آسیب‌های ترجمه متون فلسفه دین چیست؟
کد خبر: 3975094
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۴

آسیب‌های ترجمه متون فلسفه دین چیست؟

نعیمه پورمحمدی در همایش فلسفه دین به طرح بحث در زمینه مهم‌ترین آسیب‌ها در زمینه ترجمه کتب فلسفه دین پرداخت و عدم توجه به ترجمه جریان‌های حاشیه‌ای و غلبه ترجمه متون اصلی را یکی از آسیب‌ها برشمرد.

به گزارش ایکنا؛ نهمین همایش بین‌المللی «فلسفه دین معاصر» امروز، 11 خردادماه با سخنرانی جمعی از پژوهشگران و اندیشوران به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان نعیمه پورمحمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب را می‌خوانید؛

در مورد ترجمه از برخی آسیب‌ها سخن می‌گویم و پیشنهادی نیز ارائه خواهم کرد. اولین نکته در بخش آسیب‌ها این است که برخلاف چیزی که تصور می‌شود، ترجمه اول راه نیست، بلکه آخر راه است و خیلی اوقات دانشجو می‌گوید می‌خواهیم متنی را ترجمه کنم، ولی باید یک متخصص دست به ترجمه آثار فلسفه دین بزند و نه یک کارشناس تازه وارد و این می‌تواند در شوراهای تصویب کتاب برای انتشار مورد توجه باشد و برای آن قوانینی در نظر گرفته شود. بعضاً دیده می‌شود که شخصی در رشته‌های مختلفی ترجمه می‌کند که این نیز یکی از آسیب‌ها است و تصور می‌کنند اگر کسی انگلیسی می‌داند، می‌تواند متن تخصصی را ترجمه کند که موجب به وجود آمدن اشکالاتی می‌شود و در معادل‌گزینی مسائلی پیش می‌آید و این خطاها گاهی اوقات مضحک می‌شود. همان اشتباهات بعداً تبدیل به مشهورات بی‌اعتبار می‌شود و جبرانش نیز سخت خواهد بود.

آسیب دوم در ترجمه، اهمیت اندک ترجمه در نظام دانشگاه‌های ما است و استاد برای ارتقای رتبه، آثار ترجمه‌اش مورد قبول واقع نمی‌شود. همچنین یک عضو هیئت علمی در یک پژوهشگاه، باید تألیف داشته باشد و این پیرو خودش ممکن است اتفاقاتی را پیش بیاورد که خطرناک است و دیگران را وارد فضای تألیف می‌کند که منجر به تألیف‌های مغشوش و مغلوط خواهد شد؛ چون قرار است اولین بار این ادبیات در ایران تولید شود و ابزاری هم برای ارزیابی وجود ندارد و اگر ترجمه باشد، می‌توانیم متن اصلی را ببینیم و می‌توانیم با ترجمه مقابله کنیم، اما در تألیف‌هایی که به این صورت تهیه می‌شود که در دنیا نیز اسمش را تألیف نمی‌گذارند، امکان ارزشیابی ندارند و اگر کسی بخواهد این کار را بکند یک پروژه پژوهشی می‌شود. بنابراین یک مشکل وجود این ترجمه - تألیف‌ها در آثار ما است و بسیاری از مقالات علمی - پژوهشی این طور هستند. اگر این را قبول کنیم که ترجمه - تألیف امتیازی دارد، نویسندگان می‌توانند در مقدمه حرف خود را بزنند و انسان می‌تواند بفهمد کجا با مولف درجه اول و کجا درجه دوم در ارتباط است.

گاهی اوقات نیز به دلیل الزام به نقد به سمت تألیف و نه ترجمه می‌رویم. مجلات علمی - پژوهشی تبیین و تحلیل را قبول ندارند و معتقدند باید نقد شود، حال تصور کنید فلسفه دین زنانه‌نگر قرار است وارد ایران شود و در موردش مقاله و ... نوشته می‌شود، اما اعتراض می‌شود که چرا نقد نمی‌شود و بعداً هم که گفته می‌شود قصد ما نقد نبوده، می‌گویند قبول نداریم، اما نقد یک دیدگاه، یک کار مستقل است. در کتاب درباره خدا و درباره شر با این مسئله مواجه شدم که گفتند چرا دیدگاه‌ها را نقد نکردید، اما باید بگویم پیش از نقد باید یک تبیین درست ارائه شود. در نقل قول حریف هم که قرار بگیریم، نباید چیزی کم بگذاریم و باید منصف باشیم و نسخه اصیل و دست نخورده از سخنان آن متفکر را ارائه دهیم و اگر در این مرحله کار را درست انجام دهیم، در نقد نیز به مشکل نمی‌خوریم.

