چهارم مرداد، روزی برای بازگشت به ریشهها و تأمل در میراثی است که از دل تاریخ برخاسته و در تار و پود هویت ایرانی و اسلامی تنیده شده است. روز اردبیل نهتنها یادآور نقش بیبدیل این شهر کهن در شکلگیری یکی از مهمترین دولتهای تاریخ ایران، یعنی صفویان است، بلکه فرصتی برای گرامیداشت یاد و نام راهبر عرفان و معنویت، شیخ صفیالدین اردبیلی نیز بهشمار میآید.
اردبیل، زادگاه این پیر طریقت و خاستگاه طریقت صفویه، سدههاست که در سپهر تاریخ و فرهنگ ایران میدرخشد. با توجه به پیوند عمیق نامگذاری روز اردبیل با سلسله صفویان و نیز نقش بیبدیل اردبیل و اردبیلیان در تأسیس و تحکیم این دولت شیعی، و با توجه به اینکه امروزه اردبیل بهعنوان نمادی بارز از صفویان در عرصه جهانی شناخته میشود، خبرنگار ایکنا از اردبیل با سیدمهدی جوادیقوزلو، پژوهشگر تاریخ و عضو شورای عالی علمی دانشنامه تاریخی استان اردبیل گفتوگویی کرده است که در ادامه میخوانیم:
دولت صفوی در سال ۹۰۷ قمری تشکیل و با انتساب به شیخ صفیالدین اردبیلی (م ۷۳۵ ق)، جد پایهگذاران آن دولت به حکومت و دولت صفوی شهرت یافته است. نخستین پادشاه این دولت که بیش از ۲۴۰ سال در محدوده جغرافیایی ایران تداوم یافت، شاه اسماعیل و آخرین آنان محمد صفوی بود و در این فاصله زمانی، نزدیک به 15 نفر از صفویان به حکومت پرداختند.
درباره خاستگاه اولیه، نسب و نیز مذهب صفویان پیش از تأسیس دولت، اختلافات فراوانی در آثار مکتوب کهن و نیز تألیفات صورتگرفته جدید، از سوی مؤلفان مسلمان، ایرانی، غیرایرانی و خاورشناسان وجود دارد؛ به اعتقاد برخی از صفویهپژوهان، صفویان با آنکه ترکزبان بودند ولی اصلیت کُرد داشته و دارای مذهب سنی شافعی بودهاند؛ بنابراین اخبار و اطلاعات قابل اعتمادی در این باره وجود نداشته و گفته میشود پس از استحکام پایههای قدرت صفویان، آنان به تحریف و دستکاری اسناد مربوط به اصل و تبار خویش دست زدهاند.
بدون تردید صفویان از میان درویشان برخاسته و شیخ صفیالدین اردبیلی، فرقه صوفیان صفویه را در اردبیل تأسیس کرد و براساس آنچه اشاره شد، گرچه خود بر مذهب سنی بود، لکن جانشینان وی به مذهب تشیع گرایش پیدا کردند و عاقبت اسماعیل پسر حیدر در سال ۹۰۷ قمری با پیروزی بر آققویونلوها در آذربایجان، دولت صفویه را بنیان نهاد و مذهب تشیع اثنی عشری را مذهب رسمی ایرانیان اعلام کرد. این دولت، از ابتدای تأسیس، با دشمنی همسایگان سنی مذهب خود یعنی سلاطین عثمانی در غرب و اوزبکان در شرق مواجه شد و عاقبت پس از پیروزی سلطان سلیم بر شاه اسماعیل در سال ۹۲۰ قمری در چالدران، نواحی کردستان، دیار بکر و بغداد به دست عثمانیها افتاد و آذربایجان نیز مورد تهاجم مکرر آنان قرار گرفت.
در میان ادوار مختلف حکومت صفویه، دوران پادشاهی شاه عباس اول[کبیر] (۹۹۵-۱۰۳۸ ق) که تقریباً با سلطنت حکمرانان بزرگی همچون الیزابت اول، ملکه انگلیس، فیلیپ دوم، شاه اسپانیا، ایوان مخوف، امپراطور روسیه و اکبرشاه امپراطور مغول هند بود، اوج قدرت سیاسی و نیز اعتلای تمدن و فرهنگ صفوی است.
