حجتالاسلام و المسلمين ابوالفضل ساجدی، عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) و مدير قطب فلسفه دين ايران در گفتوگو با خبرگزاری ايكنا، به نقد و بررسی مقاله جديد عبدالكريم سروش با عنوان «محمّد(ص): راوی روياهای رسولانه» پرداخت كه در ادامه بخش ابتدايی اين گفتوگو كه شامل نقد اين ادعای سروش مبنی بر اين كه پيامبر(ص) مشاهدهگر و راوی رويای خويش است نه مخاطب خداوند، ارائه میشود.
وی با اشاره به اين كه در اين متن سه ادعا از سوی عبدالكريم سروش منتشر شده است، بيان كرد: اولين ادعااين است كه آيات قرآن مشاهدات پيامبر(ص) است و مخاطبه پيامبر(ص) با خدا نيست يا به تعبير ديگر آن چه در قرآن بيان شده گزارش وقايعی است كه خود پيامبر(ص) مشاهده كردهاند و نقل كلام خداوند نيست كه مسقيم يا غير مستقيم به او القا شده باشد.
ساجدی با اشاره به ادعای دوم و سوم سروش گفت: ادعای دوم اين است كه اين مشاهدات در خواب اتفاق افتاده و نه در بيداری و ادعای سوم مبنی بر اين است كه قرآن به دليل اين كه حكايت خواب است، نيازمند تعبير است و نه تفسير و به همين خاطر وقتی كه قرآن از آسمان و زمين و خورشيد و بهشت و جهنم سخنی میگويد نبايد اين سخنان را ما به امور واقعی بيرونی تفسير كنيم، بلكه بايد ببينيم كه رمز و راز آن خواب چيست و به چه چيزی اشاره دارد؛ چرا كه اين خوابها مربوط به عالم واقع نيست و خلاصه اين كه قرآن حاصل مشاهدهای در رؤيا و با عناصر رؤيايی است. هيچيك از اين دعاوی اقای سروش صحيح نيست.
ابوالفضل ساجدی: |
سروش برای اثبات مشاهدهگر بودن و روای بودن پيامبر(ص) به سه شاهد اكتفا كرده و حكمی را كه از اينها نتيجه میگيرد به تمام قرآن تعميم میدهد؛ و اين نه استقراء ناقص بلكه استقراء بسيار ناقص است كه بخواهيم با سه نمونه از آيات چيزی را در مورد قرآن كه بيش از 6 هزار آيه دارد نتيجه بگيريم |
وی با بيان اين كه سروش برای هيچ يك از اين دعاوی خود دليل متقنی ارائه نكرده است، اظهار كرد: ايشان در متن «محمّد(ص): راوی روياهای رسولانه» ابتدا ادعای خود را تبيين میكند و سپس سه نمونه از ايات را به عنوان شاهد می اورد و می گويد در روايات ما هم از وحی تعبير به رؤيا شده است اين نحو بيان هم از سبك نظريهپردازی ايشان نشئت میگيرد كه فقط ادعا و فرضيهای را طرح میكند و چند مؤيد ذكر میكند در واقع سعی میكند كه با حدسيات خود و ذكر تعداد اندكی شاهد يك نظريه را مطرح و قطعی تلقی كند و به صدها مورد نسبت دهد.
ساجدی ادامه داد: برای مثال وقتی كه ايشان میخواهد اثبات كند كه وحی پيامبر(ص) مشاهده است و خطابی در كار نيست، فقط سه شاهد قرآنی را آورده؛ همين و بس. در حالی كه اگر كسی میخواهد ادعا كند كه همه قرآن اين گونه است نمیتواند فقط با دو يا سه شاهد و آيه اين ادعای خود را ثابت كند؛ و ما توضيح خواهيم داد كه اين شواهد هم تمام نيست. ايشان به همين سه شاهد اكتفا كرده و حكمی را كه از اينها نتيجه میگيرد به تمام قرآن تعميم میدهد؛ اين نه استقراء اندكی ناقص بلكه استقراء بسيار ناقص است كه بخواهيم با سه نمونه از ايات چيزی را در مورد قرآن كه بيش از 6 هزار آيه دارد نتيجه بگيريم.