تقریرهای ناوفادارانه است که موجب می‌شود، وقتی نوبت به نقد می‌رسد، خواننده راضی نمی‌شود و به سرعت متوجه می‌شود که نسخه اصلی آن تفکر مورد جرح و تعدیل قرار گرفته است. دانشجو نیز آگاه است و خیلی اوقات می‌گویند وقتی واکنش‌ها به فلسفه غرب را می‌خوانیم به نظر ما مبتذل است و این نقدها ریشه در تقریرهای اولیه ضعیف دارد و این موجب می‌شود که خواننده از همان رویکرد که نقد شده استقبال می‌کند. اولین بار که فلسفه دین به ایران آمد برخی از اساتید آن را با کلام پیوند زدند و خیلی سریع یادشان رفت که فلسفه دین یک گرایش از فلسفه است و ارتباط با کلام و الهیات ندارد و قرار است باورهای دینی را ارزیابی کند و نه تبیین. اما باید توجه کنیم که تعریف یک رشته علمی به خواست ما تغییر نمی‌کند.

نکته دیگر اینکه، در غرب، سال به سال و ماه به ماه این متون متحول می‌شود، اما ما از آنها بی‌خبر هستیم و بنده در یکی از کتاب‌ها، خیال می‌کردم نویسنده تمام حرف‌ها را زده، اما در همین یک دهه می‌بینم که یک برهان در یک زمینه یازده نسخه دارد. در حالی که در آن کتاب، سه نسخه‌اش آمده بود. برهان نظم نیز تحولاتی یافته است و برهان‌ها نسخه‌های استنتاج از راه تبیین یافته‌اند که در آن کتاب نبود. یا در کتاب درباره شر می‌بینم چقدر جای رویکردهایی در این کتاب خالی است و الان من رویکردهایی که در آن کتاب نیامده را می‌دانم و معتقدم خیلی از مسائل می‌توانست بیاید. بنابراین به قدری ایده‌ها روزبه‌روز نو می‌شود که ما باید به سراغ تک‌نگاری‌ها برویم و از ترجمه دست برداریم و در یک موضوع خاص چشم‌اندازهایی را تبیین کنیم.

نکته آخر در باب ترجمه اینکه ما در ترجمه‌های فلسفه دین دیدگاه‌های جریان اصلی را در ایران ترجمه کردیم، اما امروزه فلسفه دین از دید گروه‌های در حاشیه را داریم و گفته می‌شود کسانی که فلسفه دین می‌ورزیدند، مرد، سالم، جوان و متعلق به طبقه بالای جامعه بودند، اما اگر زنی بخواهد فلسفه دین بورزد، محتوایش متفاوت است و به همین ترتیب یک شخص بیمار، سیاه‌پوست یا کسی که مدافع حقوق حیوانات است، گروه‌های در حاشیه هستند. جریان اصلی می‌خواهد باورهای دینی را از منظر عقل بررسی کند، اما الآن منظرهای دیگری نیز ارائه شده است. به همین ترتیب شاخه‌هایی در فلسفه دین ایجاد شده است که از جمله فلسفه دین بیماری‌نگر یا معلولیت‌نگر را داریم.

اما در مورد تألیف نیز نکاتی وجود دارد، از جمله اینکه چقدر خوب است که در تألیف، تجربه زیسته را جدی بگیریم. بنابر آنچه که به آن عبور از کلان‌روایت‌ها به روایت خرد می‌گویند، خوب است که ما نیز به این فضا وارد شویم. هنوز در مقالات این را داریم که می‌گویند «نگارنده معتقد است و ...» و اگر کسی تجربه زیسته را بگوید، آن اثر سطح پایین دیده می‌شود، اما این تجربه‌ها را در کتاب ژن بد و اخلاق بیماری داشتم و روایت‌هایی را آوردم که در این دو زمینه هم موفق بود. همان چیزی که گفته می‌شود که روش فلسفه علم فمنیستی است. گفته می‌شود که پژوهشگران باید به صورت مرزی باشند؛ یعنی هم دارند تجربه‌ای از سر می‌گذرانند و هم از بیرون در مورد آن موضوع مطالعه می‌کنند. این کمک می‌کند تا اثر جذاب شود.

انتهای پیام
captcha