به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا)، پيش از اين گفتيم كه با برادر شهيد حسين محمدی درباره اين شهيد قرآنی صحبت كرديم؛ از ويژگیهای اين شهيد، انس بسيار با قرآن كريم و تمايل به قرائت اين كتاب آسمانی بود. در ادامه بخش ديگری از اين مصاحبه را میخوانيم.
شهيد حسين محمدی در زمينه فعاليتهای مذهبی فعاليت بسيار داشت. او با تشكيل هيئتی در مسجد محل كه توسط شهيد صفاری برپا شد، به آموزش قرائت قرآن پرداخت و با دعوت از قراء مشهور از جمله شهريار پرهيزگار، منصور قصریزاده، هوشنگ محمديون و ...، مستعمين را با كلام وحی آشنا و آنان را به شركت در كلاسهای قرآن تشويق میكرد.
حسين نه تنها در كلاس درس قرائت و هيئت، بلكه در مدرسه محل، پايگاههای مختلف بسيج و ... فعاليت چشمگيری داشت و اين همه را از چشم ديگران مخفی نگاه میداشت كه اين موضوع از خلوص نيت او بود.
او به اخلاق و مشكلات خانواده دقت بسيار میكرد، به گونهای كه وقتی موردی خاص را میديد، نسبت به رفع آن اقدام میكرد. وی به اينكه به بزرگترها به ويژه پدر و مادر احترام خاص بگذاريم، اهميت بسيار میداد. حسين با آنكه دو بار به جبهههای حق رفته بود، به ندای خمينی كبير(ره) كه فرزندان بسيجی خود را به جبههها فرا خوانده بود، لبيك گفت و بار سوم راهی دانشگاهی شد كه فارغالتحصيلانش مدرك لقاءالله و رزق الهی میگرفتند.
حالات و روحيات حسين در جبههها به گونهای بود كه نويد رسيدن به معبودش را سر میداد. در شب آخر عمليات، ديگر حسين آرام و قرار نداشت؛ چهرهای دلنشين، خندان و روحانی داشت. نور صورت او و ديگر شهدا چنان جلوه میكرد كه گويی شب را روشن كرده بود.
سرانجام موعد عمليات فرا رسيد و در عيد فطر سال 67 در بلندترين كوه منطقه، يعنی ارتفاعات شيخ محمد، هدف تير مستقيم قناسه قرار گرفت و شربت شهادت را نوشيد.
در بخشی از وصيتنامه اين شهيد بزرگوار میخوانيم كه «اما سخنی با كليه عزيزان و آن اينكه در نگهداری اسلام بكوشيد و قدر نعمت رهبری را كه رهبری قرآن عزيز در جامعه است را بدانيد و از منتظران ظهور منجی عالم، مهدی معظم(عج) باشيد كه او هم منتظر وصال شماست.
كسانی كه به اندازه حتی سر سوزنی با اسلام و انقلاب و رهبری و دولت مخالفت و سوءظن داشته باشند، حتی در فاميل، راضی نيستم در تشييع جنازه من شركت كنند؛ چرا كه با اين كار قلب حضرت مهدی(عج) را ناراحت میكنند.
از پدر و مادر عزيزم كه زحمات فراوانی برای من كشيدهاند و من در مقابل آنها تنها نافرمانی و اذيت كردهام عذر میخواهم. همچنين از خواهران و برادرم كه حق بسيار زيادی بر گردن من دارند، طلب حلاليت میكنم.»