چنانکه رانده شدن عثمانیها از آذربایجان و تقویت سلطه ایرانیان برخش شرقی قفقاز و نیز خلیج فارس، توسعه روابط تجاری و فرهنگی با خارج از کشور، ورود گرجیان، چرکسان و نیز ترکمانان (شاهسون) به دربار برای خنثیسازی اقتدار قزلباشان، در دوران پادشاهی حدود 43 سالهاش صورت گرفت.
باید افزود که در این دوره بهویژه دوران پادشاهی شاهعباس کبیر مرزهای سیاسی و جغرافیایی ایران به گستردهترین حد خود رسید و براساس نقشههای موجود در منابع از جمله جهاننمای حاجی خلیفه که در این دوران در امپراطوری عثمانی تألیف شده و نیز «اطلس تاریخ اسلام» حسین مونس، در صورت انطباق قلمرو جغرافیایی آن دوره با مرزهای جغرافیایی امروزه جهان، از شمال بخشهایی از قفقاز از جمله کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان و منطقه داغستان و نیز قسمتهایی از گرجستان و ترکمنستان و حتی مرکز آن مرو، از جنوب کشورهای امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عمان و بخشهایی از عربستان و افغانستان از جمله بلخ و هرات و قندهار و نیز پاکستان تا مکران در قلمرو حکومتی صفویان قرار گرفته بود.
گذشته از برخی مباحث مرتبط با خاستگاه صفویان، از جمله سیادت و تشیع و درواقع ریشه عربی و نیز کرد سنجابی و شافعی مذهب بودن آنان که در جای خود میبایست به آن پرداخته شود، براساس اطلاعات موجود در برخی مآخذ دست اول و نگاشته شده در دوره صفویه، برای نخستین بار از صفویان، فیروزشاه زرینکلاه و بهدنبال آن پسرش عوضالخواص در آذربایجان و روستای کلخوران در اردبیل که بهصورتهای مختلف همانند «کهبران»، «کهروان»، «کهرلان» و... در منابع انعکاس یافته و امروزه به «شیخ کلخوران» شهرت دارد، سکونت پیدا کرده و به فعالیتهای اقتصادی، مذهبی و سیاسی پرداختهاند.
طبق آنچه در آثار مورخانی همچون ابنبزاز اردبیلی، حسینی استرآبادی، خواند میرترکمان، عبدی بیگ شیرازی و... و نیز سفرنامههای خاورشناسان دوره صفوی همچون اولئاریوس، دلاواله و تاورنیه انعکاس یافته پس از فیروزشاه در حدود سال ۵۶۹ قمری و پیش از آغاز دولت صفویه، به ترتیب عوضالخواص بن فیروزشاه، محمدحافظ، صلاحالدین رشید، امیر قطبالدین احمد و امینالدین جبرائیل یعنی پدر شیخ صفی در روستای کلخوران زندگی کرده و در آنجا از دنیا رفتهاند و قبور برخی از آنان از جمله عوضالخواص و نیز شیخ جبرائیل، امروزه در آنجا موجود و بقعه شیخ جبرائیل مورد توجه عام و خاص است. همچنین تولد شیخ صفی در سال ۶۵۰ قمری، نتیجه ازدواج پدر او با دختری به نام «دولتی» در این روستا بوده است.
مقبره سیدحمزه و سیدصدرالدین که در کتاب «بحرالانساب» منسوب به امام صادق(ع) و نیز «کنزالانساب» ابی مخنف از فرزندان صالح بن امام موسی کاظم(ع) بهشمار آمده و قبر سیدمحمد الاعرابی که براساس نسب نامههای موجود در برخی آثار، جد پانزدهم شیخ صفی بوده است نیز در این روستا قرار دارند.
از سوی دیگر، برخی فعالیتهای صفویان پس از شیخ صفی از جمله شیخ صدرالدین (م ۷۹۴ ق)، خواجه علی سیاهپوش (م ۸۳۰ ق)، شیخ ابراهیم (م ۸۵۱ ق)، شیخ جنید (م ۸۶۴ ق)، شیخ حیدر (م ۸۹۳ ق)، سلطان علی (م ۸۹۹ ق) و شاه اسماعیل، قبل از رسیدن به قدرت در خود اردبیل صورت گرفته است. با توجه به حضور و مهمتر از آن فراهم شدن زمینههای وصول به قدرت سیاسی، تشکیل دولت صفوی در روستای شیخ کلخوران و خود اردبیل صورت گرفته، بنابراین بدون تردید، اردبیل به معنی عام و روستای شیخ کلخوران به معنی خاص، خاستگاه اصلی دولت صفویه و پایهگذاران آن بوده است.
