان را از پایان مادی زندگی مشترک و شهادت شهید بزرگوار آغاز میکند.
همین ابتکار نویسنده باعث جذابیت هرچه بیشتر کتاب شده است و خواننده را در آغازین فصل کتاب با هجومی از احساسات راوی مواجه میکند، در جایی که راوی فرزند خود را به دنیا آورده و مانند هر زنی پس از زایمان بیشترین نیاز عاطفی و حمایتی را به همسرش دارد، اما ناگهان به یاد میآورد که شوهرش 37 روز قبل در منطقه ماووت شهید شده و باید بدون حضور فیزیکی او زندگیاش را با تنها یادگارش ادامه دهد.
در کنار تمام جذابیتها و حوادث تلخ و شیرینی که در زندگی شهید چیتسازیان و همسرش وجود دارد، نباید از مهارت نویسنده در انتقال احساسات زنانه به مخاطب غافل شد، بهناز ضرابیزاده توانسته است دقت در جزئیات و توصیف کامل احساسات یک دختر، یک همسر و یک مادر را در لحظه لحظه حوادث کتاب حفظ کند و به خوبی مخاطبان کتاب را از ابتدا قدمبهقدم با خانم زهرا پناهیروا همراه سازد.
نویسنده به خوبی توانسته است از نگاه منحصر بهفرد زنانه خود و راوی کتاب در ایجاد حس همذاتپنداری مخاطب استفاده کند و توأمان عشق زمینی و آسمانی را در فرمی مناسب توصیف کند، کتابی که در ابتدا با یک عشق زمینی مخاطب را همراه میسازد هرچه به انتها نزدیک میشود به شکلی زیبا، این عشق را به عشقی آسمانی بدل میکند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«یک لحظه چشمم افتاد توی آینه، علی آقا داشت نگاهم میکرد، خجالت کشیدم، زود نگاهم را دزدیدم و سرم را پایین انداختم، این اولین باری بود که علی آقا درست و حسابی مرا میدید». این جملات، روایت نخستین لحظههای زندگی مشترک زهرا پناهیروا و علی چیتسازیان است. دختر هفده سالهای که در آغاز جوانی است و هیچگاه تصور نمیکند که سالها بعد روایت زندگی چند ماههاش با فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر انصارالحسین(ع) تبدیل به کتابی جذاب و خواندنی به نام «گلستان یازدهم» شود.
نقطه اوج کتاب جایی است که پیکر شهید را برای مصون ماندن از گزند منافقین، تا قبل از خاکسپاری در بیرون از شهر نگهداری میشود و خانواده چیتسازیان برای نخستینبار به دیدن پیکر شهید میروند: «خیابان بی انتها را به سرعت طی کردیم. کسی چیزی نمیگفت. همه با بهت و سکوت از پشت شیشههای ماشین به زمینهای پوشیده از برف نگاه میکردیم. کمی بعد، ته آن خیابان، کانتینری پیدا شد، پشت کامیونی بزرگ. چند ماشین پاترول سپاه هم دور و برش پارک شده بود. چند نفر از آمبولانس پیاده شدند و رفتند جلوی کانتینر. ما هم از ماشین پیاده شدیم. درِ یخچال کانتینر را باز کردند. تابوت را پایین آوردند. حاج صادق با قدی خمیده و شانههای پایین افتاده جلو رفت. آقا ناصر دوید و تابوت را در آغوش گرفت. مادر دستم را گرفته بود. درِ تابوت را باز کردند. منصوره خانم نالید: «الهی قربانت برم! مادرت بمیره علی! دیشب اینجا خوابیدی عزیزم!...» همه به گریه افتادند. مادر به هقهق افتاد. بیاعتنا به کسانی که دور و برمان ایستاده بودند گریه میکردم».
تا سالها قبل همواره در کتابها، فیلمها و داستانها روایتی خاص و تکبعدی از زندگی شهدا و ایثارگران دفاع مقدس نقل میشد، شجاع، دلاور، مؤمن و ایثارگر صفاتی بودند که از شهدای عزیز در جبهههای جنگ به یادگار مانده بود، اما این شهدا همیشه نیمهای پنهان داشتند و آن نحوه تعامل با خانواده، همسر و فرزندان بود، کمتر کسی از عشق، محبت و احساس آنها در درون خانواده آگاه بود.
این امر زمانی به یک دغدغه تبدیل شد که در مواجهه با نسل جدید، تنها روایتی حماسیگونه و در جغرافیای خط مقدم از شهدا به یادگار مانده بود و از زندگی روزمره و معمولی آنان چیزی به نسلهای بعد منتقل نشده بود، نکتهای که رهبر انقلاب هم در تاریخ به آن اشاره کردند: «ما در بیان زندگینامه شهیدان سعی کنیم خصوصیات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است. خب، هیجان جنگ و رفتن در میدان جنگ یک مسئله است که چیز با ارزشی است که کسانی جانشان را کف دست بگیرند و بروند بجنگند؛ لکن روحیات، خصوصیّات زندگی، سابقه و پشتوانه فکری و اعتقادی شخص هم یک مسئلهی دیگری است که این خیلی مهم است. این شهیدی که شما از یاد او و فداکاری او و شهادت او در میدان جنگ به هیجان میآیید، در داخل زندگی خانوادگی چهجوری مشی میکرده، در محیط عادی زندگی چهجوری عمل میکرده؛ اینها خیلی مهم است؛ یا نسبت به مسائلی که امروز برای ما مهم است، اینها چهجوری عمل میکردهاند».
«گلستان یازدهم»؛ روایت گر نیمه پنهان شهدا
«گلستان یازدهم» میتوان نمونهای خوب و بالغ از این نوع روایات دانست که توانسته به خوبی قسمت مهمی از نیمه پنهان زندگی شهید چیتسازیان را به مخاطبان معرفی کند، فرماندهای که در جبهه به دلیل مهارتهای رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازهای با مهر و محبت رفتار میکند که گویی این قلب رئوف هیچگاه سابقهی حضور در حرب و قتال را نداشته است، در حقیقت نام این کتاب به نوعی شخصیت سردار شهید چیت سازیان را معرفی میکند و با محتوای کتاب در ارتباط است و هم از کلیشه به دور است.
این کتاب یکی از مجموعه کتابی است که توسط مقام معظم رهبری مورد تقریظ قرار گرفت.
متن تقریظ رهبر انقلاب برکتاب «گلستان یازدهم»
بسم الله الرحمن الرحیم
این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد و هم در زمین و هم در ملأ اعلی به عزّت رسید. هنیئاً له.
راویـ شریک زندگی کوتاه اوـ نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانه خود بهروشنی نشان داده است.
در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به اینهمه جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسنده کتاب.
انتهای پیام