هدف‌ ربانى حضرت عباس(ع) در دفاع از حریم دین خدا
کد خبر: 3496982
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۲

هدف‌ ربانى حضرت عباس(ع) در دفاع از حریم دین خدا

گروه اجتماعی: در زیارت حضرت ابوالفضل(ع) مي‌خوانيم که فقط و فقط خدا در هدف‏‌گیرى حضرت ابوالفضل(ع) مطرح بود و به گفته بزرگان هر گونه کار بزرگ و مفیدى براى همه بشریت، بدون هدف‏‌گیرى ربانى انجام نشده است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، یکی از تحلیل‌های بسیار زیبا پیرامون دفاع جانانه حضرت ابوالفضل(ع) از حریم دین خدا و امام خود در حادثه نینوا، سخنرانی علامه جعفری(ره) است که در ذیل به مناسبت سالروز میلاد این یگانه عالم عشق و وفاداری بخشی از آن را می‌آوریم:

از عابدترین اولاد بنى‏
هاشم بود

در یکى از نمودهاى بسیار حساس داستان نینوا، ما با جهاد پسر امیر المؤمنین، ابوالفضل العباس(علیه السلام)، روبه‏رو هستیم. درباره جهاد اصغر این مرد بزرگ، برادرش امام حسین فرمود: بنفسى انت. جانم به قربانت. این برادر نازنین حسین، این پسر نازنین امیرالمؤمنین، چنین مقام بالایى دارد. علاوه بر آن: و کان من اعبد بنى‏هاشم. از عابدترین اولاد بنى‏هاشم بود. نه فقط یک مرد شجاع، بلکه پارسا، زاهد و نیز عارف بود. حرکات او این‏گونه نشان مى‏دهد. جهاد اصغرى که ایشان انجام داد، چنین نمایانگر است.

در بعضى از تحلیل‏ها- (درباره جهاد اصغر ابوالفضل‏)، نوشته شده بود: جهاد این مرد در آن روز، هم‏چنین تکاپو و جدیت و احساس این‏که وظیفه، شدیدترین وظیفه‏اى است که تا آن روز متوجه او شده، در حرکات او بارز است. مى‌‏گویند: حرکات این مرد در آن روز حاکى از این است، که قدرت تمام دنیا را در خود مى‏‌دید و حرکت مى‏کرد.

این نمونه، جهاد اصغر اوست: (در موقع آوردن آب‏)، یکى از دستان او قطع شده، ولى ذره‏اى ناامید نشده است. دومین دست او نیز قطع شده، ولى به‏ طور جدى کار خود را انجام داده است. لذا، در زیارت او چنین مى‏خوانید: واحتسبت. حرکت تو، حسبه لله بود. هیچ هدفى مانند هدف‏گیرى خدا، کارى به این بزرگى نمى‏تواند انجام بدهد. ما فقط مى‏گوییم و گفتن آن خیلى آسان است. مخصوصا که مى‏توان آن را با جملات ادبى زیبا هم بیان کرد. اما خود داستان و خود حادثه، عینا چه چیزى را نشان مى‏دهد!؟ این شخص مى‏گوید: (ابوالفضل‏) به‏ طور جدى وارد دفاع از حسین شده بود. به‏ طور جدى خواسته بود آب را ببرد، مثل این‏که تمام قدرت دنیا را تنها به او داده‏اند.

بگذر از باغ جهان یک سحر اى رشک بهار/ تا زگلزار جهان رسم خزان برخیزد

شما روى بشر را سفیدتر کردید

اى اصحاب حسین، خداوند روى شما را سفیدتر کند. شما روى بشر را سفیدتر کردید و نشان دادید که این موجود، این استعداد و سرمایه را دارد. شما به ما امید بخشیدید. در این تاریخ تاریک، امید ما به شماست.

اخیرا تعبیرى از یکى از بزرگ‏ترین شعراى عرب دیدم که مى‌‏گوید: ما از رحم ایام مى‏آییم، چون جوشش آب. از خیمه ذلت که دستخوش باد است، ما از درد حسین مى‏آییم. (یعنى‏) ما را حسین به این راه انداخته است. همان‏گونه که گاندى گفت: ما چیزى جز همان که امام سوم شیعیان مى‏گفت، نمى‏گوییم. شاعر عرب مى‏گوید: از درد حسین و از رنج فاطمه زهرا(علیها السلام) مى‏آییم. از احد و از بدر مى‏آییم.مى‏آییم تا تاریخ (و چیزهاى دیگر) را تصحیح کنیم. یعنى به بشریت نشان بدهیم که ارزش‏ها نمى‏تواند دستخوش هوى و هوس‏هاى شما قرار بگیرد. اى گردانندگان تاریخ! شما گردانندگان اصیل نیستید، تاریخ گرداننده دارد.