پیرامون این موضوع، میان صاحبنظران اختلافنظر وجود دارد. بهطوری که برخی از صفویپژوهان بنا به دلایلی از جمله طرح ترک بودن بانی حکومت که از طرف مادر هم نواده ترکمانان آققویونلو بوده و طرفدارانش نیز بیشتر از ترکمانان و تاتار بودند، نبود ایرانیان در تشکیل حکومت صفوی، تضعیف زبان و نژاد ایرانی پس از استقرار دولت و بهکارگیری عناوینی همچون مملکت قزلباشها را از دلایل عدم ملی بودن حکومت صفویان میدانند.
در مقابل برخی دیگر از تحلیلگران با اشاره به اهمیت خاص نوع نگاه اندیشمندان به دولت صفوی و وحدت ملی اعتقاد دارند که اگر چارچوب جغرافیایی یک کشور و دفاع از آن در برابر بیگانگان مورد توجه قرار گیرد، حکومت صفوی، حکومت ملی ایرانی میتواند باشد که نه تنها در سیطره دولتهای قدرتمند آن دوران از جمله عثمانی قرار گرفت بلکه دولت توانمندی در قلمرو جغرافیایی ایران تشکیل شد که در جهان مطرح شد.
از سوی دیگر میبایست دو دوره متمایز را درنظر گرفت که یکی دوره نخست قدرت صفویان و سالهای پیش از شکلگیری حکومت و تاجگذاری شاه اسماعیل است که ارتباطی با ملیت ایرانی ندارد. بنابراین، در دوره دوم یعنی پس از تأسیس رسمی دولت صفوی به دست شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ قمری، مرکزیت تشکیل حکومت ملی، ایران بوده و صفویان درصدد تأسیس دولت متمرکزی در چارچوب جغرافیایی مشخص برآمدند که از پایان دوره ساسانی شکل نگرفته بود.
والتر هینتس، در کتاب «تشکیل دولت ملی در ایران» مراحل تکامل حکومت صفوی را به سه مرحله طریقت (۷۰۱-۸۵۱ ق) یعنی اشاعه تعالیم صفویه، حکومت دینی در اردبیل و برقراری روابط نزدیکتر با قدرتهای سیاسی (۸۵۲-۹۰۰ ق) و حکومت متحد ملی صفویان یعنی ایجاد و تکامل دولت بزرگ ایرانی بر شالوده یک اعتقاد جدید (۹۰۵-۱۱۳۴ ق) تقسیم کرده و اعتقاد دارد که حکومت واحد ملی ایران در دوره صفویه وجود خود را مدیون جماعتی از مردان است که براساس عقاید و افکار مذهبی متشکل بوده و آنان نهضتی از درویشان پدید آوردند که با هوشیاری اسماعیل، به جنبش سیاسی مبدل شد.
در تکمیل ملی بودن دولت صفویه باید افزود، گرچه پس از ورود اسلام به ایران و تسلط اعراب بر آن، ایرانیان ضمن حفظ ماهیت ایرانی خویش موفق به تأسیس دولتهایی همچون طاهریان، صفاریان، سامانیان شده و تأثیرات فرهنگی و تمدنی فراوانی بر جهان اسلام گذاشتند، اما در دوره آلبویه هم ایرانیان نتوانستند تسلط کامل و مستقل همانند دوره ساسانی بر قلمرو ایران داشته باشند.
بهطوری که در مقاطع مختلف تاریخی با وجود برخی مشترکات وحدتبخش مثل زبان فارسی و آداب و رسوم، کشور ایران بهصورت قطعه قطعه تحت اداره حکمرانان محلی قرار گرفت. میتوان گفت تنها با تشکیل دولت صفویه و رسمی شدن مذهب تشیع بود که ایران در یک قلمرو جغرافیایی و با حاکمیت واحد تثبیت و نیز مردم ایران از اتحاد و اتفاق لازم برخوردار شد.
