جدیدترین تجربه بهروز افخمی در مقام کارگردان، «روباه» نام دارد. این فیلم سینمایی کاری پلیسی – جاسوسی است که در آن به ترور دانشمندان هستهای پرداخته میشود. در «روباه» دومین برادر نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) به ایران آمده و سعی دارد دانشمندان هستهای را ترور کند. قصه این فیلم در گام اول از جذابیت بسیار بالایی برای تبدیل شدن به یک تریلر پلیسی – جاسوسی سود برده، اما حیف که کارگردان نتوانسته به این قصه جذاب، ساختاری منسجم دهد.
در این فیلم سعی شده صلابت دستگاههای اطلاعاتی کشور شناخته شود، اما این مسئله به نحوی نیست که تماشاگر آن را باور کند. برای مثال در سکانسی از فیلم نشان داده میشود که منشی نتانیاهو، مامور ایران است. این مسئله شاید در عالم واقع، حقیقت نیز داشته باشد، اما به نحوی تصویر نشده که تماشاگر آن را باور کند. این نقطه ضعف نیز برای افخمی به هیچ وجه قابل قبول نیست، چون وی در پرونده کاری خود، فیلم خوبی چون «روز شیطان» را دارد که یکی از بهترینهای سینمای ما در ژانر پلیسی – جاسوسی محسوب میشود.
درباره کارکترهای فیلم باید گفت که غیر از بازیگر نقش منفی فیلم (جلال فاطمی) دیگر شخصیتها به هیچ وجه خوب از کار در نیامدهاند، هر چند نقش کوتاهی که بابک حمیدیان در ابتدای فیلم ایفا کرده است نیز خوب بود. درباره بازی آرش مجیدی همین اندازه باید گفت که به هیچ وجه نمیتوان، کارکتر وی را باور کرد. در ضمن حمید گودرزی هم به شدت بازی اغراقآمیز داشت. درباره بازی مرجان شیرمحمدی هم هیچ نمیتوان گفت. تنها میتوان توصیه کرد که وی کمتر اصرار داشته باشد که در فیلمهای همسرش حضور داشته باشد.
اما فیلمنامه این کار را باید از امتیازات بسیار مهم این فیلم دانست که اگر خوب به آن پرداخته میشد، بسیار خوب و تاثیرگذار از کار در میآمد، اما این اوج و فرود و تعلیقهایی که در متن بود در تصویر به شکلی کاریکاتورگونه تصویر شد. گواه این ادعا را هم میشد به راحتی از صدای خندههای تماشاگران فیلم در برخی از سکانسها مشاهده کرد. درباره کارگردان همانطور که پیشتر اعلام شد یک علامت سؤال بزرگ پیش آمده است. آن نیز اینکه کارگردان «روز شیطان» چگونه نتوانسته قالبی منسجم برای این فیلمنامه خوب انتخاب کند؟!
ضعف دیگر این فیلم سینمایی نبود صحنههای اکشن در فیلم است، چون در چنین کاری اگر صحنههای هیجانآمیز وجود نداشته باشد میبایست از چه کاری انتظار چنین صحنههایی را داشت. هر چند در ابتدای فیلم صحنهای از تعقیب و گریز را مشاهده کردیم که آن نیز کاملاً کوتاه بود. مطلب دیگری که درباره این فیلم میتوان گفت عدم استقبال تماشاگران از فیلم است. امری که نشان میدهد سطح سلیقه مردم رشد کرده و دیگر به چنین کارهایی روی خوش نشان نمیدهند.
اما مطلب پایانی درباره فیلم «روباه» به داستان این فیلم سینمایی بر میگردد. بارها درباره سطحینگری در سینمای دینی سخن گفتهایم و بیان کردهایم که چه عواملی باعث میشود تا این دست فیلمها دیگر آن چنان که باید در سینمای ما جایگاهی نداشته باشند. این اتفاق برای سینمای پلیسی – جاسوسی روی داده است. گواه بارز آن فیلم «روباه» است که یک اثر کاملاً ابتدایی است، اما باز هم باید به یاد داشت که سینمای ما اگر بخواهد گوناگونی را فراموش کند و تنها خود را محدود به این کارهای اجتماعی کند، تا چند سال دیگر سینمای ما رسماً ورشکست خواهد شد!