بیست و یک تمدنى که بشریت پشت سر گذاشته است - در این قرن و در این برهه از تاریخ - بروز و سقوط و اعتلاى آن‏ها مربوط به تعدادى از علل است که هنوز به درستى کشف نشده است. شما از کجا مى‏توانید بگویید یک انگشت از ماوراى طبیعت، در چرخش این تاریخ تأثیر ندارد؟ این حوادث را به عنوان حوادث محاسبه نشده گفتن و خود را قانع ساختن به این کلمه، چاره کار نیست و چاره‏ ساز سؤالات ما نمى‏باشد.

در زیارت حضرت ابوالفضل است که: «بما صبرت و احتسبت و أعنت فنعم عقبى الدار»: به آن‏چه که صبر و بردبارى کردى، و چه نیکوست سرانجام تو.

اى ابوالفضل، فقط و فقط خدا در هدف‏گیرى تو مطرح بود

احتساب، حسبه لله. یعنى؛ اى عباس، اى ابوالفضل، فقط و فقط خدا در هدف‏گیرى تو مطرح بود. همان‏طور که عرض کردم، اگر در طول تاریخ دقت بفرمایید و تاریخ را ورق بزنید، هر گونه کار بزرگ و مفیدى براى همه بشریت، بدون هدف‏گیرى ربانى انجام نشده است. یا حداقل، بقا و مفید بودن آن، موقعى شروع شده است که حسبه لله - یعنى فقط براى خدا؛ خالصا لوجه الکریم - بوده است.

این موارد را شما مى‏‌توانید در توضیح و تحلیل شخصیت برادر نازنین حسین در نظر بگیرید.

«اشهد انک قد بالغت فى‏النصیحه واعطیت غایه المجهود»: گواهى مى‏دهم که تو به راستى کوشش خود را در خیرخواهى کردى و نهایت تلاش خود را در این راه مبذول داشتى.

در این زیارت مى‏خوانید: نهایت کوشش را، که دیگر فوق آن قابل تصور نیست، انجام دادى. این چه جهاد اکبرى بود که او را به جهاد اصغر وادار کرد؟ اى جوانان عزیز و اى نونهالان باغ وجود! درس ما در این جلسه این بود:

با اهمیت‏ترین فاجعه تراژدى کربلا

جهاد اصغرى که تاریخ مى‏گوید (چنین جهادى به خود) ندیده است. من دیدم که این شخص مى‏نویسد: با اهمیت‏ترین فاجعه تراژدى کربلا، همین قضیه ابوالفضل است. با آن‏که به چشمان او تیر خورده، ولى هنوز تلاش خود را از دست نداده است. واقعا بهت‏آور است! خدایا، این روح انسانى چه سرمایه‏اى دارد؟ پروردگارا، عنایت فرما که بار دیگر به سراغ شناخت روح و جان آدمى برویم.

ابوالفضل نهایت کوشش را انجام داد. غایه المجهود. غایت یعنى تلاشى بالاتر از آن نمى‏توان تصور کرد. این جهاد اصغر، ریشه در جهاد اکبر دارد. ابوالفضل (علیه السلام) در درون خود محاسبه کرده است که چه باید کرد: من با خدا که نماینده‏اش امروز حسین است، پیمان بسته‏ام و باید در این بیابان تنها و بى‏کمک، به این پیمان وفا کنم.

در زیارت او، روى وفادارى خیلى تأکید شده است: تو وفا کردى و وفادار بودى. ما حسینى‌‏ها هنگامى مى‏توانیم بگوییم در مکتب حسین هستیم که به پیمان‏ها و عهدهایى که بسته‏‌ایم، وفا کنیم.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در فرمان خویش به مالک اشتر رحمه الله فرمود:

و ان عقدت بینک و بین عدوک عقده، أو ألبسته منک ذمه، فحط عهدک بالوفاء، وارع ذمتک بالأمانه، و اجعل نفسک جنه دون ما اعطیت، فانه لیس من فرائض الله شى‏ء الناس أشد علیه اجتماعا، مع تفرق أهوائهم، و تشتت آرائهم، من تعظیم الوفاء بالعهود:

و اگر میان خود و دشمن، معاهده‏اى منعقد نمودى یا از طرف خود، پناهندگى به او دادى، به معاهده خود به‏ طور کامل وفا کن، و با کمال امانت، تعهد پذیرشِ پناهندگىِ او را مراعات نما، و نفس خود را در برابر عهدى که بسته‏اى سپر کن؛ زیرا عموم مردم در هیچ یک از واجبات الهى، با آن همه پراکندگى که در خواسته‏ها و نظریات خود دارند، مانند بزرگداشت وفا به معاهده‏ها اتفاق‏ نظر ندارند.