بیگمان رسمیت یافتن مذهب شیعه اثنی عشری در ایران، در ابتدای حکومت صفویان، یکی از اقدامات مهم صفویان بوده و به همین سبب این امر یکی از ویژگیهای خاص دولت صفوی، در نظر صاحبنظران قرار گرفته و حتی گاهی مذهب تشیع، خود از عوامل استحکام وحدت ملی در این عصر بهشمار آمده است.
به دلایل مختلف صفویپژوهان بهکارگیری حکومت ملی بر حکومت دینی را نسبت به دولت صفویان ارجح دانسته و حتی بحثهای زیادی روی آن صورت گرفته است؛ و در صورت استفاده از این عنوان، تنها بهعنوان «حکومت دینی در اردبیل» بر مرحله دوم (۸۵۲-۹۰۰ ق) از مراحل تکامل حکومت صفوی هینتس، صورت گرفته است که این عنوان برای مردم عزیز استان اردبیل از اهمیت خاص برخوردار است.
با این حال، آنچه در اینباره از سوی صاحبنظران مسلمان و غیرمسلمان از کاربرد لازم برخوردار بوده، عنوان «سیاست مذهبی» صفویان به خود گرفته است و شاید دامنه وسیع این سیاست بهویژه تا اواخر پادشاهی شاه عباس کبیر، موجبات طرح «حکومت دینی» در مورد حکومت صفویان را فراهم کرده است. برای روشنتر شدن بیش از پیش اهمیت این سیاست باید گفت که با تاجگذاری شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ قمری در تبریز، خطبه به نام دوازده امام شیعه خوانده شد و به اذان و اقامه، عبارات «اشهد ان علیاً ولی الله» و «حی علی خیر العمل» و نیز عبارات «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله» بر روی یک سکه و در حاشیه آن هم اسامی چهارده معصوم(ع) حک شد.
سیاست مذهبی صفویان را میبایست به سه دوره شروع که با سیاست خاص مذهبی شاه اسماعیل اول و با کمک قزلباشها همراه بوده و براساس آن حکومت تأسیس شد، اوج و اعتلا که مذهب و روحانیون مذهبی از اقتدار خاص برخوردار بوده و این دوره بعد از شاه طهماسب و نیز بخشی از سلطنت شاه عباس اول را دربرمیگیرد و افول سیاست مذهبی که از اواسط سلطنت شاه عباس اول آغاز شده و حذف برخی روحانیون و نیز مقامهای آنان را دربرداشت تقسیم کرد.
در مجموع میتوان گفت سیاست مذهبی صفویان، تحتتأثیر عواملی همچون زمینه مذهبی خاندان صفوی، جلوگیری از پیشرفت عثمانیان و ازبکان سنی مذهب در غرب و شرق ایران، عدم وحدت سیاسی در کشور و وجود قدرتهای محلی و روابط جهانی قرار داشت.
اولاً اخذ جنبه تئوکراسی حکومت صفویان از طریق رساندن و یا مانور بیش از اندازه بر وصول نسب آنان به امام علی(ع) و اهل بیت(ع) که در جای خود قابل بحث و بررسی است و به تبع آن، وانمود کردن خود بهعنوان مظهر امامان شیعه و مقام نیمه ربانی، فرمانبرداری طوایف ترک قزلباش و پشتیبانی آنان از دولت صفوی را نه تنها به لحاظ سیاسی بلکه از نظر روحانی و اعتقادی، مصمم و درواقع آن را به بخشی از وظایف اعتقادی آنان مبدل کرد.
ثانیاً بدون تردید رسمیت یافتن و ملی شدن مذهب شیعه اثنی عشری در ایران از سوی صفویان که تا آن زمان در این کشور بیشتر مذهب تسنن رواج داشته و تشیع جنبه ملی و رسمی نیافته بود، در بیشتر موارد صفویان را در راه وصول به اهداف سیاسی خویش هموار کرد.
ثالثاً برقراری روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی صفویان از دوران پادشاهی شاه عباس اول با اروپا از جمله کشورهای پرتغال، اسپانیا، آلمان، بریتانیا، هلند، فرانسه و لهستان که بیشتر با هدف مقابله با دولت عثمانی صورت میگرفت از عوامل مهمی بود که صفویان را در راه رسیدن به برخی اهداف سیاسی رهنمون میکرد.
