به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) ظهر یکشنبه است، آفتاب روز دوازدهم مهرماه هنوز به نیمه آسمان نرسیده و جمعیت خیابانهای مرکزی تهران را به نظاره نشسته است، این همان آفتابی که یازده روز پیش یعنی ظهر دوم مهرماه این بار در صحرای منا حجاجی را بدرقه کرده بود که در رمی جمرات به خون نشسته بودند.
ظهر یکشنبه است، محرم نیامده، خیابان انقلاب تهران پر از دستههای سیاهپوش عزادار است؛ آنان آمدهاند تا شاهدان سپیدپوش کربلای منا را به سوی گلزار شهدای کربلای شلمچه و چزابه رهسپار کنند.
ظهر یکشنبه است، چند ساعتی است که مردمی با شاخههای گل از شرق، غرب، جنوب و شمال تهران خود را به مرکز و دانشگاه تهران رساندهاند. هنوز داغ اولین پنجشنبه ماه، تازه است؛ هنوز تن حاجیان باز آمده از سفر بوی عطر شهدای منا را میدهد.
ظهر یکشنبه است، از خیابان قدس به در ورودی دانشگاه میرسیم، جمعیت حاضر که از گیتهای دانشگاه وارد میشوند مانند همیشه نیستند؛ اینها نه دانشجو که مردم عادی هستند و با چهرههای گریان و صورتهای ورم کرده به این مکان آمدهاند.
ظهر یکشنبه است، مصلی پر از مردمی شده که نه برای نماز، بلکه برای تشییع مهاجران کوچ کرده آمدهاند. پیرمردی که عرقچین زرد و سفیدش حکایت از حاجی بودنش میدهد با مداحی اهل بیت(ع) به یاد صحرای منا میافتد، اشک در چشمانش حلق زده؛ از او میپرسم کسی را از دست دادهای جواب میدهد؟ یارانم را! او تازه دو روز است که از جده به ایران بازگشته است. از او میخواهم روایت کند فاجعه را، به تابوتی اشاره میکند و میگوید فاجعه همین است که میبینید این تابوتها و هزاران دیگر که در منا جا ماندهاند.
ظهر یکشنبه است، با روضه ابا عبدالله(ع) مردم سینه میزنند؛ مردی را میبینم با دستی بر گردنش آویخته، پیراهن سفیدی بر تن دارد از روبوسیهایی که با او میشود حدس میزنم او نیز مسافر مکه بوده. از میان جمعیت راه خود را باز کرده به نزدش میروم، از او نیز میخواهم در مورد منا بگوید. جواب میدهد بگویم؟!! از چه بگویم از بستن راه حجاجی که بر هم افتادند، از بیگناهانی که با لبهای خشکیده زیر دست و پا خفه شدند. از چه بگویم از مأموران یزید در کربلای منا! بگذارید آقا ظهور کند و تقاص بگیرد.
ظهر یکشنبه است، جمعیت به اوج خود رسیده و سخنران پشت تریبون میرود. آیتالله ریشهری، یار قدیم حجاج ایرانی در مکه و مدینه چنین میگوید: جمعی از مسلمانان جهان در حال احرام، خسته و تشنه کشته شدهاند و حقیقتاً حال مردم و خانوادههای این کشته شدگان عاشورایی است. جمعیت فریاد میزنند یا حسین(ع) یا حسین(ع).... معلوم نبود اگر هشدار مقام معظم رهبری نبود آیا مسئولان سعودی با ما همکاری میکردند یا خیر؟ آنها اگر برای جان انسانها ارزش قائل بودند این همه کشتار در یمن را انجام نمیدادند. جمعیت یکصدا تکبیر میگویند و بر آل سعود لعن میفرستند.
ظهر یکشنبه است، پیکرها از سر در دانشگاه تهران الله اکبرگویان بر دوش عزاداران به راه سوی گلزار شهدا راه افتادهاند.
ظهر یکشنبه است، خیابان انقلاب از کارگر تا پل حافظ مملو از جمعیت است، دهها خبرنگار ایرانی و خارجی نیز آمدهاند برخی برای پوشش خبری و برخی دیگر برای تشییع پیکرها.
ظهر یکشنبه است، جمعیت یک صدا الله اکبر، لااله الا الله و حسین حسین میگویند و شهادت را افتخار خود میخوانند.
ظهر یکشنبه است، مردم پایتخت شاهدان کربلای منا را بر دوش خود حمل کرده و آرام آرام خیابان انقلاب را تا چهارراه ولیعصر طی میکنند تا پیکرهای جا مانده از عروج جانهای تقدیس شده را در خاک، از چشم نامحرم پنهان دارند.