کد خبر: 3510997
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۹

شب قدر؛ فرصتی در دل فرصت و موهبتی افزون بر موهبت ديگر

گروه اندیشه: شب قدر، فرصتی در دل فرصت و موهبتی افزون بر موهبت ديگر است. براي آنها که آن همه شب را از دست دادند، فرصتی ديگر روي نمود تا اين بر جاي ماندگان از قافله رمضان را به قافله برساند و آنها را هم پاي شب زنده‌داران اين شب و بيداران اين لحظه‌ها قرار دهد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اردبیل، علی انوار خبرنگار ایکنا در یادداشت خود به مناسبت شب قدر آورده است: شب قدر، فرصتی در دل فرصت و موهبتی افزون بر موهبت ديگر است. براي آنها که آن همه شب را از دست دادند، فرصتی ديگر روي نمود تا اين بر جاي ماندگان از قافله رمضان را به قافله برساند و آنها را هم پای شب زنده‌داران اين شب و بيداران اين لحظه‌ها قرار دهد و خدا در اين شب سرنوشت و تقدير، حتي کمترين بهانه را هم در توجيه گناه‌کاری بندگانش می‌پذيرد و ناچيزترين عذرخواهی را هم قبول می‌کند و اين گونه هست که پروردگار در اين شب، آسان مي‌بخشد و به سادگي قبول توبه مي‌کند و بيش از هر زمان ديگر دعاها را مستجاب مي‌کند و رحمت و مغفرت خود را به حراج مي‌گذارد، تا ارزان‌تر از هر وقت ديگر به پاي تو اگر خريدار باشي بريزد و ساده و کم خرج، آن همه فيض و کرامت را نثار تو کند و اينک همه چيز براي سودي بزرگ آماده است و همه درهاي رحمت باز است و همه جور بهانه و عذرخواهي در کوتاهي‌ها و تبه کاري‌ها و کژي‌ها پذيرفته مي‌شود و آدمي چه نگون بخت خواهد بود که در کنار اقيانوس باشد و لبي تر نکند و دستي به آب نرساند.
اينک اين شب قدر، نوراني‌ترين شب سال و پرفروغ‌ترين شب رمضان، شبي که خدا در آن، با همه آياتش زمينی شد و از آن خاکيان گشت؛ شبي که خداوند، کلمات شد و بر قلب پيامبرش فرود آمد تا جمالش که اينک قرآن شده است، ديدني شود و جلوه‌اش، تماشايي. آن همه فروغ و آن همه جلوه، براي آن است که تو از همه سر بگرداني و مستقيم به نظاره او بنشيني. هيچ‌گاه معبود به اندازه امشب، نقاب از چهره نگشود و هيچ وقت مانند امشب، بندگانش را به تماشاي خويش فرا نخواند.
چشم‌هاي تو! اگر پرده‌ها را از برابرش کنار بزني، او را امشب، بهتر و زيباتر از هر زمان ديگر تماشا خواهي کرد؛ درست مانند ماه کامل در شب چهارده در آسماني صاف که بهتر و دلپذيرتر از هر زمان ديگر، ديدني خواهد بود.
خوشا «فرخنده شبي» که «مبارک سحري» در پي دارد و عارف در هواي چنين سحري، شب بيدار و نگران است. او در صحراي انبوه تاريکي، چون پرتويي در تار و پود شب، روان است و از برکت بيداري او سکوت و سکون تاريکي و سکوت، به سوي سحر مي‌آيد و سحرگاه «هاتف کوي دوست» جام جهان بين خورشيد را در کف او مي‌نهد و از راز دو جهان، آگاهش مي‌کند. شبي که چنين سحری در خود دارد. «شب قدر» است، با روشني بسيار خورشيد و با جلوه بسيار ديدار. خوشا آگاهي عارف سحرخيزي که در هوای «رخ مهر» است و خورشيد روشني روي خود را نثار جانش می‌کند.
التماس دعا...
captcha