رابعاً بهرهمندی کافی از ایجاد یک جامعه مذهبی برای برقراری حکومت واحد بر کشوری که دارای وسعت زیاد و متشکل از اقوام و قبایل و با فرهنگهای مختلف و متفاوت از هم بود از جمله سیاستهای مهم مذهبی صفویان در رسیدن به مطامع سیاسی بود.
درباره عوامل انحطاط صفویان نیز باید گفت برخی صاحبنظران و تاریخنویسان دوره صفوی، عامل انحطاط این دولت را بیشتر غفلت از اجرای امر به معروف و نهی از منکر عنوان و در توجیه ادعاهای خویش گاهی بر خرافات نیز متوسل شده و حتی در سقوط ایران از سوی افغانها، شاه سلطان حسین را بیتقصیر قلمداد و علت اصلی آن را در غلبه تقدیر بر تدبیر عنوان میکنند. بهطور نمونه در بحبوحه یورش افغانان و برای دفع حمله آنها، به پیشنهاد اطرافیان شاه، از دستور سلطان حسین صفوی برای پختن آش یا آبگوشت نذری و تقسیم آن در میان مردم سخن به میان میآورند، بنابراین در مجموع، در انحطاط دولت صفویان این عوامل را میتوان دخیل دانست:
۱- دگرگونی در جایگاه خودکامه و مقتدرانه شاه از سده دوم حکومت و تضعیف و تبدیل آنان از فرمانروا به فرمانبر و نبود جانشین شایسته یعنی وزرای کاردان و قدرتیابی کسان دیگر و بیشتر به نام شریعت که الزامات سیاسی و مصالح عالی کشور را درک نمیکردند.
۲- تظاهر به پایبندی و سختگیریهای مذهبی در سطوح کلان حکومتی از یک سو و در مقابل رواج لجام گسیخته فساد از سوی دیگر موجبات سلب اعتماد میان حامیان مذهبی و مردم و حاکمان صفوی را فراهم کرد. همچنین ترویج مسلکهای جبری و تعصبهای خشک دینی نه تنها موجب گرایش برخی زرتشتی و ارمنیها به افغانها شد، بلکه این امر خروج نیروهای کاردان از کشور و تزلزل نظام حقوقی ثابت میان اقشار مختلف مردم را به همراه داشت.
۳- بروز رفتارهای ناشایست همچون تنگنظری و حسادت میان امرا و کارگزاران و به تبع آن از میان رفتن شجاعت و خوی جنگآوری و نیز غرق شدن در رفاه و حاکمیت تصوف مبتذل، انزواطلب و در ظاهر آخرتخواه به جای دفاع از حاکمیت ملی و گسترش قلمرو جغرافیایی کشور، راه را برای برنامهریزیهای دشمنان خارجی در برخورد با دولت صفوی تسهیل کرد.
۴- ایجاد زمینههای مناسب، چیرگی خواجهسرایان و دخالت آنان در نظام حکومتی و ایجاد روحیه فرقهگرایی در دربار و ارتش و تحلیل رفتن انرژی نیروهای سیاسی و دفاعی و شیوع فساد اداری و رشوهخواری، آسیبپذیری دولت و نیز تضعیف اراده مردمی در پشتیبانی از صفویان را در داخل کشور موجب شد.
۵- بروز و تشدید احساسات ضدشیعه در سرزمینهای سنینشین شرقی قلمرو صفوی همچون افغانستان و بهرهبرداری حداکثری امپراطوری عثمانی سنی مذهب از این فرصت، مشکلات دولتمردان صفوی را صد چندان کرد.
۶- اختلافات دامنهدار صفویان با عثمانیان و ظهور برخی جنگهای مهم میان آنان همچون چالدران که در ابتدای حکومت صفوی و میان سلطان سلیم عثمانی و شاه اسماعیل صفوی به سال ۹۲۰ ق به پیروزی عثمانیان و اشغال تبریز و از دست رفتن دیار بکر و نواحی آن از قلمرو صفوی شد، عثمانیان به دشمن جدی صفویان تبدیل شده بود که در هر فرصت پیش آمده درصدد برخورد همه جانبه با صفویان برآمده بود. در این میان، ارمنستان و سرزمینهای میان دجله و فرات، یکی از نواحی مورد اختلاف میان این دو دولت بود که میان آن دولتها دست به دست میگشت و عاقبت سلطان مراد چهارم بغداد را تصرف و سرزمینهای میان دجله و فرات را در سال ۱۰۴۸ ق به قلمرو خویش افزود.