ادعای سروش مبنی بر مشاهده بودن قرآن بر استقرای ناقص استوار است
مدير قطب فلسفه دين ايران با اشاره به اين ادعای سروش كه قرآن مشاهدات پيامبر(ص) است، عنوان كرد: گذشته از اين كه استقراء ايشان از قرآن ناقص است، اشكال دوم اين ادعا اين است كه با وجود اين كه ايشان مدعی است كه روشی كه ارائه میدهد مستلزم عدم تأويل آيات است و هر روش ديگری مستلزم تأويل و كنار گذاشتن ظاهر آيات قرآن است، و در واقع دغدغه حفظ ظاهر آيات قرآن را دارد، اما ادعای خود وی خلاف بسياری از آيات قرآن است؛ اگر استشهاد به آيات قرآن قابل قبول باشد، آن چه كه از قرآن برمیآيد اين است كه قرآن مخاطبه مستقيم يا غير مستقيم خدا و پيامبر است و نه اين كه رؤيا باشد و يا رؤيت شده باشد.
وی با اشاره به تكرار بيش از 290 بار كلمه «قل» در قرآن گفت: اين نشاندهنده اين است كه آمر و خطاب كننده ای در كار هست. برخی آيات ديگر نيز هست كه به شكلهای گوناگون و در موارد مختلف خداوند به پيامبر(ص) امر میكند و صراحتاً مخاطبه وجود دارد و مشاهدهای در كار نيست. همچنين آياتی كه در آنها خداوند متكلم وحده است بر اين مسئله دلالت دارد كه خداوند دارد صحبت میكند. بنابراين كسی كه میخواهد ظاهر قرآن را با اين ادعا حفظ كند بايد در موارد فراوانی چيزی خلاف ظاهر آيات قرآن را بپذيرد و قائل شود.
ابوالفضل ساجدی: |
اگر سروش بگويد كه قيامت در آينده هم اتفاق خواهد افتاد اما پيامبر به دليل اشرافی كه بر عالم هستی داشته است توانسته آن را مشاهده كند، اين آسيبی به ما نمیزند و نشان میدهد كه وجود آن را پذيرفته است اما اين بحث باقی میماند كه آن چه پذيرفته است واقعی است يا غيرواقعی |
مطالعه تاريخی و پديدارشناختی قرآن دلالت بر مخاطبه بودن آیات آن میکند
ساجدی با بيان اين كه يك مطالعه تاريخی و پديدارشناختی هم میتواند به ما نشان بدهد كه آيات قرآن مشاهده است يا مخاطبه، اظهار كرد: ما وقتی كه میخواهيم وحی را بشناسيم و ببينيم كه مشاهده است يا مخاطبه، بايد مطالعه پديدارشناختی داشته باشيم و ببينيم كه پيامبر(ص) اين پديده را چگونه بيان كرده است و كسانی كه با وحی مواجه بودهاند و به خصوص ائمه(ع) كه آن را تحليل و تفسير كردهاند، چگونه مواجه شده و تحليل و تفسير كردهاند. ما در روايات متعدد از ائمه معصومين(ع) میبينيم كه از ايشان درباره قرآن سؤال شده و ايشان قرآن را كلام الله دانستهاند. بنابراين ما نمیتوانيم صرفاً از نزد خود يك ادعا را با كمترين استنادات و شواهد مطرح كنيم و قطعی فرض بگيريم.
نقد شواهد ارائه شده از سوی سروش برای اثبات مشاهدهگر بودن و راوی بودن پیامبر(ص)
وی در ادامه با اشاره به شواهد مطرح شده از سوی عبدالكريم سروش برای اثبات مشاهدهگر بودن و راوی بودن پيامبر(ص) در وحی و نه مخاطب بودن ايشان، ضمن اين كه اين شواهد را وافی به مقصود سروش ندانست، بيان كرد: ايشان با استناد به آيات پايانی سوره مائده در آن جا كه میفرمايد «إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِيسَى ابْنَ مَرْیَمَ ...؛ و [ياد كن] هنگامى را كه حواريون گفتند اى عيسى پسر مريم...» (مائده/112) كلمه «اذ» را ترجمه نكرده و گفته است كه «روزی حواريون گفتند ...» در حالی كه در ترجمه بايد گفت كه «هنگامی كه حواريون گفتند...» و تفاوت بين اين دو اين است كه «روزی حواريون گفتند ...» جمله كامل است اما «هنگامی كه حواريون گفتند...» يك جمله ناقص است و يك ظرف است و در ادبيات عرب میگويند كه بايد متعلَق داشته باشد؛ و وقتی كه دقت میكنيم میبينيم كه متعلَق آن كلمه «اوحيت» است كه در آيه قبل ذكر شده است؛ در آن جا خداوند به پيامبر(ص) میفرمايد كه من به تو وحی كردم و الان در آيه 112 توضيح میدهد كه آن چه وحی شده چه بوده است.
عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) افزود: بنابراين ای كاش ايشان كه قصد داشت ادعايی را مطرح كند آياتی قبل و بعد از آن را نيز مطالعه میكردند تا ببينند كه مجموع اين آيات چه مطلبی را و چگونه بيان كرده است و در اين صورت بود كه به نتيجه درستی میتوانستند برسند. بنابراين ادعای ايشان در سوره مائده مورد قبول نيست.
ساجدی برداشت سروش از آيات 68 به بعد سوره زمر را نيز ناتمام دانست و بيان كرد: سروش بر اساس اين آيات مدعی شده است كه پيامبر(ص) نفخ صور را مشاهده كرده است و در اين آيات مشاهدات خود را بيان كرده است؛ و نه اين كه خداوند درباره؟ قيامت با او سخن گفته باشد. در پاسخ بايد گفت كه اولاً اگر ايشان زحمت میكشيد و آيات قبل را میديد اين مسئله را مطرح نمیكرد. آيه 65 میفرمايد «وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ ...؛ و قطعا به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است...» (زمر/65) و در ادامه كه محتوای وحی بيان میشود قطعاً نشاندهنده اين است كه خدای متعال پيامبر(ص) خود را مورد خطاب قرار داده است و پس از آن در آيه 67 توضيحاتی درباره قدرت و احاطه خداوند بر قيامت آمده و بعد از آن است كه آغاز به توصيف قيامت میكند.
اين محقق و پژوهشگر با بيان اين مطلب كه با توجه به قرائن موجود در اين آيات مشخص است كه توصيفگر خداوند است، اين ادعای سروش را كه در اين آيات متكلم تغيير كرده است فاقد قرينه دانست و اظهار كرد: تغيير متكلم نياز به قرينه دارد و هيچ قرينهای در اين زمينه در اين آيات وجود ندارد بلكه از آنچه كه از آيات قبل كاملاً مشخص است اين است كه خداوند در حال سخن گفتن با پيامبر خويش است.
وی اضافه كرد: علاوه بر همه اينها روايتی از اميرالمومنين(ع) در صفحه 70 جلد شش شرح ابنابیالحديد بر نهجالبلاغه نقل شده است كه ايشان دقيقا به همين آيه استشهاد میكند و همين آيه را مصداق كلام خدا ذكر میكند. بنابراين آن چه در اين آيه ادعا شده هم خلاف ظاهر آيه است و هم برآمده از بیتوجهی به آيههای قبل و هم همچنان كه عرض شد علاوه بر ادله ديگر، خلاف كلام اميرالمؤمنين(ع) هم هست.
ابوالفضل ساجدی: |
عربزبان برای اين كه وقوع و حصول امری را در آينده قطعی نشان دهد آن را به صورت ماضی بيان میكند و اين در زبان عربی مرسوم است و در عرف زبان عربی به كار میرود و بنابراين صرف اين كه چيزی در عربی به زبان گذشته بيان شده باشد شاهدی بر اين نيست كه زمان آن حتماً گذشته است |
ساجدی با اشاره به يكی ديگر از دلاليل مطرح شده از سوی سروش برای مؤيد گرفتن آيات مذكور برای ادعای خود، عنوان كرد: ايشان میگويد به دليل اين كه افعال اين آيات به صورت گذشته آمده است پس بيانگر اين است كه پيامبر(ص) خواب و جريانی را كه در گذشته رؤيت كرده بيان كرده است. در اين جا هم بايد گفت كه صرف ماضی بودن زمان ماجرا و بيان سخن نشاندهنده اين نيست كه چه كسی سخن گفته است. چه مشكلی وجود خواهد داشت كه سخن خداوندی باشد كه عالم و بينا به همه چيز است و به صحنه قيامت اشراف دارد و ان را برای پيامبر خود بيان و تصوير كرده است. بنابراين صرف ماضی بودن افعال حكايت از اين نمیكند كه گوينده آنچه را بيان میكند خود ديده و حكايت میكند. زمان میتواند ماضی باشد و در عين حال گوينده سخن وقايع را نديده باشد بلكه خدای تعالی كه به همه چيز اشراف دارد حكايتگر باشد . بايد ببيبنيم قرائن موجود در كلام، گوينده سخن را چه كسی معرفی می كند.