مالک، اگر با کسى یا قومى عهد و پیمان بستى، اگرچه دشمن توست، عهد را به آخر برسان و به آن وفا کن، زیرا شخصیت در گرو است. سلام‏ الله علیک یا امیرالمؤمنین.

وفا به تعهدهاى اجتماعى باید از درون ما بجوشد

وقتى شما با زندگى اجتماعى پیمان بسته‏اید، که نظم را مراعات خواهید کرد، به آن وفا کنید، زیرا شخصیت در گرو (آن پیمان‏) است. همان‏طور که براى زندگى فردى، طبیعت از ما امضا گرفته، که اگر هوا سرد است، لباس ضخیم بپوشیم. سپس همان‏گونه که وفا به تعهدات حیات طبیعى از درون ما مى‏جوشد، وفا به تعهدهاى اجتماعى هم باید از درون ما بجوشد. مى‏‌گوید: ابوالفضل وفا کرده است. شما این را به عنوان باعظمت‏ترین مدح و صفت در زیارت، براى این پسر نازنین امیرالمؤمنین مى‏خوانید.

حضرت على (علیه السلام) فرمود: مالکا، تمام اقوام و ملل، با آن ایده‏ها و عقاید مختلف، و با آن همه مکاتب مختلف، به یک چیز مقید هستند، و آن وفا به تعهد است. اگر وفا به تعهد نباشد، زندگى اجتماعى مختل مى‏شود. (اگر به تعهد وفا نکنید) جواب درون را چه مى‏دهید؟ شما را به خدا بیایید این درس‏ها را از حسین فرابگیرید. دنیا و آخرت ما در فراگیرى این درسهاست. گاهى مى‏بینید که تعهدها چه‏ قدر رنگ خود را مى‏بازد.

مگر همه پیمان‏ها باید این‏گونه باشد که بگویید: من با شما پیمان بستم که به فرزند شما درس خواهم داد؟ یا مثلا؛ درباره این مطلب براى شما تحقیق خواهم کرد و مدت آن هم یک ماه و نیم است. البته محسوسات آن چنین است. به قدرى شما تعهدهاى نامحسوس دارید که به گفتن نمى‏آید؛ ولى در درون شما، آن تعهدها سر مى‏کشند و به شما مدام چنین هشدار مى‏دهند: عمل کن، وفا کن.

این‏که خطاب به فرزند نازنین على، ابوالفضل(سلام‏الله علیه) مى‏گوید: تو وفا کردى، واقعا نیامده بود که آن‏جا هر دقیقه بگوید: یا اباعبدالله، اى برادر من، آقاى من، من پیمان بسته‏ام و با شما خواهم بود. پیمان او فقط لفظى نبود، اگرچه همان شب عاشورا یک‏بار بلند شد و گفت: یا اباعبدالله! دست از تو بر نمى‏داریم. شاید کلمه پیمان را صراحتا گفته باشد، ولى پیمان او، پیمان قلبى بود، بر مبناى این‏که (حسین‏)، یگانه شخصیت الهى روزگار من است. با قطع‏ نظر از این‏که برادر و آقاى من است.

پیمان دفاع از حق و حقیقت

آن وقت خطاب به این بردار مى‏گوییم: اى ابوالفضل به پیمان خود وفا کردى. کدام پیمان؟ همان پیمانى که عقل مى‏گوید: دفاع از حق و حقیقت، به عهده هر کسى است که امکان آن را دارد. به راستى، شاید این عظمت‏هاى روحى را که ما تدریجا از دست مى‏دهیم، شیرینى و لذت حیات ما بوده است!

به هر حال، یکى از بزرگ‏ترین دلایلى که ما مى‏توانیم از قهرمانان این داستان درس فرابگیریم، این است که اهمیت وفا (به تعهد) را به ما گوشزد مى‏کنند. پروردگارا! ما را از عمل و وفا به تعهدها برخوردار بفرما.

همان‏طور که عرض کردم، این جهاد اصغرى که درباره حوادث کربلا گفته شده است، فاجعه انگیزترین حادثه‏اش، قضیه ابوالفضل است. چون مثل این‏که تمام قدرت دنیا را به او داده‏اند و گفته‏اند: دفاع کن و ذره‏اى هم تخلف نکن. این تعهد او از کجا بود؟ این(تعهد) از همان جهاد اکبر است. یعنى با خویشتن کار کرده است، و گرنه بدون کار کردن با خویشتن امکان‏پذیر نیست. تعارف کم کن و بر مبلغ افزاى. ما باید در این‏ باره دقت کنیم، که مقدارى با خویشتن کار کنیم و به خودمان نهیب بزنیم.