۷- وجود اختلافات ریشهدار در مرزهای شمالی میان دولت صفوی و ازبکان و افغانستان یکی از نواحی تنشزا میان ایران و هندیان بوده که دولت صفوی را در مرزهای شمالی و شرقی با تهدیدات جدی مواجه کرده بود.
۸- بخش عمدهای از شکست نهایی صفویان نتیجه ناکامیهایی بود که آنان در سازش عناصر ناسازگاری همانند ترک و تاجیک، تشکیلات ایلیاتی و شهری، سنت چادرنشینی دامداری و حیات یکجا نشینی کشاورزی، تصوف انقلابی و تشیع متعصب، تئوکراسی و دیوانسالاری پیچیدهای که لازمه امپراطوری در حال توسعه بود، نیروهای مذهبی و اهل شمشیر و اهل قلم و درماندگی صفویان در ایجاد یک دولت چند فرهنگی ناشی شد.
در پایان بار دیگر میبایست بر این نکته تأکید داشت که با عنایت به وجود هویت تاریخی شایسته مرکز استان اردبیل و شهرستانها و نواحی مختلف آن که شاید براساس حدیث «الفضل ما شهدت به الاعداء»، بازتاب بخشی از این جایگاه و چهرههای برجسته این نواحی در آثار مکتوب در دوران امپراطوری عثمانی همچون «قاموس الاعلام» شمسالدین سامی، «منشآت السلاطین» فریدون بک، «تاریخ» عاشق پاشازاده، «جهاننما» و «کشف الظنون» حاجی خلیفه، «سیاحتنامه» اولیاء چلبی که بیشتر مؤلفان آنها خود شاهد جایگاه اردبیل در این ایام بودهاند همچنین دایرةالمعارفهای موجود در عصر حاضر در ترکیه امروزی، بر هر فرد منصفی کافی و وافی باشد بر همگان بهویژه متولیان امر در استان است که با اقدامات عملی خویش و حداقل در این برهه از زمان و با رفع موانع موجود در بازیابی هویت تاریخی استان که به برخی از آنها اشاره شد، زمینههای پژوهش و عرضه یافتههای علمی در این راستا را بر محققان تاریخ و تمدن اسلامی در دوران مختلف فراهم کنند.
نباید از نظر دور داشت که به سبب وجود برخی حساسیتها و اختلاف دیدگاه میان صاحبنظران و صفویهپژوهان درباره بعضی موضوعات مرتبط با صفویان، پرداخت همهجانبه به مسائل مربوط در قالب یک مصاحبه میسر نخواهد بود و عزیزان علاقهمند میبایست خود با تتبع در منابع کهن و جدید و نیز پایاننامههای دانشجویی مرتبط با موضوع در سطح استان، به نتایج دقیق و قانعکننده در این باره دست یابند.
شایان ذکر است تألیف آثاری همچون کتابشناسی توصیفی استان اردبیل (۱)، دیوان لغات التّرک محمودکاشغری و اصطلاحات دیوانی در آن، ترجمه کتاب جهاننما کاتب چلبی (بخشهای ۱، ۲)، شهرهای تاریخی ورثان (اولتان)، برزند و باجروان در ناحیه مغان، پژوهشی نو در تاریخ و جغرافیای تاریخی مغان، خاستگاه سادات مبارز خلیفهلو، راهنمایی و مشاوره بیش از ۳۰ عنوان پایاننامه مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد، انتشار بیش از ۲۰ عنوان مقاله، تدوین بیش از ۲۰ مدخل از مدخلهای بخشهای مختلف دانشنامه تاریخی استان اردبیل، تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تربیت معلم تهران، تربیت معلم تبریز، محقق اردبیلی، پیام نور اردبیل، آزاد اسلامی اردبیل، آزاد اسلامی تاکستان، آزاد اسلامی خوی، علامه طباطبایی اردبیل، تربیت معلم شهید رجایی اردبیل، تربیت معلم آزادگان نیر، تألیف و تدوین بخش آخر (شهرستانهای سرعین، نمین و نیر) دانشنامه تاریخی استان اردبیل از فعالیتهای علمی سیدمهدی جوادی قوزلو است.
انتهای پیام