مدير قطب فلسفه دين ايران به عنوان نكتهای ديگر در نقد مدعای سروش در استفادهای كه از آيات سوره زمر كرده است، بيان كرد: اگر وی بخواهد با اين برداشتی كه از اين آيات دارد بگويد كه در آينده قيامتی نخواهد بود و آن چه نبی مكرم اسلام(ص) بيان كرده است، صرفاً چيزهايی است كه در خواب ديده و برای ما نقل كرده است، يا به تعبير ديگر پيش از اين اتفاق افتاده و تمام شده است و هيچ ارتباطی با آينده ندارد، بايد پرسيد كه آيا اين سخن موافق ظاهر آيات است؟ و بايد در پاسخ گفت كه اين مطلب دقيقاً خلاف ظاهر آيات است؛ چرا كه ظاهر آيات به خوبی دلالت بر عذاب و پاداش و وعده و وعيد آينده، به منظور تشويق مخاطبان برای حركت در مسير الهی و ترساندن آنان از آن چه روی خواهد داد، دارد.
وی با بيان اينكه بيشترين آيات قرآن ناظر به قيامت است، اظهار كرد: به علت اين كه مبادا كسی در روی دادن قيامت ترديد كند در ميان اصول مختلف اعتقادی كه در قرآن به آن پرداخته شده، بيشترين حجم آيات به معاد اختصاص دارد و به گونهای است كه كسی كه اين كتاب را بخواند متوجه میشود كه معادی هست و بايد مراقب باشد؛ اما اين در صورتی اتفاق میافتد كه معاد در آينده باشد و نه در گذشته؛ و با چيزی كه در گذشته باشد نمیتوان وعده و وعيد جزا و پاداش داد و اساساً وعده و عيد ناظر به آينده است.
ساجدی افزود: آيات فراوانی هم در مورد قيامت هست كه دقيقاً صيغه افعال صيغه مضارع است و حتی در بخشی از تعابير قرآن در مورد قيامت «سين» بر سر مضارع آمده و صيغه صيغه مستقبل است و بايد پرسيد كه چگونه آن ادعا مناسب ظاهر آيات قرآن و سازگار با آنها است؛ در حالی كه صدها آيه خلاف آن را میگويد و اگر ما اين گونه اين آيات را تبيين كنيم بسياری از آيات قرآن را ناديده گرفتهايم .
وی با اشاره به اين كه به كار رفتن صيغه ماضی در مورد قيامت در برخی آيات همچون آيات سوره واقعه، علاوه بر قرائنی كه ذكر شد و بر ناظر بودن آنها به آينده دلالت میكند، با توجه به نكات ديگری نيز قابل توضيح است، اظهار كرد: يكی از پاسخها اين است كه اساساً به دليل اين كه خداوند فرازمانی است وقتی از عالم برزخ يا قيامت سخن میگويد میتواند به عنوان امری محقق شده از آن سخن بگويد. برای موجود فرازمانی، اينده نيز حاضر است. برای مثال ما كه روی زمين در يك جاده حركت می كنيم جلو و عقب برای ما معنا دارد. مسيرهای قبلی را عبور كرده و ديده ايم اما مسيرهای بعدی را نديده ايم اما كسی كه ار هواپيما روی زمين را می نگرد همه را يكجا می بيند.
عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) ادامه داد: اما اگر سروش بگويد كه قيامت در آينده هم اتفاق خواهد افتاد اما پيامبر به دليل اشرافی كه داشته است توانسته آن را مشاهده كند، اين آسيبی به ما نمیزند و نشان میدهد كه وجود آن را پذيرفته است اما اين بحث باقی میماند كه آن چه پذيرفته است واقعی است يا غيرواقعی.
وی افزود: هر كدام از نتايجی كه از نحوه خاص خوانش سروش از اين آيات به دست میآيد، يعنی اين كه پيامبر مشاهدهگر بوده و عالم آخرت وجود نخواهد داشت يا اينكه پيامبر به دليل اشراف خود از قيامت آگاه شده لوازمی دارد و به نظر میرسد كه هدف ايشان ؛ يعنی ايشان نمیگويد كه پيامبر(ص) میخواهد خبر وقوع قيامت در آينده را به مردم بدهد بلكه می گويد پيامبر از وقوع قيامتی در اينده سخن نگفته است. انچه پيامبر گفته نقل حادثه ای در گذشته است.
ابوالفضل ساجدی: |
تغيير متكلم نياز به قرينه دارد و هيچ قرينهای در آيات 68 به بعد سوره زمر در اين زمينه وجود ندارد؛ بلكه آنچه كه از آيات قبل كاملاً مشخص میشود اين است كه خداوند در حال سخن گفتن با پيامبر خويش است. |
ساجدی همچنين با اشاره به اين كه به كار رفتن صيغه ماضی در زبان عربی دارای وجوهی است، اظهار كرد: عربزبان برای اين كه وقوع و حصول امری را در آينده قطعی نشان دهد آن را به صورت ماضی بيان میكند و اين در زبان عربی مرسوم است و در عرف زبان عربی به كار میرود و بنابراين صرف اين كه چيزی در عربی به زبان گذشته بيان شده باشد شاهدی بر اين نيست كه زمان آن حتماً گذشته است.
مدير قطب فلسفه دين ايران افزود: علاوه بر اينكه ما وقتی بخواهيم يك آيه را تفسير كنيم بايد به همه آيات توجه كنيم و وقتی كه به تمام آيات توجه میكنيم میبينيم كه حادثه قيامت مطرح شده در قرآن مربوط به آينده است و برخی آيات به خاطر اين كه قطعی بودن حصول آن را نشان دهند به زمان گذشته آن را بيان كردهاند.
وی بيان كرد: بنابراين اگر كسی بدون هيچ مقدمهای شروع به گزارش يك واقعه كند ظاهر قضيه اين خواهد بود كه او اين صحنه را ديده و در حال گزارش كردن آن است، اما اگر كسی گزارش خود را به سخن ديگری مستند كند مشخص میشود كه گزارشگر اصلی فرد ديگری است و اين فرد فقط نقل كرده است حالا بايد ببينم كه گزارشی كه در سوره واقعه آمده است آيا خود پيامبر(ص) است يا خدای متعال است. در روايات متعددی پيامبر(ص) با استناد به همين آيات آنها را كلام خدا تلقی كرده است؛ از جمله در آن جا كه خطاب به دخترش فاطمه(س) میفرمايند «ان الله تبارك و تعالی خلق الخلق قسمين فجعلنی و زوجك فی أخیَرِهما قسما و ذلك قول الله عز و جل و اصحاب الميمنه ما اصحاب الميمينه» اين بيان يعنی حضرت با استناد به اين آيات آن را قول خدا دانستهاند و اگر خودشان مشاهده كرده بودند نبايد میگفتند «قول الله عز و جل» بلكه بايد میگفتند مشاهده خود من.
ساجدی در پايان اين بخش از اين گفتوگو با بيان اين كه اگر بخواهيم چيزی را به پيامبر(ص) نسبت دهيم مهمترين نكته اين است كه بايد ببينيم شواهد چه میگويند، اظهار كرد: اقای سروش سه نمونه آيات ذكر كرد تا نشان دهد خطاب و مخاطبهای ميان خدا و پيامبر(ص) در كار نبوده در حاليكه اولا وی با استقرای ناقص نتيجه استقرای تام گرفته و اين مغالطه در استدلال است ثانيا همين سه نمونه نيز خلاف مدعای اوست.
ادامه دارد...