مقدارى با آن پدیده‏هایى که خودمان نمى‏خواهیم منعکس شود و آنها را در آیینه ببینیم، مبارزه کنیم، تا بتوانیم مزه جهاد اکبر و در پى آن جهاد اصغر را بفهمیم. این پسر على(علیه السلام) با خودش خیلى جهاد کرده، تا به چنین جهادى موفق شده است، که اگر هزار بار جان به او مى‏دادند، باز در همان حادثه، جان به دست از حق و حقیقت دفاع مى‏کرد. (حرکت ابوالفضل‏) در عمل و جریان حادثه این‏ طور نشان مى‏دهد.

جمله‏هایى دیگر که باید درباره آن‏ها بحث شود: اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه‏: من شهادت مى‏دهم که تو تسلیم بودى و تصدیق نمودى، و وفا و خیر خواهى و خیراندیشى بر شخصى که حق را در او (حسین) مى‏دیدى، کردى.

این عبارت را نیز در زیارت مى‏خوانیم:

اشهد انک لم تهن و لم تنکل و انک مضیت على بصیره من أمرک‏: شهادت مى‏دهیم که هیچ سستى و نکول نکردى و از آن‏چه که روح ملکوتى تو به تو آموخته بود، عقبگرد نکردى و با بینایى حرکت کردى.

امشب هم دعاى ما این خواهد شد که خدایا! بر ما بصریت عنایت بفرما. خدایا! این چراغ نورانى که در دل ما به عنوان بصیرت روشن فرموده‏اى، خاموش مفرما.

اگر بصیرت باشد، این همه پشیمانى دیگر معنا ندارد. ما واقعا مى‏توانیم در این دنیا با شکوفایى زندگى کنیم، والا خنده‏هاى تصنعى در حالى که درون در حال گریه و حال تیرگى باشد، به چه کار آید؟ درون باید بینایى داشته باشد، تا حرکات و سکنات قابل تفسیر باشد. مى‏گوید: اشهد انک مضیت على بصیره من امرک. با بینایى حرکت کردى.

انک مضیت على بصیره من امرک. ان‏ شاءالله کوشش کنیم تا بصیرت و بینایى، از دست ما نرود. وقتى که قصد ما قربت و اخلاص باشد، خداوند متعال به حد لازم و کافى، روشنایى خواهد بخشید:

«یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر تقواى الهى داشته باشید، خداوند براى شما نیروى تشخیص حق از باطل قرار مى‏دهد».

خداوند مى‏فرماید: ما نیروى تشخیص حق و باطل را به انسان‏ها داده‏ایم، به شرط این‏که قصد قربت و اخلاص در کار باشد. بر فاصله‏هاى طبیعى که با واقعیات داریم، ده کیلومتر هم خودمان اضافه نکنیم. به همان(فاصله) قناعت کنیم و در حد توانایى کوشش کنیم تا راه ما به واقعیات نزدیک‏تر شود.

خدایا! پروردگارا! تو را سوگند مى‏دهیم به اسرار بزرگ حادثه نینوا، ما را از این حادثه براى آموزش، برخوردار بفرما. نکند در روز قیامت خدا از ما باز خواست کند که من یک کتاب درسى به شما داده بودم، که نه به دانشگاه و نه به دبیرستان احتیاج داشت، آن هم داستان حسین من بود. 

خدایا! این ره توشه را بر ما نصیب بفرما. خداوندا! پروردگارا! ما را از بصیرتى که استعدادش را به ما لطف فرموده‏اى محروم مفرما.

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ثنا الله خیری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۷/۰۴/۱۹ - ۱۷:۱۰
0
0
بسمه الله
با درود و احسنت
واقعا حضرت باب الحوائج مصداق بارز و زنده ی never give up بود و هست و خواهد بود و برای ما دانش پژوهان و تمام جوانان با انگیزه ی دنیا چه مسلمان و چه غیر آن , اسوه ایست که تا آخر خط وصول به اهداف معنوی و مادی خودمان در دنیا بجنگیم تا نهایتا مورد ستایش دیگران باشیم و بشیم عزیز روزگارمون به این صورت که حتی اگر به مردم توجه خاصی نداشته باشیم , بازهم به خاطر عزتمان معشوق مردم و خدای آنها میشویم
ایشون برای جوانان اسوه ایست ویژه از این نظر که مانند ما انسان های معمولی غیر معصوم بودند و امام نبودند ولی ثابت کردند که وفای به عهد , عزت و عزت , اعتبار و اعتبار , سعادت و شادکامی ابدی ( نه موقتی ) می آورد.
تشکر از پست مفیدتان که حاوی سخنان زیبای آقای علامه جعفری بود
شاد باشید
captcha