به گزارش ایکنا از اردبیل، مهران اوچیاردبیلی، رئیس جهاد دانشگاهی استان اردبیل، ۱۷ بهمنماه، در دیدار با مادر شهید والامقام جهانجو به خاطر تربیت فرزندان موفق در جامعه اظهار کرد: باید سپاسگزاری خود را از فداکاری شهیدانی چون شهید جهانجو و خانوادههای معظم آنان، در عمل و تلاش جهت سربلند کردن کشور نشان دهیم و میراثدار واقعی و صادق راه آنان باشیم.
اوچیاردبیلی با بیان اینکه سطر به سطر زندگینامه شهیدان برای ما در زندگی درس بزرگ و همنشینی با خانوادههای آنان بسیار ارزشمند است، تصریح کرد: جهاد دانشگاهی به عنوان یک نهاد علمی، فرهنگی و انقلابی، رسالت عظیمی برای زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا و معرفی آرمانهای این بزرگواران دارد.
رئیس جهاددانشگاهی اردبیل با اشاره به اینکه جهاد دانشگاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برای حفظ و صیانت از آرمانهای آن ایجاد شده است، یادآور شد: اولین مأموریت این نهاد انقلابی فعالیت در حوزه فرهنگی بود اما بعدا با تأکید مقام معظم رهبری وارد حوزههای آموزشی، علمی و پژوهشی شد.
اوچیاردبیلی اظهار کرد: این نهاد در تلاش است تا کشور را به سمت پیشرفت و توسعه سوق دهد تا آرمانهای امام و اهداف شهدا برای پایداری نظام جمهوری اسلامی ایران محقق گردد.
وی با اشاره به اینکه نائل آمدن به مقام شهادت، لیاقت میخواهد تصریح کرد: در حال حاضر و با توجه به وضعیت فعلی کشور باید بیشتر در راه و آرمان شهدا و ارزشهای دوران دفاع مقدس تامل کنیم و با درسگیری از آن، کشور را به ساحل امن هدایت نماییم.
رئیس جهاددانشگاهی استان اردبیل با اشاره به اینکه امنیت کشور مدیون فداکاری و ایثارگری شهداست و باید تا آخرین لحظه از ارزشها انقلاب پاسداری کنیم، ادامه داد: وجود خانوادههای شهدا در جامعه مایه دلگرمی است و مسئولان را برای خدمترسانی در جهت تحقق اهداف کشور مصممتر میکند.
در این دیدار مادر شهید در مورد شهید جهانجو اظهار کرد: از زمانی که انقلاب شروع شده بود او هم فعالیتهای ضد رژیم شاهی را شروع کرده بود و در شهر با دوستان خود تظاهرات میکرد.
مصلحت ظفری گفت: ما در روستا زندگی میکردیم و نورالدین در شهر هم فعالیت انقلابی انجام میداد و هم درس میخواند، وقتی به روستا میآمد مثل مهمان بود.
وی خاطر نشان کرد: او یک هدف داشت و آن درس خواندن بود و در شهر دنبال تفریح و سرگرمی نبود و از صبح تا شب درس میخواند و به دوستان خود نیز در درسها کمک میکرد.
وی ادامه داد: نورالدین دوستان خود را دعوت میکرد و به آنها درس یاد میداد. پدرش به او میگفت: «من نگرانم تو خودت از درس و مشق عقب بمانی». در جواب میگفت: «نترس پدر من هم خودم درس میخوانم و هم به آنها درس یاد میدهم».
انتهای پیام